< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قطع در قلمرو جعل جاعل نیست نفیا و اثباتاً

گفته شد که حجیت قطع ذاتی است قابل جعل نیست نه اثباتا و نه نفیاً. گفتیم اثباتاً قابل جعل نیست برای اینکه تحصیل حاصل است و لغو است و خلف. اما تحصیل حاصل است و طلب حاصل نیست. در اینجا اصطلاحی داریم که توجه دارید طلب حاصل قبیح است و تحصیل حاصل محال است. اما طلب حاصل از سوی حکیم شرعی قبح که داشته باشد براساس عنوان ثانوی می شود محال. چون قبیح از حکیم صادر نمی شود، شأن حکیم نیست. بنابراین این مورد یعنی جعل حجیت از قبیل تحصیل حاصل است نه طلب حاصل. چون جعل است. تحصیل حاصل یعنی ایجاد مجدد شئ موجود و طلب حاصل یعنی امر و دستور به انجام دادن شئ حاصل.

 

سوال: اگر تحصیل حاصل به حصول حاصل عوض بشود بهتر است.

پاسخ: این تحصیل حاصل یک مرتبه نسبت به آمر دارد و یک مرتبه به مامور. اگر نسبت به آمر باشد فقط تحصیل حاصل است. آمر یک شئ موجود مثلا یک لیوان آب موجود است جاعل می خواهد به جعل تکوینی مجدد همین موجود را دوباره در همین زمان با همین شکل موجود کند، تحصیل و محال و خلف است. و بر می گردد به نقیضین. و اما نسبت به مامور حصول حاصل است، اگر یک چیزی حاصل شده باشد دوباره از او خواسته شود او باید آن حاصل را حصول کند. بنابراین تحصیل حاصل نسبت به فاعل و جاعل است و حصول حاصل نسبت به مامور و مکلف است. پس از که گفتیم حجیت قطع قابل جعل نیست اثباتا و کامل شد. اما نفیاً هم جعل راه ندارد. نفیاً جعل راه ندارد برای اینکه اگر مقطوع را که نتیجه قطع است جاعل نفی بکند منتهی می شود به اجتماع ضدین در دو مرحله: اجتماع ضدین مطلقاً یعنی در وعای اعتقاد و در وعای واقع، قطع مطابقت با واقع داشته است. قطع کشف کرده است این حکم واجب است و در واقع هم این قطع تطبیق داشته، واجب محقق بوده است در واقع شرع. در اینجا جمع بین ضدین می شود مطلقا، هم در وعاء و ظرف اعتقاد قاطع و هم در ظرف واقع. متعلق قطع واجب است، جاعل بفرماید که واجب نیست. وجوب با عدم وجوب در تضادّ است و از ضدین. این جمع بین ضدین است و از محالات اولیه است. بنابراین نفیاً هم حجیت قطع در قلمرو جعل قرار نمی گیرد. با این توضیحی که داده شد در یک جمله بگوییم که قطع در قلمرو جعل جاعل نیست نه اثباتا و نه نفیاً.

 

رفع اشکالات

اشکال اول گفته می شود که این مطلب که اعلام شد که حجیت قطع ذاتی است این قابل التزام نیست. می گوییم حجیت قطع ذاتی نیست. ما کشف می کنیم که ذاتی نیست، کشف إنّی از انفکاک لازم.

 

دو قسم ذاتی و اوصاف آن

در بحث معقول خوانده اید ذاتیات دو قسم است: ذاتیات باب برهان که عبارت اند از مواد ثلاث عامه براهین، وجوب و امکان و امتناع. و قسم دوم ذاتی باب ایثاغوجی که عبارت است از جنس و فصل. و این ذاتیت حجیت برای قطع طبیعتاً از باب ذاتی باب برهان که نیست. ما در امکان و امتناع آن که بحث می کنیم. از باب ذاتی باب ایثاغوجی است که جنس و فصل است یا بگویید عرض خاص. لازمه ذاتی است. بعد از که لازمه ذاتی شد و از ذاتیات شد، ذاتیات دو تا خصوصیت دارد: 1. الذاتی لا یعلل، 2. الذاتی لا تنفکّ. و شما دیدید که در این اشکال بسیار مهم که گفته می شود حجیت قطع ذاتی نیست اشکال این بود که حجیت قطع ذاتی نیست چون که ذاتی از ذات منفک نمی شود و ما دیده ایم که در قطع گاهی قطع اصابت به واقع نمی کند. در صورتی که اصابت به واقع نکند آن کشفی که اثر قطعی قطع است ذاتی نخواهد بود. چون که اگر ذاتی بود هیچ گاه قابل تفکیک نبود. الان که قابل تفکیک است کشف می شود که ذاتی نیست. اشکالی است معروف. امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه این اشکالات را ذکر می کنند و شرح و توجیه. اما جوابی که برای این اشکال گفته می شود، یک جواب ابتدائی است که آن را امام هم تعرض فرموده اند و نقل کرده اند. جواب ابتدائی این است که این قطع همان ذاتیات را دارد اما به نظر قاطع. قطع در محدوده نظر قاطع دارای همین ذاتیات است. در شعاع دید قاطع آن ذاتیات از این ذات جدا نیست. امام خمینی که در بحث معقول هم مجتهد است و صاحب نظر، می فرماید: ذاتیات به انظار تغیر نمی کنند که فی نظر ذاتیٌ و فی نظر آخر لیس بذاتی. ذاتی تابع نظر نیست. این توجیه که به نتیجه نرسید. اما جواب اصلی و دقیق این است که قطع دقیقا کشف از مقطوع ذاتیات قطع است، دقیقا همین است. منتها اولا نقض می کنیم به ذاتی که احیانا در اثر مانعی از ذات فاصله می گیرد. انسان حیوان ناطق، ناطق ذاتی است ولی برای اخرس ناطق نیست. ذاتی است جدا شد، اخرس نطق ندارد. ذاتی که از ذات جدا نمی شود، جدا شد. پس این جدایی می گوید که ذاتی در شرائط طبیعی و مشی عادی جدا از ذات نمی شود اما اگر مانع یا رادعی بیاید امکان تفکیک بین ذاتی و ذات وجود دارد، چنانکه در ناطق خواندیم[1] . اما ثانیا اینکه در مثال زمان آیت الله العظمی بروجردی قدس الله نفسه الزکیه به آقا خبر دادند که یک طلبه سارق شده است، آقای بروجردی فرمود که طلبه سارق نشده است سارق آمده طلبه شده. قطع از لازمش جدا نشده است، جهل مرکب آمده است خودش را قطع نشان داده. این قطعی که از اثر ذاتی اش جدا شده است قطع نیست، جهل مرکب است، نمای قطع را داشته در یک ظرف زمانی محدود. اشتباه در تطبیق بوده است. بنابراین قطع همان است و ذاتیاتش همان و قابل تفکیک اصلا نیست. اما این سوال و این جواب که داده شد.

 

سوال:

پاسخ: قطع، علم کشف تام است، کشف تام صورت حاصله در ذهن است برای قاطع، قائم به ذات است و وابسته به چیز دیگری نیست تا تسلسلی باشد. و اما گاهی برای این قاطع در عوض قطع جهل مرکب می آید، جایش را می گیرد. اما اشکال دوم را که باز امام خمینی تعرض می فرمایند، اشکال و جواب. می فرماید بر فرضی که گفته شود حجیت ذاتی است و نفی بشود از سوی شارع این نفی گفته شد که منتهی می شود به جمع ضدین. می فرماید منتهی نمی شود به جمع بین ضدین. برای اینکه یک مطلب معروفی است و آن این است که فرق است بین اعتباریات و واقعیات. تضادّ بین واقعیات و حقائق خارجیه است نه بین اعتباریات و تشریعیات. واقعیات و تشریعیات در وادی تضاد نیستند. بنابراین حجیت که یک امر اعتباری و یک حکم وضعی است نفی هم بشود نفی شده، للشارع أن ینفیها. جمع بین ضدین نمی شود. عالم اعتبار عالم خفیف المونه است. می تواند شارع این توان را دارد که نفی بکند. اما جواب: این مطلب که گفته می شود که تضادّ در بین امرین وجودین خارجیین است، یک کلامی است که در معقول گفته شده. اهل معقول که تقابل ها را شرح می دهد که حاجی می گوید «قد کان فی غیریه تقابل، عرّفه اصحابنا الافاضل». غیریت را به چهار شکل تقسیم می کند که تقابل اربعه می آید و تقابل تضاد. امرین وجودیین خارجیین مثل آب و آتش. اگر ما بحذاء ذات نداشت می شود متخالفین، متضادین به اصطلاح دقیق فلسفی دو وجود واقعی است، آب و آتش جمع نمی شود در آن واحد. ممکن است بگویید آب را می گیرم با آتش وصل می کنم جمع شد، این دید عرف است. معنای جمع بین ضدین این است که در آن واحد همان دو تا که آب است هر کدام آتش هم باشد. این معنای جمع است و محال است و خلف است و بر می گردد به نقیضین. این در معقول گفته شده است. اما در معقول تصریحی دیده نشده است که اعلام بکنند که تضاد در وعای اعتبار و ذهن وجود دارد یا ندارد، مسکوت عنه است. چون محدوده کار معقول و فلسفه وجود و هستی است. در محدوده خودش کار کرده. گویا استنباط شده که تضادّ اختصاص به این محدوده دارد اما کار معقول بحث در مسائل متضاد اعتباری نبوده است تا نظری بدهند. مسکوت عنه است. اما تحقیق این است که در عالم اعتبار هم بین وجودات متغایر اعتباری قطعاً تضاد وجود دارد. معروف و مشهور است که احکام خمسه تکلیفیه متضاد است، این مقدار آمده ولی نگفته اند که در عالم اعتبار در همان وضعیت اعتباری اش تضاد قطعا وجود دارد. بنابراین این اشکال از اساس وارد نیست. در بین اعتباریات متخاصم و متقابل قطعا تضاد است منتها در ظرف و وعاء اعتبار. بین الزام و نفی الزام، بین وجوب و غیر وجوب در عالم اعتبار در یک آن و در یک زمان قطعا تضاد وجود دارد. اگر شارع بگوید «یجب علیک الان هذا العمل و یحرم علیک الان هذا العمل» این تضاد واضحی است و همان اشکالی که در تضاد در امور واقعیات است متناسب با واقعیت در این عالم اعتبار هم متناسب با عالم اعتبار وجود دارد. یعنی در آن واحد وجوب و حرمت در یک آن و در یک محل از سوی یک جاعل امکان جعل ندارد. چون یا این درست است یا آن، دو تا یکی نمی شود. همان اشکالی که در جمع بین ضدین در عالم واقع است در عالم اعتبار هم است. فرقش این است که دو تا عالم با هم فرق می کند. بنابراین جمع بین ضدین در عالم اعتبار هم همان گونه محال است که جمع بین ضدین در عالم واقع محال بوده. این قسمت یعنی عدم نفوذ جعل در حجیت قطع اثباتا و نفیاً کامل و ثابت است.

 

اطلاق حجیت بر قطع

شیخ انصاری می فرماید: حجیت معلوم است اما اطلاق حجیت طبق اصطلاح بر قطع درست نیست. برای اینکه می فرماید: حجت در اصطلاح اصول عبارت است از اینکه دلیل یا علت حکم در وسط قرار بگیرد به عنوان کبرای قیاس. مثال معروف حدوث برای عالم ثابت کنید به وسیله دلیل و قاعده کلی که کلّ متغیر حادث. اما قطع به شکل این قانون و این کبرای قیاس نیست، در شکل اول قرار نمی گیرد. به عبارت دیگر دلیل یا حجیت سبب وصول به قطع به نتیجه است. حجت اصولی سبب یا دلیل وصول به قطع به نتیجه است اما قطع خودش قطع به نتیجه است. پس خودش که قطع به نتیجه است سبب قطع به نتیجه نمی شود. بنابراین اطلاق حجت طبق اصطلاح اصول برای قطع درست نیست. اما باید این مطلب را عنایت کنید که حجیت که اینجا گفتید که شیخ هم فرمودند اولا این تعریف منطقی است و در اصول درباره تعریف مسئله اصولیه بکار می رود. که مسئله اصولیه را تعریف می کند این می گوید و آن قسمت از حجج و امارات است. مسئله اصولی عمدتا حجج و اماراتی است که قسمتی از آنها اصول عقلاییه است و قسمتی از آنها امارات است مثل خبر واحد و بینه. بعد از که این مطلب گفته شد، یک اصلاحیه هم ایشان می زند می فرماید: اگر قطع موضوعی بشود آن موقع قطع موضوعی واسطه یا سبب برای وصول به علم به نتیجه قرار می گیرد. مثلا علم جزء الموضوع باشد، دیگر آن قطع نیست، دیگر آن قطع طریقی نیست فقط خودش علم است یا قطعی است که موضوع است، خارج شد. دیگر بحث ما درباره قطعی است که از طرق و امارات باشد. آن قطعی که موضوع می شود دیگر از باب حجج و امارات نیست، خارج از آن است. اشتراک ماهوی و لفظی دارد در خود لفظ اشتراک دارد. در جایگاه و اثر اصلا اشتراکی ندارد. آن قطع موضوع حکم است. مثلا دیده اید در فقه می گویند معلوم النجاسه نجس است ،یعنی اگر شک در نجاست داشته باشید نجس نیست، معلوم النجاسه نجس است. پس آنجا علم گنجانده شده، این علم طریق نیست، از حجج و امارات نیست، موضوع نیست. اگر این علم به نجاست محقق شد موضوع برای حکم محقق می شود و حکم آن نجاست است که تابع دلیل خودش است. این شکل که قطع موضوعی بشود قطع موضوعی سبب می شود برای وصول به نتیجه، به این نحو که علم به نجاست اگر پیدا کردیم این علم به نجاست سبب می شود برای علم به نتیجه که نجاست باشد. و نسبت موضوع هم به حکم نسبت علت به معلول است. این یک استطرادی که در قطع خوانده اید، خود قطع استطرادی نیست فقط قطع موضوعی که اسمش به میان آمده استطرادی است. استطراد در قطع فقط مخصوص قطع موضوعی است. اما تحقیق این است که حجیت اقسامی دارد و حجیت و حجج به قطع هم اطلاق می شود. هم حجیت اصولی به قطع اطلاق می شود و هم قطع اماره است.

 

اقسام حجت

اما تحقیق این است که حجت سه قسم است: 1. حجت لغوی، در لغت حجت عبارت است از دلیل و برهان و محقق نائینی می فرماید که حجت عبارت است از ما یحتجّ بها. و در منطق حجت عبارت است از دلیل یا اصل مسلم که کبرای قیاس قرار بگیرد مثل کبرای قیاس شکل اول که از اشکال اربعه منطقی. که در اصول اینگونه حجت را می گوییم مسئله اصولی. و اما حجت در اصول عبارت است از منجّزیت و معذّریت که اثر آن وجوب عمل به مقتضای آن است. که گفتیم هر دو تعبیر است تعبیر به اثر هم می تواند درست باشد. بنابراین بعد از که اقسام حجت گفته شد، محقق نائینی می فرماید: قطع لغتاً حجت اطلاق می شود. قطعاً ما یحتج بها که است بلکه حجه الجج است. یعنی حجت های دیگر که اعتبارش کامل بشود باید به قطع منتهی بشود، اساس حجت هاست. اما در شکل حجت منطقی همان که شیخ انصاری فرمود حجت منطقی به قطع اطلاق نمی شود ولیکن حجت به اصطلاح اصول که منجزیت و معذریت باشد قطعاً به قطع اطلاق می شود. بنابراین اطلاق حجیت طبق اصطلاح اصول بر قطع درست است و معنای حجت که منجزیت و معذریت است تصریح محقق نائینی و سیدنا الاستاد و سیدنا الشهید صدر. شهید صدر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: حجت و حجیت قطع که به معنای منجزیت و معذریت آن است که قد یعبر عنهما بالحجیه، تصریح می کند. این درباره قطع، از کجا ثابت می شود؟ می فرماید از طریق قانون حق الطاعه. حجیت قطع قطعی است و نیاز به جعل ندارد ضروری است که گفتیم محققین در آخر رسیده اند به اینکه حجیت قطع ضروری است. منشأ این ضرورت حق الطاعه است. حق الطاعه و قانون عبودیت و مولویت گفته بودم در اینجایی که مراجعه کردیم خود شهید صدر تصریح دارد که حق الطاعه به حکم عبودیت و مولویت می شود. اعلام می کند که قطع منجز و معذر است که می شود حجت اصولی. بنابراین حجیت قطع حجیت اصولی هم است.

 

اطلاق اماره بر قطع

چیزی که باقی ماند این است که درباره قطع حجت اطلاقش درست بود، یک عنوان دیگر اطلاق اماره بر قطع، آیا قطع اماره است یا نیست؟ قطع اماره است. اماره دو قسم است: اماره یک جنس مشترکی دارد، جنس اماره دارای کاشفیت ذاتی است و نوعاً اماره کاشفیتش ناقص است به توسط اعتبار شرع کامل می شود که به آن می گوییم تتمیم جعل. اما قسم دوم اماره که کشف آن کامل است و نیاز جعل ندارد، این اماره است ما عنوان می کنیم اماره فوق الامارات، که کشف آن تام است. و جعلش عقلی است. و اعتبارش عقلی است. یک نکته دیگر ا ین است که حجیت قطع که کامل شد بنابراین تا اینجا گفتیم از سوی شرع هم ید جعل نفوذ ندارد، پس حجیت قطع حجیت شرعی نیست، فقط عقلی است؟ نه، قطع حجت شرعی هم است.

 

حجیت قطع از منظور شرع

از دید شرع هم حجیت قطع درست است. اولا در مثل چنین مورد که حجیت قطعی باشد از سوی عقل، شرع امضاء می کند. و ثانیا خود شرع با عقل مشترکاتی دارد. مشترکاتش این است که در اعتبار ضرورت عقل مشترک است بین شرع و عقل. ضرورت عقل را هم اهل معقول معتبر می دانند و هم اهل شرع معتبر می دانند. بنابراین حجیت قطع براساس ضرورت عقل است که آن ضرورت عقل دلیل مشترک بین عقل و شرع. بنابراین می توانیم بگوییم که حجیت قطع هم عقلی است و هم شرعی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo