< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مصطفوی

94/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقش علم اجمالی در تنجیز حکم
بحث بسیار مهم و دارای اثر عملی و جزء بحث های مهمی است که در بحث های اصول یکی از تقریرات سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه که یکی از شاگردان فاضل ایشان به نام لطفی نوشته است فقط فروع علم اجمالی به عنوان یک جلد تقریر نوشته است که بسیار مهم است. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه هم در کتاب رسائل فروع متعددی را یادآور شده است به دلیل اهمیت علم اجمالی.

تعریف علم اجمالی
اما نکته اول تعریف علم اجمالی. علم اجمالی به طور خلاصه عبارت است از علمی که تردد و اجمال در متعلق آن وجود داشته باشد. خود علم که کشف است، تردد ندارد، اجمال ندارد، علم اجمالی از باب وصف الشئ به حال متعلق است. متعلقش تردد دارد. علم دارد که یکی از این انائین نجس است، آن متعلق علم که انائین باشد احد الانائین مردد است که اناء سمت راست است یا اناء سمت چپ. پس علم اجمالی از باب وصف الشئ به حال متعلق است. یعنی متعلق علم مورد تردد و اجمال است و خود علم که تردد پذیر نیست و اجمال پذیر نیست، کشف است. معنای علم اجمالی معلوم است اما بحث در این است که علم اجمالی موجب تنجیز تکلیف می شود یا نمی شود.

سه قول در تنجیز تکلیف به علم اجمالی
در این رابطه اقوال مختلف است به طور عمده سه قول وجود دارد. قول اول این است که علم اجمالی مثل علم تفصیلی است. علم است، اجمال در متعلقش باشد خود علم را از علم بودن بیرون نمی برد. کشف است، و حجیتش ذاتی است. مثل علم تفصیلی است. اما فرقش این است که در علم تفصیلی امتثال تفصیلی انجام می شود علم داریم به این اناء خاص که متنجس است از همان اناء اجتناب می کنیم، و در علم اجمالی امتثال اجمالی است. از هر دو اجتناب می کنیم تا علم حاصل بشود که امتثال انجام شده. یک اجمال در مرحله امتثال فرقی اساسی در منجزیت علم ایجاد نمی کند. قول دوم گفته میشود که علم اجمالی مثل علم تفصیلی نیست، فرق دارد. علم تفصیلی علت تامه برای تنجز است و علم اجمالی مقتضی برای تنجز تکلیف است. بنابراین قاعده مقتضی اعمال می شود، قاعده مقتضی این بود که اگر مانعی نباشد شرط محقق باشد، مقتضی در مرحله علت تامه می رسد، در ضمن بیان محقق خراسانی هم آمده است که علم تفصیلی با علم اجمالی اشتراک دارند در اقتضاء، در مرحله اقتضاء. چون آنکه علت تامه است مقتضی در ضمن هم دارد. ولی علم اجمالی ممکن است به مانعی بربخورد و آن مانع یکی از دو چیز است: عسر و حرج که مانع عقلی است. یا مانع ترخیص باشد ترخیص از سوی شرع که کل شئ لک حلال حتی تعلم أنه حرام، ترخیص آمده باشد. اینجا علم اجمالی در مرحله علیت نمی رسد. اما اگر ترخیص نبود و شبهه محصوره بود، نه برای اصل جایی برای جریان بود و نه مانع عقلی داشت که احتیاط موجب عسر و حرج بشود. در این جا علت تامه ممکن است بشود. هرچند در متن تصریح نشده اما از ضمن بیان ایشان استفاده می شود. قول سوم تفصیل، گفته می شود علم اجمالی منجّز است نسبت به حرمت مخالفت عملیه قطعیه و مقتضی است نسبت به وجوب موافقت عملیه قطعیه. این سه قول مشهور و عمده ترین است و اقوال دیگر یا مندرج در این اقوال بشود یا از سوی صاحبنظران محل اعتناء نباشد. خلاصه سه تا قول، قول اول تنجیز مطلقاً یعنی مثل علم تفصیلی است که موافقت قطعیه واجب و مخالفت هم حرام. علت تامه است. قول دوم مقتضی است نتیجه اش این می شود که جریان اصل در اطراف آن ممکن است و موافقت قطعیه واجب نیست. قول سوم تفصیل است که موافقت قطعیه واجب نیست اما مخالفت قطعیه عملیه حرام است.

نظر محقق خراسانی قول دوم و ادله آن
محقق خراسانی می فرماید: اقوی قول دوم است. که علم اجمالی مقتضی است و موافقت قطعیه عملیه واجب نیست. این مدعاست. دلیلی که ایشان اقامه می کند به طور خلاصه از این قرار است، می فرماید: علم اجمالی کشف است ولی کاشفیتش مثل کاشفیت علم تفصیلی نیست. علم تفصیلی کاشف تام است و علم اجمالی کشفش ناقص است. فرق است بین کشف تام و کشف ناقص. پس ما نمی توانیم کشف ناقص را با کشف تام یک عنوان تلقی بکنیم. لذا می گوییم کشف تام منجز است و کشف ناقص منجز نیست. به عبارت دیگر در علم اجمالی موضوع برای حکم ظاهری محفوظ است و اما در علم تفصیلی زمینه برای حکم ظاهری وجود ندارد. حکم قطعا معلوم شده و شک دیگر نیست اما در علم اجمالی موضوع حکم ظاهری شک در حکم واقعی است. موضوع حکم ظاهری شک در حکم واقعی است. و در علم اجمالی این موضوع موجود است، شک داریم که حرام یا نجس هذا أو ذاک. خود این شک موضوع می شود برای حکم ظاهری. موضوع که آمد نقش موضوع با حکم سبب و مسبب یا علت و معلول، همین که موضوع برای حکم ظاهری محقق شد علت و سبب برای حکم ظاهری موجود شده و مسبب که حکم ظاهری باشد قطعا خواهد آمد.

سوال:
پاسخ: محقق خراسانی می فرماید: علم اجمالی حکم واقعی را معین نمی کند تا شک را از میان بردارد. با وجود علم اجمالی شک در تشخیص حکم واقعی موجود است و شک در حکم واقعی موضوع برای حکم ظاهری است. بنابراین در صورتی که علم اجمالی داشته باشیم حکم واقعی مشخص و معلوم نیست و شک در حکم واقعی موضوع برای حکم ظاهری است. بنابراین علم اجمالی با علم تفصیلی فرق دارد. به هیچ وجه نمی توانیم بگوییم که علم اجمالی همان علم تفصیلی است. بعد می فرماید: حکم ظاهری از طریق اجرای اصل می آید، کل شئ لک حلال آن هم اصل جاری می شود، اصاله الطهاره جاری می شود. می فرماید: این اصاله الطهاره در بعضی از اطراف که جاری می شود، در همه اطراف جاری می شود. چون موضوع است و حکم ترخیص است و جای اصل. ده تا ظرفی که شک داشتید یک ظرف نجس است نسبت به هر کدامش اصاله الطهاره، چون شک در طهارت دارید. آخری هم شک در طهارت است و شک در طهارت مجرای اصل است.



اشکال و جواب
اشکال: این رأی و نظر جریان اصل در اطراف علم اجمالی با این قاطعیت که محقق خراسانی فرمود که حتی در شبهه محصوره تطبیق می کنید و جاری است، این رأی و نظر تناقض دارد با حکم واقعی. چون در ضمن این موارد شبهه یقین داریم که حکم واقعی است اما در هاله ابهام. یقینی به مناقضت با حکم واقعی در آخر کار به وجود می آید. جواب: دو تا جواب می گوید، جواب اول عبارت است از جواب نقضی می فرماید: جریان اصل در اطراف علم اجمالی اگر شبهه غیر محصوره باشد مورد تسالم اصحاب است. که در اطراف علم اجمالی و شبهه غیر محصوره اصل جاری است. در جواب ایشان یک نقضی کرد گفت در شبهه غیر محصوره متسالم علیه است که اصل جاری می شود، آنجا که جاری شد اینجا هم جاری می شود. برای اینکه اگر اشکال بکنید که در شبهه محصوره استلزام تناقض قطعی است و در شبهه غیر محصوره استلزام تناقض احتمالی است، این توجیه پذیرفته نیست. چون که در بحث معقول گفته ایم که همانگونه که تناقض قطعی محال است تناقض احتمالی هم محال است. چون تناقض محتمل نیست. پس یعنی تناقضی که قطعا وجود ندارد احتمال ندارد. احتمال تناقض هم محال است. می فرماید هر آنچه را که آنجا توجیه کردید در تناقض احتمالی، ما می توانیم همان توجیه را اینجا بیاوریم. فعلا در مقام رد و اشکال نیستیم اما یک نقض و نقدی وجود دارد و آن این است که در شبهه غیر محصوره توجیه دارد که موجب عسر و حرج می شود و در شبهه بدویه توجیه دارد که احتمال ضعیف است و اعتناء نمی شود. اما در شبهه اطراف علم اجمالی که شبهه محصوره باشد مخالفت با علم اجمالی یا مخالفت با حکم واقعی قطعی است. فرق دارد در نقض باید موردی که تنزیل می شود مشابه بشود، مشابهتی نیست. این جواب نقضی، اما جواب حلی: وجه جمع بین حکم ظاهری و حکم واقعی، و منجز بودن حکم ظاهری و منجز نبودن حکم واقعی. شرح آن فردا ان شاء الله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo