< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به سيره براي اثبات حجيت خبر

در اين رابطه رأي و نظر جمعي از فقهاء مخصوصاً قدماي از فقهاء از شيخ طائفه تا محقق حلي، علامه حلي، صاحب فصول، محقق قمي و شيخ انصاري گفته شد.

 

نظر محقق خراساني

مي‌فرمايند: دليل براي اثبات حجيت خبر سيره عقلاء است و اين سيره استمرارش ثابت است از زمان پيامبر تا ائمه و تا زمان ما بلكه اين سيره سيره‌اي است مستقر در بين ذوي الاديان، در تمامي اديان كه مراجعه‌اي به عمل بيايد از تاريخ و فحص تاريخي اين حقيقت به دست مي‌آيد كه به خبر ثقه اعتماد داشته‌اند و اين سيره بلا شبهه امضاء شده است و از اين امضاء قطع پيدا به دست مي‌آيد به رضايت معصوم عليه السلام. بنابراين حجيت سيره تمام است و هيچ مانع و رادعي ندارد. اگر ردعي در كار بود اگر نادرستي اين مشي مورد نظر بود از سوي ائمه ردع اعلام مي‌شد و اين جور نبود كه سيره به اين برجستگي وجود داشته باشد و در زمان پيامبر و ائمه باشد و در حالت مبسوط اليد بودن معصوم سيره وجود داشته باشد و بر خلاف رضايت معصوم باشد و معصوم تذكر ندهد، چنين چيزي ممكن نيست. و اگر توهمي بشود كه ردع شده و شايد به ما نرسيده مي‌گوييم كه اگر ردعي بود «لكان بان» اگر ردعي در كار بود براي ما روشن مي‌شد. پس خلاصه رأي محقق خراساني اين شد كه سيره عقلاء در مورد حجيت خبر استمرار و استقرار دارد و ردعي وارد نشده است و كشف مي‌كند از رضايت معصوم. بنابراين مي‌توان با قاطعيت اعلام كرد كه دليل اعتبار حجيت خبر سيره عقلاء است.

 

نظر محقق نائيني

محقق نائيني قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: عمده‌ترين دليل براي اثبات حجيت خبر سيره عقلاء است و اين مطلب قابل انكار نيست براي اينكه بناي عقلاء نسبت به اعتبار سيره، نسبت به ظواهر و نسبت به حجيت خبر ثابت و مستقر است در حد يك سيره قطعيه و مستمره. اين سيره قطعيه مستمره كه محقق نائيني مي‌فرمايد كه سيره قطعيه مستمره وجود دارد در مورد حجيت خبر و اين سيره مستمره قطعيه از سوي شرع رد نشده است. براي اينكه در فحص‌مان ديده‌ايم ديدن شرع را آشنا هستيم اگر ردعي در كار بود موارد را ديده‌ايم كه صريحاً مي‌امد. مثلاً قياس كه يك امري بوده است بين بعضي‌ها رايج طوري نبوده است كه رواج نداشته باشد ولي چون مرضي نبوده است عند المعصوم صريحاً رد شدها ست كه فقهاء مضمون ردّ بر قياس را در متن اصطلاح معروف آورده‌اند كه «ليس من مذهبنا قياس، أول من قاس هو الخناس». بنابراين قياسي در كار نبوده از نظر مذهب. لذا اگر سيره همين طور مردوعه بود ردّي از سوي مذهب نسبت به سيره نبود. در نتيجه دليل محكم و بلا شبهه در جهت اثبات حجيت خبر سيره عقلاء است با همان دو خصوصيتي كه عبارت است از استمرار و امضاء.[1]

 

نظر سيد الخوئي

ايشان مي‌فرمايد: استقرار سيره به معناي عمل علماء به مقتضاي خبر واحد و اعتماد به خبر واحد ثقه قابل انكار نيست. اگر مطالعه كنيم در زمان پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين بيان احكام توسط اخبار آحاد صورت مي‌گرفته، فرداً فرداً افراد احكام را اخذ مي‌كرده براي مردم در قبائل، مجامع و در قصوات مخصوصاً براي بانوان خبر رساني توسط مخبر ثقه واحدي انجام شده، قابل انكار نيست. و اين سيره استمرارش هم قطعي است و عقلاء كافه بر اين‌اند و از سوي شرع هم ردعي نرسيده است. چنانكه مي‌بينيم قياس كه كمتر از سيره شيوع و نفوذ داشته است درباره‌اش ردّ صريح و وسيعي آمده است گفته مي‌شود كه حدود پانصد تا روايت ردّ بر قياس آمده كه نمونه‌اش را مي‌توانيد در كتاب وسائل جلد 18 باب شش از ابواب صفات قاضي مراجعه كنيد. و در حالي كه سيره برجسته‌ترين جايگاه را داشته است يك روايتي كه رد بر سيره باشد وجود ندارد. بنابراين امضاء سيره قطعي است مي‌فرمايد: عمده‌ترين دليل و خالي از اشكال و شبهه سيره عقلاء است، در پايان فرمايش‌شان اين مطلب صريح اعلام مي‌شود كه در بحث اين مطلب را بايد بحث جوهري در نظر بگيريم كه دليل اعتبار حجيت خبر سيره عقلاء‌ است.[2]

 

سوال:

پاسخ: اولا همان حرفي كه درباره سيره مي‌زنيد درباره قياس هم، قياس نسبت به اين چيست، قياس نسبت به نفس وضو، قياس هم مورد مي‌خواهد اگر مي‌گوييد سيره مورد مي‌خواهد قياس هم يكايكش مورد مي‌خواهد. اگر مي‌گوييد قياس عنوان كلي دارد سيره هم عنوان كلي دارد. همان طوري كه سيره عنوان كلي دارد و موارد تطبيق همان طور عنوان كلي دارد و موارد تطبيق. سيدنا الشهيد مي‌فرمايد: اثبات حجيت خبر سيره عقلاء و سيره اصحاب با دو تقريب استدلال شده است. تقريب اول اين است كه اصحاب ائمه كه اصحاب بودند در زمان خود معصومين به خبر واحد اكتفاء‌ مي‌كردند. اين خبر واحد هم خصوصيت نداشته است كه محفوف به قرينه باشد به عنوان خبر بوده است و اين سيره به تعبير ايشان از زمان خود اصحاب ائمه بوده است و عمل هم به خبر ثقه نتيجه‌اش مي‌شود كه خبر واحد حجيت دارد. تقريب دوم سيره عقلاء به اين معنا كه مردم بما هو مردم در تعاملات‌شان و در اطلاع‌ رساني‌هايشان براساس خبر واحد ثقه اعتماد داشته‌اند اين معنايش اين نيست كه خبر مستفيض و خبر متواتري در كار نبوده اما به طور اغلب نظام رائج علاقه اجتمايه مي‌شود نظام اجتماعي. در نظام اجتماعي بين خودشان به خبر واحد اعتماد مي‌كرده‌اند، اين كشف مي‌كند از اينكه خبر واحد ثقه عند العقلاء مورد اعتماد بوده است.[3] اين تقريب دوم مستقيماً خبر از حجيت خبر واحد نمي‌دهد. تقريب اول مستقيماً حجيت خبر را اعلام مي‌كرد و تقريب دوم كه خط مشي عقلاء بما هم عقلاء است به تعبير ايشان فقط ميل عقلاء را ثابت مي‌كند، ميل يعني عقلاء اين مشي را داشته‌اند اما حجيت تا اين حد ثابت نمي‌شود، نياز دارد به امضاء. و از آنجا كه از سوي شرع ردعي نيامده است يا به عبارت ديگر از سوي شرع مي‌دانيم كه امضاء شده است چون در بحث قبلي گفتيم كه همان تاييد امضاء است معناي امضاء و تاييد يكي است. از سوي شرع هم تاييد شده است كه در قالب تقرير است. تقرير در برابر تحرير يعني امضاء، امضاء صورت گرفته است پس مطلب تمام است ردعي هم در كار نيست. آن روادعي كه توهم مي‌شود قابل التزام نيست.

 

نظر امام خميني

امام خميني قدس الله نفسه الزكيه مي‌فرمايد: به دليل حجيت خبر سيره عقلاء است و ايشان تصريح مي‌كند كه دليل ديگري وجود ندارد فقط همين است. و بعد اين دليل را هم مي‌فرمايد در حدي است كه اگر جامعه انساني زندگي كند به اصطلاح اهل عزلت و كناره گيري از جامعه نباشد در بين مردم اگر زندگي بكند درك مي‌كند كه جامعه انساني روي خبر ثقه اعتماد مي‌كند. خبر ثقه كه بين همه مردم اين جوري رائج است و بسيار هم واضح است در اين صورت امضاء هم شده است هر دو خصوصيت هم موجود است امضاء و استمرار بنابراين سيره عقلاء با اعتبار شخصي و قطعي مي‌تواند پشتوانه باشد براي اعتبار و حجيت خبر ثقه.[4] براي تحقيق مطلب و استحكام آن يازده رأي ونظر را نقل كرديم از قدماء و متاخرين همه فقهاء با عناوين مختلف بعد از كه در جهت تحقق سيره شكي نداشتيم مي‌رسيم به رفع اشكالات.

 

اما رفع اشكالات

اشكال بر حجيت سيره از جهت ورود ردع توسط آيات ناهيه، اين اشكال اشكال معروفي است، شيخ انصاري محقق خراساني و تا سيدنا الشهيد صدر اين اشكال را تعرض كرده‌اند و جواب‌هايي را هم داده‌اند. شايد در بحث حجيت خبر عمده‌ترين اشكال اين باشد. ايات قرآن «إِنَّ بَعْضَ الظَّن إِثْمٌ»،[5] «إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ»،[6] «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»،[7] اين آيات ناهيه به طور واضح با دلالت كامل نهي مي‌كند از عمل به طريق ظني. اين كبراي قضيه هيچ شبهه‌اي در آن نيست آيه قرآن است و دلالتش هم واضح. يك جا تعبير مي‌كند «مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» يك جا هم تعبير مي‌كند خود ظن، نهي قطعي است بلا شبهه. و مصداق آن هم شبهه ناپذير است، خبر واحد مفيد علم نيست. خبر واحد يك طريق ظني است. سيره عقلاء هم مفيد قطع نيست. يك طريق ظني است. بنابراين آيات ناهيه بناء و مبنا را از بين مي‌برد، هر دو را از اساس بي اعتبار اعلام مي‌كند نه سيره اعتبار دارد چون طريق ظني است و نه آنچه از سيره اعتبارش ثابت شد كه حجيت خبر باشد. اين اشكالي است بسيار عمده و در ابتداء هم گويا يك اشكال مستحكمي به نظر مي‌آيد.

 

رد شيخ انصاري

اين اشكال كه معروف و مشهور است توسط صاحب نظران از شيخ انصاري، محقق خراساني و محقق نائيني تا سيدنا الاستاد مورد نقد و رد صريح و قوي قرار گرفته است كه به طور خلاصه ردودي كه درباره اين اشكال آمده است از اين قرار است: 1. شيخ انصاري قدس الله نفسه الزكيه تكرار سيره متشرعه و استقرار سيره عقلاء را مطرح كردند بعد مي‌فرمايند آيات ناهيه رادع از سيره است، مورد رادعيت آيات مي‌فرمايد كه از اين آيات هيچ گونه رادعيتي استفاده نمي‌شود. براي اينكه چيزي كه مورد ردع قرار گرفته در آيات دقيقاً دو مورد است: الف جايي كه بدون علم حكم شرعي اعلام بشود كه شبهه تشريع به خودش بگيرد، «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» در حقيقت ردّ بر تشريع محرّم است كه از سوي شرع كه چيزي را نمي‌دانيد از پيش خودتان شرع سازي نكنيد، تشريع يعني شرع سازي از پيش خودش. اين حرام و محرم است. كه شايد تيزي دم تيغ به بدنه قياس بربخورد كه شما اين حق را ندارد. و اين مورد قطعاً با عمل به خبر ثقه منطبق نيست، عمل به خبر ثقه اعتماد به خبر ثقه تشريع نيست. اما وجه دوم اين است كه اگر به اين خبر واحد اعتماد بكنيم بايد دست از اصول معتبره‌اي كه در اصول بحث مي‌شود برداريم ديگر اصول از بين مي‌رود. الف تشريع باشد، به جايي كه برخلاف علم در صورتي كه ظن مطلق از باب انسداد يا اينكه به مجرد احتمال طبق مقدمات انسداد عمل كنيم، جاي ديگر به ظن غير معتبر اعتماد بكنيم. در يك جمله نهي شده است از عمل به ظن غير معتبر كه «إِنَّ بَعْضَ الظَّن إِثْمٌ»، آيه قرآن هم به آن نكته اشاره دارد. و اما وجه دومي كه مي‌تواند رادع براي حجيت خبر به حساب بيايد اين است كه مي‌فرمايد: اگر به حجيت خبر اعتماد و اكتفاء بكنيم بايد دست از اصول برداريم. اصول لفظيه كه معتبرند حجيت ظواهرند از باب حجيت ظواهر و اصول عمليه مخصوصا اصل عملي شرعي بايد همه اين اصول را از اعتبار ساقط كنيد چون اينها با خبر واحد تعارض دارند و اينها اعتبار دارند. اگر خبر واحد ثقه حجت باشد موجب يك تالي فاسدي مي‌شود كه عبارت است از اسقاط اصول معتبره از اعتبار و حجيت و چون تالي فاسد است نبايد به حجيت خبر اعتماد كرد.


[3] حلقه ثالثه، شهيد صدر، ج3، ص240.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo