< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث مشتق در اصول
 بحث مشتق در اصول يكي از مباحث مهم در بحث الفاظ هست.
 تقسيم اصول به دو بخش
 گفته بوديم در تقسيم بندي ابتدايي كه اصول يك بخش الفاظ دارد و يك بخش هم اصول لفظيه. در بحث الفاظ مباحث ادبي و بلاغي بحث مي شود ولي تكرار بحث هاي بلاغت نيست بلكه به شكل كامل و وسيع و دقيق بحث مي شود. بحث مشتق كه يكي از مباحث مهم لفظي هست، متاسفانه در ادبيات و بلاغت بحثي مستقلي درباره مشتق نشده است و در ضمن صرف، كلامي از مشتق به ميان مي آيد و تعابير ضمني از مشتق و مجرد به ميان مي آيد. در اصول هم محقق خراساني را تحت عنوان يك فرع مسئله مطرح مي كند. مي فرمايد: «الثاني عشر: اختلفوا في ان المشتق حقيقه في خصوص ما تلبس أو أعم منه» كه فرعي از مباحث مشتق است ولي سيد الاستاد بحث را مستقل عنوان كرده است. محقق خراساني بعد از عنوان اموري كه مربوط به بحث هست، دقيق و كامل بيان مي كنند.
 معني مشتق لغتا و اصطلاحا چيست؟
 اولين نكته اي كه بايد بحث بشود به عنوان ورودي بحث اين است كه بگوييم مشتق چيست؟ گفته مي شود مشتق در لغت اخذ چيزي از چيز ديگري است. مثلا مي گوييم ماست از شير گرفته شده است. و در اصطلاح صرفي ها مشتق به اين معناست كه واژه ها و كلمات مبدأ اشتقاقي دارند مثلا فعل ماضي از مصدر تا آخر كه يكي از ديگري اشتقاق مي گيرد. گردش كاري در كلمات و صيغ در بستر اشتقاق است و جوامد تصرفات ندارند مگر در حد محدود مثل علامت تثنيه و جمع. اما مشتق در اصطلاح اصول: مشتق عبارت است از جري صفت بر ذات يا جري مبدأ بر ذات. توضيح اين مطلب كه منظور از جري چيست؟ منظور از جري اين است كه يك صفتي است و يك ذاتي است و يك اتصافي و يك جرياني. مثلا علم كه صفت است و ذات داريم كه انسان است و اتصاف داريم كه عالم مي شود و اين علم به اين ذات جريان دارد يعني 1. زمان خاص ندارد و در هر سه زمان قابل استعمال هست 2. قابل حمل است. اين دو نكته دو عنصر جري است. مي توانيم بگوييم «زيد عالم» و استعمالش در هر سه زمان صحيح است. زيد عالم به اعتبار گذشته كه الان شده جاهل كه استعمال صحيح است و به اعتبار الان بگوييم «زيد عالم» استعمال صحيحي است و تازه امده درس بخواند به اعتبار آينده بگوييم «زيد عالم» كه استعمال صحيح است نه حقيقت اما آيا حقيقت است يا مجاز؟ كه محور اصلي بحث است. محقق خراساني مي فرمايد: استعمال لفظ مشتق در اصول به اسم فاعل و مفعول و اسماء زمان و مكان به كار مي رود و همه اينها مشتقات اصولي هستند و بعد ردي دارد نسبت به قائلين به اختصاص مشتق به اسم فاعل كه محقق اصفهاني در فصول بحث مشتق نظر ايشان اين است كه مشتق اصولي اختصاص دارد به اسم فاعل. محقق خراساني با يك جواب بسيار مختصر و در عين حال جواب ابتدايي اين اختصاص را رد مي كند، مي فرمايد: ظاهر عنوانات همين است يعني شامل اسم فاعل و اسم مفعول و اسماء زمان و مكان مي شود و اختصاصي به اسم فاعل ندارد. منظور از ظاهر عنوانات چيست؟ منظور سيره يا نظر كارشناسان و خبرگان است. پس از كه عنوان مشتق در لغت و ادبيات و اصول معلوم شد، نسبت مشتق اصولي با مشتق ادبيات معلوم مي شود كه از چه نسبي است.
 مشتق در اصطلاح اصولي سه عنصر دارد
  مشتق كه در اصول عبارت است از جري صفت بر ذات داراي سه عنصر است: 1. نحوه عروض صفت بر موصوف. 2. نحوه اتحاد صفت با ذات. 3. نحوه تلبس به مبدأ.
 نحوه ارتباط صفت با ذات چهار قسم است
 در عنصر اول كه نحوه عروض بود، صفت در نحوه ارتباط خود با ذات به چهار قسم تقسيم مي شود: 1. عروض صفت بر روح مثل علم و جهل. 2. عروض صفت بر جسم مثل سواد و بياض. 3. عروض صفت به نحو اعتباري كه اعتبار محض است مثل زوج. 4. عروض انتزاع هست مثل شدت و ضعف كه از حركت انتزاع مي شود.
 اتحاد وجودي سه قسم است
 عنصر دوم نحوه اتحاد ذات با مبدأ. اتحاد ذات با مبدأ در خارج قطعي است و اختلاف در مفهوم دارد. اگر اختلاف در مفهوم نباشد، اتصاف ممكن نيست و شئ متصف به خود شئ نمي شود. اختلاف مفهومي و اتحاد وجودي. اين اتحاد وجودي به سه قسم است:1. اتحاد به نحو حلول مثل زيد ابيض. 2. اتحاد به نحو صدور مثل زيد كاتب. 3. اتحاد انتزاعي است مثل زيد مالك.
 نحوه تلبس هم 4 نوع است
 عنصر سوم كه عبارت بود از نحوه تلبس. همين طور محقق خراساني مي فرمايد: انواع تلبس به طور كل چهار نوع هست: 1. تلبس بالفعل كه يك شئ فعلا متلبس باشد مثل قاري و متكلم. 2. تلبس بالشان مثل مفتاح . 3. تلبس به صناعت كه شغل باشد مثل خياط. 4. تلبس به ملكه مثل مجتهد كه ملكه اجتهاد را داشته باشد.
 كلام سيد الاستاد در معني مشتق و اقسام آن و فرقش
 سيد الاستاد [1] معناي مشتق را با تنظير و تمثيل و اقسام بيان مي كند و مي فرمايد: لفظي كه وضع مي شود براي معنا به دو قسم است: يا مشتق است يا جامد. و لفظ مشتق عبارت است از لفظي كه داراي دو وضع است:1. وضعي براي ماده و وضعي براي هيئت مثل «عالم» كه علم ماده است و وضع مستقل دارد براي معنايي و عالم هيئت است و وضع دارد براي فردي كه دانا باشد و داراي علم كه اين را وضع نوعي مي گفتيم. اما جامد يك وضع دارد براي ذات و ماده و براي هر كدام وضع جدا ندارد و يك وضعي است كه شامل هيئت و ماده مي شود مثل شجر و حجر كه اين را وضع شخصي مي نامند. پس از اين مي گوييم مشتق به دو قسم است: قسم اول عبارت است از مشتقي كه جري بر ذات دارد و اتصاف دارد به صفت خارج از مقام ذات و قابل حمل است مثل عالم. قسم دوم از مشتق عبارت است از مشتقي كه جاري بر ذات نيست و قابل حمل هم نيست و زمان و حدي خاصي دارد و اگر زمان از بين برود، حقيقتش از بين مي رود مثل فعل ماضي و فعل مضارع و مصدر مزيد كه اينها از مشتقات است. مصدر مزيد قطعا از مشتقات است اما مصدر ثلاثي محل اختلاف است اما تحقيق اين است كه مصدر ثلاثي هم از مشتقات است و ماده اصلي حرف است و مصدر هم مشتق شده از حروف. بنابراين افعال جري بر ذات ندارند مثلا مي گوييم كتب كه مختص به زمان ماضي است و اگر زمانش را برداريد ديگر كتب نيست و مي شود يكتب و قابل حمل هم نيست كه بگوييم زيد كتب به عنوان صفت بگوييم. همين طور مصدر كه قابل حمل نيست مثلا بگوييم زيد اكرام. اما زيد عدل براساس مبالغه است و خلاف معايير است. جامد هم بر دو قسم است: 1. جامدي كه مفهومش از امر خارج از ذات انتزاع مي شود مثل زوج و حرّ و رقّ كه مفهوم زوج از ذات زوج انتزاع نشده بلكه از امر خارج كه يك عقدي به عمل آمده با يك مرأه اي بعد عنوان زوج انتزاع شده است. اين جامدي كه منتزع از امر خارج از ذات باشد، جري بر ذات دارد و زوج اختصاص به زمان خاص ندارد و قابل حمل هست و داراي جري مثل بگوييم «زيد زوج هذه المرأه» 2. قسم دوم جامد صفتي است منتزع از ذات مثل انسانيت كه منتزع از ذات انسان است و قابل جري نيست و فقط جامد به معناي كلمه است و از ذاتيات است و قابل حذف نيست. پس مشتق اصولي يك بخش از مشتق ادبيات را مي گيرد و يك بخش از جوامد را مي گيرد. قسم اول مشتق كه جاري بر ذات بود و قسم اول جامد كه منتزع از امر خارج از ذات بود، مي شود مشتق اصولي.
 نسبت بين مشترك ادبي و اصولي اعم و اخص من وجه است
 نسبت بين مشتق اصولي و مشتق ادبيات مي شود اعم و اخص من وجه. اسم فاعل ماده اجتماع است بين مشتق اصولي و مشتق ادبيات وماده افتراق از طرف مشتق اصولي مي شود زوج و مشتق ادبي مثل افعال و مصادر.
 مؤيد محقق خراساني
 محقق خراساني مؤيدي را ذكر مي كند، مي فرمايد: زوج در فقه تحت پوشش بحث مشتق قرار گرفته در بحث مرضعه. فخر المحققين [2] فرزند علامه حلي در ايضاح الفوائد كه شرح قواعد هست مي فرمايد: اگر ارضاعي بايد در احدي الكبيرتين كه اين مطلب را شهيد ثاني آورده است كه اگر يك مردي سه تا زن داشته باشد كه دو تايش كبيره است و يكي هم صغيره كه آن صغيره براساس فقه بايد دو سال داشته باشد چون قبل از دو سال براساس فقه اهل بيت ارتضاع جا ندارد اما براساس فقه ابناء عامه ارتضاع تا بزرگسالي مثلا يك مرد جواني با يك زن جواني اگر شيرش را بنوشد جائز است و محرم مي شود. زن اول كه كبيره الاولي ارضاع كرد صغيره را و شد مرضعه و صغيره شد مرتضعه و هر دو در يك ارضاع‌ بر زوج حرام مي شود و ام الزوجه مي شود و بنت الزوجه. كبيره دوم بعد از كه آن كبيره اولي صغيره را شير داد، كبيره دوم صغيره را ارضاع كرد،‌ اين محل خلاف است كه اين كبيره دوم آيا حرام مي شود يا نمي شود؟ بحث اين است كه اين اختلاف مرتبط است با اينكه مشتق حقيقت در اعم است يا حقيقت در خصوص ما تلبس. اگر حقيقت در اعم از ما تلبس بالحال باشد، قبلا اين صغيره زوجه اش بود و زوجه اش را شير داده و اگر حقيقت در ما تلبس باشد اجنبي را شير داده چون با ارضاع از زوجيت بيرون رفته. بنابراين اگر مشتق حقيقت در اعم باشد، كبيره دوم هم حرام مي شود و اگر مشتق حقيقت در اعم باشد و در خصوص ما تلبس بالحال باشد، حرام نمي شود چون اين صغيره ديگر الان زوجه نيست. بنابراين بحث مشتق در جامدي كه داراي جري باشد و قابل حمل باشد، جاري است چنانچه كه فخرالمحققين و شهيد ثاني آورده اند. معناي مشتق براساس همان بياني كه محقق خراساني و سيد الاستاد فرموده بودند و با توضيحاتي از حقير امر معلوم شد كه منظور از مشتق در اصول چه چيز است.


[1] 1. مصباح الاصول ، جلد 1 ، صفحه 186 تا 188.
[2] 1. ايضاح الفوائد ، جلد 3 ، صفحه 52. 2. مسالك الافهام ، جلد 1 ، صفحه 379.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo