< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 الجهه الرابعه
 دو مطلب: مطلب اول معناي طلب انشايي
 محقق خراساني قدس الله نفسه الزكيه در جهت چهارم ضمن بحث اوامر دو مطلب را ذكر مي كند. مطلب اول بيان مقصود از طلب كه طلبي كه معناي امر هست، به چه معناست، طلب به معناي عام هست يا طلب به معناي خاص؟ طلب حقيقي است يا طلب انشائي؟
 مطلب دوم طلب با اراده يكي است يا فرق دارد
  و مطلب دوم درباره اتحاد طلب و اراده بحث مي كند كه درب ورودي مسئله جبر و اختيار است كه طلب با اراده يك حقيقت و يك مفهوم است يا طلب غير از اراده است و فرق مي كند. اما مطلب اول مي فرمايد: مقصود از طلبي كه معناي امر هست، طلب انشائي است نه طلب حقيقي. براي توضيح اين مطلب استادنا العلامه شيخ صدرا قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد: ايجاد و وجود كه هر دو يك چيز است و فرق به اعتبار حيثيت است. از حيث اعتبار نسبت به فاعل، ايجاد مي گوييم و به اعتبار نسبت به فعل، وجود. و الا ايجاد و وجود، شئ واحدي است.
 ايجاد و وجود چهار قسم است
 اين ايجاد و وجود به چهار قسم است: 1. ايجاد و وجود تكويني محض مثل موجودات تكوينيه. در ممكنات مثل علل و معاليل ممكنات مثل باران و روييدن گياه كه ايجاد و وجود تكويني است و فقط تكوينيات محض است. 2. ايجاد و وجود انشائي محض كه فقط انشاست و با عالم تكوين هيچ ارتباطي ندارد مثل ملكيت كه يك ايجاد و وجود انشائي است و به مجرد انشاء ملكيت محقق مي شود. انشاء محض است. تكوين در اين ايجاد و وجود اثري ندارد. 3. ايجاد و وجود انتزاعي كه از منشأ انتزاع، ايجاد و انتزاع مي شود كه نه سبب تكويني دارد و نه سبب انشائي بلكه انتزاع محض است. مثل فوقيت و تحتيت كه يك انتزاع محض است. فقط منشأ مي خواهد. 4. ايجاد و وجودي كه از طريق تكوين و طريق انشاء صورت مي گيرد يعني هم سبب تكويني دارد و وجود تكويني و هم سبب انشائي و و جود انشائي كه مي شود طلب. طلب، هم وجود تكويني دارد و هم وجود انشائي. طبيعتا وجود تكويني اش به وسيله سبب تكويني محقق مي شود و وجود انشائيه اش با انشاء محقق مي شود. وجود تكويني طلب عبارت است از صفت كائنه في الذهن چون كه وجود تكويني را اعم از تكوين در خارج و تكوين در ذهن مي دانيم و يك وجود تكويني است و كون ذهني دارد. اين صفت تحقق پيدا مي كند بر اساس علت تكويني. مثلا شما يك كتاب علمي يا كتاب نهج البلاغه يا قرآن با چاپ و ترجمه خيلي عالي مشاهده مي كنيد كه با ديدن آن خصوصيات در خارج و آن رؤيت و آن اجزاء يعني ميل و رغبت و رؤيت، مجموعا علت تكويني مي شود براي در ذهن شما يك طلب تكون پيدا كند. اما طلب انشائي فقط به وسيله لفظ مثل «امرتك» يا «اطلب منك» كه فرق نمي كند، مثلا «اطلب منك التعلم» كه اينجا طلب يعني طلب تعلم وجود پيدا كرد اما اين ايجاد و وجود انشائي است و سبب انشاء هست. اين مقدمه كه توضيح داده شد، محقق خراساني مي فرمايد: منظور از طلبي كه معناي امر هست، طلب انشائي است، اين معناي امر است و آن طلب حقيقي و متكون در ذهن معناي امر نيست.
 آيا مراد از طلب در معناي امر طلب انشائي است يا حقيقي؟
 سوال و جواب: اما سوال: طلب به عنوان يك مفهوم اطلاق دارد و شامل طلب انشائي و طلب حقيقي مي شود. به چه دليل طلب را اختصاص داديد به طلب انشائي و مي شود گفت كه اطلاق محكَّم است كه امر معنايش طلب است و طلب اعم از انشائي و حقيقي است. آن طلب تكويني يعني طلب حقيقي. جواب: مي فرمايد: «لا اقل من الانصراف» اگر ما ادعاء نكنيم كه در وضع و در اصل، امر فقط اختصاص دارد به طلب انشائي كه از اساس و از حيث وضع اين است، اگر تنزل بكنيم اقلا بايد بگوييم كه امر انصراف دارد به طلب انشائي. بنابراين در مرحله اول مي شود بگوييم كه امر در اصل وضع شده براي طلب انشائي از باب وضع تعييني و اما اگر شما قبول نكنيد و ما تنزل كنيم مي گوييم كه امر انصراف دارد در استعمالات به طلب انشائي و انصراف كه همان تبادر است و فرق انصراف با تبادر فرق اعتباري است كه قبلا براي شما شرح دادم كه به يك اعتبار انصراف مي گوييم و به يك اعتبار تبادر. به اعتبار كلام انصراف مي گوييم و به اعتبار متكلم تبادر مي گوييم و الا انصراف و تبادر يك حقيقت است و علامت حقيقت و معناي امر مي شود طلب انشائي با وضع تعيني.
 محقق خراساني مي فرمايد: طلب طلب انشائي است و به حمل شايع نيست
  بعد اضافه مي فرمايد: اين طلب انشائي را معناي امر كه به ذهنتان سپرديد،‌ بدانيد كه اين طلبِ انشائي، طلب است نه به نحو حمل شايع ،‌ براي ما اينجا سوال پيش مي آيد كه به چه صورت ما توجيه كنيم كه به نحو حمل شايع نيست در حالي كه به نحو حمل شايع ديده مي شود.
 دو قسم حمل شايع
 شرح مسئله: حمل شايع عبارت است از حمل مفهوم بر مصداق مثل «زيد انسان». اينجا هم مي شود حمل شايع اخذ كنيم و بگوييم مصداق طلب انشائي است و مفهوم طلب مطلق است و حمل كنيم بگوييم «طلب الانشاء طلب» كه حمل مفهوم بر مصداق شد، پس چرا محقق خراساني مي گويد كه منظور از طلب، طلب انشائي هست و اين طلب،‌ طلب به حمل شايع نيست. جواب: شما تا الان حمل شايع را فقط يك قسم آن را آشنا شده ايد كه آن استعمال زياد دارد و كاربرد زياد و حمل شايع قسم ديگري دارد و اينجا منظور محقق خراساني از حمل شايع، قسم دوم حمل شايع است. قسم اول حمل شايع عبارت است از حمل شايع در برابر حمل اولي و ذاتي كه معروف و مشهور است. قسم دوم عبارت است از حمل شايع به معناي اين است كه داراي اثر خارجي و وجود تكويني هست در برابر حملي كه داراي اثر خارجي نيست. پس قسم دوم حمل شايع تعريفش اين است كه حمل شايع يعني حملي كه داراي اثر خارجي باشد مثل نار خارجي كه سوزنده است و در برابر حمل انشائي كه داراي اثر تكويني و خارجي نيست مثل نار ذهني كه سوزندگي ندارد. بنابراين اينجا كه مي گوييم منظور از طلب، طلب انشائي است نه طلب به حمل شايع يعني طلبي است كه اثر خارجي و تكويني ندارد و فقط منشأ و انشاء است. پس از كه اين مطلب را ايشان فرمود و بحث ما درباره مطلب اول به پايان رسيد، مطلب دوم يعني بحث درباره اتحاد طلب و اراده و تغاير آن. در آغاز بايد توجه كنيم كه اصل اين بحث يك اختلافي است فلسفي بين اماميه و اشاعره. اهل فلسفه و كلام از مذهب اماميه و همين طور معتزله بر اين هستند كه طلب و اراده متحد هست و يك چيز است. اشاعره مي گويد كه طلب غير از اراده است و بحث كلامي و فلسفي است و آثار عملي اعتقادي دارد مخصوصا اثرات در بحث جبر و اختيار دارد. البته بعضي از محققين اصول قائل به تغاير طلب و اراده است.
 محقق خراساني مي فرمايد طلب و اراده متحدند در مراحل ثلاث
 محقق خراساني مي فرمايد كه طلب و اراده متحد است كه دو لفظ مترادف است و يك معنا دارد و اين ترادف كامل است در مراحل ثلاث. مرحله اول مرحله مفهوم: طلب و اراده مفهوما واحد هستند يعني از حيث موضوع له يا به عبارت ديگر از جهت وضع لغوي. مرحله دوم مرحله مصداق تكويني يا مصداق حقيقي كه همان تحقق تكويني طلب باشد. در ذهن انسان به عنوان يك صفت كائن مي بينيم «توجد صفه واحده قد نشير اليها بلفظ الاراده و قد نشير اليها بلفظ الطلب و لا يكون هناك الا معني وحيدا لتلك الكلمتين». بنابراين ما در ذهنمان فقط يك معنا مي بينيم كه گاهي از آن معنا اراده تعبير مي كنيم و گاهي طلب. اين در مرحله مصداق حقيقي است. اما در مرحله مصداق انشائي گفته مي شود كه در مرحله انشاء كسي كه انشاء بكند طلب را كه بگويد «اطلب» يا «اريد» مي بينيم كه به لفظ «اريد» هم طلب انشاء‌ مي شود و هم اراده و به لفظ «اطلب» هم طلب انشاء مي شود و هم اراده. در واقع مي بينيم طلب و اراده در لغت فارسي خواستن است. در عربي دو لفظ آمده است كه ترجمه خواستن مي شود طلب و اراده. بعد از كه اين سه مرحله گفته شد، نتيجه اين شد كه دو لفظ است: يكي لفظي است: اراده كه ترجمه آن خواستن است و لفظي است طلب كه ترجمه آن خواستن است. اگر شما به ذهنتان مي آيد كه طلب انشائي است و اراده جزم و قطعي است كه شرح داديم سه مرحله اي است: مفهوم است و مرحله مصداق حقيقي است و مرحله مصداق انشائي است. طلب حقيقي با اراده حقيقي يكي است. آنجايي كه اراده، حقيقي و جدي مي شود، طلب هم حقيقي است. آنجايي كه طلب انشائي است و غير جدي است، اراده هست ولي انشائي. طلب حقيقي با اراده حقيقي و طلب انشائي با اراده انشائي.
 سيد الاستاد فرموده محقق خراساني دليل اقامه نكرده و اهاله به وجدان كرده است
 محققين مثلا از باب مثال سيد الاستاد قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد: محقق خراساني براي مدعاي خودش دليل اقامه نكرده است و گفته است طلب در معناي امر، طلب انشائي است لغتا و در مصداق حقيقي و در مصداق انشائي و دليل اقامه نكرده است و اهاله به وجدان كرده است.
 اما تحقيق اين است كه استدلالش اشاره اي است
 اما تحقيق اين است كه محقق خراساني ادله هم دارد ولي استدلال و ادله اش اشاره اي است. با اشاره به ادله هم استناد كرده است. اما مرحله اول كه مي فرمايد: طلب و اراده مفهوما يكي است و از حيث وضع و موضوع له، دليل اقامه كرد كه مي گويد مفهوما گويا نظرش اين است كه در لغت اينچنين آمده است. مراجعه شد ديديم علامه طريحي در مجمع البحرين درباره شرح لفظ طلب مي فرمايد: «طلبت شيئا: أي اردت» پس مفهوما يكي است يعني در لغت اينگونه آمده است. شاهد بر وحدت مفهوم يا مصدر تعيين مفهوم لغت نامه هاست از باب مراجعه به اهل خبره. پس اصلي ترين دليل در جهت تعيين مفهوم اين است و راهي ديگر وجود ندارد. اما در مسئله وحدت مصداق حقيقي يعني در مرحله دوم كه مي فرمايد: طلب و اراده در مصداق حقيقي با هم متحد هستند، باز هم دليل اقامه كرد و دليلش فحص است و حجيت فحص ، درست همان اعتبار استقراء است. استقراء در امور خارجي است و فحص در امور ذهني است. در امور خارجي يك معنا را در حقيقت جستجو مي كنيد كه هر دو جستجو است و منطق اسمش را گذاشته اند استقراء كه گرفته شده است از ده به ده و روستا به روستا و قريه به قريه يعني جستجو. آن در امور خارجي است و حجيت دارد. تعبير محقق خراساني مراجعه به وجدان است و فحص وجداني، مي بينيم كه در ذهنمان پس از كه اراده به وجود مي آيد، همان يك معناست و يك حقيقت است و چيز ديگري نيست.
 5 مقدمه معروف ملاصدرا و كفايه
  آن يك حقيقت برگرفته از پنج مقدمه كه معروف است در فلسفه ملاصدرا و در كتاب كفايه الاصول محقق خراساني كه گفتم تعابير فلسفي در كفايه از اسفار آمده است. گفته مي شود به تعبير كفايه الاصول 1. خطور شئ، 2. ميل به آن شئ در جهت خواستن. 3. هيجان و رغبت. 4. تصديق به فائده. 5. جذب به انجام و رفع مانع. پس از اين پنج تا مقدمه يك صفت نفساني به وجود مي آيد تحت عنوان شوق مؤكد و محرك عضلات، اين شوق مؤكد اراده هست در شكل اراده حقيقي و طلب است در شكل طلب حقيقي كه اين يك واقعيتي است. بنابراين با فحص و جستجو مي بينيم كه اراده حقيقيه و طلب حقيقي يك مصداق بيشتر ندارد و همين طور طلب انشائي را كه مي بينيم به وسيله لفظ كه انشاء‌ مي شود همانجا اراده انشائي هم هست اين از لحاظ مفهوم و لغت نامه ها و اما مرحله مصداق حقيقي و مصداق انشائي، فحص و جستجو دليل است بر اينكه طلب و اراده يك چيز است و هر چه در صفحه ي ذهن جستجو كنيد در اين قسمت، چيز ديگري وجود ندارد تا يكي را طلب و ديگري را اراده اخذ كنيد، شرح مسئله جلسه آينده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo