< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث اثبات حقيقت شرعيه
 ادامه بحث درباره اثبات حقيقت شرعيه: محقق خراساني فرمودند ادعاي قطعي ثبوت حقيقت شرعيه حرف گزافي نيست و فرمودند كه وضع الفاظ براي معاني جديد شرعي در شكل دوم وضع تعييني كار ممكني است كه در ضمن استعمال ، وضع صورت بگيرد.
 اشكال محقق نائيني و جواب محقق عراقي
 محقق نائيني اشكالي داشت كه عبارت بود از جمع بين آلي و استقلالي ، جوابي را از محقق عراقي داشتيم كه متعلق استقلال غير از متعلق آليت است.
 كلام محقق اصفهاني در نهايه الدرايه مي فرمايد: كلام محقق خراساني درست است به اين معني كه استعمال مقدم بر وضع نباشد اما اگر تقارن شد اشكالي ندارد.
 محقق اصفهاني [1] مي فرمايد : كلام صاحب كفايه توجيه درستي دارد و آن اين است كه لفظي را كه استعمال مي كنيم و توسط آن استعمال ،‌ عمليات وضع انجام مي دهيم، به مشكلي برنمي خوريم. براي اينكه ارتباط بين وضع و استعمال به عنوان يك واقعيت ، چيزي را كه اقتضاء مي دارد اين است كه وضع بعد از استعمال صورت نگيرد و استعمال مقدم بر وضع نباشد اما تقدم زماني وضع بر استعمال ، ملزمي ندارد ، مي تواند وضع با استعمال مقارن و همزمان باشد. در علت و معلول ديديد كه علت از معلول تقدم زماني ندارد فقط تقدم رتبي دارد و آن مقدار تقدم كافي است. در وضع و استعمال كه هر دو رابطه تلازم دارد ، ملازمه اي است به اينگونه كه وضع ملزوم است و استعمال لازم . لازم و ملزوم مي توانند در يك زمان محقق شوند، چيزي كه ناممكن است اين است كه ملزوم بعد از لازم نباشد. پس در ضمن استعمال عمليات وضع به اين صورت است كه با بكارگيري لازم ، ‌ملزوم جعل مي شود يعني جعل ملزوم به واسطه لازم.
 سوال و جواب: مي شود در وضع بكار برود و بعد از كه وضع محقق شود، همان تحقق وضع، لازمه اش اين است كه استعمال كنيد و الا لغو لازم مي آيد و كار غير عقلائي مي شود و ملازمه واقعي و عقلائي است . لفظ وضع مي شود تا استعمال شود و يك ملازمه عقلائي وجود دارد . معناي كلام محقق اصفهاني كه معلوم شد از ضمن كلام ايشان اشكال محقق نائيني هم جواب داده مي شود كه جمع بين آلي و استقلالي در كار نيست،‌ همين لفظي را كه استعمال مي كنيم ، همانجا عمليات وضع انجام مي گيرد به شكل استقلال ، ديگر آليت و استقلاليت جمع نشده با استعمال از آن جهت كه استعمال هست ، آلي است و از آن جهت كه وضع صورت مي گيرد ، استقلالي است ،‌ تعدد جهت در امر اعتباري كافي است، جمع بين آلي و استقلالي بوجود نمي آيد. به عبارت ديگر اشكال در صورتي است كه آلي و استقلالي را بگوييم متحد شد اما تقارن بين آلي و استقلالي اشكال ندارد و اينجا تقارن بين آلي و استقلالي است نه اتحاد بين آلي و استقلالي كه يك لفظ در عين حالي كه آلي است همان آن استقلالي باشد ، نخير استعمال هست و وضع هست و استعمال و وضع تقارن پيدا كرده ، تقارن آلي و استقلالي محال نيست،‌ وحدت و اتحاد آلي و استقلالي محال است.
 سيد الاستاد مي فرمايد بيان محقق خراساني درباره حقيقت شرعيه در ضمن استعمال درست است و اشكال محقق نائيني درست نيست چرا؟
  در ادامه سيد الاستاد [2] مي فرمايد: بيان محقق خراساني درباره حقيقت شرعيه كه مي فرمايد به نحو وضع تعييني است آن هم وضعي كه در ضمن استعمال صورت بگيرد ، بيان درستي است ، اشكال محقق نائيني وارد نيست براي اينكه عمليات وضع به دو گونه است: 1. وضع عبارت است از اعتبار نفساني ؛ خود واضع لفظي را براي معناي خاصي كه اختصاص و جعل داد ،‌همان تصور و تصديق جعل و اختصاص مي شود وضع و نياز به وضع ندارد ، خود اعتبار نفساني وضع هست و استعمال پس از آن اعتبار نفساني صورت مي گيرد ،‌آن اعتبار نفساني كه ابراز شد مي شود استعمال . پس هيچ اشكالي در كار نيست. ‌استعمال ابراز آن وضع هست بعد از تحقق وضع،‌ ترتيب محفوظ و هيچ اشكالي بوجود نمي آيد. 2. وضع اعتبار نفساني است ولي نياز به ابراز هم دارد مثل معاملات كه مي گوييم اعتبار نفساني كافي نيست كه قصد معامله كنيم ، بايد انشاء كنيم يعني ابراز ما في النفس ، اگر معناي دوم هم در نظر بگيريم باز هم اشكال ايشان وارد نيست براي اينكه لفظي كه استعمال مي كنيم براي وضع كردن نسبت به معناي خاص ،‌اين استعمال آلي نيست ،‌استقلالي مي شود. مثلا شما به دوستتان كه مي خواهيد فرزندش را اسم گذاري كنيد مي گوييد احمد را براي من بياور تا اذان بگويم اين استعمال هست ولي مستقلا عمل وضع انجام مي دهد وآلي در كار نيست و استقلال است . اگر آليتي در كار باشد در ضمن اين عمليات وضع كمرنگ و مختفي مي شود و استعمالي صورت مي گيرد در جهت انجام عمليات وضع، يك لفظ مستقلي است و يك عبارت مستقلي است كه معنا را براي مخاطب تعيين مي كند منتها اينگونه وضع مي شود از قبيل دلالت التزامي كه نحوه اول وضع تعييني از قبيل دلالت مطابقي بود. مثل اينكه شما چيزي را به كسي هبه كنيد، يك مرتبه مي گوييد اين كتاب را به شما هبه كردم؛ اين نحوه اول وضع تعييني است كه بالتنصيص است و با دلالت مطابقي است. نحوه دوم اين است كه از اين پول يك كتاب خريداري كن؛ هبه در ضمن استعمال صورت گرفت منتها دلالت بر هبه دلالت التزامي بود ،‌لازمه خريدن كتاب براي خودش اين است كه اين پول هبه شده باشد. در نتجيه وضع لفظ براي معنا به نحو وضع تعييني از شكل دوم آن در ضمن استعمال هيچ مانع و اشكالي ندارد.
 محقق خراساني مي فرمايد اثبات حقيقت شرعيه در زمان شارع مضافا بر ادعاي علم ، علامت حقيقت هم وجود دارد كه تبادر است
 بعد از كه اين اشكال و جواب محقق خراساني مي فرمايد كه اثبات حقيقت شرعيه در زمان شارع ،‌مضافا بر اينكه مي شود ادعاي علم به اين مطلب كرد، علامت حقيقت هم وجود دارد؛‌ تبادر، مي توانيم بگوييم در زمان شارع سالهاي سوم و چهارم بعثت ، الفاظ شرعي نسبت به معاني شرعيه اش به اثبات رسيده و معاني شرعيه تبادر مي كرده و تبادر هم علامت حقيقت است و ادعاي تبادر هم يك ادعاي قريب به وجدان است ؛ براي اينكه از تاريخ گذشته است منتها تاريخ قطعي. اگر اشكال كنيد كه تبادر وقتي اعتبار دارد كه وجداني باشد، تبادر يعني تجربه ميداني يا نمونه برداري و اين تبادر در زمان شارع بوده و تاريخ هست ، ما مي گوييم كه آنقدر تاريخ قطعي است كه قريب به وجدان است؛ اگر تاريخ قطعي بود ديگر اشكال ندارد.
 الفاظ و معاني شرعيه در شرائع سابقه
 پس از اين يك مرتبه يك برگشتي دارند مي فرمايد تمام اين مطالب را كه گفتيم درست بود و كامل شد در صورتي كه بگوييم كه الفاظي كه براي معاني شرعيه بكار مي رود فقط در شرع اسلام بوده اما اگر بگوييم كه الفاظي كه در شرع بكار مي رود مثل صلاه و صوم و حج و زكات ،‌اينها در شريعت هاي قبلي بوده اند ، از حقيقت شرعيه خبري نخواهد بود.
 محقق خراساني مي فرمايد حج و صوم و صلاه طبق آيات بوده پس حقائق لغويه مي شود
 مي فرمايد: در آيات قرآن مي بينيم كه اين الفاظ در شرائع سابقه هم بوده. چند نمونه :«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» [3] ، «وَ أَوْصاني‌ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» [4] ، «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ» [5] كه قبل از اسلام بوده پس زكات و حج و صوم و صلاه مصطلحات جديد شرع ما نبوده بلكه مصطلحات شرائع سابقه بوده. بنابراين مي فرمايند تمام اين الفاظ مي شوند حقائق لغويه . شرع ما اين الفاظ را وضع نكرده ،‌ اين الفاظ از قبل بوده در صورتي كه الفاظ از قبل از شرع اسلام بوده حقيقت لغويه است. بحث از اساس برعكس مي شود و جايي براي اثبات حقيقت شرعيه وجود ندارد.
 صاحب نظران اصول مي گويند وجود صوم و صلاه در شرائع گذشته اثبات حقيقت لغوي نمي كند
  بعد از فرمايش ايشان محققان و صاحبنظران اصول مي فرمايند كه فرمايش ايشان در اين رابطه اساسي ندارد براي اينكه حقائق شرعيه در اصطلاح شرائع سابقه كه گفته شد حقائق لغويه مي شود، توجيهي ندارد براي اينكه منظور از حقائق لغويه اين نيست كه يك لفظ قبل از شرع اسلام در شريعت قبلي هم بكار مي رفته ، اين حقيقت لغويه را ثابت نمي كند و حقيقت لغويه نياز دارد به اثبات وضع ارباب لغت پس با بودن اين الفاظ در قبل از شريعت اسلام ،‌حقيقت لغوي را ثابت نمي كند.
 كلام سيد الاستاد خوئي در مصباح الاصول
 سيد الاستاد [6] مي فرمايد اين مطلب اساس واقعي ندارد ؛ براي اينكه در قرآن آمده است كه صوم و صلاتي در شرائع سابقه بوده ،‌البته كيفيت اش فرق مي كرده اما ما در جهت اثبات لفظ براي معناي شرعي بحث مي كنيم ، شما استدلال مي كنيد كه در شرائع قبلي معناي صلاه و صوم بوده ، لفظ را كه قرآن نمي گويد كه در شريعت موسي لفظ صلاه بوده بلكه معناي صلاه بوده در حالي كه مي دانيم لفظ حضرت موسي عبري بوده و لفظ حضرت عيسي سرياني بوده و اين الفاظ را نداشته اند و قرآن مي گويد صوم و صلاتي بوده يعني معاني صلاه و صوم بوده ،‌عبادتي داشته اند مثل عبادت ما نه اينكه لفظ صلاه به اين لفظ در آن شريعت اينچنين دلالتي ندارد. مثلا بگوييم كه روم در هزار سال پيش عبادتي داشته و صلاه و صومي داشته، ‌يعني عبادتي داشته و صوم و صلاه نمي گفتند بلكه نماز و روزه مي گفتند ، بنابراين آنچه از اين آيات استفاده مي شود كه معاني اين عبادات بوده ، ما در جهت اثبات اين حقيقت هستيم كه الفاظ صلاه و صوم براي معاني اش اثبات كنيم و بودن صلاه و صوم در شرائع سابقه معنايش اين نيست كه اين الفاظ بوده ، ظاهرش اين است كه اين معاني بوده پس ربطي به مطالب ما ندارد اما اگر گفته شود كه عرب آن روز كه قرآن مي فهميدند كه خود قرآن هم تصريح كرده بلسان عربي مبين و صوم و صلاه كه به لسان عربي مبين معنايش اين است كه عرب آن روز اين معاني را مي فهميدند پس كشف مي كند از اين حقيقت كه اين الفاظ در بين عرب آن روز، جزء الفاظي بوده است دال بر همين معاني كه ما از شرع استفاده مي كنيم و مي شود حقيقت لغويه. نكته اين بود كه عرب آن روز مي فهميده پس عربي بوده ، جوابش را سيد الاستاد داده اند كه اولا اصطلاحات صوم و صلاه به معناي شرعي اش در صدر نزول قرآن معلوم نيست چون اول بعثت قولوا لا اله الا الله تفلحوا بوده و صوم و صلاه بعد از كه اصطلاحات شرع جا افتاد ،‌صورت گرفت . پس از كه اسلام بيان شد و دين اعلام شد ، اصطلاحات عبادي براي مردم شرح داده شد، وضع صورت گرفت و پس از وضع آيه قرآن امد كه عرب آن روز كه الفاظ را بفهمد و حقيقت لغوي در كار نيست مضافا بر اين ما مي بينيم كه اگر حقيقت لغوي ادعا بكنيم، ‌بايد بگوييم لفظ صلاه مثلا از الفاظ مشتركه است و در ادبيات عرب الفاظ مشتركه جزء مسائلي است كه از برجستگي خاص برخوردار و معرفي شده است ولي صلاه را كسي لفظ مشترك در تاريخ ادب عربي اعلام نكرده و اين خلاف واقع بيان و بلاغت است پس ذكر اين آيات دال بر اينكه در شرائع سابقه اين الفاظ معاني شرعي داشته ،‌تمام نيست كه در قرآن صحبت و ذكر از عبادت شرائع به ميان آمده نه از استعمال لفظ عبادت مثلا صلاه بنابراين اين برگشتي كه محقق خراساني مي فرمايند توجيهي ندارد.
 وضع تعييني تصورش درست اما تصديقش نياز به اثبات دارد
 پس از اين مي رسيم به اين حقيقت كه وضع تعييني تصورش درست است اما تصديقش نياز به اثبات دارد و از آنجا كه تمامي افعال پيامبر به نقل مي رسد،‌اگر اين فعل صورت مي گرفت، وضع تعييني به ما مي رسد در حد تواتر يا استفاضه در حالي كه ما يك خبر ضعيف هم در اين رابطه نداريم. محقق خراساني اين نكته را متوجه بوده كه گفته است وضع در شكل تنصيص نبوده تا به ما برسد ، وضع در شكل استعمال بوده و آن اعلام نمي خواهد آن را متخصصين مي فهمند كه عمليات وضع است و مردم عوام آن را وضع تلقي نمي كنند تا خبر رساني كنند . پس از اين تحقيق گفته مي شود كه وضع تعييني ممكن و وقوع آن هم بعيد نيست و مانعي ندارد. تا اينجا وضع تعييني الفاظ و مصطلحات شرعي براي معاني شرعي آن اما وضع تعيني درس آينده


[1] . نهايه الدرايه ،‌ج 1 ، ص 32.
[2] . مصباح الاصول ، ج 1 ، ص 123.
[3] . بقره ، آيه 183.
[4] . مريم ، آيه 31.
[5] . حج ، آيه 27.
[6] . مصباح الاصول ، ج 1 ، ص 126.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo