< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 شرائط صحيح و اعم شرط دوم تصوير جامع
 شرائط بحث صحيح و اعم : شرط اول را گفتيم ، شرط دوم عبارت بود از تصوير جامع . درباره تصوير جامع گفته شد كه محقق خراساني مي فرمايد : از باب كشف اثر واحد از موثر واحد مي توانيم براي وضع صحيح جامعي تصور كنيم ، هرچند اسم خاصي نداشته باشد و عنوان در ماهيت شئ تاثير گذار نيست. اشكالاتي بود و پاسخ هايي داده شد.
 ديدگاه مرحوم نائيني كه نياز به تصوير جامع نيست
 در ادامه ديدگاه محقق نائيني : محقق نائيني [1] مي فرمايد : در بحث وضع الفاظ عبادات براي صحيح و اعم نيازي به تصوير قدر جامع نداريم. مي توانيم بدون تصوير جامع بحث صحيح و اعم را داشته باشيم مثلا مي گوييم صلاه وضع شده است براي مرتبه علياي از صلاه كه عبارت باشد از صلاه جامعه الاجزاء و الشرائط و صلاه مختار ، اين موضوع له باشد كه مطلوب شرع هم همين است اگر قول به صحيح را اعلام كرديم ، مي گوييم بنابر همين وضع لفظ براي مرتبه اعلا در مراتب نازله اش كه استعمال مي شود از باب تنزيل هست ؛‌ تنزيل فاقد اجزاء به منزله واجد اجزاء و مجاز نيست بلكه تنزيل است. اما اگر قائل به اعم شديم ، مي گوييم مرتبه اعلا كه موضوع له هست ، استعمال لفظ در مراتب نازله يا مرتبه اي كه فاقد بعضي از اجزاء و بعضي از شرائط باشد ، اين استعمال بالعنايه و مجاز است. بنابراين بحث صحيح و اعم را بدون تصوير جامع را مي توانيم مطرح كنيم و نيازي به تصوير جامع نداريم.
 ديدگاه مرحوم اصفهاني ، تصوير جامع بدو قسم است
 اما ديدگاه محقق اصفهاني : مرحوم محقق اصفهاني [2] مي فرمايد : تصوير جامعي كه گفته شده است ، هرچند لازم است اما آن تصويري كه محقق خراساني اعلام مي كند ، خالي از اشكال نيست بلكه كار ناممكني است ؛ براي اينكه تصوير جامع به دو قسم است : 1. تصوير جامع ذاتي و مقولي كه جنس باشد براي افراد مثل حيوان براي انواع حيوانات كه قدر جامع مقولي و ذاتي حيوان است و در همه اقسام وجود دارد و وجودش در همه اقسام به يك نحو و در يك حد هست . 2. جامع عنواني اعتباري كه يك عنوان جامع باشد يعني از معنونهاي متعدد يك عنوان انتزاع مي كنيد و آن را به عنوان يك مفهوم عالي و فراگير روي آن افراد قرار مي دهيد مي شود جامع عنوان اعتباري . مثلا تكريم علماء كه خدمت عملي مي خواهد و دعوت مي خواهد و كمك مي خواهد و راهنمايي ، اينها همه مصاديق تكريم است ، شما از خدمت و كمك رساني و مساعدت و دعوت و ساير اكرامات يك عنوان انتزاع مي كنيد مي گوييد تكريم علماء ، ‌اين مي شود جامع عنواني اعتباري .
 اما جامع مقولي در عبادات امكان ندارد چرا؟
 در مرحله تطبيق: جامع ذاتي مقولي درباره عبادات امكان ندارد ؛ بر اي اينكه همين لفظ صلاه مثلا مركب است از مقولات متعدد ؛ ‌مقوله كيف مقوله وضع مقوله كم از مقولات مختلف تركيب شده و مقولات متباينه الذات هستند و مقولات اجناس عاليه هست و يك جنس ديگري ندارند كه فوق اينها باشد و جامع باشد بين اينها اجناس عاليه ، بنابراين جامع ذاتي مقولي كه درباره عبادات ممكن نيست .
 و اما جامع عنواني هم اشكال دارد
 اما جامع عنواني كه تصوير كنيم ناهيه عن الفحشاء؛ بگوييد كه جامع بين همه اين افراد صحيحه عبارت است از ناهيه عن الفحشاء كه اين عنوان انتزاع شده باشد . اين عنوان به اعتبار شرع در تمامي افراد وجود دارد ؛ هر صلاه كه ببينيم در شكل تام الاجزاء و الشرائط ناهيه عن الفحشاء و المنكر هست ، جامع عنوان عام شامل موجود در همه افراد در يك حد و اندازه و بدون تغيير و كم و زياد ؛‌ اين تصور ما به عنوان نهي از فحشا و منكر يك جامع عنواني هست و تصورش مشكل ندارد اما اشكال اين است كه اين عنوان موضوع له براي صلاه نيست به تعبير ايشان اگر بگوييم صلاه با ناهيه عن الفحشاء و المنكر ، لفظ و معناست ،‌ مي شود يك ادعاي سخيف ؛ سخافت دارد اگر بگوييم صلاه عبارت است از ناهيه عن الفحشاء ، اين تعبير را سيد الاستاد با تلطيف مي فرمايد اگر جامع عنواني در نظر بگيريم‌، نياز به وضع دارد و ما با تحقيق تفحص دريافته ايم كه لفظ صلاه براي ناهيه عن الفحشاء وضع نشده است. محقق اصفهاني بعد از كه به تصوير جامع طبق مبناي محقق خراساني اشكال مي كند و عدم امكان را اعلام مي دارد مي فرمايد راه حل اين اشكال اين است كه جامع در الفاظ عبادات بنابر قول صحيحي عبارت است از يك سنخ خاص و يك سنخ برتر و ويژه ،‌ اگر گفتيم يك سنخ خاص ، در شكل مبهم بدون اينكه اسم ببريم ،‌ايشان قيد ابهام را اضافه مي كند نه اينكه ما نياز به اسم نداريم ، نياز به اضافه وصف ابهام داريم ؛‌ چون اگر تصريح بياوريم ، مشكل آفرين مي شود و بايد ثابت كنيم كه براي آن معناي صريح لفظ وضع شده باشد. مي گوييم يك سنخي است در شكل مبهم ، آن يك سنخ خاص مي شود قدر جامع براي صحيحي . به عبارت ساده مي گوييم مجموعه افراد صحيح يك سنخ است در برابر اينكه مجموعه افراد فاسد سنخ ديگر است. اين سنخ را مي توانيم به عنوان جامع اعتباري و عنواني براي قول به صحيح در نظر بگيريم. با اين نگرش كه مجموع افراد صحيح كه با هم همخواني دارد كه سنخيت است و كل اين افراد يك عنوان كلي هم كه دارد كه يك سنخ است ، پس آن يك سنخ خاص مي شود جامع اعتباري ، آن جامع را در نظر مي گيريم كه مي گوييم بنابر صحيح الفاظ عبادات وضع شده است براي سنخ صحيح و اشكالي هم نه اشكال كه مربوط مي شد به جامع مقولي بر مي خوريم و نه آن اشكالي كه به جامع عنواني وارد بود ، روبرو مي شويم و رايي است بدون اشكال و تصوير جامع هست كه شرط براي بحث صحيح و اعم را فراهم مي كند.
 سوال و جواب اگر لفظ خاصي باشد ، وضع مي خواست و تشخص پيدا كرد و اگر وضع خاص نباشد ، ما بتوانيم عنوان جامع انتزاع كنيم بدون اسم و در هاله ابهام ،‌اين ديگر وضع نمي خواست و چيزي نيست كه وضع بخواهد . سيد الاستاد در جهت تعليقه بر بيان محقق خراساني همين اسلوب محقق اصفهاني را دنبال مي كند با عبارت واضح تر و همين دو اشكال را ايشان دارد : اما اشكال اضافي ؛
 و اما اشكال سيد الخويي كه الواحد لا يصدر منه الا الواحد در واحد شخصي درست است اما در نوعي درست نيست
  سيد الاستاد مي فرمايد: محقق خراساني كه فرمود اثر ناهيه عن الفحشاء ، اثر واحدي است كشف مي كند از موثر واحد و آن جامع عنواني است ، مي فرمايد اين قاعده كامل نيست ، قاعده فلسفي الواحد لا يصدر منه الا الواحد اصل قاعده است و فرع قاعده الواحد لا يصدر الا من الواحد كه ما اين شكل دوم را اخذ كرديم مي فرمايد اين قاعده بر فرضي كه درست باشد در واحد شخصي است اما در واحد نوعي الواحد لا يصدر الا من الواحد نداريم . مثلا واحد شخصي اگر يك جمله حديث را در يك زمان با يك خودكار بنويسيد الصلاه معراج المؤمن اين يك واحد شخصي است ، كشف مي كند از مؤثر و علت واحد و در يك زمان يك كار شخصي و فردي با وحدت شخصي از يك علت بيشتر صادر نشده و محال است كه از دو علت صادر بشود كه موجب خلف و موجب جمع بين ضدين و موجب تناقض مي شود در اصل . اما در واحد نوعي اينگونه نيست ؛ واحد نوعي مثل حرارت كه نوعي از حقائق و مفاهيم است ، ‌اين واحد نوعي كه حرارت است مي تواند توسط شمس توسط نار توسط حركت و صائقه و امثال بوجود بيايد ، بنابراين شما براساس قاعده الواحد لا يصدر الا من الواحد خواستيد جامع ثابت كنيد ، آن قاعده اينجا كارايي ندارد ؛ چون واحد شخصي نيست ، واحد نوعي است. ناهيه عن الفحشاء يك واحد نوعي است از صلاه صبح و صلاه ظهر و مغرب و عشاء و آيات و طواف الي اخر پس از همه اين صلوات مي تواند اين اثر ديده شود ، اثر كه ناهيه عن الفحشاء هست ديگر واحد نوعي است و واحد نوعي كشف از موثر واحد ندارد پس اصل قاعده از اساس مشكل دارد .
 اما تحقيق اين قاعده قاعده فلسفي است نه اصولي
 اما تحقيق اين است كه قاعده الواحد لا يصدر يك قاعده فلسفي است . مرحوم ملاصدرا [3] اين بحث را مطرح مي كند كه قاعده اصلي دارد و فرعي دارد ؛ اصل قاعده همان است كه اشاره شد الواحد لا يصدر منه الا الواحد كه در اصول گفتيم مخدوش است و در فلسفه مخدوش نيست و طبق مباني فلسفي حقيقتا همين است . اين قاعده اي كه محقق خراساني استفاده مي كند ، فرع قاعده است كه الواحد لا يصدر الا من الواحد كه برهان اني مي شود ، فرع را هم صدر المتالهين مي فرمايد : الواحد الشخصي من المستحيل استناده الي علتين مستقلتين من المستحيل و نكته اصلي كه در فلسفه و اصول فاصله زياد بود ، اشتباهي كه تلقي شده اين است كه در فلسفه واحد صادر از مصدر واحد فقط وحدت شخصي است ، آن وحدتهايي كه تقسيم مي كنيم ، آنها مفاهيم و اقسام وحدت مثل وحدت شخصي ، وحدت نوعي ، وحدت سنخي ، وحدت مفهومي و وحدت وجودي آن وحدت ها ربطي به وحدت بين علت و معلول ندارد ، آنگاه كه علت و معلول ارتباطش كامل بشود يعني علت تامه كه شكل بگيرد ، در آن مرحله ايجاد دست هست و كليد هست و قفل در ، همان لحظه حركت دست با حركت كليد كه مرحله ارتباط ايجادي بين علت و معلول هست ، در آن مرحله وحدت معلول وحدت شخصي است و ما كشف را كه مي گوييم در فلسفه كه معلول كشف مي كند از علت يا علت واحد در حال حركت خاص از آن صادر مي شود مگر معلول واحد ، همان حالت ايجاد معلول است ، در آن حالت ايجاد معلول از نوع و سنخ و مفهوم خبري نيست و فقط وحدت شخصي است ، بنابراين ، آنچه محقق خراساني فرموده است براساس معايير فلسفي درست است كه وحدت در حين تحقق و ايجاد اثر ، در آن حين فقط وحدت شخصي است و كشف مي كند از موثر واحد كه جامع وحداني بين همه افراد . در ادامه گفته مي شود كه تحقيق اين است كه منظور از جامع همان جامع عنواني است ، همان طور كه محقق خراساني فرموده اند اما اشكالي كه محقق اصفهاني داشت يا سيد الاستاد ، مي بينيم آن اشكال وارد نيست ؛‌ چون ما توجيهي داريم كه از ضمن كلام ايشان يا براساس مسلك تحقيق مي توانيم اين توجيه را راه گشا قرار بدهيم و آن اين است كه اشكالي كه شده بود كه صلاه وضع براي ناهيه عن المنكر ندارد ، امام خميني [4] مي فرمايد : محقق خراساني نفرموده است كه ناهيه عن الفحشاء معناي صلاه است ، به تصريح عبارتش مراجعه كنيد ، ايشان مي فرمايد كه اثر كشف مي كند از موضوع له واحد نگفته است كه معنايش ناهيه عن الفحشا‌ هست تا شما بگوييد كه صلاه براي ناهيه وضع ندارد .
 اما جامع الصلوه معراج المؤمن اثر نيست بلكه خود صلاه صحيح است كه نص است
 اما تحقيق اين است كه در عناويني كه از روايات استفاده مي شود ، به طور مشهود مي بينيم نماز عنوان شرعي دارد و آن عبارت است از معراج المؤمن كه ناهيه عن الفحشاء اثر بود اما كاري به اثر نداريم ، الصلاه معراج المومن اثر نيست بلكه خود صلاه است و به عبارت شرع است و طبق نص است و ظهورش اين است كه صلاه عبارت است از معراج مؤمن يعني معراج مؤمن موضوع له صلاه درست است و صلاه درست وضع شده است براي اين معناي جامع و جامع عنواني وضع شده از سوي شرع و خودش موضوع له هست و اين معراج مؤمن از آن جامع عنواني است كه جنس عالي است و در همه افراد صحيحه به شكل يكسان وجود و تواجد دارد ،‌ بنابراين جامع عنواني از پيش تعيين شده از سوي شرع است و آن معراج مؤمن است و آن براي همه افراد صحيحه از باب تطبيق كلي بر مصاديق است و ظاهر هم اين را اعلام مي كند و در عين حالي كه ظاهر مطلب اين را اعلام مي كند ، ديد واقعي معرفتي را هم اين را تاييد مي كند ، در كتاب اشارات شيخ بوعلي در انتهاي اشارات يازده فصل را درباره عرفان سلوك ان شاء الله تطبيق واقعي طبق محقق طوسي ادامه اش درس آينده.


[1] . اجود التقريرات ، ج 1 ، ص 36.
[2] . نهايه الدرايه ، ج 1 ، ص 38.
[3] . اسفار ، ج 2 ، ص 210.
[4] . تهذيب الاصول ، ج 1 ، ص 138.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo