< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شبهه مقق خراسانی در امر مردد بین واجب و غیر مستحب

بحث و تحقیق درباره رأی و نظر محقق خراسانی نسبت به اشکال وارد بر احتیاط مربوط به شبهه مردد بین واجب و غیر مستحب، خلاصه شبهه در عبارت کوتاه این بود که احتیاط در عبادت اگر در مورد شبهه ای باشد که امرش دائر است بین وجوب و غیر مستحب به اشکال برمی خورد. برای اینکه در این صورت احتیاط در انجام عبادت صورت نمی گیرد. چون که عبادت نیاز به قصد قربت دارد و قصد قربت امر متوقف به علم به امر شرعی است یا تفصیلا مثل امر به یک عمل واجب مثلا امر به صلاه، یا اجمالا مثل امر به صلاه در چهار جهت در صورت اشتباه قبله. ولی در مثالی که ما فرض کردیم امر دائر است بین واجب و امر غیر مستحب در اینجا احتیاط در عبادت شکل نمی گیرد. که قصد قربت نمی شود و امر شرعی احراز نمی شود. این اشکال است.

 

چهار جواب از شبهه

اما جواب: برای رفع این اشکال چهار جواب در کفایه الاصول آمده است: 1. در جواب اشکال فوق گفته می شود که حسن عقلی احتیاط کشف علمی دارد از امر شرعی از باب تلازم یا قاعده ملازمه. که شنیده ایم جایی که عقل حکم قطعی ضروری داشته باشد قطعا در آنجا امر شرعی هست حالا مولوی یا ارشادی بماند. روح این ملازمه یک نکته است و آن این است که حکم قطعی ضروری عقلی از سوی شرع مورد اعتبار است. و پس از این ما علم به امر شرعی به دست می آوریم و علم به امر شرعی که بدست آمد نتیجه می شود احتیاط در عبادت درست می شود. چون که قصد قربت زمینه پیدا می کند برای اینکه امر شرعی در کار است. این جواب اول بود. محقق خراسانی می فرماید این جواب قابل التزام نیست. ایشان می فرماید برای اینکه ثبوت امر شرعی توقف دارد بر ثبوت احتیاط از باب توقف عارض بر معروض امر و متعلق امر، متعلق امر معروض است و خود امر عارض باید معروض قبل از عارض باشد. از آن طرف امر شرعی را اگر از مبادی احتیاط در نظر بگیریم احتیاط توقف پیدا می کند به امر شرعی و این گونه توقف متقابل منتهی می شود به دور. به عبارت دیگر می فرماید: با این صورت از مسئله که داریم امر شرعی توقف دارد بر احتیاط و احتیاط توقف دارد بر امر شرعی و این می شود یک دور مصرّح و قابل التزام نیست. جواب اول به نتیجه نرسید. اما جواب دوم: گفته می شود که دربرابر اشکال فوق می توانیم بگوییم که ترتب ثواب کشف انّی می کند از امر شرعی. مسلّم است بلا خلاف که احتیاط موجب ثواب است حداقل انقیاد است عبودیت است ثواب دارد، این ترتب ثواب کشف انّی می کند که کشف معلول از علت است، ترتب ثواب امر شرعی دارد پس امر شرعی که باشد احتیاط در عبادت ممکن می شود. چون که منظور از قصد قربت قصد امر است قصد قربت میسّر است چون که امر شرعی هم وجود دارد. محقق خراسانی می فرماید این جواب هم قابل التزام نیست برای اینکه همان اشکالی که درباره جواب اول گفتیم همان اشکال اینجا جاری می شود که اگر بگوییم ترتب ثواب کشف می کند از امر شرعی یعنی توقف دارد به امر شرعی و امر شرعی هم توقف دارد به امکان ترتب ثواب، ترتب ثواب توقف دارد به امر شرعی و امر شرعی توقف دارد به امکان ترتب ثواب و می شود دور مصرّح. پس این هم جوابی نیست که قابل التزام باشد. یک نکته ای را هم در آخر اضافه می کند می فرمایند: این مطلب را در نظر بگیرید که ما تا اینجا با تنزل آمدیم گفتیم کشف، حقیقت این است که اصلاً کشف لمّی و انّی در کار نیست از اساس. برای اینکه حسن احتیاط کشف لمّی از امر شرعی ندارد کاشفیتش تمام نیست احتمال که کارساز است کشف قطعی وجود ندارد. و همین ترتب ثواب کشف انّی ندارد. برای اینکه ترتب ثواب ممکن است تفضل باشد امری هم در عقبه کار وجود نداشته باشد. بنابراین نه کشف لمّی در کار است از سوی احتیاط و نه کشف انّی وجود دارد از سوی ترتب ثواب. جواب سوم این است که گفته می شود مراد از احتیاط در عبادت تمامی اجزاء و شرائط عبادت مطلوب است مگر قصد قربت. قصد قربت را القاء می کنیم می گوییم در احتیاط عبادت عمل عبادی تمامی اجزاء و شرائطش مطلوب است مگر قصد قربتش. چرا؟ چون امکان ندارد، چون امکان ندارد آن را کنار می گذاریم. این عبارت متن کفایه است. بیان صدرایی می فرماید: عبادت یک حالت حقیقی دارد و یک وضعیت مجازی. وضعیت حقیقی عبادت آن است که تمام اجزاء و شرائط به ضمیمه قصد قربت، این معنای حقیقی عبادت است. یک معنای مجازی دارد که می گوییم تمام اجزاء و شرائط الا قصد قربت. چرا معنای مجازی؟ چون که قصد قربت که ممکن نبود لفظ عبادت از معنای حقیقی منسلخ و به معنای مجازی به کار می رود. ما این معنای مجازی را می گیریم و کار ما ساده می شود و اشکال از اساس رفع می شود. اشکال این بود که احتیاط در عبادت جا ندارد چون که قصد قربت و امر نیست. ما می گوییم قصد قربت در عمل احتیاطی کنار گذاشته شده. محقق خراسانی می فرماید این جواب کامل نیست. اشکالاتی دارد که از این قرار است: 1. اولا این گونه معنا برای عبادت چیزی است که دلیل ندارد خلاف واقع می شود معنای عبادت این نیست. این یک معنایی است مغایر با معنای حقیقی عبادت. و اصل این است که از الفاظ مثلا از لفظ عبادت معنای حقیقی آن را در نظر بگیریم و معنای غیر حقیقی دلیل ندارد. و ثانیاً اگر بگوییم عبادت این است که قصد قربت نداشته باشد در این مورد می گوییم احتیاط در عبادت یعنی انجام عمل عبادی بدون قصد قربت در این صورت احتیاط حسنی ندارد. حسن احتیاط ارتباط تنگاتنگ با تقرب دارد. اگر تقرب نباشد حسن احتیاط در کار نیست. پس اصلا احتیاط از اساس عمل مستحسنی نیست. و بعد مضافا بر آن که اگر بگوییم احتیاط در این مورد فرض کردیم که حسن هم دارد باز هم به اشکال برمی خورد. اشکال این است که از فرض خارج می شویم فرض ما این است که عمل عبادت احتیاطی یک مطلوب عقلی غیری است اما اگر یک دستور داشته باشیم که بگوید احتیاط در عبادت به نحو خاصی منهای قصد قربت مطلوب است اینجا احتیاط در عبادت می شود یک ماموربه شرعی نفسی با امر مولوی. یک چیز تازه ای می شود که چنین امر داشته باشد خارج از فرض می شود. احتیاطی که ما می گوییم دیگر نیست یک مطلوب مستقل شرعی است امر مولوی داریم بر فرضی که قبول کنیم چنین امری آمده. وانگهی واقع امر چیزی است که خلاف این است. واقع امر این است که عقل مستقل است به حسن احتیاط و شرع ارشاد می کند به آن حسن عقل. امر ارشادی است. اگر فرض شما درست بشود خلف می شود و می شود امر مولوی. بعد می فرماید «نعم» اگر فرض کنیم که اوامری که از سوی شرع آمده درباره احتیاط کشف را در نظر نگیریم این بیاناتی که درباره حسن احتیاط آمده دستورات ترغیب به احتیاط اگر بگوییم که دستورات ترغیب به احتیاط مقتضایش این است، مقتضایش این است که مطلوب عمل عبادی است منهای قصد قربت، چرا؟ به دلالت اقتضاء.

 

معنای دلالت اقتضاء

منظور از دلالت اقتضاء آن است که کلام متکلم و مراد از کلام متکلم برای مخاطب از دید عرف معنایش کامل نمی شود مگر به وسیله یک امر مقدّر. منتها هر تقدیری مناسب به آن مقام. مثال معروف دلالت اقتضاء «وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ»[1] است که معنایش درست نمی شود مگر اینکه کلمه اهل را در تقدیر بگیرید. اینجا هم دلالت اقتضاء این است که ترغیب به احتیاط که شده است براساس نصوص احتیاط که «فاحتط لدینک، علیک بالحائطه، علیکم بالاحتیاط» این ترغیبات معنایش درست نمی شود مگر اینکه قصد قربت را بیاندازیم. معنای دلالت اقتضاء قطعا تقدیر گرفتن نیست معنای دلالت اقتضاء این است که در کلام تصرفی بکنیم چیز اضافی کنیم یا چیزی کم کنیم. بنابراین می فرماید تصرف کنیم تا معنا درست بشود. قصد قربت را می اندازیم، دلالت اقتضاء تا اینجا درست است محقق خراسانی می فرماید که براساس دلالت اقتضاء ترغیباتی که آمده است مفاد همین است اما نتیجه این می شود که اشکال در احتیاط عبادی وجود دارد. یعنی احتیاط در عبادت میسور نیست. چون قصد قربت می افتد. یک امر توصلی در می آید. در حقیقت اعتراف به اشکال است که این اشکال وارد است و احتیاط در عبادت به معنای واقع کلمه ممکن نیست. سه تا جواب گفته شد و هیچ کدام به نتیجه نرسید.

جواب درست از جوابها

جواب نهایی و جواب چهارم که جواب صحیح است محقق خراسانی می فرماید جواب درست از این اشکال این است که یک تخیّل درباره جزئیت قصد قربت شده است که این تخیّل تخیّل فاسدی است. و آن این است که اجزاء عبادت و شرائطش که نیاز به امر دارد کاملا درست است اما قصد قربت که محصّل غرض مولی است و دخل در ماهیت عبادت ندارد دخل در غرض دارد این قصد قربت جزئیتش در عبادت به حکم عقل است اصلا از اساس نیاز به امر شرعی ندارد تا بگویید عبادت قصد قربت می خواهد و قصد قربت متوقف بر عبادت نیست. اصلا قصد قربت به حکم عقل است نه به امر شرعی. شرح مسئله: بنابراین ما در احتیاط عبادی قصد قربت می توانیم داشته باشیم. چون که احتمال امر به داعی احتمال امر قصد قربت می کنیم از باب حکم عقل، قصد قربت را انجام می دهیم اگر آن احتمال ما با واقع مطابقت می کرد می شود اطاعت و اگر مطابقت نکرد می شود انقیاد. بنابراین در قصد قربت عبادت صد در صد معتبر است اما قصد قربت نیاز به امر ندارد اصلا از اساس نیاز به امر شرعی ندارد. در بحث تعبدی و توصلی بحث مفصل داشتیم که امکان اخذش وجود ندارد در متعلق امر، آن حرف ها کاملا حرف هایی بود خارج از واقعیت امر. واقعیت این است که قصد قربت یک جزئی است که محصّل غرض مولی است دخل در غرض دارد و دخل در ماهیت عبادت ندارد. اگر فرض کنیم امری درباره احتیاط وارد بشود امر شرعی بیاید اصلا مسئله از فرض خارج می شود. احتیاطی که یک امر شرعی در یک جایی داشته باشد آن احتیاط مثل یک عمل واجب مستقل است دیگر احتیاط مصطلح نیست تا دارای حسن عقلی باشد آن خودش انجام یک حکم الزامی مستقل است. این مطلب را که تا اینجا گفتیم در ادامه بحثی را مطرح می کند که یک قاعده فقهی هم در آن بحث وجود دارد. قاعده تسامح در ادله سنن، تا اینجا که جواب داده شد با یک مناسبتی یک رابطه ای با قاعده تسامح به وجود می آید. آن رابطه چیست؟ معنای قاعده تسامح چیست، ادله اعتبار قاعده تسامح چیست؟ که ان شاء الله جلسه بعد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo