< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

98/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/أحكام الاستحاضة /مساله 23 از مسائل مربوط به مرأة مستحیض و فصل فی النفاس. مبحث نفاس.

 

أسعدالله أیامکم. از برکات این عید انشالله برکات و بهره های وافری برده باشیم. خداوند متعال به برکات این عید برای همه ما توفیق عبودیت و ارتقا در مدارج علم و عمل صالح عنایت کند. برای شادی روح حضرت صدیقة طاهرة صلواتی ختم کنید.

 

مساله 23 از مسائل مربوط به مرأة مستحاضة

مسألة ٢٣ : قد يجب على صاحبة الكثيرة بل المتوسطة أيضاً خمسة إغسال ، كما إذا رأت أحد الدمين قبل صلاة الفجر ثم انقطع ثم رأته قبل صلاة الظهر ثم انقطع ثم رأته عند العصر ثم انقطع وهكذا بالنسبة إلى المغرب والعشاء ، ويقوم التيمم مقامه إذا لم تتمكن منه ، ففي الفرض المزبور عليها خمس تيممات، وإن لم تتمكن من الوضوء أيضاً فعشرة، كما أن في غير هذه إذا كانت وظيفتها التيمم ففي القليلة خمس تيممات وفي المتوسطة ستة، وفي الكثيرة ثمانية إذا جمعت بين الصلاتين وإلا فعشرة.

یک مساله مشابه این داشتیم که گفتیم کثیرة 5 تا غسل هم می تواند داشته باشد که اگر بین ظهرین و عشائین فاصله بیاندازد. این مساله غیر از ان مساله است. فقط شباهتش شباهت عددی است. 5تا غسل آنجا بود. سید طباطبایی می فرماید: 5تا غسل باز هم متصور است. به چه وضعیت؟ می فرماید که فرض کنیم که إذا رأت أحد الدمين قبل صلاة الفجر ثم انقطع ثم رأته قبل صلاة الظهر. یعنی 5نوبت قبل از هر نماز واجب دمی رؤیت بشود و پس از رؤیت قطع بشود. دم هم دمِ کثیرة باشد که به اصطلاح از کرسف بیرون بزند، هر کدم از این دم که طبق نصوص گفتیم که یک حدثی است که نیاز به غسل دارد و در اینصورت 5تا غسل متصور است. این فرمایش ایشان. می فرماید که اگر شما تصور کردید که غسل سخت بود، موجب عسر شد یا حرج یا وجدان ماء نداشت، طبیعتاً التراب أحدالطهورین. بدل از غسل تیمم کند و هر غسلی یک تیمم که کافی نیست و هر غسل یک وضو هم داشت. هر غسل هم یک تیمم و هر وضو هم بدلش یک تییم . اگر برای همه 5تا نماز جدا تییمم بکند می شود 10تا تیمم. این فرمایش سید طباطبایی است مستفاد از اطلاقات نصوص. اطلاقات وجوب غسل و اطلاقات بدلیت تیمم از غسل و وضوء و این حکم هم در حقیقت یک حکمِ فرضی از یک سو، و از سوی دیگر در نهایت أمر می رسیم به این نتیجه که بگوییم یک حکم احتیاطی است.

 

کلام سیدالخوئی در این مساله

سیدنالاستاد قدس الله نفسه الزکیه به طور عنوان و فهرست می فرماید که این بیان سید طباطبایی یزدی یک احتیاط است وإلا اگر به استدلال که مراجعه کنیم این 5تا حکم به این وضعیت قابل التزام نیست برای اینکه اولاً اطلاق دلیل غسل برای کثیرة که سه تا غسل امده است و برای متوسطة که یک غسل آمده است، آن اطلاق دلیل شامل این صورت هم می شود. چرا؟ برای اینکه کثیرة که گرفتار استحاضة کثیرة هست با یک انقطاع و دوباره عود کردن حالت کثیرة از وصف مستحاضة کثیرة بیرون نمی شود. اطلاق دلیل شامل این مورد خواهد شد و ثانیاً گفته می شود که در این مساله یک اولویت را باید ملاحظه کنیم و آن این است که فقهاً گفته می شود که اگر مستحاضة به استحاضة کثیرة در حالتی باشد که سیلان دم استمرار داشته باشد 3تا غسل کافیست. در صورت استمرار که 3تا غسل کافی باشد در صورت انقطاع که قطعا ًکافیست بنابراین براساس اولویت این انقطعها غسل اضافی و زیاده بر 3تا ایجاب نمی کند و ثالثاً اگر چنانچه درباه هر رؤیت و هر انقطاع یک غسل قائل بشویم قَد یتجاوز عن العشرات. انقطاع 5تا که نمی شود. هر انقطاع و ... یک غسل 10بار که نه بلکه 10ها بار ممکن است. بنابراین مِن حیث الإستدلال این فتوایی که سید بیان کرده است قابل التزام نیست أضف إلی ذلک که همان استحاضة کثیرة و متوسطة طوری نیست که مستمر باشد و انقطاع نداشته باشد. تا بگوییم جکم فقط اختصاص دارد به حالت استمرار قطعاً. در وضعیت کثیرة و ثلیلة انقطاع هایی هست. اگر مورد حکم و توجه شرع بود برای ان انقطاع ها حکمی اعلام میکرد. و الان که حکمی اعلام نشده است معلوم میشود که این انقطاع ها هر کدام که در حالت خاصی قرار داشته باشد. در حالت کثیرة یا در حالت متوسطة به همان حکم اولی که یک غسل یا سه غسل باشد چیزی اضافه نمی کند. در نتیجه بیان سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه اولاً تصور یک فرض نادری است از آن جزئیاتی که یا مذاق شرع یا با مذاق عرف تطبیق نمی کند البته منظور از مذاق عرف، عرفِ خاص است عرف شر نه با مذاق عرف تطبیق می کند و نه وقوعش در خارج در فهم متشرعه متصور است. منقطع و متصل. چنین وضعیتی در قلمرو مذاق متشرعه دیده نمی شود که کثیرة را دو قسم تقسیم کند به منقطعه و متصله. این مطلب تمام.

 

فصل في النفاس

وهو دم يخرج مع ظهور أول جزء من الولد ، أو بعده قبل انقضاء عشرة أيام من حين الولادة ، سواء كان تام الخلقة أو لا كالسقط وإن لم تلج فيه الروح ، بل ولو كان مضغة أو علقة بشرط العلم بكونها مبدء نشوء الإِنسان ، ولو شهدت أربع قوابل بكونها مبدء نشوء الإِنسان كفى ، ولو شك في الولادة أو في كون الساقط مبدء نشوء الإِنسان لم يحكم بالنفاس ، ولا يلزم الفحص أيضاً.......[1]

نفاس تعریفی دارد و خصوصیاتی دارد که بیشترین خصوصیات و أحکام نفاس همان احکام حیض است که بحث طولانی نداریم فقط تعریف و تحقیق موضوعی نفاس مورد بحث است.

 

موضوع نفاس(تعریف اصطلاحی)

درباره موضوع نفاس تحقیق شده است. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «النفاس» هو الدم الخارج من الرحم عقيب الولادة، و هو مأخوذ من تنفس الرحم بالدم، يقال: نفست المرأة، دمی نفاس را از تنفس رحم گرفته اند. لذا ولدٌ منفوس اطلاق می شود در نصوص. و این دمِ نفاس عبارت است در اصطلاح شرع نفاس عبارت است دمی که بعد از ولادت رؤیت شود و بیرون بیاید و خارج شود. معنای لغوی و اصطلاحی اش ملازم هم است .[2]

 

اما تعیین موضوع

درباره نفاس گفته می شود که حالت نفاس که بوجود بیاید چندی قبل یعنی چند روز یا حداقل چند ساعت قبل از ولادت ممکن است خون دیده شود و در حین ولادت، همراه ولادت نیز ممکن است دمی دیده شود و بعد از ولادت هم ممکن است دمی دیده شود. قدر متیقن از نفاس دمی است که بعد از ولادت رؤیت بشود اما قبل از ولادت چند ساعتی یا حتی چند دقیقه ای اگر دم رؤیت بشود و خرج گردد فقهاً دمِ نفاس به حساب نمی آید. بلاخلافٍ بلکه بالإجماع. اما دمی که حین ولادت باشد شیخ می فرماید اگر برای یک مرأة ای طلقی(تلقی) عارض بشود. طلق یعنی حالت زایمان. قبل از ولادت اگر دمی ببیند بلاخلافٍ نفاس نیست. اگر در حین ولادت باشد نفاسٌ عندنا. اما اگر بعد از ولادت باشد قطعیست.[3] این فرمایش شیخ بود. محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه در هملن منبعی که گفتم پس از بیان شیخ می فرماید: دمی که در حین ولادت هم باشد نفاس به حساب نمی اید بلکه دمی که نفاس به حساب می اید بعد از ولادت باشد. بعد از خروج اولین جزء از ولد و فرزند و جنین. طفل و جنین فرق می کند. این مطلبی که گفته شد که قبل از ولدت نفاس نخواهد بود به ذهن شما ممکن است جولان بکند که شرع همچین چیزی را فرموده ولی از لحاظ علم چند دقیقة، چند ساعت اگر جنین حرکت کند، خون بیاید بیرون ممکن است نفاس باشد و ما گفته ایم که علم حجیتش قطعی است و أمارت و أدله در صورتی اعتبار دارد که مخالف علم نباشد. علم حجیتش ذاتی است. خوشبختانه مِن حسن الحظ همین امروز با متخصص فن صحبت کردم که خداروشکر در متناول ید ماست. استاد برازنده این علوم. سوال کرد که قبل از ولادت اگر دمی بوجود بیاید چه می شود؟ فرمود که قطعاً آن دم، دمِ نفاس نیست از نظر علمی. چرا که صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید اگر شرح بر متن، کلامی محقق می فرماید که اگر قبل از ولادت باشد نفاس نیست بلاخلافٍ بلکه إجماع را هم از مدارک نقل می کند.[4] این صاحب نظر فرمود که نفاس نیست برای اینکه جنین که از جدار جدا می شود همراه او یا قاعدتاً بعد از بیرون آمدن جنین آن خون میاید بیرون و یا إحیاناً با فاصله بسیار کمی تا از جایش حرکت کند. چسبیده به جدار هست. جدایی از جدار سیلان دم دارد و آن جسم آمد بیرون ، پشت سرش خون می آید بیرون و ان خون خونِ نفاس است. خوشبختانه روایت درست و مطابق با علم. نه اینکه ما خوسحال باشیم که روایت ما مطابق علم هست نه بلکه خوشحالیم که علم کشف می کند که نصوص ما اینقدر دقیق هست. نص این است که تا ولادت نشده است نفاس نیست. این دمی که دیده شود قبل از ولادت حمل به استحاضة می شود. اگر در ذهنتان سپرده باشید که گفتیم حامل حائض می شود ولی آخر بحث به کجا رسید؟ اینکه حامل مستبین دیگر حیض ندارد. اگر سیلان دم دارد استحاضة است. مستبین یعنی چه؟ یعنی پیشاپیش ولادت.

نصوص

محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه برای مطلب خودش دو روایت نقل می کند که از این دو روایت استفاده می شود که دم نفاس فقط پس از ولادت هست. کتاب وسائل ج2 باب 4 از ابواب نفاس ح1 و ح شماره 2.

متن حدیث شماره 1. محمد بن يعقوب، عن أبي علي الأشعري، عن محمد بن أحمد، عن أحمد بن الحسن بن علي، عن عمرو بن سعيد، عن مصدق بن صدقة، عن عمار بن موسى، عن أبي عبد الله عليه السلام في المرأة يصيبها الطلق أياما أو يوما أو يومين فترى الصفرة أو دما، قال: تصلي ما لم تلد فإن غلبها الوجع ففاتتها صلاة لم تقدر أن تصليها من الوجع فعليها قضاء تلك الصلاة بعد ما تطهر. محمد بن الحسن بإسناده عن محمد ابن أحمد بن يحيى مثله.[5] موثقه عمار بن موسی هست. سند معتبر هست ولی محقق حلی می فرماید که این سند راویان فتحی دارد ولی موثق است. شیخ کلینی نقل می کند محمدبن یعقوب عن أبی علی أشعری موثق شییخ کلینی عن محمدبن أحمد عن أحمد بن حسن بن علی ابن فضال عن عمربن سعید که توثیق دارد عن مصدق بن صدقة که توثیق خاص دارد عن عمار بن موسی که توثیق دارد و فتحی . عن أبي عبد الله عليه السلام في المرأة يصيبها الطلق أياما أو يوما أو يومين فترى الصفرة أو دما، قال: تصلي ما لم تلد فإن غلبها الوجع ففاتتها صلاة لم تقدر أن تصليها من الوجع فعليها قضاء تلك الصلاة بعد ما تطهر. یعنی این دمی که میآید 1 روز یا 2 روز جلوتر و دردی را هم احساس می کند بعد خودش به اصطلاح اصل مساله نفاس نیست. اصل مساله ولادت نیست. دردهای مقدماتی هست. خونهایی که بیرون بیاید می فرماید: تصلی. یعنی چه؟ یعنی حیض نیست. نفاس هم نیست. بلکه استحاضة است. دلالت حدیث واضح ولی محقق حلی می فرماید فتحی است.

متن روایت شماره 2. دوم: وعنه، عن إبراهيم بن هاشم، عن النوفلي عن السكوني، عن جعفر، عن أبيه عليهما السلام أنه قال: قال النبي صلى الله عليه وآله: ما كان الله ليجعل حيضا من حبل، يعني إذا رأت المرأة الدم وهي حامل لا تدع الصلاة إلا أن ترى على رأس الولد إذا ضربها الطلق ورأت الدم تركت الصلاة. أقول: هذا يحتمل النسخ والتقية في الرواية على أنه لا يعلم كون التفسير من الامام فليس بحجة، مع احتمال أن يراد بالدم ما يرى مع الولادة، أو بعدها بقرينة قوله: على رأس الولد.[6] محمدبن یعقوب عن ابراهیم ابن هاشم که معلوم است. عن نوفلی که توثیق دارد. 2تا توثیق عام دارد و از اتباع آل البیت هم هست. شیعه هم هست. عن السکونی که شیخ نافلی سکونیست. سکونی از ابناء عامه است. عامی است ولی روایت زیاد دارد و مورد اعتماد است و این دوتا بهم پیوسته هستند. سکونی و نافلی. اعتبار سند معلوم است و محقق حلی که خیلی احتیاط هم می کند می فرماید سکونی هر چند عامی هم هست ولی موثق هست. محقق حلی که این سکونی را موثق بگوید گویا توثیق مستحکمی داشته باشد عن جعفرٍ عن أبیه علیهمالسلام . امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام. عن جعفر، عن أبيه عليهما السلام أنه قال: قال النبي صلى الله عليه وآله: ما كان الله ليجعل حيضا من حبل، يعني إذا رأت المرأة الدم وهي حامل لا تدع الصلاة إلا أن ترى على رأس الولد إذا ضربها الطلق ورأت الدم تركت الصلاة. درست مساله را کامل شرح می دهدد. اگر درد زایمان برایش عارض شده باشد تا وَلَد خارج نشده باشد دمی که ببیند دم نفاس نیست. اگر یک روز جلوتر دم را رؤیت بکند دم استحاضة است که حمل مستبین حیض نمی شود. بنابراین در این صورت باید چه کند؟ موضوع را تشخیص بدهد. تشخیص موضوع تمام شد. چه شد؟ شما نفرمایید که ما یک عنوان کلی داریم و آن این است که تشخیص موضوع عرفی است و به شرع کاری ندارد. یک خلط کوچکی می شود. تشخیص موضوع در صورتی در اختیار عرف هست که حکم برای یک موضوعی آمده باشد و آ موضوع از موضوعات عرفیه باشد و اما اگر شرع برای، آنجا احتمالاً به عنوان مکمل گفته باشیم که اگر شرع برای حکم خودش یک موضوع تعیین کند. خب. تعیین موضوع در اختیار شرع هست و تشخیصش هم می شود شرعی . این جا جزء همان موارد است که شرع برای حکم خودش یعنی احکام مترتب بر حیض و نفاس. موضوع تعیین کرده است. موضوع چیست؟ خروج دم بعد از ولادت. این می شود موضوع. شرع خودش موضوع کرده است. بعد از اینکه شرع برای خودش موضوع تعیین کند تشخیصش هم می شود شرعی و بعد از ولادت هم این احکام را دارد. گویا سوال هست که موضوع گاهی موضوع عرفی است مثلاً شرع اعلام می کند که به آدم مستمند کمک کنید. خب مستمند را شرع تعیین نمی کند و بلکه عرف تعیین می کند. و گاهی نه . شرع مبسوط الید هست و می تواند یک موضوع از سوی خودش تعیین کند. موضوعات عرفی چیزیست و موضوعی را که شرع خدش تعیین م کند چیز دیگریست. یک چیزی را موضوع تعیین می کند پس از که شرع موضوعی را تعیین کرد تشخیصش می‌شود شرعی و اینجا خود شرع موضوع تعیین کرده که موضوع برای این احکام که رؤیت و خروج دَم بعد از ولادت. قبلش بیاید نه. عرف بگوید که قبلش چرء نفاس هست می فرماید نه. علم هم بگوید نه. با اینکه علم می گوید قبل از ولادت جزء نفاس هست. تتمه انشالله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo