< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی درباره نسخ آیات قرآن
گفته شد که بحث نسخ در اصول پراکنده ذکر شده است اما به طور مفصل بحث نشده است. ولی در بعضی از تفاسیر مخصوصا در مقدمه تفسیر کتاب البیان سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه است، این بحث مفصل تعرض شده است. و در کتاب عده شیخ طوسی هم بحث نسخ مفصل مورد بررسی قرار گرفته است. در اصول به عنوان یک مطلب ضمنی در بحث های استدلالی آمده اما توضیح و تفصیل نیامده. از این رو بر این شدیم که نسخ را شرح و توضیح بیشتری بدهیم. پس از که شروط و معنا و موارد را براساس بیان شیخ طوسی یادآور شدیم، در جهت تکمیل این بحث، مناسب است نگاهی بکنیم به نسخ آیات قرآن.

نکاتی که البیان سید الاستاد ذکر شده
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درکتاب البیان بحث نسخ آیات را بررسی کرده است. نکته اول می فرماید: معنای نسخ در شریعت ما عبارت است از رفع امر ثابت در شرع به وسیله انتهاء أمد و مدت آن. به عبارت دیگر حکم برداشته می شود به جهت به پایان رسیدن مدت اعتبار آن. نسخ به این معنا که امر ممکنی است.[1] شیخ طوسی فرمود: ناسخ و منسوخ تابع مصلحت است.

نسخ آیات
الان درباره نسخ آیات یک نگاه دقیق و مختصر داشته باشیم: گفته می شود که به اجماع فریقین که نسخ در آیات قرآن واقع شده است. نویسنده معروف ابناء عامه به نام ابوبکر نحّاس کتابی دارد به الناسخ و المنسوخ که در این کتاب آورده است که صد و سی و هشت آیه در قرآن نسخ شده است. سیدنا الاستاد می فرماید: اصل نسخ یک حقیقتی است که از یک سو مورد تسالم و از سوی دیگر یک امر معقولی است، چون تابع مصلحت است، یا به عبارت دیگر ناسخ رفع می کند حکم منسوخ را براساس انتهای امد و مدت آن.

شبهه ادیان دیگر
یهودی ها و نصرانی ها اشکال کرده اند که نسخ درست نیست. برای اینکه اگر حکم منسوخ حکمتی داشته، بعد آن حکمت است یا نیست؟ اگر می گویید حکمت است، پس نسخ آن عاقلانه و معقول نیست اما اگر بگویید حکمت نداشته، می گویید کشف خلاف شده و از قبل حکمت نداشته و بداست، علم پس از جهل است. پس نسخ درست نیست.

جواب سید الاستاد از این شبهات
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در کتاب البیان که جواب اشکال یهود و نصارا و جواب اشکال تحریفی که درباره قرآن براساس روایاتی از سنی ها باید اعلام بکنند که تحریف صورت گرفته است داده است. می فرماید: جعل احکام دو گونه است: 1. جعل انشائی محض یا حقیقی و جعل جدی 2. جعل انشائی اختباری. در بین خودتان یهود و نصارا انشاء اختباری درست است. مولی می خواهد عبد خودش را امتحان کند که یک امر عقلی و عقلایی و درست است. در انشاء اختباری یک مدت محدودی فردی مورد اختبار قرار می گیرد و آن حکم قطعا دائمی نیست و پس از گذراندن مدت امتحان آن حکم وجود ندارد. پس اشکال در قسم اول جعل رفع شد. اما قسم دوم: جعل حقیقی و انشاء جدی، در این صورت گفته می شود که منظور از ناسخ و منسوخ این نیست که حکمت در منسوخ محفوظ باشد بلکه منظور از ناسخ و منسوخ رفع حکم ثابت براساس انتهای مدت آن است. مصلحت آن وقت محدودی داشته، در آن وقت محدود آن مصلحت و آن حکم بوده و وقت محدود که منقضی شد، مصلحت برای آن حکم وجود ندارد و حکم دیگری می آید با مصلحت جدید، و این عقلا و عقلاییا اشکال ندارد. مثلا حکم می کنید برای فرزندتان که تا سنینی که بلوغ و عقل و کمال نرسیده است، از مال پدر استفاده کند برای معیشت و بعد از که به عقل و بلوغ و کمال و توان کسب پیدا کرد، امر می کنید که الان از مال پدر استفاده نکنید. تا آن وقت مصلحت بوده و بعد از آن مقطع، مصلحت دیگری است. آن مطلب اول اقتضایش این است که ادامه داشته باشد و آن را مخاطب مستمر خیال می کند، و مولی حقیقت را بیان می کند که أمد این تا اینجا بوده. این اشکال ندارد و مصلحت ها مقطعی است و ظاهر آن را مخاطب درک نکرده و این مشکلی ایجاد نمی کند.

آیات منسوخه در مصادر ابناء عامه
بعد از این می فرماید: درباره آیات که گفته شده است صد و سی و هشت آیه نسخ شده، من فقط سی و شش آیه را که سند آن از طریق ابناء عامه معتبر است، این را بررسی می کنم که اگر این سی و شش آیه به جایی نرسید، بقیه هم از بین می رود و جایی برای نسخ نخواهد ماند.

سوال: چرا حکمی که مصلحت آن در مدتی بوده، در قرآن بیاید؟
جواب: آیات الاحکامی که در قرآن می آید، معنایش این نیست که دارای حکمی باشند که تا ابد بماند، این لزومی ندارد. آیاتی که در قرآن می آید باید احکامی بیاورد که به نفع بندگان خداست و دارای مصلحت است و مطابق عقل و فطرت است. اما دوام و عدم دوام، مصالحی نیست که به اصل اعلام آیات قرآن دخلی داشته باشد. دوام و عدم دوام ارتباط به مصلحت خودش دارد که اگر مصلحت دائمی بود، حکم آن هم دائمی است و مصلحت اگر موقت بود حکم آن هم موقت است. مثلا «للناس علی الناس حج البیت»[2]، یک بار حج می رود، چرا کسی که استطاعت دارد، هر سال نرود؟ قرآن مطلق آورده ولی مصلحت این است که یک بار برود، کافی است. سیدنا الاستاد می فرماید: پس از اینکه نسخ در آیات قرآن قطعی است، مثال نسخ در قرآن آیه: «و ما جعلنا القبله التی کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه»[3]، این آیه صریحا دلالت دارد که قبله بیت المقدس است و آن قبله را هم خدا تعیین کرده است. پس بنابراین آیه نماز توجه به سوی بیت المقدس است. آیه دوم آمده: «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضاها فول وجهک شطر المسجد الحرام»[4]، به طرف مسجد الحرام نماز را اقامه کن. بنابراین توجه به کعبه ناسخ است نسبت به توجه به بیت المقدس که این را سید الاستاد اعلام می کند. البته مشهور این است که این آیه «فول وجهک»، آیه «اینما تولوا»[5] را هم نسخ کرده باشد، ولی آنجا اشکالاتی است که از جمله ثابت نیست که آیه «فول وجهک» بعد از آیه «اینما تولوا» آمده باشد، ناسخ باید بعد از منسوخ بیاید. لذا نمی توانیم ناسخ بودن آن را اعلام بکنیم. لذا در قرآن نسخ واقع شده است و مثال آن نسخ قبله است،

سه قسم نسخ
بعد ایشان وارد بررسی می شود، می فرماید: نسخ به سه قسم است:

قسم اول نسخ تلاوت بدون نسخ حکم
1.نسخ تلاوت بدون نسخ حکم. لفظ قرآن کنار گذاشته و حکم و مدلول آن در شرع وجود دارد. مثل آیه رجم که هم در روایتی در صحیح بخاری کتاب حدود شماره حدیث 6328 و هم در صحیح مسلم شماره حدیث 3201 که ترمذی و داود هم آورده است. شیخین که آورده باشند مثل این است که در مسلک ما حدیث متواتر است و سند به تایید شیخ طوسی و شیخ کشی رسیده باشد. ابن عباس نقل می کند «أن عمر کان علی المنبر یقول ان الله تعالی بعث محمدا بالحق و انزل علیه الکتاب فکان مما أنزل الله آیه الرجم فقرأناها و اقلناها»، ما این آیه را هم قرائت کردیم و هم درک کردیم. اما این آیه الان در قرآن وجود ندارد و حذف شده. در نتیجه سید می فرماید: اگر ملتزم به صحت این روایت بشویم، قطعا نتیجه آن این است که قرآن تحریف شده است. همین تحریف در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه در بحث مربوط آمده است، یعنی در فتوای فقهای فعلی هم آمده است.

قسم اول واقعیت ندارد
اما سیدنا الاستاد می فرماید: این روایت که در منابع معتبر ابناء عامه آمده است، قابل اعتماد نیست، برای اینکه: 1. نتیجه آن تحریف است و ما از طریق ادله قطعیه ثابت کردیم که تحریف در قرآن واقع نشده است. 2. این روایت را از عمر بن الخطاب که نقل می کند، یک نفر تصدیق نکرده است و در نسخ قرآنی قبل از عثمان هم دیده نشده است. و متن هم اضطراب دارد. یکی از متن ها این است «ان زنی الشیخ و الشیخه فارجموهما» و متن های دیگر در این سند آمده و چون متن مضطرب است، اعتبار ندارد. بنابراین این روایت از اعتبار ساقط است. لذا ما نمی توانیم ملتزم بشویم که نسخ در قرآن از قسم اول باشد که تلاوت نسخ شده باشد و حکم باقی باشد.

قسم دوم هم حکم و هم تلاوت نسخ شده
اما قسم دوم این است که گفته می شود هم تلاوت و هم حکم نسخ شده. که این روایت مربوط می شود به رضاع عشره که روایتی است از عائشه و براساس این روایت هم نتیجه آن تحریف است.

قسم سوم
قسم سوم آن است که حکم نسخ شده و تلاوت باقی است که این قسم ممکن است که یک مورد وقوع آن آیه قبله بود و مورد دوم آیه نجوی است. سوره مجادله آیه 12 و 13 که آیه 12 به وسیله آیه 13 نسخ شده است و نسخ آن هم براساس مصلحت است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo