< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله تزاحم و تعارض

بحث فقه و اصول یا بحث علوم آل البیت نفس زندگی است و نفس حیات است. الان هم کم و بیش نشان می دهد که ان شاء الله خداوند به شما توفیق بدهد که عمر طولانی پس از سالیان درازی در آخر معلوم می شود آنچه از عمر برای فراگیری علوم آل البیت هزینه شده است، بیجا نبوده و بقیه گذران و امرار معاش بوده است. نفس حیات بخش، علوم آل البیت است که برای آدم در دم آخر دو چیز کمک می رسد. حتی بهترین وابستگان و بهترین فرزند و بهترین مالی در دم آخر آدم بگوید کجایید؟ می گوید تا این جا بودم و دیگر نیست. بهترین ثروت و مکنتی دارید، در دم آخر که احساس می کند به طور طبیعی البته گاهی بدون احساس فجأه از دنیا می رود. ولی احساس می کند که دارد جدا می شود به مال و مکنت اش به زبان حال می گوید کجایی؟ می گوید تا این جا بودم و از این بعد دیگر من نیستم. دو چیز در کنار آدم همراه است: 1. عبودیت آدم، هرقدر عبودیت انجام داده باشد، در کنار آدم است و کمک آدم است و دست آدم را می گیرد. 2. علوم آل البیت و علوم قرآن و سنت. به عنوان یک حقیقت معنوی و یک پشتوانه ای نور در کنار آدم راه و مسیر آدم را روشن می کند.

مسئله تزاحم و تعارض
بحث ترتب کامل شد. آراء این شد که شیخ انصاری و محقق خراسانی ترتب را انکار کرده اند. و محقق نائینی و سیدنا الاستاد ترتب را قائلند بدون هیچ تبصره ای. محقق اصفهانی و امام خمینی قدس الله اسرارهم قائل به ترتب هستند منتها با یک تبصره ها و توجیهاتی. محقق خراسانی بعد از که بحث ترتب را مطرح می کند، اشاره به تزاحم به عمل می آورد. و از آن اشاره ایشان محققین بعد از ایشان تزاحم را مفصل بحث می کنند. مخصوصا محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه که طراح بحث تفصیلی تزاحم و تعارض است و سیدنا الاستاد تقریبا همین بیان محقق خراسانی را با توضیحات و نقد و بررسی بیان می کند.

سه مرحله فرق بین تزاحم و تعارض
محقق نائینی[1] قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: فرق بین تزاحم و تعارض در سه مرحله خلاصه می شود: مرحله اول: نحوه تصادم و تنافی. مرحله دوم: نحوه منشأ صدور حکم در این دو باب. مرحله سوم: مرجحات بابین. اما مرحله اول می فرماید: اگر دو حکم با هم اصلا تنافی نداشتند و مثبتین یا نافیین بودند و تنافی و تصدامی نبود، زمینه برای تعارض و تزاحم وجود ندارد. اما اگر تنافی وجود داشت، باید مورد توجه قرار داد که این تنافی در مرحله جعل و انشاء است یا در مرحله فعلیت و امتثال است.

نکته: حکم بر مبنای محقق خراسانی چهار مرحله است و بر مبنای محقق نائینی دو مرحله
این نکته را توجه داشته باشید که محقق خراسانی برای حکم چهار مرحله قائل بود: اقتضاء و انشاء و جعل و فعلیت. و محقق نائینی و سیدنا الاستاد برای حکم دو مرحله قائل است: جعل و انشاء، و فعلیت و تنجز. بنابراین براساس مسلک محقق نائینی حکم که بیش از دو مرحله ندارد، ببینیم این تنافی در کدام یکی از این دو مرحله قرار دارد، در مرحله جعل است یا در مرحله فعلیت؟ اگر در مرحله جعل بود، دیدیم که دو تا حکم به شکل متضاد جعل شده یعنی یکی می گوید سوره در نماز واجب است و یکی می گوید سوره در نماز واجب نیست. اگر تنافی در این مرحله بود، این تنافی عبارت است از تعارض. اما اگر دیدیم که تنافی در مقام جعل نبود ولی در مقام فعلیت بین دو تا تکلیف تضاد وجود داشت مثل این که دو انقاذ غریق در یک زمان اتفاق بیافتد. اینجا می بینیم که در مقام جعل هر انقاذ جعل آن درست است ولی در مقام فعلیت و امتثال هر دو قابل جمع نیست. اگر تنافی در مقام فعلیت و امتثال بود، این تنافی عبارت است از تزاحم. طبیعی است فهم اینگونه تنافی در مقام جعل و تنافی در مقام امتثال را بفهمیم، آنچنان دقیق و سنگین نیست هرچند نیاز به فحص اجتهادی دارد. اما مرحله دوم: منشأ صدور حکم.

در تزاحم حاکم عقل است و در تعارض حاکم شرع است
محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: فرق تعارض و تزاحم در مرحله دوم به این صورت است که در تزاحم منشأ صدور حکم عقل است. عقل حکم می کند به ترجیح و یا احیانا به تخییر. مثلا تشخیص می دهیم که اهم و مهم است یا نقص قدرت، که این ها بستر کار عقل است. پس در تزاحم حاکم به ترجیح و یا تخییر عقل است و در تعارض حاکم به ترجیح با به تخییر شرع است. از آن جا که دلیل شرعی است و دلیل شرعی اعتبار و عدم اعتبارش را هم از سوی شرع اخذ می کند و در اخبار علاجیه دقیقا می بینیم که مرجحات از سوی شرع اعلام شده است که «خذ بما اشتهر بین الاصحاب»، «خذ بما وافق کتاب الله» تا می رسد به آن جایی که اصلا ترجیحی در کار نبود که آنجا مخیر است. حاکم به ترجیح و تخییر شرع است.

مرجحات باب تزاحم با مرجحات باب تعارض با هم فرق دارند
اما مرحله سوم که مرجحات بود. محقق نائینی می فرماید: مرجحات باب تزاحم از مرجحات باب تعارض جداست. اولا جدایی و امتیازش سنخی است. مرجحات باب تزاحم از یک سنخ است و مرجحات باب تعارض از سنخ دیگر است چه این که مرجحات باب تزاحم عقلی و عقلایی است و مرجحات باب تعارض از سنخ ادله و دستورات شرعی است.

مرجحات باب تزاحم
می فرمایند: مرجحات باب تزاحم در شکل جزئی از این قرار است:

1. وجود بدل و عدم بدل
1. ترجیح احد متزاحمین به وسیله بدل داشتن عرضی. مثل تزاحم بین واجب تعیینی و واجب تخییری. در صورتی که واجب تخییری باشد، بدل دارد و این بدلیت و عدم بدلیت یکی از ترجیحات به حساب می آید. آن احد المتزاحمین که بدل دارد، آن را موخر بدارید و آن احد المتزاحمین که بدل ندارد، آن را مقدم بدارید. مثل واجب تعیینی و واجب تخییری مثلا یک مبلغی است که هم متعلق نذر قرار گرفته و هم کفاره برای اطعام مسکین می شود. آیا این مبلغ را برای ادای دین بدهیم یا اطعام مسکین، می گوییم این جا ترجیح بر ادای نذر است و آنکه بدل دارد، موخر قرار می گیرد.

2. عدم بدلیت احد متزاحمین به نحو طولی
مرجح دوم: عدم بدلیت احد متزاحمین به نحو طولی. مثل دوران امر بین استفاده از آب برای تطهیر بدن یا برای وضو. یک مقدار آب است و بدن هم متنجس شده است، فقط این آب برای یکی از دو کار کافی است که یا وضو بگیرد و یا بدن را تطهیر کند. از آن جا که تطهیر بدن بدل ندارد، آب را در جهت تطهیر بدن بکار بگیرد و از آن جا که وضو بدل دارد، آن را موخر قرار بدهید و ترجیح بر یکی از آن متزاحمین است که بدلی ندارد. منتها این مورد بدل داشتن از قبیل بدل داشتن طولی بود.

3. اشتراط قدرت عقلی
مرجح سوم: اشتراط قدرت عقلی. آن واجبی که مشروط به قدرت عقلیه باشد، مقدم داشته می شود بر آن واجبی که مشروط به قدرت شرعیه است. مثل ادای دین که مشروط به قدرت عقلیه است. دین به عهده شماست و مبلغ آماده است، الان قدرت پرداخت عقلا وجود دارد. این قدرت عقلیه برای این واجب کافی است. در اشتراط به قدرت عقلیه فقط قدرت خارجی کافی است و قدرت خارجی که محقق بود، حالت منتظره ا ی نیست. یک مبلغی است یا ادای دین انجام شود و یا به وفای به نذر. در این صورت یک واجب مشروط به قدرت شرعی است و واجب دیگر مشروط به قدرت عقلی است و آن که مشروط به قدرت عقلی است، مقدم است. چون آن مانعی ندارد. اگر یک مبلغ بود که یا ادای دین می کردید و یا وفای نذر، ادای دین می گوید این دین است و این مال است و این توان پرداخت است و حالت منتظره نیست. بنابراین معجز برای واجب مشروط به قدرت شرعیه می شود. قدرت شرعیه آن است که هم توان واقعی و عملی داشته باشید و هم مانعی در کار نباشد. بنابراین قدرت عقلیه معجز می شود برای قدرت شرعیه و زمینه برای وجوب وفای به نذر باقی نمی ماند و قدرت از بین می رود، چون مانع وجود دارد. بنابراین اشتراط به قدرت عقلیه مرجح است.

4. قدم زمانی
مرجح چهارم در باب تزاحم عبارت است از قِدم زمانی. این مرجح در آن صورت از مسئله زمینه دارد که هر دو واجب متزاحم مشروط به قدرت شرعی باشند. اگر هر کدام مشروط به قدرت شرعی بود و بین آن دو تا تزاحم به وجود آمد، اگر قدم زمانی وجود داشت، آن که دارای قدم زمانی بود، مقدم است. مثال استطاعت و وفای به نذر که کسی یک مبلغ پولی دارد و آن مبلغ برای استطاعت کافی است و همان مبلغ مورد نذر قرار گرفته است، و با آن مبلغ فقط یکی از این دو تکلیف را می تواند انجام بدهد، در این جا هر کدام مشروط است به قدرت شرعیه. می فرمایند: در این صورت قدم زمانی که ببینیم اگر استطاعت قبلا محقق شده بود و بعد از تحقق استطاعت وجوب حج محقق می شود و در آن صورت زمینه برای وفای به نذر وجود نخواهد داشت. بنابراین استطاعت است و تکلیف جعل شده و فعلیت شکل گرفت، زمینه برای وجوب نذر نسبت به آن مال استطاعت وجود ندارد. بنابراین قدم زمانی می شود از مرجحات باب تزاحم.

5. ترجیح به اهمیت
پنجمین مرجح عبارت است از ترجیح به اهمیت. ترجیح به اهمیت آنجایی است که هر دو واجب مشروط به قدرت عقلیه باشد. آن یکی از متزاحمین که اهم است، باید مقدم داشته باشد. مثل این که دو غریق است و یکی فقیه و یکی آدم عادی است، طبیعتا اهمیت فقیه معلوم است و عقل حکم می کند که آنکه فقیه است اهم است و او باید انقاذ بشود. این پنج مرجح که در باب تزاحم گفتیم، اگر مرجحات نبود، نوبت به تخییر می رسد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo