< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

94/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطلق و مقید و معنای لغوی و اصطلاحی آن دو
یکی از بحث های اصول که به معنای کلمه اصولی است یعنی مسئله اصولی است، واسطه در استنباط قرار می گیرد بحث مطلق و مقید است. این بحث در عین حال که از ظرافت هایی برخوردار است و یک قرین و همنشین و هم سنخی دارد به نام عام و خاص و فرق بین دو این عنوان بسیار از اهمیت برخوردار است، لذا بحث مطلق و مقید در اصول جزء بحث های اصلی و مهم است و در تنظیم خود محقق خراسانی از مقاصد تلقی می شود.اما لغتاً مطلق که از اطلاق گرفته شده است به معنای ارسال یعنی رها بودن از قید و بند، بدون محدودیت در قلمرو مدلول. این معنای لغوی مطلق است. مقید هم نقطه مخالف آن است یعنی آن لفظی که محدود و مشخص به حدّ خاصی است و دارای تضییق.

وصف لفظ یا معنی
در اینجا گفته می شود که مطلق و مقید وصف لفظ است یا وصف معناست؟ آنچه ظاهر امر است و از برخورد ابتدائی به دست می آید این است که مطلق و مقید از اوصاف لفظ باشد، استادنا العلامه شیخ صدرای بادکوبی قدس الله نفسه الزکیه می فرمایند: مطلق و مقید صفت لفظ است، برای اینکه در تعریف آمده است «ما دلّ علی شئ»، این کلمه دلّ و مای موصوله اشعار بلکه دلالت دارد بر اینکه لفظ باشد. دلّ یعنی دلالت لفظی، ما یعنی لفظ. ما با دلّ که مرکب بشود ترکیب یابد نتیجه اش این می شود که لفظی که دلالت کند. پس بنابراین گفته می شود که مطلق و مقید صفت لفظ است. اشکال: اطلاق و تقیید به معنا مربوط است، معنا محدود می شود، معنا آزاد است پس در حقیقت اطلاق و تقیید مربوط به معناست چرا اطلاق و تقیید را وصف لفظ آوردید؟ جواب: اطلاق و تقیید وصفان هستند برای لفظ بالاصاله اما بالتبع معنا هم به تبع لفظ، معنا هم متصف به اطلاق و تقیید می شود. ما انکار این حقیقت را نداریم که معنا اطلاق و تقیید دارد ولی می گوییم اخذ عنوان اطلاق و تقیید برای معنا به تبع اتصاف لفظ به اطلاق و تقیید است، بنابراین از این جهت به اشکالی برنمی خوریم. معنای لغوی را گفتیم و در این جهت اشکال و ابهامی وجود ندارد. اما معنای اصطلاحی: مشهور اصول محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «المطلق ما دلّ علی شائع فی جنسه و هو الذی اختاره الاکثر»، می فرماید آنچه را اکثر صاحبنظران گفته اند این است که مطلق عبارت است از لفظی که دلالت کند بر شایع جنس خود.[1] این تعریف را به همین سبک و سیاق محقق عاملی صاحب معالم الاصول آورده است. و این عبارت گویا الگو گیری شده است شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه عین این جمله را تقریباً آورده است «المطلق ما دلّ علی شائع فی جنسه».[2] و محقق خراسانی هم اشاره کرده است فرموده است می گویند تعریف شده است مطلق که ما دلّ علی شائع فی جنسه.

منظور از شایع و جنس
شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه تعریف را یک مقدار شرح می دهد، می فرماید: اولاً «ما دلّ علی شائع» منظور از شائع یعنی سریان دارد، متوقف نیست، به هر یک از مورد قابل صدق است. فی جنسه منظور از جنس، جنس منطقی در برابر فصل و نوع نیست منظور از جنس مدلول کلمه است. جنس خودش یعنی قلمرو معنای خودش شیوع و سریان دارد. مثل کلمه رقبه که به عنوان یک مطلق سریان دارد به هر یکی از موارد قابل صدق است. شیخ انصاری تقریبا تصریح می کند که مطلق در حقیقت با توجه به تعریفی که گفته شده است که محقق قمی و غیره دارند، «ما دلّ علی شائع فی جنسه أی حصه تنطبق علی الحصص الکثیره»، در حقیقت می شود مثل کلی طبیعی قابل انطباق بر کثیرین از معنای خود. اصطلاح مشهور در مطلق اصطلاحی که به کار می بریم می گوییم دلالت دارد بر حصه ای که آن حصه آزاد است بر حصص مختلف قابل صدق است. از این رو گفته می شود اصطلاح حصص به مطلق به کار می رود و اصطلاح افراد به عام به کار می رود. حصص به عام و افراد به مطلق به کار نمی رود. این تعاریف و این نکات گفته شد. البته فعلا در مقام تعریف هستیم و فرق بین عام و مطلق که نکاتی گفته شده و نهفته شده دارد ان شاء الله در بحث های بعدی برای شما شرح می دهیم. بعد از که این مطلب گفته شد، دقیقاً می رسیم به فرمایش محقق خراسانی که مطلب را کامل تر از یک سو و تصرفات از سوی دیگر دارد بحث کنیم. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه به تعریف مطلق که اشاره می کند تحت عنوان قالوا، گفته اند یعنی اشعار دارد که مورد اختیار و انتخاب خود ایشان نیست، ولی تعریف همان تعریف مشهور را ذکر می کند.

اشکال انعکاس و اطراد
بعد می فرماید این تعریف مورد نقض و ابرام قرار گرفته است، اشکال شده است از جمله صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه می فرماید این تعریف اشکال دارد عکساً و طرداً. عکسا یعنی جامع افراد نیست، طرداً یعنی مانع الاغیار نیست. جامع الافراد نیست برای اینکه جنس از قلمرو این تعریف خارج می شود، برای اینکه تعریفی که کردیم که حصه تنطبق علی الحصص، جنس حصه نیست، جنس یک مفهومی است که هم بر حداقل مدلول خودش صدق می کند و هم بر حداکثر. با تعریف حصه تطبیق نمی کند پس جامع الافراد نیست. و همینطور مانع الاغیار نیست، لا یطّرد یعنی مانع الاغیار نیست. اطراد از ماده طرد است، طرد یعنی غیر را بیرون می کند، انعکاس می تواند در قلمرو خود منعکس بشود فرا بگیرد، انعکاس فراگیری و جامع الاغیار بودن است. اما مطرد نیست برای اینکه عام بدلی در حقیقت حالت مطلق را دارد. در اقسام عام گفتیم که گفته می شود عام بدلی از اقسام عام نیست بلکه مطلق است، تعریف مطلق به آن صادق است. [3] محقق خراسانی که اشاره می کند به این عدم اطراد و عدم انعکاس بعد می فرماید این اشکالات زمینه ندارد. جوابشان این است که اشکال انعکاس و اطراد در صورتی زمینه دارد که تعریف حقیقی باشد و اینجا این تعاریف تعاریف حقیقی نیست، تعریف لفظی یا تعریف شرح الاسم است، که محقق خراسانی با اصطلاح منطقی درباره تعریف شرح الاسم و تعریف لفظی اختلاف دارند. در منطق شرح الاسم و تعریف لفظی را برایتان شرح دادم و در مسلک محقق خراسانی هم این دو عنوان را شرح دادم. پس از که تعریف حقیقی نبود، طبیعت تعریف لفظی این است که فقط یک توضیحی می دهد مطلب را که یک شرح مختصری باشد، یک توضیحی باشد و نظری به انعکاس و اطراد ندارد. ماهیت و حقیقت را نمی خواهد به شکل درست در حد جنس و فصل بیان بکند. یک معرفی است، یک شناسایی اجمالی است. با تعریفی که قوم گفته اند یک شناسایی اجمالی نسبت به مطلق پیدا می شود و آن برای ما کافی است. این بناء را که محقق خراسانی گذاشت، اشاره ای کنیم به تعریفی که محقق نائینی دارند.

کلام محقق نائینی
محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید مطلق ارسال و رهایی از قید، این معنای مطلق است. در اصطلاح هم شرع، اصول اصطلاح جدید ندارد همان اصطلاح لغوی است. در اصول هم به همین معنا به کار می رود، نیاز به این نداریم تعریف جدیدی بیاوریم. ما اصول را اگر دیدیم معنای جدیدی دارد که با معنای لغوی همخوانی ندارد آنگاه برای تعریف مبادرت کنیم ولی در صورتی که می بینیم معنای لغوی ارسال و رهایی از قید و بند در اصطلاح هم اطلاق یعنی همین، دیگر نیازی نیست.[4]

استصحاب عقلایی
اگر بگویید ممکن است در اصول مطلق به عنوان یک فصل و یک اصل برجسته ای بکار می رود، معنایش فرق کرده باشد، شما که شک در نقل داشتید اصل و قاعده دارید یا ندارید، قطعاً در صورت شک در نقل اصاله عدم نقل که گفته بودیم استصحاب یک قسم است و فقط اصل شرعی است الا یک مورد که به طور خصوص ثابت شده است استصحاب عقلایی. آن هم فقط در مورد عدم نقل است. بنای عقلاء بر این است که یک لفظ از معنایش اگر نقل نشده باشد قطعا، شک در نقل بکنیم بناء می گذارند به عدم نقل. این اصاله عدم نقل یک استصحاب عقلایی است که در همین مورد ثابت است، لذا ما در اصول می گوییم استصحاب یا اصل شرعی که یک قسم دارد و عقلی و شرعی نیست، چون آن یک مورد اولا نادر است و ثانیا در جهت استنباط احکام نیست و در بحث الفاظ به کار می رود. این تعریفی بود که محقق نائینی فرموده بود.

کلام سید الخویی
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: دقیقا همین رأی محقق نائینی را ایشان تایید می کند اما با آن یک فرق ی فرماید: برای مطلق اصطلاح خاصی در اصول جعل و اختراع نشده است. به همان معنای لغوی اش باقی است. مطلق یعنی ارسال، لذا گفته می شود مطلق العنان، یعنی جلوگیری نمی شود، مانعی سر راه نیست، سدّ راه ندارد.[5] این معنای مطلق بر سبک مشهور و تحقیقی که محقق خراسانی داشت و براساس رأی صاحبنظران اصول تاریخ اخیر. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: درباره تعریف مشکل نداریم، اما موارد و مصادیق مطلق. مطلق مصادیقی دارد که از این قرار است: 1. منها اسم الجنس، اسم جنس از موارد مطلق است. به زودی در قدم بعدی فرق بین اسم جنس و علم جنس و نکره از دید ادبیات و از دید اصول توضیحش را می گوییم.

سوال:
پاسخ: آن تعاریفی که کرده اند همان ارسال را به عبارت دیگر آورده اند. ارسال را اگر بگویید آزاد است از قیدها و بندها اصطلاح جدیدی نمی شود. ارسال اگر بگویید مطلق العنان است، عنانش در بند است مانعی نیست و مشکلی در فراراه ندارد، معنای جدیدی نیست. همان ارسال است. آن معنایی که در اصول بکار می رود که جزء اصطلاح اصول بکار می رود در حقیقت مطلب و روح و جانمایه آن اصطلاح همان ارسال و رها بودن از قید است.
اما اسم جنس
اسم جنس یا جنس که در مثال می فرماید فرس و بغل و امثال اینها و بعد اضافه می کند که این اسم جنس اختصاص به جواهر ندارد اعراض و عرضیات را هم شامل می شود. جوهر و عرض این است که جوهر چیزی است که در خارج قائم به ذات است، عرض چیزی است که در خارج قائم به غیر است. که حاجی می گوید «الجوهر مهیه محصله اذا قدت فی العین لا موضوع له». بعد می فرماید: در اعراض مثل سواد و بیاض و در عرضیات مثل زوجیت و ملکیت این جزء اصطلاحاتی است که با اصطلاح منطق فرق دارد.

عرض و عرضی
در منطق عرض عبارت است از مبدأ بشرط لا، به شرط عدم حمل. و عرضی عبارت است از مشتق یعنی ذات متصف به مبدأ و لا بشرط، قابل حمل بر ذات. این تعریف عرض و عرضی در منطق است. اما در مسلک محقق خراسانی عرض و اعراض عبارت است از عرض متأصل که منظور از متأصل در برابر انتزاعی به کار می رود. از منشأ انتزاع نمی شود، خودش اصلا عرض است، بالاصاله عرض است نه بالتبع منشأ. عرض متأصل در برابر انتزاعی به کار می رود. اعراض عبارتند از اعراض متأصل مثل سواد و بیاض اما عرضی عبارت است از اعراض انتزاعی مثل زوجیت و ملکیت. که عرض از سنخ محمول بالضمیمه است و عرضی از سنخ خارج المحمول است. منظور از محمول بالضمیمه این است که بیاض یا سواد که حمل می شود بالضمیمه ذات، به ضمیمه اسود جسم اسود از این جهت می گوییم محمول بالضمیمه، به ضمیمه ذات است، خود عرض با ذات منضم است، از این جهت به ضمیمه است. و عرض انتزاعی که در اصطلاح محقق خراسانی عرضی شد، و خارج المحمول چرا می گوییم زوجیت انتزاع می شود در خود ذات زوج و زوجه نیست، زوجیت خارج محمول است، محمول مثلا الاثنان زوج، محمول زوج بود، زوجیت از ذات زوج نیست از نسبت زوج به زوجه انتزاع می شود، خارج است. چون خارج محمول است به آن می گویند خارج المحمول. بنابراین ایشان می فرماید جنس اعم از اینکه جواهر باشد یا اعراض و یا عرضیات. همه این موارد جنس دارد و از مصداق مطلق است. ماهیت جنس را تعریف می کنیم. به طور کل ماهیت دو قسم است که یک قسمش بعد از خود چهار قسم دارد و قسم دوم از خود یک قسم دارد، این دو قسم عبارتند از ماهیت مطلقه و ماهیت مهمله، شرح این مسئله ان شاء الله فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo