< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

93/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح تکمیلی درباره اقسام اسباب
گفتیم در تداخل اسباب و مسببات، اسباب اقسامی دارد که عبارتند از: 1. ورود تدریجی، 2. توارد دفعی، و توارد دفعی هم به دو قسم است: استقلالی که منتهی به محال می شود و مشترک که قابل توجیه است اما دلیل نیاز دارد و اثل عدم اشتراک است. آنگاه این توارد دفعی که مشترک بود و دلیل نداشت، به مشکل برمی خوریم. وگفته می شود که این قسم از اسباب، اسباب متعدد مشترک به دو قسم از حیث ارتباط منقسم می شود که عبارند از معرفات و موثرات و به اعتبار ماهیت به دو قسم متحد الجنس و مختلف الجنس منقسم می شود. اما منظور از معرفات و موثرات در بحث گذشته اشاره شد که موثرات عبارتند از علل و دواعی. و معرفات عبارتند از کواشف. گفتیم معرّفات تعابیر متعددی است از موثری که دارای حقیقت واحد باشد. بنابراین در معرفات تداخل ممکن است و در موثرات تداخل ممکن نیست. که در موثرات مستلزم محال می شود، چون توارد علل متعدد بر معلول واحد است اما در معرّفات عناوین و تعبیرهای مختلف که قابل جمع هستند در یک حقیقت واحده موثره. کسی که قائل به این تفصیل است، مرحوم نراقی و فخر المحققین است. نتیجه این می شود که در اسباب شرعیه آنچه واقعیت دارد که در اسباب شرعیه معرّفات است و در اسباب غیر شرعیه موثرات. بنابراین از آغاز مطلب مشخص است که ما اینجا بحث از اسباب شرعی می کنیم و اسباب شرعی معرفاتند و عناوین هستند و قابل جمع. و آنجایی که قابل جمع نیست و تداخل ممکن نیست در غیر امور شرعیه است یعنی در علل و عوامل تکوینیه که دو تا علت تکوینی برای یک معلول تکوینی کار ناممکنی است. در نتیجه در صورت تعدد اسباب تداخل ممکن است و هیچ اشکالی نیست. چون معرفات اند.

نقد تقسیم معرّفات و موثرات
اما نقد این تقسیم که تقسیم به معرفات و موثرات بود. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: توجیه فخر که فرموده اند فرق است بین معرّفات و موثرات و معرفات تداخل دارد و موثرات تداخل ندارد، این بیان وجهی ندارد. در صورتی که خود مستند و دلیل اصلی وجه نداشت، قابل استناد نیست[1]. اما محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه درباره ردّ این توجیه و تقسیم می فرماید: اولاً این مطلبی که فرموده اند که اسباب در شرعیات معرفات است و در تکوینیات موثرات، این اساس ندارد و کلیت ندارد، بلکه در شرع و در تکوین گاهی اسباب معرفات اند و گاهی موثرات. مثلا درباره سبب تکوینی در مثال می گویید روشنی که در جهان دیده می شود سبب وجود نهار می شود. این ضوء و روشنی را سبب برای وجود نهار اعلام می کنید در حالی که این ضوء سبب و موثر نیست بلکه معرف است. این ضوء معرف است و خبر می دهد و کشف می کند از طلوع شمس که او سبب و موثر برای تحقق نهار است. پس در امور تکوینی هم سببیتی که معرف باشد، وجود دارد. با همین یک مثال کلی که اعلام شد، نقص برداشت که کل اسباب در تکوینیات موثرات نیست و کل اسباب در شرعیات معرفات نیست. ثانیا فرض کنیم که سبب شرعی از معرّفات باشد مثلا افطار معرف است که خبر می دهد از اکل و شرب در ماه رمضان. خود افطار مستقیماً موثر نیست و عنوان است. فرض کنیم افطار از لحاظ جعل شرعی سبب معرف است، با این فرض رأی فخر المحققین را تایید نمی کند. چون که ایشان می فرماید اگر معرف بود، تداخل است و ما می بینیم در صورتی که معرّف هم باشد، براساس ظهور قضیه شرطیه سبب و شرط موضوع است ولو معرّف باشد. و پس از که موضوع شد، موضوعات متعدد برای حکم واحد قابل جمع نیست. و پس از که گفتیم موضوع حکم است، تداخل کار ناممکنی است.



کلام سید الخوئی در مورد تقسیم معرف و موثر
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درباره این تقسیم می فرماید: اگر گفته بشود که اسباب شرعیه معرفا تند مثل افطار، ظاهرش یک ظاهر درست به نظر می آید که معرّف است نه موثر اما بعد از که به ظور لفظی مراجعه کنیم، مقتضای ظواهر ادله این است که این معرّفات موضوعات احکام هستند و در تحقق حکم دخیل هستند. پس از که موضوع حکم بشود، در این صورت تعدد موضوع به عنوان تعدد اسباب یا تعدد اسباب که در حقیقت تعدد موضوعات باشد برای حکم واحد کار ناممکنی است[2]. همان فرمایش محقق خراسانی را دارد با یک فرق که در متن کفایه الاصول مطلب اینگونه که عرض شد استفاده نمی شود اما سیدنا الاستاد مطلب را واضح بیان می کند. محقق خراسانی آنگاه می فرماید: آن تقسیم آخر که مربوط می شد به فقیه حلی که گفته بود اسباب منقسم می شود به متحد الجنس و مختلف الجنس. اگر اسباب متحد النجس بود، مثلا ناقض وضو اگر نوم بود در خلال سه ساعت سه بار چهار بار خوابیدید و بیدار شدید، در این صورت تعدد اسباب است اما این تعدد اسباب ضرر ندارد، تداخل می کند. چون جنس است. جنس بر یک فرد و بر افراد صدقش صدق واحدی است. یک خواب هم خواب است و پنج خواب هم خواب است. و اما اگر مختلف الجنس بود، خواب و بول و ریح الی آخر در اینجا تداخل نیست و هر کدام سببی است و تاثیرگذار است و مسبب مستقلی لازم دارد. مثلا برای خواب یک وضو و برای ناقض دیگر وضوی دیگر الی آخر. بنابراین فرق بین این دو مورد مسئله تداخل را حل بکند. محقق خراسانی می فرماید که با این تقسیم هم مشکل تداخل حل نمی شود. برای اینکه ما در بحث برهان سنخیت بین علت و معلول گفتیم که علل متخالف الجنس که برای معلول واحد نمی توانند تاثیرگذار باشند و محال است. آنهایی را که مختلف الجنس تصور می شود، مختلف الجنس نیست، مختلف العوارض و مختلف الخصوصیه است. در حقیقت همه اسباب از یک سنخ هستند. و اگر از یک سنخ نباشند، امکان توارد و تجمع شان نسبت به معلول واحد وجود ندارد. این خلاصه جوابی بود که از این تقسیم و توجیه دادند.

اما اقسام مسببات
مسببی که قابل تکرار است و قابل نیست
اما اقسام مسبّبات: آنچه از بیانات صاحبنظران در مجموع استفاده می شود، مسبّبات به چند قسم است: 1. مسبّبی که قابل تکرار نیست مثل قتل که مسبّب ارتداد است یا قتل نفس است یا سبّ النبی است. این قتل اسباب مختلف داشته باشد خود یک مسبّبی است که قابل تکرار نیست، این محل بحث نیست، چون مسبّب قابل تکرار که نبود در آن سبب اولی آن مسبب محقق می شود و اسباب دیگر در شکل قضیه حقیقیه است. یعنی اگر در موردی ارتداد هم صورت بگیرد، موجب قتل است. برای خودشان همه این اسباب شکل قضیه حقیقیه را دارد. هر کجا یکی از این اسباب محقق بشود، مسبّب محقق می شود و اگر در موردی چند تا سبب جمع شد، فقط آن سبب اول کارایی دارد و دیگر بحث تداخل نمی آید، چون مسبّب قابلیت تکرار ندارد و به عبارت دیگر محل قابلیتی برای تکرار ندارد و خارج از موضوع بحث می شود. قسم دوم مسببی که قابل تکرار است مثل وضو. وضو را می توانیم براساس یک ناقض وضو بگیریم و یک سبب دیگری هم بود مثلا بول به خاطر آن هم می شود وضو گرفت. که در روایات آمده الوضو علی وضو نور علی نور، پس قابل تکرار است. در صورتی که قابل تکرار باشد، محل بحث است و این قسم دوم که قابل تکرار است، یا قابل تأکد است یا قابل تأکد نیست. مثلا جایی که قابل تأکد نیست مثل طهارت. در اینجا می بینیم که طهارت اگر اسباب مختلفی داشته باشد، این طهارت مسبّب است و یک بار که انجام بشود تمام است و دیگر تأکدی نیست. طهارت به معنای کامل که انجام شد مثلا ازاله نجاست به وجه شرعی، سببش ملاقات با نجاست بود و سببش ملاقات با سبب های متعدد بود، این طهارت که انجام شد، اسباب متعدد داشت ملاقات با دم و ملاقات با بول. طهارت مسبّب واحد و دارای اسباب واحد یک بار طهارت با وجه شرعی که انجام شد، دیگر بعد از آن جایی برای طهارت وجود ندارد. در این مورد مسبّب قابل تأکد نیست. و اما جایی که قابل تأکد است، در تأکد مثال زده اند قتل را گفته اند اگر سه تا عامل و سبب داشت مثل ارتداد و قتل النفس و سبّ النبی، این قتل موکّد می شود. اما تحقیق این است که این مثال درست نیست. چون تأکد جای خاصی دارد. تأکد جایی است که وصف حالت تشکیک داشته باشد و دارای مراتب شدت و ضعف باشد. مرتبه اول ضعیف و مرتبه دوم متوسط و مرتبه شدید. جایی که قابلیت باشد و وصفی باشد دارای تشکیک و شدت و ضعف، آنجاست که تأکد زمینه دارد. مثلا احترام که دارای مراتبی است علی التشکیک، احترام ابتدایی یک احوالپرسی و سلام و علیک تا تقدیر و تجلیل و اسکان و مساعدت و خدمت گذاری تا درجه آخر. اینها مراتب تشکیکی است. اگر برای احترام اسباب مختلفی آمده باشد، مثلا اگر گفت عالمی که ظاهر آراسته دارد احترامش کنید، عالمی که اخلاقش خوب است احترامش کنید، عالمی که پایبند به واجبات و محرمات است احترامش کنید، عالمی که خوب درس می خواند احترامش کنید. این عوامل و اسباب متعدد آمد، مسبب احترام بود، و احترام قابل شدت و ضعف است. اسباب متعدد است، مسبب واحد است اما مسبّبی که قابل تأکد و تشکیک است. بنابراین در موردی که مسبّب قابل تأکد باشد، باز هم بحث تداخل اسباب و مسبّبات مطرح می شود. قسم آخر که مسبّبات ک واحدند یا متعددند نیاز به دلیل دارد. اگر دلیل داشتیم از سوی شرع برای وحدت مسبّب این یک قسم از مسبب است و قسم دوم مسبّبی که از سوی شرع دلیلی بر وحدت آن نداریم. ما می گوییم از سوی شرع دلیلی بر کفایت مسبّب واحد اما در اصول گفته می شود که این مسبّب واحد کفایت می کند پس تداخل در مسبّب صورت گرفت. ما مسبّب را می بینیم که یا دلیل داریم بر کفایت مسبّب واحد یا دلیل نداریم. جایی که دلیل داریم از باب مثال این صحیحه: محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد بن عیسی عن حریز بن عبدالله عن زراره بن اعین «قال اذا اغتسلت بعد طلوع الفجر اجزأک غسل ذلک للجنابه و الحجامه و العرفه و النحر و الحلق و الذبح و الزیاره»[3]. در این نصّ خاص آمده است که یک غسل به نام غسل جنابت از اغسال متعددی کفایت می کند، انجام مره واحده از همه این اغسال مجزی خواهد بود. اینجا دلیل داریم، اگر دلیل داشتیم که فهو المطلوب. اما اگر دلیل نداشتیم باید به اصول مراجعه کنیم. اینکه در اینجا چه اصلی است تا از آن استفاده کنیم؟ خلاصه بحث: اقسام اسباب گفته شد، اقسام مسببات گفته شد، تحریر محل نزاع روشن شد، فعلا مشکل تداخل روشن اعلام نشد که اصل تداخل است یا عدم تداخل. راه حل و دلالت قضیه بر تداخل و عدم تداخل و راه حل درست قضیه ان شاء الله برای جلسه آینده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo