< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

91/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 افعال و مصادر از بحث مشتقات اصولي خارج است
 افعال و مصادر از بحث مشتقات اصولي خارج است.
 محقق خراساني درباره مشتق اصولي خصوصياتي را بيان مي كند نكته آن جري مبدأ بر ذات و اسم زمان را بررسي مي كند
 محقق خراساني درباره مشتق اصولي خصوصياتي را بيان مي كند كه نكته اصلي آن، جري مبدأ بر ذات است و اسم زمان را هم مورد بررسي قرار داد كه اسم زمان هم داخل بحث مشتقات مي شود هرچند زمان متصرم است وليكن اسم زمان كه عبارت است از هيئت مفعل وضع شده است براي مفهوم عام و آن مفهوم عام عبارت است از ظرف وقوع عمل كه گاهي زمان مي شود و گاهي هم مكان. بعضي از عزيزان سوال كردند كه حملش به چه صورت است؟ اسم مكان و زمان قابل حمل هم هست مثلا مي گوييم «يوم العاشر مقتل» يا نسبت به مكان مي گوييم «نينوا مقتل». سيد الاستاد [1] فرمود: اسم زمان وضع شده است براي هيئت در مشتقات اصولي و هيئت زمان و مكان مورد بحث است و اين مفعل وضع شده است براي ظرف كه ظرف مي تواند زمان باشد و هم مكان و زمان چون كه متصرم است از محدوده بحث بيرون است و مكان كه ثبات دارد سه زمانه مي شود: حال تلبس مي گوييم مقتل، به اعتبار ما مضي مي گوييم مقتل و به اعتبار استقبال مي گوييم مقتل و بحث مشتقات در آن جاري است.
 خروج افعال و مصادر از مشتق اصولي
 عنوان بعدي محقق خراساني مي فرمايد: افعال و مصادر از قلمرو مشتقات اصولي خارج است. براي اينكه مشتق اصولي آن است كه جري داشته باشد اما فعل ماضي و مضارع وضع شده است براي قيام مبدأ به ذات مثلا مبدأ علم يا مبدأ كتابت. اين قيام صدوري باشد مي گوييم «نصر زيد» يا حلولي باشد مي گوييم «تبيض زيد» و يا بعثي باشد مي گوييم «صلوا» و زجري مثلا «لا تكذب» همه اين مجموعه عبارت است از قيام مبدأ به ذات يا نسبت مبدأ به ذات و مبدأ جري ندارد چون نسبت داده مي شود مبدأ به ذات مقيدا به زمان خاص. در فعل ماضي مقيد به زمان ماضي و در مضارع مقيد به زمان مضارع و در سه زمان استعمالش صحيح نيست. «عَلِمَ» را استعمال كنيد براي آينده غلط است و «يَعْلَمُ» را استعمال كنيد در بدل َ«علِمَ» غلط است. جري ندارد و صحت استعمال در سه زمان ندارد. و وضع شده است فعل براي نسبت مبدأ به ذات و در خارج نسبت با ذات دو مفهوم است. در مشتق ذات با محمول در خارج يك حقيقت بود. «زيد قائم» يك حقيقت بود. ذات با نسبت در «نصر زيد» يك حقيقت نيست كه زيد فاعل است و آن نسبت نصر به فاعل داده شده است و اين نسبت به آن زيد كه ذات هست در خارج دو حقيقت است. جمله را بكار مي بريم مي گوييم نصر زيد كه نصر چيزي است و زيد چيز ديگري است و زيد عين نصر نيست. اما در مشتق «زيد ناصر» زيد با ناصر در خارج يك چيز است.
 رفع شبهه
 اما بعد از اين محقق خراساني ازاحه شبهه دارد. شبهه يك بحث استطرادي است و مربوط به بحث ما نيست. ما درباره مشتقات اصولي و درباره اسم بحث مي كنيم و در اين شبهه يك اشكالي را در مورد افعال داراي زمان مطرح مي كند مي فرمايند: مشهور اين است كه فعل ماضي و مضارع دلالت بر زمان دارد و زمان جزء معناي فعل است و فعل دلالت بر زمان دارد به نحو دلالت تضمني كه در كتاب فوائد الصمديه تصريح دارد كه فعل كلمه اي است كه دلالت مي كند بر معنايي كه في نفسها و مستقل است مقترنه باحد الازمنه الثلاثه. معنايش اين مي شود كه فعل داراي زمان است و زمان جزء مدلول فعل است به دلالت تضمني.
 نظر محقق خراساني كه افعال دلالت بر زمان ندارد و دو دليل و دو مؤيد ارائه مي شود
 محقق خراساني مي فرمايد: اين حرفي كه در نحو گفته شده است هذا اشتباه. براي اينكه فعل دلالت بر زمان ندارد و مدلول فعل، نسبت است و آن يا نسبت تحققيه است يا نسبت طلبيه است و يا نسبت ترقبيه است. نسبت طلبيه انشاءات است و نسبت تحققيه ماضي است و نسبت ترقبيه مضارع و حال است. اين معناي فعل است و به زمان دلالتي ندارد. بعد شرح مي دهد كه افعال دلالت بر زمان ندارد دو دليل و دو مؤيد ارائه مي شود: دليل اول افعال به دو دسته است:1. افعالي كه احتمال دخل زمان در آنها وجود ندارد و شائبه زمان در كار نيست. اين دسته از افعال انشاءات و امر و نهي و جحد و استفهام است كه شائبه زمان در آن نيست. اما در صورتي كه مدلولش جدا از زمان باشد، براي زمان دالي وجود ندارد تا اينكه دلالت بر زمان هست. 2. افعالي كه احتمال دخل زمان وجود دارد كه عبارت است از ماضي و مضارع. ممكن است اشكال كنيد كه در فعل امر هم زمان حال احتمالش هست، جوابش اين است كه مي فرمايد: امر انشاء هست منتها در زمان حال يعني جدا از هر گونه زماني بر حسب واقع در ظرف حال قرار مي گيرد و آن ظرفيت حال دخل به مدلول انشاء ندارد. مثلا شما از دوستتان كتاب مي طلبيد و امر شما طلب انشاء هست و غير از اين چيز ديگري نيست. منتها اين انشاء در ظرف زماني است كه ظرف زماني يك واقعيت موجود زندگي است و ربط به كلام ندارد. اگر زمان حال را جزء معناي طلب قرار بدهيد، ‌امتثال مي شود غير مقدور براي اينكه شما چيزي را مي طلبيد در زمان حال تكلم و تا تكلم بكنيد آن حال منقضي شد و ديگر امتثال محال است. محقق خراساني مي فرمايد: در ماضي و مضارع هم زمان مدلول فعل نيست. اينكه نحو گفته است كه ماضي و مضارع دلالت بر زمان دارد، اشتباه است. ماضي و مضارع دلالت بر زمان ندارد و مدلولشان نسبت تحققيه و نسبت ترقبيه است. دو دليل محقق خراساني مي فرمايد براي اينكه افعال دلالت بر زمان ندارد.
 دليل اول اگر فعل زمان داشت نسبت فعل به زمان بايد غلط باشد
  دليل اول: اگر فعل زمان داشته باشد، آنگاه كه بر زمان داخل بشود، نسبت به زمان داده شود، بايد غلط باشد و مي بينيم كه صحيح است براي اينكه نسبت شئ به خود شئ كه معني ندارد. مثلا بگوييم «الماضي مضي» چون مضي هم زمان ماضي است و الماضي هم زمان ماضي است و يك تعبير غلطي باشد كه معنايش اين مي شود ظرف ظرف. بنابراين ماضي زمان ندارد لذا استعمال درست است و فقط نسبت تحققيه را خبر مي دهد اما خودش زمان نيست.
 دليل دوم افعال براي مجردات بكار مي رود تجريد و تجوز مي شود
 دليل دوم: افعال براي مجردات مخصوصا براي وجود پروردگار عالم كه بكار برود، بايد تجريد بشود يا تجوز. مثلا بگوييم «علم الله» اين درباره خدا درست است و عَلمَِ هم ماضي است و زمان ندارد. علم الله ازل و ابد علم الله است پس دلالت بر زمان اينجا نمي كند چون ازلي و ابدي باشد، مافوق زمان و ما فوق مقوله است. بنابراين مجردات مخصوصا پروردگار عالم كه فوق الزمان و فوق المكان و فوق الانتهاء هست و استعمالش هم درست هم هست. اگر بگوييد كه ماضي دلالت بر زمان مي كند، بايد اينجا بگوييد مجازا به كار مي رود چون جزئي از معنايش كنار گذاشته شده است. پس افعال زمان ندارند.
 دو مؤيد
 پس از اين دو دليل، دو مؤيد هم ياداور مي شوند. مويد اول: مي بينيم فعل مضارع وضع شده است براي قدر مشترك بين حال و استقبال و قدر مشترك جامع است. جامع نمي تواند مصداق زمان باشد چون مصداق جزئي است و مفهوم كلي نيست كه بر افراد صدق كند تا بشود جامع. جامع بايد مفهوم باشد. بنابراين فعل مضارع وضع شده است براي يك خصوصيت و آن خصوصيت جامع است و قدر جامع بين حال و استقبال به نحو مشترك معنوي. در نتيجه فعل مضارع وضع شده براي يك خصوصيت كه قصد حكايت از وقوع فعل در حال يا آينده. موضوع له مضارع اين است كه قصد شود حكايت از وقوع فعل كه اين يك جامع بين دو زمان است: وقوع در زمان حال يا وقوع در زمان استقبال پس نتيجه اين شد كه فعل مضارع وضع شده است براي آن خصوصيت نه براي زمان حال و استقبال.


[1] 1. مصباح الاصول ، جلد 1 ، صفحه 192.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo