< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

  بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين
  الحمدلله و سلام علي عباده الذين اصطفي
  والصلاة و السلام عليک يا مولای يا اباصالح المهدي و رحمة‌ الله و برکاته
 
 
 ادامه بحث درباره موضوع علم اصول
 آراء صاحبنظران عصر اخير اصول، درباره موضوع علم اصول از صاحب كفايه محقق خراساني تا محقق نائيني و محقق اصفهاني تا سيد الاستاد اين شد كه موضوع علم اصول عبارت است از موضوعات مسائل آن.
 علت عدول صاحبنظران عصر اخير از تعريف مشهور
 عمده ترين نكته در عدول از تعريف مشهور، اين است كه بر اساس تعريف مشهور و مقوله فلسفي كه عوارض ذاتيه در كار هست، قسمتي از مسائل اصول از دائره بيرون مي رود. جزء مسائل علم اصول به حساب نمي آمد. مثلا خبر واحد، يك مسئله در اصول هست موضوع علم اصول كه ادله اربعه باشد سنت كه سرمايه خبر واحد هست ارتباط تنگاتنگ با هم طبق آن تعريف ندارند. بحث از حجيت خبر بحث از حجيت سنت نيست اما پس از كه گفتند موضوع علم اصول، موضوعات مسائل آن است خود خبر واحد مي شود موضوع، چون يك مسئله اي است داراي يك موضوع و موضوعات مسائل، موضوع علم است و بحث ازحجيت خبر، بحث از عوارض ذاتيه موضوع يا بحث از احوال خود موضوع است. بنابراين از اشكال به توسط اين عدول بيرون رفتند مطلب نهايي شد اما رسيديم به مرحله تحقيق آراء گفته شد دسته بندي ها تمام كه موضوع علم اصول، موضوعات مسائل آن هست از صاحب كفايه تا سيد الاستاد صاحبنظران اصولي و اشكالي هم نيست.
 تحقيق درباره موضوع علم (با بيان مقدمه اي)
 تحقيق اين است كه موضوع علم، كه گفته شد محل نظر و تامل است؛ بين اين كه موضوع واحدي باشد دليل ندارد و بين اينكه اصلا نياز به موضوع نداشته باشيم.
 اما مقدمه
 تحقيق اين است كه اولا موضوع، اقسامي دارد: 1. موضوع و محمول 2. موضوع حكم 3. موضوع علم؛ منظور از موضوع و محمول همان موضوعي است كه در قضاياي حمليه مي آيد كه از خود دو قسم دارد حمل دو قسم است 1. حمل اولي و ذاتي كه ذاتيات حمل مي شود بر موضوع كه وحدت، هم مفهومي است هم مصداقي است اختلاف در اجمال و تفصيل است. مثل الانسان حيوان ناطق و حمل شائع صناعي حمل اوصاف يا صفات بر موضوع مثل زيد كاتب يا زيد عالم كه تغاير مفهومي است وحدت مصداقي است. 2. موضوع حكم؛ موضوع حكم در فقه در كنار متعلق قرار مي گيرد متعلق حكم و موضوع حكم در مثال لا تشرب الخمر اينجا يك موضوع داريم و يك متعلق، متعلق نهي لا تشرب شرب است كه فعل مكلف است. اين قانون يادمان نرود متعلق احكام در فقه، افعال مكلف است؛ شرب فعل مكلف است لا تشرب و موضوع خمر است آنكه بستر فعل قرار مي گيرد كه خمر است. 3. موضوع علم در حقيقت نهاد علم است يعني يك علم بدون موضوع پايه و بنيادي ندارد مي شود خبر بدون مبتدا.
 اما تحقيق در موضوع علم
  تحقيق اين است كه موضوع علم، يك حقيقت غير قابل انكار است؛ 1. حقيقتي است 2. واقعيت 3. محل وفاق 4. اعترافات و اعلام ها اما حقيقت: نقش موضوع براي علم نقش بنيادي است بنياد آن ترسيم مي كند لذا در اصطلاح جديد عربي مي گويند البحوث الموضوعيه، بحث هاي بنيادي ترجمه مي شود. حقيقتي است كه اگر آن نباشد علم شروع نمي افتد روي يك بستر كار علم راه مي افتد. اما واقعيت به طور ملموس مي بينيم در مثال بارز يا مشهور موضوع علم طب، بدن و جسم است اگر بدن و جسم نباشد علم طب زمينه ندارد و موضوع علم نحو، كلمه و كلام است كه در تصحيح عبارت و درست صحبت كردن و تنظيم جمله ها كاربرد دارد. اگر كلمه و كلامي نباشد سفره اي نيست تا چيزي روي آن بچيند يا موضوع علم منطق، كه معقولات ثانويه است اگر يك معقولات ثانويه نباشد ابراز درست فكر كردن از كجا بدست مي آيد و موضوع فلسفه كه وجود و حقايق و بحث از حقايق وجود كه در تعريف مي گفتند «الفلسفه علم بحقائق الاشياء بقدر طاقه البشريه» اگر موضوع تعيين نشود، فلسفه از كجا به دست بيايد و قبل از اينكه به اعترافات برسيم نكته اي را هم بگوييم و آن اين است كه واقعيت در فقه و اصول خودش را نشان مي دهد
 اما موضوع در علم اصول
  در اصول كه علم استدلال است، واقعيت اين است كه موضوع، ادله است. علم استدلال، بسترش ادله است. رسيديم به اعترافات از اعترافات كه دو دسته مي شود تصريحات يا اعلامات
 اما اعتراف صريح درباره اينكه موضوع علم اصول ادله اربعه است
 اعترافي كه در سطح اعلام و بيان موضوع هست؛ درجه اول، اعلام صريح بين الفريقين شيعه و سني اين مطلب مورد اجماع است بلكه تسالم است بلكه ضرورت دين است تسالم بين الفريقين است كه مدرك استنباط احكام ادله اربعه است. بنابراين از اين مدارك اصول استنباط مي كند موضوعش ادله اربعه مي شود و اما قسم دوم از اعترافات كه در حقيقت اعترافات ضمني است؛
 اما اعترافات ضمني
 محقق خراساني و محقق نائيني و محقق اصفهاني و سيد الاستاد همه شان اعتراف مي كنند كه موضوع علم اصول، موضوعات مسائل آن هست ولي تصريح از محقق خراساني كه موضوع يك كلي منطبق بر مسائل است ما همين را مي خواهيم كه موضوع علم اصول خودش را نشان مي دهد تا حالا فرمودند نفس موضوعات مسائل در ضمن گفتند كلي منطبق بر موضوعات؛ مسائل از باب تطبيق كلي طبيعي بر افرادش كه عين هم است بعد از اين اعترافات آمد از سوي اين اعاظم مبني بر اينكه موضوع علم اصول شد كلي. محقق خراساني مي فرمايد: نياز به اسم نداريم كلي كافي است. يك اشكالي هست كه اگر اسم نباشد شناسايي مي شود اگر شناسايي نباشد موضوع قوام مي گيرد كه اين اشكال را بعدا مي گوييم كه مرتفع شد
 جمع بين قول مشهور (درباره موضوع علم اصول) و قول صاحبنظران
 با اين شرحي كه داده شد چيزي كه براي ما روشن شد اين است كه هم قول مشهور درست است هم قول صاحبنظران درست است و هم تعبير سيد بروجردي و امام خميني مطلب را مكمل است به اين معنا كه موضوع علم اصول كه عبارت شد از ادله اربعه و محقق خراساني گفت: كلي منطبق بر افراد، ادله اربعه يك موضوع كلي است و مسائل اصول، افراد و زير مجموعه آن است. شما ديديد در اسفار مي گويد «لابد من موضوع واحد هو الموضوع في جميع قضاياه» بعد محقق اصفهاني مي فرمايد: «القضايا المتشتته مسائل العلم» اين كه با فلسفه هم تطبيق كرد مثلا علم درباره حرم مي خواهيد حاصل كنيم؛ حرم موضوع كلي است اين موضوع كلي را مي توانيم جزئي كنيم در اصطلاح امروزمي گويند ريزموضوعات، زير مجموعه موضوع كلي مسائل آن كه بياورند مي گويند ريزموضوعات. موضوع كلي طبق تعبير فلسفه، موضوع آن كل قضايا و مسائل است و قضايا و مسائل آن ريزموضوعاتِ موضوع كلي است. حرم موضوع كلي است ريز موضوعات ضريح مقدس، رواق، صحن، اتاق، دفتر و بالاسر كل اين قسمت ها موضوعات مسائل است كه به آن مي گوييم ريزموضوعات بعد يك مجموعه تحت عنوان حرم كه حرم مي شود مجموع اين قضايا يك موضوع واحد به نام حرم كه او موضوع واحد «هو الموضوع في القضايا» طبق تعريف فلسفه و محقق خراساني و محقق نائيني. بنابراين موضوع علم اصول بستر اصلي آن قطعا ادله اربعه است كه محل اتفاق و نظر مشهور و از ضروريات است اما مسائل ديگر مثل بحث حجيت خبر، بحث تعادل و تراجيح، بحث استصحاب تمام اين مسائل اصول در بستر ادله اربعه جا مي افتد مي شود زيرموضوعاتِ مسائل همان موضوعِ كلي مي شود. جمع آراء تمام نظرات مشهور و غير مشهور وارد منطقه شد.
 نظر نهايي درباره تعريف موضوع علم اصول
 تعريف ما در يك جمله مي شود موضوع علم اصول عبارت است از نفس موضوعات مسائل آن كه اين مسائل امور مربوط و افراد هستند براي موضوع اصلي كه عبارت است از ادله اربعه بنابراين موضوع علم اصول به طور كلي ادله اربعه است و پس از كه جزئي كنيم مي شود مسائل مربوط به ادله اربعه اشكال، ديگر وارد نيست كه ما مي گوييم موضوعات مسائل هم موضوع علم است و از سوي ديگر اشكال عمده رفع شد كه ما پس از كه اشكال فلسفي فرار كرديم از ادله اربعه خبري نبود در حالي كه بالضروره آن موضوع استدلال است بنابراين زنده سازي قول مشهور و آنكه واقعيت دارد و ديديم كه مسائل روابطش با آن كلي برقرار شد محقق عراقي در كتاب نهايه الافكار جلد 1 صفحه 12 مي فرمايد: موضوع علم با موضوعات مسائل علم نسبتش مثل نسبت كل به اجزاء آن است. ادله اربعه كل مي شود اين مسائلي كه بحث مي شود خبر واحد يك جزئي از سنت مي شود و اصول ديگر و قواعد ديگر هم به وجهي مربوط به ادله اربعه مي شود بنابراين هم ادله اربعه زنده و اعلام شد هم موضوعات مسائل به همان قوت خودش باقي است. ارتباط وهماهنگي با هم انجام شد موضوع اين شد موضوعات مسائل و موضوع علم كه موضوع الموضوعات است اگر براي شما موضوع كه اعتراف كردند
 اگر موضوع علم اصول كلي باشد اسم آن چيست
  محقق خراساني كه اين مسائل در ابتدا و در قسمت بنياد خودش يك كلي دارد، كلي منطبق بر مسائل ولي اسمش را بلد نباشيم اشكالي ندارد آن را سيد بروجردي و سيد امام حل كردند ولي سيد بروجردي فرمود حجه في الفقه يا سيد الامام فرمود الحجه في الفقه، ادله اربعه الحجه في الفقه است كل بحث درباره تعيين موضوع علم اصول با همين روشني و شفافيت به بار نشست
 سوال و جواب: در صورتي كه ما قائل به اين هستيم موضوع علم اصول موضوعات مسائل آن است پس از كه مسائل ريز بشود بحث از مسائل، بحث از عوارض ذاتي خود آن مسئله مي شود و موضوع علم به شكل كلي، ادله اربعه است و به شكل جزئي و تجزئه اي، مسائل آن است پس بحث از مسائل بحث از عوارض ذاتيه موضوع است.
 سوال اگر كل بگوييم و بعد جزء بگوييم اخلال در انشاء بوجود مي آيد
 سوال و جواب: اشكال اين است كه اگر كل بگوييم و بعد جزء بگوييم اخلال در انشاء بوجود مي آورد عنايت كنيد كه كل و جزء مثل انسان كه كلي طبيعي است و افراد آن از هم جدا نيست و به هر دو ديد مي توانيم بنگريم ما جمع كرديم شما مي توانيد فقط ادله اربعه بگوييد بعد بگوييد اين مسائلش هست يا بگوييد اين مسائل و مادر ادله اربعه است از هم ديگر جدا نيست.
 سوال و جواب فعلا ما با مشي اين صاحبنظران كل اين قضيه حل شد سياست بحثي ما، سياست رد و طرد نيست سياست ما، سياست جمع و ترميم است. حقش هم اين است كه اين نظريات در يك محور است زاويه را كم رنگ كنيد تعابير كم و زياد دارد ترميم و اصلاح و همه نظريات جمع شد هيچ اشكالي به كار نيست و جديدترين و ظريف ترين تعبير، تعبير مشهور درست است و مورد اعتراف ضمني صاحبنظران تاريخ معاصر است و طبق قواعد عقلي فلسفي هم هست.
 اما جايگاه عوارض ذاتيه در صفحه تحقيق
 عوارض ذاتيه آنچه در صفحه تحقيق نشان مي دهد كه يك تعريف فلسفي است ساختار، طبق مصطلحات فلسفه است و اين تعريف طبق بيان سيد الاستاد با مسلك فلاسفه درست است اما در غير از بحث هاي فلسفي مثل بحث اصول كه بحث استدلال و نگاه عرفي و عقلائي است نه عقلي آنجا نگاه عقلي است برهاني است اينجا در اصول نگاه عقلائي و عرفي است در اصول كه مي آييم همان معنا را داريم كه در علم از عوارض ذاتيه اش بحث مي شود آن تعريف سنگين با مصطلحات سنگين با مواد سنگين است اينجا مي شود سبك مطابق با اصول اين مي شود كه موضوع علم كه عبارت است از شي واحدي كه درباره امور مربوط به آن بحث شود. عوارض ذاتيه، امور به موضوع عوارض ذاتيه موضوع فلسفي است. امور مربوط به موضوع، اين تعبير اصولي است به هيچ اشكالي ندارد
 سوال و جواب ذاتي كه آورديد اصلا از سنخ فلسفه است در امور عقلائي و عرفي ذاتي و غير ذاتي نداريم، عرفيات و مباني عقلائي و اصول مبانيه است همين كه ذاتي را آورديم وارد فلسفه شديم پس تعريف شد بحث از امور مربوط به آن عوارض ذاتي در فلسفه و اصول بحث از امور مربوط به آن اما ربط را، عرف تعليم و تعلم تعيين مي كند. مربوط بر اساس تشخيص عرف تعليم و تعلم است امر اعتباري مثل بحث درباره اجماع، چه كاربردي دارد؟ يا درباره سيره عقلا چه كارايي دارد؟مثلا بگوييم جنس اجماع كدام است فصل اجماع كدام است نوع اش كدام است. پس بحث از عوارض ذاتيه در اصول يعني بحث از امور مربوط به موضوع بنابراين تمام بحث هايي كه در اصول بحث مي شود امور مربوط به ادله اربعه است به وجهي مربوط به ادله اربعه است تا اينجا مطلب تمام شد و موضوع و عوارض ذاتيه براي ما روشن شد جمع بندي نهايي بحث ان شاء الله جلسه آينده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo