< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده تسامح در ادله سنن

گفته شد که براساس نظم و نسقی که سیدنا الشهید صدر قدس الله نفسه الزکیه برای اصول تنظیم فرموده اند در ضمن حجیت ظواهر قاعده تسامح را هم ذکر فرموده اند هرچند قاعده تسامح در اصول آمده جایش در آخرهای آن است ولی ایشان اینجا آورده است ما دیدیم که جای مناسبی است لذا در ادامه حجیت ظواهر قاعده تسامح را هم بحث کنیم. پس از آنکه حجیت خبر بیان شد و گفتیم حجیت خبر ثابت است بالادله الاربعه، و بعد هم حجیت ظواهر را که در ادامه ظاهر کلام چرا اعتبار دارد آن را هم براساس سه تا دلیل گفتیم و کامل کردیم. رسیدیم به متمّمات و نکات تکمیلی، نکته تکمیلی اصلی بحث از مستحبات است. حجیت خبر که گفتیم دارای سه مرحله بود: بالضروره ثابت است، به سیره اصحاب ثابت است و به وسیله سیره عقلاء. روایات سه دسته دارد و هر دسته ای یک رتبه است و هر رتبه ای مدرک خودش را دارد. اینکه می گویید حجیت خبر به وسیله سیره عقلاء این ناقص است کاملش همان درجه بندی بود که گفته شد. در این درجه بندی ها سوالی پیش می آید که در درجه سوم یا دسته سوم روایات گفتید که خبر ثقه بما هو خبر ثقه براساس سیره عقلاء علی الاقل ثابت است هرچند آیات قرآن گفته شد که سیدنا الاستاد آیه نفر را فرمودند دلالتش خوب و واضح است و سیدنا الشهید صدر آیه نبأ را و محقق نائینی هم آیه نبأ را فرمودند که به طور کامل منطوقاً و مفهوماً دلالت بر اعتبار خبر دارد که شرح دادیم. اما سوال اینجاست که گفته می شود خبر هرچند ثقه نباشد سند در حد موثق نیست باز هم اعتبار دارد در مستحبات و مکروهات. مستحبات و مکروهات قلمرو تسامح در ادله سنن است، این توضیحات مقدماتی بود تا قاعده تسامح طرحش اینجا به موقع است. درباره قاعده تسامح در ادله سنن اولاً یک نکته مقدماتی را یادآور بشویم،

 

طرق اثبات مستحبات در فقه

یک مطلب دقیقی است و برجسته سازی هم نشده است ضمن بحث ها آمده. آنچه از تتبع و دقت و مراجعات به عمل می آید راه های اثبات مستحبات پنج طریق است: 1. بعضی از نصوص تصریح دارد کلمه «یستحب» ذکر شده است در صورتی که تصریحی در کار باشد مشکلی که نداریم، این یکی از راه هاست. ولی این راه نادر و کم است. تمام مستحبات را پوشش نمی دهد. 2. فهم فقهاء است مخصوصاً فقهای قدماء که تشخیص داده اند احکام را از نصوص اتخاذ کرده است و دسته بندی کرده اند که این دسته مستحبات است از سید و شیخان الی آخر تا زمان شیخ طوسی و فقیه حلی. اینها برای ما اعتبار دارد و اعتبار رأی و نظر این دسته از فقهاء مکرّر در ضمن بحث ها گفته ایم اینها خبرگان هستند و نظرشان اعتبار نظر اهل خبره است و قدمای اصحاب با آن سه خصوصیتی که دارند رأی و نظرشان هم اعتبار دارد. احیاناً یک روایتی را که برداشت حکم مستحب کرده باشند ما نفهمیم ولی کلّ قدماء از آن روایت که حکم مستحبی استخراج کرده اند ما مطمئن می شویم که این حکم حکم مستحبی است. و بدانیم که فهم فقهاء اعتبار خودش را دارد به شرط اینکه فهم قدمای اصحاب باشد. این دو راه مشخص و معروف است. 3. زیادات، 4. بیان فضیلت، 5. ارشادات. راه سوم زیادات، منظور از زیادات این است که یک عمل یک بار از سوی شرع اعلام شده است که «یجب» یا امر شده است که «افعل» مطلب تمام شده است بعد از اینکه اصل عمل انجام شده است پس از بیان اصل حکم یک بیانات اضافی و زیادتی آمده است مثلاً «اقیموا الصلاه» بوده بعد از «اقیموا الصلاه» یک بیانی آمده است که «فلیصلّ فی المسجد» چیزهای زیادتی آمده است با فهم دقیق فقهی بدنه واجب از دستور اوّلی که ثابت بود انضمام دستور زیادتی دقیقاً جایش فقط استحباب و فضیلت است چون بر اصل الزام چیزی اضافه نمی شود الزام آمده تمام شده و یک خصوصیت دیگری اضافه می شود که جایش فقط مستحب باشد. راه سوم بیان فضیلت است، حکم آمده قبلاًَ که وجوب صلاه باشد بعد از که «اقیموا الصلاه» آمد درباره خصوصیت اقامه صلاه فضیلت زیادی نقل شده است مثل صلاه جماعت که اگر بیش از ده نفر بشود ثوابش «لا یعد و لا یحصی» این دیگر کسی که شمّ الفقاهه داشته باشد به طور واضح می داند که این موارد موارد مستحب است و بعدش هم بارها گفتیم آن مقدار فضیلت کثیری که ذکر شده است که قلم و نویسنده و ملائک و جن و بشر نمی تواند حسابش را احصاء بکند گفتیم مبالغاتی است که کنایه از فضیلت زیاد است، مبالغه مدلول مطابقی اش مراد نیست، مبالغه تعبیر کنایی است و کنایه از فضیلت زیاد. و الا آدم یک جماعت بخواند برود بهشت دیگر، یک نماز آخر عمر برود مسجد کوفه بخواند و مسجد مدینه دیگر تمام، کار دیگری ندارد دویست هزار نماز. در عمرش روزه اش را بخورد روز بیست و هفت رجب را روزه بگیرد هفتاد سال روزه تمام است دیگر، سرّش را گفتیم که تعابیر مبالغه ای مدلول مطابقی اش مراد نیست و کنایه از فضیلت زیاد است. در فارسی هم داریم «دل به دست آور که حج اکبر است، از هزاران کعبه یک دل بهتر است» این که نیست ثواب زیاد است. راه پنجم که در بیانات سیدنا الاستاد دیدیم که ارشادات به طور کل ارشادات به مصلحت و فائده که مصلحت و فائده در احکام وضعیه قابل درک و لمس است قابل تشخیص است در احکام تکلیفیه مصلحت و ملاک قابل درک است یعنی علم به وجود ملاک می توانیم پیدا بکنیم و در احکام وضعیه علم به تعیین ملاک و فائده، تشخیص می دهیم. مثلاً ما درباره مسواک زدن آمده «لولا أن اشق علی امتی لأمرتهم بالسواک» مسواک زدن را آن مقدار برایش تاکید دارد مصلحتش را می فهمیم. در صورتی که ملاک و فائده معلوم بود ارشاد به آن مصلحت است و امر مولوی نیست و استحبابش هم استحباب قسم دوم است که مطلق رجحان باشد نه استحباب شرعی چون امر که مولوی نبود استحباب شرعی هم نمی شود. این پنج تا راه را گفتم که هم احیانا سوال بوده یا به طور دقیق کامل دسته بندی شده بحث نشده بود لذا برایتان این را به طور خلاصه گفتم.

 

معنی و مدرک و اقوال در قاعده تسامح

منظور از قاعده تسامح یعنی مسامحه و مساهله در مورد سند روایاتی که دالّ بر حکم مستحبی باشد. یک روایتی آمده است مثلاً یک حکم مستحبی را بیان می کند می گوید لباس سفید باید بپوشید و این حکم مستحبی یک روایتی دارد اما سندش مرسل است یا سندش است ولی راوی ضعیف است، چه کنیم به این روایت؟ قاعده تسامح می گوید به این روایت اعتماد کنید برای اینکه قاعده تسامح می فرماید در ادله سنن یعنی مستحبات تسامح وجود دارد مسامحه می شود آن دقت و سخت گیری که درباره سند روایات دال بر احکام الزامی وجود دارد درباره مستحبات این روش در کار نیست، فقط صدق روایت بکند کافی است. دلیل بر این مطلب به طور عمده دو چیز است: 1. روایات من بلغ، 2. تحلیل فقهی درباره سنخ مستحبات و مکروهات، 3. شهرت قریب به اجماع. پس سه دلیل برای اعتبار قاعده تسامح قابل استناد است. اما دلیل اول که روایات باشد مجموعه روایات من بلغ یعنی یک عده روایاتی که وارد شده است با سند معتبر مضمونش این است که هر ثوابی که برای شما رسید هرچند سندش معتبر نبود شما به آن ثواب و به آن عمل دارای ثواب عمل کردید اجرش را دارید هرچند آن خبر اصل نداشته باشد هرچند از سوی پیامبر صادر نشده باشد فقط همین که به گوش تان رسید عملی است ثواب دارد و بروید انجامش بدهید. عمل خیر را انجام بدهید و ثوابش را می برید. این مجموعه از اخبار را اسم گذاشته اند در فقه اخبار من بلغ. کتاب وسائل جلد 1 باب 18 از ابواب مقدمه عبادات صحیحه صفوان و صحیحه هشام بن سالم، این باب حدود نه روایت دارد دو تا روایت که سندش صحیحه است بخوانم. روایت اول صحیحه است، شیخ صدوق نقل می کند تا صفوان عن ابی عبدالله علیه السلام «قال من بلغه شئ من الثواب علی شئ من الخیر فعمل به کان له اجر ذلک و ان کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لم یقله».[1] سند که صحیحه بود و متن هم ابهام نداشت، عبارت واضح است. از امام صادق علیه السلام که کسی به او برسد از ثواب بر یک چیزی از خوبی ها و عمل کند به آن عمل اجر این عمل خودش را می برد هرچند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این خبر را نفرموده باشد یعنی اصلاً صادر نشده باشد ولی خبر رسیده که این کار را انجام بدهید ثواب دارد. مثلاً گفته است که در حین نماز تحت الحنک بگذارید، روایت سندش معلوم نیست ثواب دارد و فضیلت دارد. ما این کار را کردیم ثوابش را می بریم براساس همین روایت هرچند که در واقع این روایت اصل نداشته باشد یعنی پیامبر نفرموده باشد. روایت دوم از امام صادق علیه السلام «قال من بلغه عن النبی شئ من الثواب فعمله کان اجر ذلک له و ان کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لم یقله»[2] این هم درست همان متن قبلی است که اگر یک شئ ای از ثواب به گوش آدم خورده باشد مکلف برود به آن عمل مبادرت کند اجرش را دارد هرچند پیامبر نفرموده باشد و روایت صادر نشده باشد. این روایات من بلغ اولاً نه تا روایت است در حد کثیر استفاضه بلکه در حد تواتر می رسد. مدلول هم روشن که می فرماید: اگر یک عمل مثلاً کلاه گذاشتن موقع نماز آدم سر برهنه نماز نخواند باید سرش قلنسوه باشد یا تحت الحنک داشته باشد اینها از مستحبات است آمده ولی سندش را نمی دانیم یا مرسل است این روایات صحیحه آن روایات ضعیف را موضوع برای خودش قرار می دهد، می گوید این دسته از روایات ضعاف که حامل حکم غیر الزامی است عمل کنید به مقتضای آن ثوابش را خدا برایتان می دهد.

 

روایات من بلغ موضوعش روایات ضعیف است

روایات صحاح من بلغ روایت ضعیف را صحیح درست نمی کند تا اشکال کنید که روایت ضعیف است، ضعیف را که کسی نمی تواند صحیحه درست کند. می گوییم روایات من بلغ نیامده است تا روایات ضعاف را معتبر و موثق و مصحّح درست کند بلکه روایات ضعیف را موضوع است برای این روایات من بلغ. روایت من بلغ حکم آورده، حکم غیر الزامی را روی روایاتی که مجعول قطعی نباشد، روی روایتی که هرچند سندش درست نیست ولی مقطوع الجعل هم نیست. این روایات ضعاف موضوع می شود برای یک حکم، یک موضوع داریم و یک حکم، موضوع روایات ضعیف که سندش از لحاظ رجالی کامل نیست حکم که احکام غیر الزامی یا اجر و ثواب براساس این روایاتی که سندش ضعیف است اعلام می شود و مانعی ندارد. بنابراین آن اشکال معروفی که روایات ضعیف را کسی نمی تواند صحیح و مصحّح بکند صحبت از تصحیح روایات ضعیف نیست بلکه روایات ضعیف موضوع است برای روایات من بلغ. و روایات من بلغ نمی گوید که اینها قطعاً مستحب شرعی است تا خطر کذب یا ماه رمضان یا بدعت در کار باشد. می گوید اگر چیزی شنیدید یک کتاب روایی بود کتاب تفسیر عیاشی بود که سندهایش حذف شده و اعمالی است ثواب گفته شده، کتب ادعیه مثل اقبال سید و المتهجد و مصباح و همین طور مفاتیح سند ندارد ثواب گفته شده، شما نمی گویید که اینها مستحب شرعی است تا بگویید خبر بدعت دارد یا ندارد، شما نمی گویید که اینها را پیامبر فرموده است تا نسبت بدهید به پیامبر و خطر افطار روزه را داشته باشد. در کتاب می بینید عمل می کنید روایات من بلغ می گوید که شما این عمل را براساس این روایت انجام بدهید اجر و ثوابش را خدا به شما می دهد. این دلیل اوّل قاعده تسامح و دو دلیل دیگری هم داریم. اشکالی هم که داشته باشیم درباره قاعده تسامح اشکال از متاخرین است بعد از تطور اصول است. عمدتاً اشکال از مکتب اصولی سیدنا الاستاد است که در دلالت این اقوال من بلغ اشکال می کند. البته شهید صدر هم همان کلام سیدنا الاستاد را تایید می کند در روایات من بلغ در اعتبار سند یا فهم اصحاب اشکالی نیست، اصحاب گویا همان مطلبی را خلاصه اش را گفتم از روایات من بلغ فهمیده اند. صحت سند و فهم اصحاب دلیل محکمی است بر اینکه قاعده تسامح اعتبار داشته باشد دو تا دلیل بعدی ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo