< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 ثمره بحث سه تا بود
 درباره ثمره نزاع بحث مي كرديم كه ماحصل بحث اين شد كه سه ثمره در كفايه الاصول آمده است : ثمره اول مربوط به جريان اصول لفظي. ثمره دوم مربوط به جريان اصل عملي ثمره. سوم مربوط به نذر. اين سه ثمره گفته شد و بحث هايي در اين رابطه به عمل آمد.
 ارائه تحقيق
  جمع بندي و نتيجه نهايي اين مي شود كه ثمره فقهي معروفي كه محقق قمي مي فرمايد كه عبارت است از مسئله نذر ، درست و جامع و كامل خواهد بود
 اشكال برء نذر اين بود كه مسئله فقهي است ولي بحث ما در مسئله اصولي است
 براي اينكه در اين رابطه يعني درباره برء نذر ، اشكالي كه وجود داشت اين بود كه مسئله فقهي است و بحث ما در اصول است و مسئله اصولي آن است كه كبراي قياس قرار بگيرد كه كبراي قياس يعني واسطه در استنباط حكم كلي اما برء نذر مسئله فقهي است و نذر مي شود موضوع براي حكم نه دليل استنباط براي حكم . سيد الاستاد در ضمن فرمايششان اشارتهايي دارد به اين معنا كه مسئله هرچند فقهي است وليكن مي شود بگوييم كه از مسائل مربوط به اصول است براي اينكه اصول نتيجه اش استنباط حكم فقهي است و مسئله فقهي يك مسئله فلسفي نيست كه از اصول موضوعا و حكما جدا بشود. فقه، ثمره اصول است . بنابراين خارج محدوده هم به حساب نمي آيد و مسئله فقهي كه ثمره بشود ، اشكالي كه ندارد بلكه ما در نهايت كارمان بايد نتيجه فقهي به دست بياوريم. بنابراين با اغماض از اين اشكال كه مسئله فقهي مي شود ، ديگر اشكالي در اين ثمره ديده نمي شود. بنابراين در مجموع ثمره نزاع ، همان مسئله برء نذر است كه محقق قمي فرموده اند.
 اما اجراء اصول ، اصل لفظي و اصل عملي
  اما اجراء اصول : اصل لفظي و اصل عملي.
 معيار جريان اصل و عدم جريان مربوط به انحلال است و انحلال مربوط به صدق اسم
 در ضمن بحث ها به اين نكته ها اشاره شد كه محقق خراساني فرمودند كه از استفاده از اصل عملي ، ارتباط نزديك به انحلال دارد. اگر انحلال صورت بگيرد ، برائت جاري است و اگر انحلال صورت نگيرد ، احتياط . در اصل لفظي هم همين خواهد بود. ما به طور اصلي يك معياري داريم كه آن معيار در حقيقت ، انحلال است. آن معيار انحلال، صدق اسم بود پس جريان اصل و عدم جريان به انحلال مربوط است و معيار انحلال ، صدق اسم است. اگر يك عمل عبادي كه شك در جزئيت يا شرطيت شئ اي داريم و صدق اسم بكند ، مي شود شك در قيد زائد و شك در قيد زائد هم مجراي برائت است . اما اگر شك در جزئي بود كه دخل به صدق اسم داشت مثل اينكه شك كنيم اين جزئي كه الان هست اگر اتيان بشود صدق اسم مي كند و اگر انجام داده نشود ، صدق اسمي نيست كه اينجا شبهه مصداقيه مي شود و جا براي برائت نيست و به تمام معنا مجراي احتياط است.
 ثمره نزاع از ديد همه صاحبنظران يكي است كه عبادت صدق اسم است
 پس ثمره نزاع در مجموع از ديد همه اين مجموعه از صاحبنظران يكي خواهد بود و آن عبارت است از اجراي اصل برائت در صورتي كه صدق اسم بكند و عدم جريان اصل برائت در صورتي كه صدق اسم نكند و شك در تحقق مسما داشته باشيم . نتيجه اين شد كه ثمره نزاع از ديد همه صاحبنظران ، اولا بحث درباره اجراء اصول است . آنگاه اجراء اصول از ديد همه صاحبنظران معيار واحدي دارد و آن اينكه اگر شك ما در قيد زائد بود ، برائتي مي شويم و اگر شك ما در قيد دخيل در مسما بود ، احتياطي مي شويم.
 راه شناخت صدق اسم چيست؟
 اما راه تشخيص مصداق يا صدق اسم چيست ؟
 محدوده قلمرو عرف
 طبيعتا در ديد ابتدايي اين بود كه عرف است كه در بحث هاي قبلي گفتيم كه نظر عرف داريم و نظر خبره . نظر عرف در امور بسيط و ساده كه با محض ارتباط ، قابل فهم و درك هست، مطرح خواهد بود. نظر اهل خبره در امور تخصصي و فني. نظر عرف و نظر شرع يا عرف عام و عرف خاص كه عرف عام عرف مردم است و عرف خاص عرف شرع است و مرزبندي بين عرف عام و عرف خاص در محدوده هاي خاصي مشاهده مي شود مثل اينكه عرف عام در امور عرفي كه با مشاهده و ارتباط عملي قابل كشف است مثلا مي گوييم الان مردم زوار در حرم زياد هستند و روزها مردم در رفت و آمد هستند و چيزهاي واضحي كه با مشاهدات عيني بدون مقدمه و موخره قابل كشف هستند اما عرف شرعي مربوط است به متشرعه و آن مردمي كه با اصطلاحات شرعي و با مخترعات شرعي و با عبادات شرعي آشنا هستند. بنابراين ، در مفاهيم شرعي به عرف مراجعه نمي شود . البته اينجا يك نكته اي هست كه محقق خراساني فرمودند نظر عرف كه متبع است در فهم معاني كلمات نه در تطبيق مفاهيم بر مصاديق . در مثال اين است كه از عرف اگر بپرسيم كه معناي روي زمين چيست ؟ مي گويد روي زمين همين عناصر خاكي سنگ و خاك هست و متبع است اما اگر خواستيم يك مفهوم كلي را تطبيق بدهيم به مصاديق مثلا از عرف بپرسيم مفهوم اجتهاد چيست ؟ تطبيقش بر مصاديق كار عرف نيست و عرف نمي تواند كه مفهوم اجتهاد بر مصداقش تطبيق بدهد. مفهومش را مي داند كه اجتهاد يعني كسي كه در مرحله استنباط رسيده اما در تطبيق براي عرف ، اعتباري و اهليتي وجود ندارد. تطبيق مفاهيم بر مصاديق وظيفه عرف نيست. گاهي مصاديقي كه واضح است ، عرف ممكن است بفهمد اما آن مصاديقي كه مورد شك و ترديد قرار مي گيرد ، وظيفه عرف نيست كه مفهوم كلي بر مصداق تطبيق بدهد . مفاهيم شرعي باز هم از قلمرو عرف بيرون است منتها تشخيصش به عرف خاص يا متشرعه است . مثلا ديديم كه كسي نماز مي خواند ، يك كسي كه به عرف متشرعه آشنا نيست ، خود ايستادن و خم شدن با يك ركوع مي گويد نماز است اما عرفي كه مسائل عرفي و مصاديق شرعي را تشخيص بدهد ، عرف خاص است. مثلا يك آدم متشرعي كه معناي نماز را آشنا هست ببيند كسي نماز مي خواند ذكر ركوع و سجود سريع مي گويد اما طمانينه دارد و ركوع و سجود دارد ، اين را عرف متشرعه مي گويد با آشنايي كه از افعال شرعيه و عبادات شرعيه داريم اين نماز است و صدق اسم مي كند.
 مرجع در صدق اسم عبادت عرف خاص و متشرعه است
 بنابراين ، معيار و مرجع در صدق اسم عبادت هم عرف است اما عرف خاص و عرف متشرعه . پس از كه صدق اسم بكند ، اگر شك كرديم در قيد زائد مثلا نماز خواند اما قنوت انجام نداد ، شك مي كنيم در قيد زائد كه اينجا مجراي برائت است. اما عرف متشرعه ديد كه نماز مي خواند اما طمانينه در ركوع و سجود ندارد و شك در تحقق مصداق مي كنيم اينجا مجراي برائت نيست و نماز مشكل دارد و مجري احتياط است براساس همه مباني صاحبنظران . در آخر تحقيق اين شد كه ثمره اصلي كه اعلام مي كنيم همان مسئله برء نذر است و در مسئله اجراء اصول هم ثمره مربوط مي شود به انحلال و عدم انحلال و آن هم مربوط است به صدق اسم و عدم صدق اسم .
 سوال و جواب نشانه جزء زائد اين است كه شك بعد از صدق اسم باشد و اگر قبل از او بود و شكي است كه ما در صدق اسم داريم يعني اين جزء اگر آورده شود اسم صدق مي كند و اگر اين جزء آورده نشود ، شك در صدق مي كنيم. شك در قيد يا جزء دخيل در صدق اسم كه مجراي احتياط است. امام سجاد مي فرمايد : «الرَّجُلَ‌ كُلَ‌ الرَّجُلِ‌ نِعْمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّه»‌ [1] بهترين و كاملترين مردآن است كه خواسته هاي زندگي و شخصي و فردي و جسماني و روحي خودش را تابع امر خدا قرار بدهد يعني آن را مي خواهد كه خدا بخواهد. اگر كسي خواسته هايش مطابق با امر و دستور خدا نباشد ، بدون اينكه اعلام بشود ، مسير مي شود انحرافي . اين انحراف كم كم كشيده مي شود به عبادت شيطان نفس تا اينكه يك بتي درست مي شود كه آن بت خودش هست. الان بت پرستي بت بيرون نيست در عصر جديد بت پرستي ، خود پرستي است . يعني فقط خودم كه مي شود پرستش خود و شيطان پرستي . خودش را كه پرستش كند يعني شيطان نفس . كسي مي گويد كه در خواب ديد كه شيطان يك سيلي محكم زد ، از خواب بيدار شد ديد كه سيلي محكم به صورت خودش زده يعني شيطان خودت هستي . روايت دوم از امام سجاد «ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ‌ لَا تَزَالُ‌ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتِ المُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ» [2] اي بني آدم تو در يك خير و خوبي و سلامت هميشه هستي به شرط اينكه خودت را موعظه كني . بهترين راه اصلاح براي آدم ، خود آدم است. امام سجاد مي فرمايد ما دامي كه خودت را موعظه مي كني ، هميشه در خير و سلامت و امنيت و آرامش هستي . شكل عملي اش اين است كه يك نوبت بعد از نماز صبح و يك نوبت بعد از نماز عشاء . بعد از نماز صبح مي گويد كه خدايا من بنده تو هستم و اين همه نعمت كه دادي چگونه شكرش بكنم و توفيق بده كه گناه نكنم . موعظه ديگر كه امام در انتهاي اين روايت فرمود «و ما كان المحاسبه من همك» بعد از نماز عشاء كه امروز چه كارهايي كردم ، درس خواندم ، عبادتم خوب بود ، كار خلافي نكردم ، در صحبتهايم كم و زياد نشد. اينكه در محاسبه مي گويد وقت ندارم بلكه محاسبه يك دقيقه مي شود. خود محاسبه عبادت است و خود موعظه كردن عبادت است . بعد امام سجاد مي فرمايد اين دو عمل نتيجه اش قطعي است كه هميشه در خير و سلامت است .


[1] مجموعه ورام ، ج 2 ، ص 100.
[2] تحف العقول ، ص 202.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo