< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق تکمیلی آثار عدم تذکیه و دو قول

گفته شد که درباره آثار عدم تذکیه دو قول وجود دارد که قول اول عنوان شد این است که عدم تذکیه مفید حرمت اکل است فقط و نجاست ثابت نمی شود. این قول را سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه بررسی و تایید می کند. فرمایش ایشان با توضیحات از این قرار است که می فرماید: اصاله عدم تذکیه یک اصل عدمی است در اینکه اصاله عدم تذکیه یک امر عدمی است که بحث نمی خواهد معلوم است و واضح است عدم تذکیه است. و اثر عدم تذکیه هم حرمت اکل است این هم جزء واضحات است. اما نجاست فقهاً مترتب بر عنوان میته است با یک دقت خاصی بحث را پیش می برد.[1]

 

عنوان میته عنوان وجودی است

بعد از که گفتیم نجاست اثر مستقیم میته است میته چیست؟ باید به لغت مراجعه کنیم. لغت نامه های معتبر از دید فقهاء عمدتاً دو تاست: مصباح المنیر و مجمع البحرین. در این لغت نامه ها که مراجعه می کنیم می بینیم میته مرگ با حتف انف حیوان است. «الموت للمیته حتف الانف» ذبح شرعی نشده باشد. حتف انف خود این عنوان یک عنوان وجودی است و نجاست هم مترتب به این عنوان است. بنابراین همان طوری که بیان محقق نائینی مکرر برخورده ایم که عنوان وجودی که در شرع موضوع حکم قرار بگیرد باید خودش ثابت بشود نه اینکه از قبیل لازم و ملزوم باشد. یا شک در ثبوتش داشته باشیم باید وجود آن عنوان احراز بشود. با این توضیح آنچه ما در اختیار داریم فقط یک قاعده است و آن قاعده عدم تذکیه. و آنچه اثر می بینیم برای قاعده عدم تذکیه حرمت اکل است. شما می گویید میته هم از لازمه عدم تذکیه است. برایتان این مطلب را توضیح دادند که اگر لازم نباشد قابل اثبات است و توسط اصاله عدم تذکیه عنوان میته ثابت نمی شود مگر از باب اصل مثبت که ما برای اصل مثبت اعتبار قائل نیستیم. و این عناوین که عناوین معتبر شرعی است تحقق اینها در وعاء اعتبار مثل تحقق امور تکوینیه در وعاء واقع است. و فرقش این است که وعاء و ظرف فرق می کند و هیچ کدام عنوانی در حالت استقلال به عنوان دیگر متبدل نمی شود. هر عنوان جعل مستقل، اعتبار مستقل، اثر مستقل دارد. شرعیات یا تشریعیات به طور کل از این قرار است. ممکن است گفته شود آن تضادی که در تکوینیات است اینجا نیست؟ آن بحث دیگر عقلی است. آن تضادی که عقلا ناممکن است در بین اعتبارات آن تضاد وجود ندارد که بگوییم دو ضد با هم اصطکاک به عمل می آورند و باعث متلاشی شدن هم دیگر می شوند در عالم تکوین. در عالم تشریع هم عناوین متضاد از هم دیگر جدا و مستقل اند. اگر بناء بشود که هیچ عنوانی با عنوان دیگر تضاد نداشته باشد در حقیقت یک بهم ریختگی و عدم انسجامی به وجود می آید که سرپا جهل می شود و عدم تحقیق و عدم تعلین و عدم اعتبار. اما توجه کنید درباره این مسئله که اصاله عدم تذکیه نمی تواند عنوان میته را ثابت کند به امر مسلمی است. و برای تایید این مطلب یا برای تقویت این قول به بیان فاضل نراقی مراجعه کنیم کتاب عوائد الایام بعد از که ایشان این قاعده را بیان می کند و به ادله آن هم اشارت هایی دارد در بحث طهارت که می رسند که این قاعده ثمرش حرمت است ولی طهارت چه می شود؟ می فرماید در این مرحله اصاله عدم تذکیه تعارض می کند با اصاله عدم الموت به حتف انفه. و اگر بگوییم مفاد اصاله عدم تذکیه نجاست است در مقابل می گوییم مفاد اصاله عدم الموت بحتف انفه طهارت است. این دو تا اصل تعارض می کنند و تساقط بعد از که تساقط کردند نوبت به اصاله الطهاره می رسد. می گوییم این لحم یا جلدی که مجرای اصاله عدم تذکیه است حرمت اکل را و مانعیت در صلاه را ثابت می کند اما طهارت را ثابت نمی کند مراجعه می کنیم به قاعده طهارت.[2]

 

اشکالی که سید جواب می دهد

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه به یک اشکالی توجه کرده اند و جواب داده اند. اشکال این است که این دو تا اصل هر دو اگر جاری بشود یعنی اصاله عدم تذکیه و اصاله عدم موت به حتف انفه جمع بین ضدین در واقع می شود. یکی از این دو تا درست است. نمی شود یک حیوان هم درست مرده باشد یعنی با حتف انف نباشد با ذبح شرعی و همان حیوان هم با عدم تذکیه مرده باشد، در حقیقت مفاد این دو تا اصل این است. یعنی به عبارت کوتاه یک حیوان با تذکیه مرده و همان حیوان با عدم تذکیه مرده. می فرماید: لذا فاضل نراقی می فرماید که تعارض می کند. اما سیدنا می فرماید که هر دو اصل جاری می شود مانعی ندارد. برای اینکه دو اصل هرچند ضدین هستند و اختلاف شان تضادشان من حیث الذات نیست من حیث الاثر است. و تضاد دو تا اصل من حیث الاثر اشکال ندارد. مثال می زنند می فرمایند اگر کسی با یک مایعی که مشتبه بود بین آب و آب متنجس به بول، بعد از آن اگر کسی وضو گرفت به همین آب مشتبه پس از انجام وضو دو تا حکم اعلام می شود براساس دو اصل در همین مورد: 1. حکم به عدم طهارت حدثیه، 2. حکم به طهارت خبثیه. یعنی طهارت عن الخبث است و طهارت عن الحدث نیست. در همین مورد طهارت خبثیه ثابت می شود و طهارت حدثیه ثابت نمی شود. دو اثر متضاد از طریق اصل. وضو گرفته است با آب مشتبه شک می کند که وضویش درست است یا درست نیست استصحاب عدم وضو عدم طهارت حدثیه ثابت شد. با همین آب وضو گرفته است شک می کند که آب نجس بود نجاست به وجود آمد استصحاب می کند عدم نجاست قبل از این وضو را، پس طهارت از خبثیه به وسیله استصحاب و عدم طهارت حدثیه به وسیله استصحاب.

 

سوال:

پاسخ: وضو گرفتیم با آب مشتبه حالا می گوییم این وضو درست شد یا نشد، استصحاب عدم حدث. شک می کنیم آب قابل توضی باشد شک در وضو می کنیم می شود استصحاب عدم. و نتیجه اش عدم تحقق طهارت حدثیه. در همین مورد شک می کنیم با این آبی که دست و صورت مان را شستیم نجاستی هم به وجود آمد یا نیامد؟ چون علم اجمالی داشتیم شک در طهارت و نجاست که بکنیم استصحاب طهارت که قبلا بوده نتیجه اش می شود عدم نجاست و عدم خبثیت. تا به اینجا که بحث ادامه پیدا کرد به این نتیجه رسیدیم که سیدنا الاستاد اعلام می کند که به وسیله اصاله عدم تذکیه حرمت ثابت می شود و اما نجاست ثابت نمی شود. و می فرماید: کلام شهید در روضه یعنی در شرح لمعه که فرموده است اصل در لحوم حرمت و طهارت است که کلام شهید به این مطلب حمل می شود هم حرمت است و طهارت. قول ایشان بیان شد و شرح هم داده شد.

 

قول دوم حرمت و نجاست اثر اصل عدم تذکیه است

قول دوم که اعلام می شود اصاله عدم تذکیه تاثیرگذار است درباره حرمت و نجاست. حرمت و نجاست هر دو از آثار عدم تذکیه است.

 

جواب از امر عدم و وجودی قول اول

کلام فقیه همدانی

این قول را فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه در بحث طهارت و نجاست جلود و لحوم بیان می کند و سید الحکیم همین مطلب را در بحث جلود و لحوم بیان می کند. ابتداءً کلام فقیه همدانی را شرح بدهیم. ایشان می فرماید که حرمت و نجاست از آثار ازهاق روح حیوان به غیر وجه شرعی است. و در ادامه می فرماید که عنوان که عدم تذکیه است و عنوان دیگری که میته است هرچند از لحاظ لغت میته معنایش معلوم نباشد که وجودی هست یا عدمی، ولی حتف انف که بوده که وجودی است اما این میته در اصطلاح شرع تطبیق شده به عدم تذکیه. لغت برای خودش اعتبار دارد شرع هم برای خودش می تواند جعل اصطلاح کند و معنا تعیین کند. در عرف شرع و متشرعه لازم و ملزوم نیست عدم تذکیه و میته بلکه عدم تذکیه همان میته است. و نجاست هم مترتب بر عدم تذکیه است که عدم تذکیه خودش میته است. و لغت هم این معنا را تایید می کند در لغت تذکیه. در استعمالات شرعی تذکیه را اختصاص داده اید به قطع اوداج اربعه اما لغتاً تذکیه طهارت است. چنانکه می گویند «کل یابس ذکی» اصطلاح لغوی است پس تذکیه که طهارت بود عدم تذکیه عدم طهارت است دیگر، اثر نیست خودش است. بنابراین ما از لغت برای تذکیه هم می توانیم کمک بگیریم ولی عمده ترین نکته این است که در بستر شرع عدم تذکیه مساوی است با میته. و اگر شما بگویید این عرف است که این جوری می گوید، می گوییم ظهور عرفی که اعتبار دارد در مرحله اول، در مرحله دوم عرف شرع است آنچه را که عرف شرع اعلام بکند از اعتبار بالایی برخوردار است. و اگر بگوییم اصاله عدم تذکیه عدمی است میته وجودی است دو تا جواب دارد: جواب اول شرع برای آن میته معنای وسیع تری بیان کرده است. جواب دوم آن نکته ای که وجودی و عدمی تصویر می کنید یک دقت عقلی است در بحث فقه اظهارات عرفی معتبر است نه استخراجات برگرفته از دقت عقل. مضافا بر این توضیحی که داده شد می فرماید: طهارت بر اثر عدم تذکیه از نص هم استفاده می شود. روایت قاسم بن صیقل مکاتبه است از امام رضا علیه السلام که سوال می کند از طهارت و نجاست. «انی اعمل اغماد السیوف» سوال از طهارت و نجاست استفاده از جلود حیوانات است. مکاتبه سوال و جواب دارد آن فراز آخر که محل استشهاد است این است که آقا می فرماید: «فان کان ما تعمل وحشیاً ذکیاً فلا بأس» با توجه به سوال که از طهارت و نجاست است این «لا بأس» می فرماید اگر حیوان تذکیه شده باشد نجاستی در کار نیست. پس نجاست و طهارت از آثار خود تذکیه و عدم تذکیه است. بنابراین از این روایت هم استفاده می شود که مطلب از این قرار است.[3]

کلام سید الحکیم

سید الحکیم می فرماید: عدم تذکیه با معنای میته لغتاً مطابقت دارد یا ندارد مهم نیست. برای اینکه به حسب شرع آثار حرمت و نجاست مترتب به عدم تذکیه است و عدم تذکیه در اصطلاح شرع همان میته است و همان دو تا آثار را دارد که عبارت است از حرمت و نجاست اجماعاً. وارد بحث لغوی شدن در این مرحله از کار مهم نیست در صورتی که شرع عنوان را معین کرده و آثار را برای این عنوان مترتب ساخته اجماعاً و نصا.[4]

 

تحقیق

مضافا بر اینکه تحقیق این است که اولا درباره اجراء دو اصل متضاد در بحث های قبلی گفتیم بسیار بیان متینی است و برخواسته از دقت است و اما این دو تا اصل در واقع یکی دیگری را تکذیب می کند. امکان ندارد در واقع طهارت و حرمت با هم جمع بشوند. بنابراین هر دو اصل را که جاری کنیم در پایان کار یک علمی به وجود می آید برای اینکه یکی از این دو تا قطعا درست نیست. در صورتی که علم به کذب احدهما در نهایت به وجود بیاید جایی برای جریان اصل وجود ندارد. قاعده اصلی ما اصل جایی جاری می شود که مخالفت با علم به وجود نیاید. نکته دیگری را هم اضافه کنید و آن این است که قاعده عدم تذکیه اصل نیست قاعده است. قاعده فقهی براساس ادله اعتبار خودش اماره است اصل نیست. در صورتی که اماره بود مثبتاتش هم حجیت دارد. بنابراین آن حرفی که گفتیم از اساس مشکلی ایجاد نمی کند که اصاله عدم تذکیه نمی تواند میته را ثابت بکند مگر از باب اصل مثبت. نظر شریف شان درباره قاعده عدم تذکیه اصاله عدم تذکیه به معنای استصحاب است اگر به معنای استصحاب عدم تذکیه بگیریم اشکال همان است که نمی تواند میته را ثابت کند مگر در صورت مثبت بودن. فرمایش ایشان درست است از آن جهت. استصحاب اگر استصحاب عدم ازلی بود اماره نیست اگر استصحاب عدم نعتی بود اماره است بنابر مسلک ایشان. بنابراین چون استصحاب را در اینجا استصحاب عدم تذکیه را عدم ازلی فرض کنیم آن مطلب درست است بیان ایشان از آن جهت درست است اما قاعده عدم تذکیه اماره است و اماره مثبتاتش حجت است. نتیجتاً در عمل که بیاییم عدم تذکیه اثار عدم تذکیه هم حرمت است و هم نجاست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo