< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

94/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به آيه نفر در جهت حجيت خبر

يكي از آياتي كه مورد استدلال قرار گرفته است قديماً و حديثاً آيه نفر است كه قدماء اولين آيه در مورد اثبات حجيت خبر آيه نفر را عنوان كرده‌اند. اين آيه كه عبارت است از آيه 122 سوره توبه قال الله تعالي «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[1] اين آيه كه دستور داده است به نفر و سفر و مهاجرت براي تعلم كه در تفاسير آمده است تعلم در حال غربت و دور از وطن اطيب و احسن و اقوي است. و بعد از آنكه تعلم بكنند برگردند و اقوام خودشان را انذار كنند. شايد مردمي كه انذار بشوند حذر كنند. اين حذر كنند يعني مخالفت نكنند و برحذر باشند از عدم قبولي.

استدلال به آيه در نصوص

اين آيه در نصوص هم مورد استناد قرار گرفته است. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه هفت تا روايت نقل مي‌كند كه در آن روايات براي وجوب تعلم استشهاد شده است به اين آيه و از آنجا كه وجوب تعلم اگر براي تعليم نباشد عبث است وجوب تعلم مستلزم تعليم است و تعليم متضمن قبولي است يعني هر چه را كه آن معلم بياورد از احكام و براي متعلمين بگويد بايد متعلمين قبول كنند و اين معناي حجيت خبر است. در جمع اين نصوص كه سه روايت آن صحيحه است، يك روايت از ابن ابي عمير از امام صادق عليه السلام در كتاب معاني الاخبار در ضمن حديث آيه نفر را نقل مي‌كند بعد آقا مي‌فرمايد: «امرهم بالنّفر الي رسول الله فيتعلموا ثم يرجعوا الي قومهم فيعلموهم»[2] از اين حديث هم استفاده مي‌شود كه نفر براي كسب علم واجب است و بعد برگردد و براي قوم خودش بياموزد اين آموختن متضمن قبول كردن است، به عبارت ديگر قبولي مفروغ عنه است. جايگاه اين آيه معلوم شد كه در نصوص و اين نصي كه از ابن ابي عمير از امام صادق سلام الله تعالي عليه نقل كردم به دلالت هم اشارت‌مّايي داشت.[3]

اقوال فقهاء در استدلال به آيه نفر

و اما اقوال فقهاء درباره استدلال به اين آيه، به ترتيب زمان و رتبه: 1. سيد مرتضي علم الهدي قدس الله نفسه الزكيه در مقام استدلال به آيات در جهت اثبات حجيت خبر اولين آيه آيه نفر را نقل مي‌كند. بعد از ذكر اين آيه مي‌فرمايد: آنهايي كه مي‌روند تعلم مي‌كنند و برمي‌گردند منذرين هستند و منذرين صدق نمي‌كند مگر اينكه قول‌شان مورد قبول باشد. انذار منذر مستلزم قبول قول آنهاست.[4] 2. شيخ طائفه قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: اين آيه كه گفته است «لولا نفر» «لولا» كه اعلام مي‌دارد موكّدا كه بايد هجرت بشود نفر بشود خروج از وطن براي تعليم و امر شده است كه از هر فرقه، فرقه به سه نفر صدق مي‌كند و طائفه‌اي از فرقه به يك نفر هم صدق مي‌كند. و اينها كه برمي‌گردند خبر مي‌رسانند انذار مي‌كنند انذار اخبار است و اخبار در شكل متواتر نيست، مقرون به قرينه هم كه نيست، اخبار به خبر واحد است اگر عمل به خبر واحد واجب نيست وجوب انذار در آيه بي فائده و لغو مي‌شود. استدلال شيخ و سيد را ديديم ولكن در بحث‌هاي قبلي هم اشاره شده بود يك مشاجره و بحثي است و تاريخ است و زمان خلفاء عباسي تقريبا حاكم است و بغداد و جو درگيري با ابناء عامه است. اين نقد‌هايي دارند سيد و شيخ مشابه هم كه خلاصه آن نقد اين مي‌شود كه خبر اين منذرين و اين انذار را بدون اطمينان نمي‌شود پذيرفت.[5] ما در مرحله تحقيق ان شاء الله اشاره مي‌كنيم كه اطمينان را اگر در نظر بگيريد حجيت خبر كه كامل شد اطمينان نوعي دارد. 3. علامه حلي قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: «الحقّ ثبوت التعبد بالخبر العادل» در بحث حجيت خبر مي‌فرمايد: حق اين است كه تعبد درست است به خبر عادل يعني خبر عادل يا خبر واحد ثقه حجيت و اعتبار دارد. اين جمله را كه اعلام مي‌كند بعد مي‌گويد «لقوله تعالي فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه» مي‌فرمايد: در اين آيه حذر واجب شده است كه در نهايت مي‌فرمايد: «لعلهم يحذرون» اين حذر چرا واجب است؟ اين حذر واجب است در مورد عدم قبول انذار، مضمونش اين مي‌شود كه بترسيد امتناع كنيد از اينكه خبر منذرين را نپذيريد يعني بايد انذار منذرين و اخبار مخبرين از احكام را قبول كنيد و بايد بپذيريد.[6] با اين بيان دو تا نكته به دست آمد: 1. استناد به اين آيه، 2. رأي خود علامه حلي بر اين است كه دليل اوّل براي اثبات حجيت خبر از آيات قرآن آيه نفر است. 4. صاحب معالم قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: حذر در اين آيه نفر واجب است، اين آيه دلالت دارد بر حجيت خبر براي اينكه حذري كه در اين آيه آمده است واجب است. براي اينكه پس از كه «لعلّ» كه از حروف ترجّي است انسلاخ پيدا كند از معناي حقيقي‌اش چون ترجّي درباره خداي متعال ممكن نيست، «لعلّ» از معناي حقيقي‌اش كه انسلاخ پيدا كند به اقرب المجازات حمل مي‌شود كه محبوبيت باشد مطلوب خداي متعال. حذر مطلوب خداي متعال است اين مطلوبيت يا اين حذر اگر مقتضي داشته باشد واجب مي‌شود و اگر حذر مقتضي نداشته باشد حسن ندارد. و چون مطلوبيت معلوم است مقتضي هم قبولي خبر منذر است، حذر واجب است از وجوب حذر مي‌فرمايد: «فوجوب الحذر للانذار دليل علي وجوب العمل بالخبر الواحد» يعني پس از كه حذر واجب شده در نتيجه انذار كه اخبار بود اين وجوب حذر در نتيجه انذار و اخبار دليل مي‌شود كه واجب است خبر عادل واحد را قبول كنيم.[7]

سوال:

پاسخ: حذر واجب شد در نتيجه انذار، انذار اخبار بود، حذر كه واجب شد يعني واجب است كه امتناع نكنيد و بپذيريد، حذر كه واجب شد در نتيجه انذار كه اخبار است وجوب عمل به مقتضاي خبر واحد. 5. محقق قمي قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: در اين آيه به وسيله حرف «لولا» كه «لولا» از حروف تحضيض است، تحضيض يعني تهديد. در ابن عقيل خوانده‌ايم حروف تهديد و تحضيض را، «لولا و لوما و هلّا و الّا» اينها از حروف تحضيض است معنايش تهديد است كه ترجمه فارسي‌اش هم متداول است كه مي‌گوييم اگر اين كار انجام نشود، دستور است همراه با تهديد. «لولا نفر» اگر كسي هجرت نكند اين «لولا» كه دلالت داشت بر الزام همراه با تهديد دلالت مي‌كند بر وجوب نفر كه نفر واجب است. نفر كه واجب شد در حد واجب كفائي. بعد از آن نفر هم تعليل شده است به تفقه، «ليتفقّهوا» تفقه هم واجب است چون هدف واجب واجب است و خودش هم به صيغه امر مغايب است. بعد هم هدف تفقه هم انذار شد انذار هم واجب است به همان دو دليل كه هدف واجب واجب است و امر هم است. بعد از آنكه تفقه واجب شد و انذار هم واجب شد مي‌فرمايد: پس از آن خيلي مستبعد است كه مستمع انذار را قبول نكند. سه تا واجب: نفر واجب، تفقه واجب، انذار واجب و مستمع برايش واجب نباشد قبول، اين «من المستبعد جداً» اين را مي‌گويند كمي بالاتر از لازم بين بالمعني الاخص، سه تا امر واجب آمده ولي مستمع گوش بدهد و بي خيال باشد. بنابراين دلالتش دلالت التزامي بين بالمعني الاخص است، انذار واجب است آن هم از سوي خدا و دستور الهي است و عقلي نيست و آن هم با دو واجب كه عقبه كار است. قبول واجب نباشد چنين چيزي مستبعد جداً است. از جمع استدلال‌ها استدلال محقق قمي بسيار محكم و متين مي‌نمايد البته اثبات شئ نفي ما عداه نمي‌كند.[8] 6. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه به آيه نفر تمسك مي‌كند و اين آيه را ايشان هم جزء ادله حجيت خبر ذكر مي‌كند و مي‌فرمايد: به وسيله توجه به دو تا نكته در اين آيه مي‌توانيم مطلوب را ثابت كنيم كه حجيت خبر است. نكته اول حذر و نكته دوم انذار. اما اينكه آيه همان طوري كه گفته شد وجوب نفر و انذار هم به توسط خبر واحد هست و در اين جهت بحثي نداريم آنچه كه براي ما كمك مي‌كند در جهت اثبات مطلوب توجه به اين دو كلمه است كه در آيه آمده است: 1. حذر، مي‌بينيم كلمه «لعلهم» بعد از انسلاخ دلالت مي‌كند بر محبوبيت مطلب يعني قبول خبر واحد محبوب است عند الله، يك محبوبيت عند الله در حد ذات خودش محبوب است و اگر مربوط بشود به حكم شرعي مي‌شود واجب. و بعد مي‌فرمايد: براساس نظر صاحب معالم كه اشاره شد كه حذر اگر مقتضي دارد واجب و اگر مقتضي ندارد نامطلوب خواهد بود براساس بيان صاحب معالم و براساس قول به عدم فصل حذر واجب خواهد بود. قول به عدم فصل اين است كه كساني كه قائلند به حجيت خبر قائل به وجوبند كساني كه قائل نيستند كه قائل نيستند. امر دائر است بين قائل و عدم قائل، آنها كه قائلند مي‌گويند واجب است عمل به مدلول خبر واحد. قول به جواز نداريم. عدم قول به فصل يعني عدم قول به جواز، پس از كه در آيه محبوبيت و جواز را فهميديم از حذر محبوبيت قبول را مي‌فهميم در حذر باشد يعني امتناع كند از رد خبر، امتناع كند از عدم قبول، قبول مي‌شود به مفاد حذر مطلوب و محبوب. قبولي خبر مطلوب و محبوب كه شد به واسطه عدم قول به فصل مي‌گوييم كه اين محبوبيت و مقبوليت مساوي است با وجوب قبول خبر. اين نكته اول كه ما مورد استشهاد قرار مي‌دهيم در استدلال به اين آيه كه معلوم شد. نكته دوم انذار، انذار را مي‌بينيم آيه نفر، وجوب نفر، وجوب تفقه براي يك غايت است و آن انذار است. غايت براي سفر و تفقه انذار است، وجوب انذار. و از آنجا كه اصل نفر و تفقه واجب است طبيعتاً انذار هم واجب است براي اينكه غايت واجب واجب است. و الا معني ندارد كه خود عمل واجب باشد و غايتش واجب نباشد منتهي به خلف مي‌شود يا به نفي ملاك از متعلقات مي‌شود كه خلاف قواعد عدليه است. بعد از اين نكته مي‌فرمايد: انذار كه واجب شد اگر قبولي در كار نباشد انذار لغو مي‌شود. آن هم انذار واجب، يك انذار واجب لغو بشود. بنابراين لغو امكان ندارد در كلام خدا پس يك راه بيشتر نداريم و آن اين است كه قبول كنيم خبر عادل را و بگوييم «يجب العمل بالخبر الواحد جزما» تا آيه معنايش براي ما عملي بشود و به خطر لغويت روبرو نشويم. در آخر شيخ انصاري مي‌فرمايد: آخرين استدلالي كه امكان دارد اين است كه ما گفتيم يعني به وسيله وجوب حذر و وجوب انذار و اگر در يك جمله اگر مسئله را به ذهن‌تان بسپاريد استدلال به آيه نفر بر اساس تقرير شيخ انصاري اين است كه انذار واجب است اگر قبول واجب نباشد موجب لغويت انذار مي‌شود. انذاري كه قبول در پي ندارد لغو مي‌شود و كار ناممكني است و آن هم انذار واجب و آن هم انذاري كه نفر و وجوب تفقه آن هم با عقبه تهديد. يك اشكالي را جواب مي‌گويند و بعد شروع مي‌كند به نقد. اما اشكال: اگر بگوييد كه ممكن است اين انذار يا اين نفر در مورد جهاد باشد معلوم است در تفاسير هم مراجعه كنيد و صدر و ذيل آيه را بخوانيد آيه مي‌گويد كه بايد يك دسته در جهاد حاضر نشوند و بروند تعلم و تفقه بكنند تا دين محو نشود نه مربوط به جهاد است كه استثناء صريح از جهاد است كه اگر اينها نروند تفقه نكنند دين از بين مي‌رود. و بعد اشكال دومي كه اين انذار در مورد خاصي است كه برود از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم تعلم بكند جوابش اين است كه «العبره لعموم الوارد لا بخصوصيه المورد» مورد مخصص نيست. ملاك معلوم است كه حفظ دين و تفقه در دين و به تعبير صاحب معالم پخش و نشر آن و توزيع آن براي مردم. از توزيع براي مردم استفاده مي‌شود كه يكايك افرادي كه تحت عنوان منذرين هستند براي افرادي كه از منطقه دورند و با احكام آشنا نيستند انذار بكنند و اين انذار اخبارها است و قبولي را در پي دارد قطعاً و الا اگر قبولي در كار نباشد اصل اين بيان معنا نخواهد داشت چون تفقه كه هدف نيست حفظ دين هدف است، تفقه براي حفظ دين و اعلاي كلمه دين و ابقاء احكام شرع. دلالت آيه بر مطلوب كامل بود و اما شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه و محقق خراساني نقد‌ها و اشكالاتي داشته باشند جلسه فردا ان شاء الله.


[6] تهذيب الوصول، علامه حلي، ص229.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo