< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیقی درباره نسخ و بداء
محقق خراسانی مسئله مربوط به نسخ را تعرض فرمودند ولی معنای نسخ و بداء را تعرض نشده است. بر این شدیم که با تبعیت از شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه نسخ و بداء را مفصل بحث می کند که آنچه در حد نیاز این ماست، این دو عنوان را بحث کنیم و توضیح بدهیم. [1]

اما معنی و شرائط و مورد نسخ
اما نسخ: معنا، شرائط، مورد. نسخ در لغت به معنای ازاله و نقل آمده است. که در لغت نامه ها مثل مجمع البحرین و المصباح المنیر آمده است که «نسخت الشمس الظل»، آفتاب تاریکی را برطرف ساخت. و به معنای نقل آمده است «نسخت الکتاب»، این کتاب را نقل کردم. استنساخ هم از این باب است که از یک نوشته، نوشته دیگری را منتقل بشود، می شود نقل نسخه. این معنای لغوی نسخ است.

نسخ رفع استمرار حکم است
شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: معنای اصطلاحی نسخ غیر از معنای لغوی آن است ولی می دانیم که معنای اصطلاحی یا عین معنای لغوی باید باشد و یا شباهتی داشته باشد. می فرماید: تشبیهی وجود دارد، در لغت که به معنای ازاله بود، در اصطلاح نسخ دلیلی است که پس از دلیل قبلی وارد می شود و از استمرار دلیل منسوخ جلوگیری می کند. نسخ، رفع استمرار حکم است. و از این قبیل است که گفته می شود: «نسخ التوجه الی الکعبه الاستقبال الی البیت المقدسه»، دستور داده شد که رو به کعبه نماز اقامه بشود، این حکم ناسخ است نسبت به آن حکمی که قبلا بوده یعنی نماز رو به طرف بیت المقدس.

فرق بین نسخ و تخصیص
تخصیص آن است که عام ظهور در عمومیت دارد و مخصص بر خلاف ظهور آن محدوده عام را تضییق می کند. «اکرم العلماء»، ظهور در همه علماء دارد، «الا الفساق» محدوده را تضییق کرد. ظهور برای عام از دلالت عام است و نقش تخصیص تقیید است. اما نسخ ظهور در عموم ندارد و ظهور در استمرار هم ندارد بلکه اقتضاء دارد. هر حکمی اگر صادر بشود، اقتضای استمرار را دارد. و دلیل ناسخ که می آید، استمرار را رفع می کند یعنی آن اقتضای استمرار را مانع می شود. در تخصیص، ارتباط بین ظاهر و اظهر یا نص است و در نسخ، ارتباط بین اقتضاء و مانع است.

اما شرائط
برای نسخ شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه شرائطی نقل می کند که از این قرار است: 1. ناسخ و منسوخ دو دلیل شرعی هستند و متعلق به حکم. 2. مراد به ناسخ غیر از مراد به منسوخ است. اگر مراد هر دو یکی باشد، امر منتهی می شود به اجتماع امر و نهی. 3. انفصال بین ناسخ و منسوخ است. باید ناسخ از منسوخ فاصله داشته باشد. در ناسخ و منسوخ باید آن حکم منسوخ ثبت شده و دارای واقعیت و عمل باشد، بنابراین باید ناسخ فاصله داشته باشد که منسوخ عملی شده و ثبات پیدا کرده و تحقق پیدا کرده است. 4. دلیل ناسخ، دلیل قطعی باشد و به دلائل ظنی و عقلایی هم نمی توانیم نسخ را اعلام کنیم. 5. دلیل ناسخ موقت نباشد. مثل این که بگوییم رسیدن شب ناسخ روزه روز است که این ناسخ نیست. حکم ناسخ باید یک حکم دائمی باشد. 6. ناسخ و منسوخ باید حکم باشد نه فعل.

اما موارد
اجماع فریقین است که نسخ واقع شده است.

نسخ در کجا و در چیست؟
اما این نسخ در کجاست؟ شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: نسخ تابع مصلحت است. حکم قبلی مصلحت داشته تا آن حد و حکم بعد مصلحت فعلی دارد تا ابد. این جابه جایی برخواسته از مصلحت هاست. مثلا تا زمستان است، لباس گرم مصلحت دارد و هوا که گرم شد، لباس تابستانی مصلحت دارد. در شرع نسخ که وارد می شود به چند گونه است: 1. حکم قبلی واجب بوده است و حکم وجوب نسخ شده است و الان حکم ندب آمده است. که شیخ طوسی می فرماید: مثال آن وجوب نماز شب است و در این مثال ناسخ و منسوخ هر دو از روایات و نصوص استفاده شده است. 2. ناسخ و منسوخ هر دو واجب است منتها یکی واجب مخیر است و بعد واجب معین می آید. مثال آن آیه: «و لله المشرق و المغرب فأینما تولوا فثم وجه الله»[2]، است که هر طرف رو کنید همان جا قبله است و نماز را به هر سمتی بخوانید. این آیه نسخ شده به آیه: «فول وجهک شطر المسجد الحرام»[3]، که فقط رو به طرف مسجد الحرام نماز بخوانید. آیه اول نسخ شد به وسیله آیه دوم و هر کدام مصلحتی داشت. مصلحت آیه اول تا همان جا بود و مصلحت آیه دوم از این به بعد بود. 3. جایی است که حکم شرعی که از طریق نصوص وارد شده است، به وسیله آیه قرآن نسخ بشود منتها حکم وجوب به اباحه نسخ بشود. که این در مورد وجوب دوری از استمتاع در شب ماه رمضان. اما آیه قرآن آمده: «احل لکم لیله الصیام الرفث الی نسائکم».[4] حکم الزامی بود که اگر اجتناب در نظر گرفته شود، واجب است و اگر استمتاع در نظر گرفته شود، حرام است. حکم الزامی رفع شد و حکم اباحه آمد.

دلیل بر نسخ دو چیز است
و این کلمه نسخ در حقیقت یک اصطلاح قرآنی است که در سوره بقره آمده است: «ما ننسخ من آیه أو ننسها»[5]، دلیل بر وقوع نسخ دو چیز است: 1. وقوع نسخ که ادل دلیل بر اثبات شئ وقوع آن است. 2. نص قرآن است. البته آیات قرآن که بطون دارد، این ما ننسخ من آیه ممکن است درباره ائمه اطهار هم تطبیق بشود که یک امامی از دنیا رفت، امامی دیگر. که در حقیقت آیت عظمی به معنای کلمه امیرالمومنین علی علیه السلام است. اما براساس ظاهر که ظاهر هم حجت است، دلالت صریح است بر وجود نسخ در آیات قرآن.

معنای أو ننسها چیست؟
«ما ننسخ من آیه أو ننسها»، ما نسخ نمی کنیم آیه ای را و «ننسها» یعنی به تاخیر نمی اندازیم. «ننسها» برای بشر عادی فراموشی و غفلت است و برای خدای متعال به تاخیر انداختن است. آیه قرآن را نسخ نمی کنیم و به تاخیر نمی اندازیم مگر اینکه مثل آن یا بهتر از آن را می آوریم. اما در کنار نسخ، عبارت دیگری است به نام بداء، این بداء معنا و خصوصیات آن چیست و با نسخ تطبیق می شود؟ نسخ یک حکم و دستور شرعی است و قلمرو آن هم احکام است اما بداء یک حکم مربوط به کلام و فلسفه است و مربوط به صفات خدا می شود. اما گاهی مصداق بداء نسخ هم واقع می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo