< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

92/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله وجوب مقدمه واجب
اجراء اصل در وجوب مقدمه
محقق خراسانی می فرماید استصحاب در ملازمه جاری نیست ولی در وجوب مقدمه جاری است
محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند: در این رابطه از اصول به استصحاب ملازمه نمی شود تمسک کرد برای این که حالت سابقه ندارد ولی به استصحاب وجوب مقدمه می شود تمسک کرد که حالت سابقه دارد، هرچند این مستصحب می شود مسئله فرعیه. خلاصه نظر ایشان این شد که استصحاب درباره ملازمه جاری نیست اما استصحاب درباره اصل وجوب مقدمه جاری است. و پس از که استصحاب وجود داشته باشد، نیازی به برائت نداریم. هرچند برائت اشکال دیگری هم ممکن است داشته باشد و ممکن هم جاری بشود اما با داشتن استصحاب نوبت به برائت نمی رسد. این ما حصل فرمایش ایشان بود درباره استفاده از اصل در بحث مقدمه واجب.

سید الاستاد می فرماید: کلام محقق که استصحاب ملازمه نیست، درست است اما استصحاب وجوب مقدمه را نقد می کند
اما سیدنا الاستاد[1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: آن چه که محقق خراسانی فرمودند نسبت به عدم جریان استصحاب درباره ملازمه یا در مسئله اصولیه، کاملا درست است. چون ملازمه ازلیه است با شرحی که داده شد. و اما آن چه که محقق خراسانی درباره جریان استصحاب در مسئله فرعیه یا وجوب مقدمه اعلام کردند، قابل التزام و تایید نیست. درباره وجوب مقدمه جایی برای جریان اصل وجود ندارد اما برائت که جاری نمی شود. چون برائت عقلی جایی جاری می شود که عقابی باشد و برائت عقلی باطن آن قاعده قبح عقاب بلا بیان است. و اما درباره وجوب مقدمه و مخالفت با آن وجوب عقابی ندارد. پس زمینه برای برائت عقلیه وجود ندارد. اما برائت شرعیه که رمز آن امتنان است، جایی جاری می شود که برای مکلف سهولت بیاورد و کمک باشد. امتنان یعنی سهولت در عمل و رفع کلفت و مشقت از مکلف. در مثالی که ما داریم، مقدمه واجب، رفع تکلیف معنا ندارد، قائل به وجوب هم نباشیم باید انجام بدهید، پس مساعدت و امتنانی نیست. لذا زمینه برای جریان برائت شرعی هم مهیا نیست. برائت که عقلا و شرعا جاری نشد، اما استصحاب، آیا استصحاب عدم وجوب جاری است یا جاری نیست؟ یک سوالی این جا است ولی آن سوال را ایشان مطرح نمی کند، چون آن را مانع نمی داند، که این استصحاب عدم، استصحاب عدم ازلی است. محقق خراسانی و سیدنا الاستاد هر دو قائل به جریان استصحاب عدم ازلی هستند و استصحاب عدم ازلی را صحیح می دانند. چون هر دو در این جهت هم رأی هستند، اشکال عدم ازلی را مطرح نمی کند. اما می فرماید: استصحاب این جا اثر شرعی عملی ندارد. وجوب در عمل دو تا خاصیت دارد: 1. الزام در انجام، 2. عقوبت در ترک. در این جا اگر استصحاب هم بشود، وجوب شرعی و عدم آن این اثر عملی را ندارد. چون وجوب عقلی یا ملازمه وجود دارد و الزام عقلا است و عقوبت هم قطعا وجود ندارد. حتی اگر بگوییم که مقدمه وجوب شرعی هم دارد، باز هم بحث شد که بر اساس تحقیق با کشف انی گفتیم مخالفت مقدمه واجب، عقاب ندارد. اگر یک مکلفی یک واجبی را با ده مقدمه ترک بکند، آیا یازده عقاب دارد؟ نه، یک عقاب دارد و عقاب هم مربوط می شود به ترک واجب. بدون هیچ تردید جزء مسلمات فقهی است که در صورت ترک، فقط عقاب یکی است و آن مربوط است به ترک واجب نفسی، بنابراین استصحاب هم جاری نمی شود. نتیجتا بر مبنای محقق خراسانی اصل استصحاب عدم ازلی نسبت به وجوب مقدمه، جاری است و بر مبنای سیدنا الاستاد جاری نیست.

ادله دیگر وجوب مقدمه واجب
اگر سوال بشود که رتبه اصل بعد می آید، چرا محقق خراسانی اول اصل را آورد و بعد به ادله توجه فرمود؟ جوابش این است که ایشان سبک سلف صالح خودش را دنبال کرده است مثل محقق قمی و صاحب فصول و شیخ انصاری که اول اصل آمده است و بعد ادله.
شهادت وجدان دلیل اصلی وجوب مقدمه واجب است
در بخش ادله اولین دلیل و مهم ترین دلیلی که محقق خراسانی مطرح می کند، همان دلیلی است که شیخ انصاری هم آن با یک اهتمام خاصی مطرح فرموده اند و محقق نائینی هم آن را توضیحات بیشتری می دهد. دلیل اصلی در جهت اثبات وجوب مقدمه واجب عبارت است از شهادت وجدان. شیخ انصاری[2] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اسد الادله و اقواها، آن چه که سید الاستاد خود شیخ فرموده اند که اگر کسی فطرت سلیم داشته باشد و اهل لجاج نباشد، این بهترین دلیل است. کسی که مراجعه کند به وجدان، می بیند که مولی که یک شئ ای از عبد خود بخواهد، به طور طبیعی و ضمنی مقدمه آن شئ را هم می خواهد و الا کارش یا غیر عاقلانه یا غیر عقلی و محال می شود. قطعا آن مقدمه اش را می خواهد و این یک امری است که قابل انکار نیست.

دلیل دوم اتفاق صاحب نظران بر وجوب مقدمه واجب
بعد در اضافه دلیل دومی را مطرح می کند که دلیل دوم در حقیقت موید این دلیل اول می شود، می فرماید: اتفاق صاحب نظران درباره وجوب مقدمه و آن چه که تحقیق و فحص به ما نشان می دهد که تمامی صاحبنظران از فقهاء و اصولیون بر این هستند که مقدمه واجب، واجب است. بعد خودشان اشکال می کنند که این اتفاق اجماع است و اجماع در مسئله فرعیه است. اجماع در مسئله اصولیه زمینه ندارد. مسئله اصولیه، مسائل عقلایی و استدلالی است و به پایه های استدلال باید توجه کرد. اما مسئله فرعیه از قبیل وجوب و حرمت و غیره که این جا درباره مقدمه بحث می کنیم، جا دارد که مورد اجماع باشد. بنابراین اگر بگوییم اجماع در اصل ملازمه است، می شود اجماع در مسئله اصولیه. و اگر اجماع را در وجوب بیاوریم، ممکن است شکل مسئله فرعیه به خود بگیرد. این اتفاق یا اجماع در نتیجه یک مویدی برای مقصود ما می شود اما دلیل اصلی همان است که گفته شد.

شهادت وجدان چیست؟
محقق خراسانی همین دلیل را اقامه می کند، می فرماید: دلیل اصلی در جهت اثبات وجوب برای مقدمه واجب عبارت است از شهادت وجدان. شهادت وجدان چیست؟

یکی از ضرورات سته است
شهادت وجدان از لحاظ فلسفی یکی از ضرورات سته است. ما در فلسفه شش عنوان داریم که از ضرورات است که یکی از آن ضرورات شش گانه وجدانیات است. اولیات، بدیهیات، قطعیات، قیاستها معها و یکی از آن ها وجدانیات است. معیار اصلی برای ضرورت این است که تصور کافی است و نیاز به دلیل اضافی نداریم. شش مورد از ضروراتی که در فلسفه گفته اند، تصور آن برای تصدیق کافی است و نیاز به دلیل دیگر نداریم. از لحاظ فلسفه، وجدانیات از ضروریات است. به این معنا که مطلبی است ادعاء و بحث می شود. ما برای فهم آن مطلب باید آن را تصور کنیم و بعد از که تصور کردیم، تصور آن برای تصدیق آن کافی است. مثلا می گویید زوجیت لازم اربعه است، این ضروری است، ضرورت از کجا درک شد؟ از یک تصور که اربعه است و زوجیت است در برابر فرد، که تصور برای تصدیق آن کافی است. در وجوب مقدمه هم می بینیم که یک ذی المقدمه است، یک مقدمه هم راه انجام آن، پس ذی المقدمه که واجب است و باید انجام بشود، به طور طبیعی یک مقدمه که راه انجام آن است، بنابراین با تصور می بینیم که برای انجام الزامی ذی المقدمه، یک مقدمه ای باید و الزاما انجام گیرد.

وجدانیات از نظر علمی
و اما از نظر علم وجدانیات عبارت است از تحقیق میدانی یعنی تجربه علمی قطعی مورد مشاهده. ما مشاهده می کنیم و تجربه هم در حد قطعی است که یک ذی المقدمه بدون مقدمه انجام نمی شود و اگر ذی المقدمه الزامی باشد، باید انجام مقدمه اش هم الزامی باشد. در حقیقت از دید علم شهادت وجدان را می توانید بگویید تجربه علمی و واقعی. بنابراین شهادت وجدان یک امری است که شیخ انصاری می فرماید اسد الادله و اقواها و محقق خراسانی می فرماید: اقوی البرهان شهادت وجدان است.

فلسفه کلیات را بیان می کند و علم جزئیات را، اصول هم مسائل عقلی و هم عقلائی و هم تجربه و مضافا منبع وحی دارد
سوال:
جواب: نگاه فلسفی و نگاه علمی دو تا نگاه است.در نگاه فلسفی ضروری و نظری مورد توجه قرار می دهد. ضروری آن است که تصور آن برای تصدیق آن کافی باشد. در مقابل نظری آن است که تصدیق آن نیاز به دلیل خارجی داشته باشد. و اما علم ضروری و نظری بحث نمی کند بلکه می گوید ما تجربه می کنیم. هر چیز که پس از تجربه ثابت شد، ابزار کار ما تجربه است و به نظری و به ضروری نگاهی نداریم. به عبارت دیگر فلسفه از وادی مفهوم وارد مسئله می شود و علم از وادی مصداق وارد می شود. که فلسفه کلی نگر است و علم جزئی نگر. و گفته شده است که کسانی که از طریق جزئی حرکت کرده اند، به نتیجه رسیده اند. و الا ابوعلی سینا را می گویند قطعا از ادیسون قدرت فکری بالاتری داشته است. تمام قدرت فکری اش در شفاء و اشارات و قانون است. چون آن از طریق مفهوم و کلی و کار ذهن ادامه می دهد و این از طریق تجربه و جزئی نگری است. از طریق جزئی آدم به نتیجه اولی می رسد و از طریق کلی آدم به نتیجه عملی نمی رسد الا قلیل. اما اصول جامع است. هم مسائل عقلی دارد و هم عقلایی دارد و هم علمی. مضافا بر آن یک منبع دیگری دارد به نام منبع وحیانی. لذا فلسفه فقط عقل است و علم فقط تجربه است اما فقه هم عقل و هم تجربه و هم مضافا بر عقل و تجربه یک منبع مستقل بسیار نورانی به نام کتاب و سنت یا منبع وحیانی. لذا به هیچ تردیدی قدرت و توان فقه از فلسفه و علم بالاست. لذا بی تردید یک فقیه کامل و جامع الشرائط مثل میرزای نائینی بر فلسفه تسلط اشرافی دارد. و همین فقیه در مسائل علم هم همین اشراف و تسلط را دارد. چون اصول خوانده اند و فقه دیده اند. لذا در تجربه علمی هم دیده اید یک فقیه اگر یک تفسیر بنویسد، یک تفسیری که می نویسد. یک فقیه اگر یک بحث علمی بنویسد، چه تحقیقی که نمی کند. سیدنا الاستاد کتاب البیان که نوشت، شروع کرد به تفسیر قرآن که مقدمه آن البیان است. که همان موقع خطیب با اطلاع و محققی به ما گفت که البیان در جامع الازهر مصر کتاب درسی است. چون فقیه نوشته است.
بعد از که فهمیدیم که محقق خراسانی مکرر اشاره می کند که شهاده الوجدان، این وجدان یک معنای عرفی هم دارد در حالی که وجدان همان دلیلی است که گفته شد از لحاظ علمی تجربه علمی و از لحاظ فلسفی از ضرورات است.

محقق نائینی می فرماید: شهادت وجدان بهترین دلیل است در ضمن اراده اجمالی، اراده تفصیلی به مقدمه است
محقق نائینی[3] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: شهادت وجدان، بهترین دلیل برای اثبات وجوب مقدمه است. به این معنا که مولی در صورتی که امر می کند به انجام یک عملی، در ذهن این مولی به نحو اراده اجمالی مقدمه اراده می شود. اراده خود عمل به طور تفصیل یک اراده اجمالی نسبت به مقدمه دارد که اگر ملتفت بشود، تصریح می کند. لذا در بعضی از موارد دیده می شود که تصریح هم می شود، می گویند «اذهب بالسوق اشتر باللحم»، بازار بروید و گوشت خرید کنید، واجب، خرید گوشت است و مقدمه، ذهاب به سوق است. معلوم است که موالی به خود مقدمه هم امر صادر می کنند.
امر غیری در حقیقت امر به مقدمه است
در این رابطه گفته می شود موید این حقیقت این است که در عرفیات و در شرعیات، اوامر غیریه وجود دارد که محقق خراسانی این مطلب را موید وجدان اعلام می کند، می فرماید: موید وجدان بلکه برهان این است که در عرفیات و شرعیات اوامر غیریه داریم. «اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم»، «فاغسلوا» امر غیری است که در حقیقت امر به مقدمه است. و در عرفیات هم می گوید: از مهمان استقبال کنید و از این مسیر بروید، این که می گوید بروید، مشی مقدمه است. امر غیری وجود دارد. این موید در حقیقت اعلام می کند که مدعایی که ما داریم، نه امکان دارد بلکه وقوع هم داشته است. این موید به عبارت دیگر نمونه از واقعیت وجوب مقدمه است. امر غیری در حقیقت جزء امر به مقدمه چیزی نیست. پس با بدون امر غیری کشف می کنیم که ملاک همان ملاک مقدمیت آن است. وقوع آن در خارج می بینیم، «ادل الدلیل علی اثبات الشئ وقوعه». این تحقق اوامر غیریه در خارج می شود دلیل بر وقوع این وجوب. در نتیجه دلیل اصلی برای ثبوت وجوب شرعی نسبت به مقدمه واجب، شهادت وجدان است.


[1] مصباح الاصول، تقریر بحث سید ابوالقاسم خویی، جلد 1، صفحه 544. .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo