< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

95/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر محقق نائینی در اقل و اکثر ارتباطی

سالروز ارتحال سیده نساء العرب ام البنین به محضر مبارک مولایمان بقیه الله الاعظم و محضر شما پیروان اهل بیت تسلیت باد. در تاریخ اسلام بانوانی که تا ابد تاریخ ساز شده اند و جلوه عظمت شان پایدار مانده است و تا بلندای ابدیت خواهد ماند یکی همان سیده نساء العرب ام البنین است. و سیده نساء العالمین صدیقه طاهره است و سیده نساء العرب ام البنین است. در کل عنوان عرب جلالت شأن ام البنین در تاریخ نظیر نداشته است و از طرف دیگر هم عنوان بطله المدینه هم عنوان شده است که حضرت زینب مثلا بطله کربلاء و ام البنین بطله مدینه که اگر بازگشت قافله کربلا هر چه دارد که فقط برای امام حسین غصه داشت و برای حضرت عباس سوال داشت. سوالش این بود که من نمی دانم چه کسی آمد تو را زمین انداخت؟ تو را که من می شناختم. محدث قمی نقل می کند خبر را تحقیق کرده باشد ام البنین جواب سوالش را خودش داده است سوال من جواب داده شد که شنیدم وقتی که تو را به زمین انداختند دست در بدن نداشتند، صلی الله علیک یا سیده نساء العرب یا امّ البنین.

درباره دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی بحث می کردیم. آراء فقهاء را ذکر می کردیم رأی اول و دوم شیخ انصاری و محقق خراسانی گفته شد.

 

رأی محقق نائینی

بحث را محقق نائینی با تفصیل و خصوصیات و با شرح مبسوطی بیان می کند که خلاصه فرمایش ایشان این است، می فرمایند: در این رابطه یعنی در صورتی که امر به عنوان شبهه دائر باشد بین اقل و اکثر ارتباطیین مثل علم به وجوب صلاه و شک در عدد اجزای آن که نه جزء هست یا ده جزء، می فرماید: در این صورت رأی صحیح همان رأی صاحب کفایه است که می فرماید: احتیاط عقلاً و برائت شرعاً، یعنی برائت عقلی جاری نیست. و برائت شرعی جاری می شود. قبل از که بیان ایشان را شرح بدهیم یک مقدمه کوتاه یادآوری بکنیم که در اوائل بحث فرق بین برائت شرعی و برائت عقلی را گفتیم که نسبت به این دو اعم و اخص من وجه است و ماده افتراق برائت عقلی این بود که برائت عقلی در اطراف شبهه علم اجمالی جاری نمی شود. چون علم اجمالی بیان است دلیل اعتبار برائت عقلی قاعده قبح عقاب بلا بیان و موضوع آن عدم البیان است و علم اجمالی بیان است و جایی برای برائت نیست. با یادآوری این مقدمه محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در اطراف علم اجمالی جایی برای برائت نیست مگر اینکه انحلال صورت بگیرد و اگر انحلال صورت گرفت آن قسمتی که در قالب شک بدوی در می آید دیگر عدم بیان می شود. تا انحلال صورت نگرفته باشد خود علم اجمالی بیان است و مانع جریان برائت است. بعد می فرماید: انحلال علم اجمالی عقلاً ممکن نیست، که می گوید انحلال عقلاً جایز نیست نتیجه اش می شود احتیاط عقلی و نتیجه اش می شود عدم جریان برائت عقلیه. می فرماید انحلال عقلاً ممکن نیست در صورتی که انحلال عقلاً ممکن نبود احتیاط می شود عقلاً لازم و برائت هم عقلاً غیر جایز.

 

قضیه مهمله و مطلقه

اما وجه عدم انحلال با شرحی که داده اند از این قرار است: می فرماید: انحلال در اقل و اکثر غیر ارتباطی یعنی استقلالی جا دارد که قضیه مهمله منقلب بشود و متبدل بشود به قضیه مطلقه. مثلاً کسی علم اجمالی دارد که پنج روز روزه قضاء به عهده دارد یا شش روز، این علم اجمالی است و قضیه مهمله است. منظور از قضیه مهمله این است که حکم مردّد باشد و معین نباشد حکم با تردید اعلام بشود. روزه پنج روز هست یا شش روز، این می شود قضیه مهمله. این قضیه مهمله را در اقل و اکثر استقلالی می توانیم بگوییم که علی التحلیل انقلاب صورت می گیرد و این مهمله بدل می شود به مطلقه. مطلقه یعنی قضیه ای که موضوع و حکمش معیّن است می شود پنج روز روزه یقینا واجب است یک روز اضافه مشکوک است شد مطلقه و این انحلال است. اما در شبهه بین اقل و اکثر ارتباطی قضیه مهمله متبدل به مطلقه نمی شود بلکه می فرماید: در شبهه ارتباطی علم تفصیلی عین علم اجمالی است. و در این شبهه قضیه مهمله الی الابد مهمله است و منقلب نمی شود. همان علم اجمالی که داریم در ارتباطیین همان اجمالی ما عین تفصیلی است یعنی علم تفصیلی عین علم اجمالی است. و پس از اینکه انحلال ممکن نیست می فرماید: انحلال که ناممکن بود علم اجمالی منجّزیت خودش را دارد. در اقتضای علم اجمالی منظور نظر ما حصول غرض مولی است. و غرض مولی به طور قطع حاصل نمی شود مگر به توسط انجام دادن اکثر یا عمل به احتیاط. و اگر به اقل اکتفاء کنیم شک در امتثال است و در پایان نه جزء را بخواهیم انجام بدهیم جزء دهم انجام نگیرد این جزء دهم موجب شک در سقوط می شود پس شاکله بحث از لحاظ عقلی به این صورت در می آید که شک در این شبهه شک در سقوط است نه شک در ثبوت. اگر شک در سقوط شد عقلاً اشتغال اعلام می شود جا برای برائت نیست. این نسبت به عدم جریان برائت عقلی. و شک در امتثال می شود و شک در امتثال مساوی با عدم امتثال است. در برائت شرعیه می فرماید: مانعی ندارد که برائت شرعیه جاری بشود. برای اینکه این ماهیت شرعیه مخترعه مثلا صلاه در این هاله شبهه که قرار گرفته است امرش دائر است که این ماهیت ماهیت لابشرط باشد یا بشرط شئ. خود ایشان تنزل می فرمایند، می فرمایند: منظور از لا بشرط و بشرط شئ این است که این ماهیت مطلق است یا مقید به آن جزء آخری. دوران امر بین اطلاق و تقیید می شود. دوران امر که بین اطلاق و تقیید بود حدیث رفع که زمینه دارد که شک در تکلیف است یعنی شک در تقیید است اینجا شک در تقیید یعنی شک در تکلیف، مقتضای حدیث رفع رفع قید است قید اکثر و مقیّد بودن عمل به جزء دهم به وسیله حدیث رفع که قید برداشته شد نتیجه اش این می شود که اکثر واجب نیست یعنی جزء دهم به وسیله برائت رفع شد اقل نه جزء واجب است و هیچ مانعی هم ندارد.[1]

 

چه فرقی بین اجرای برائت شرعی و عدم جریان برائت عقلی

این نکته را توضیح بدهم چه فرقی بین اجرای برائت شرعی و عدم اجرای برائت عقلی است؟ ما اینجا گفتیم رأی محقق نائینی این است که برائت عقلی جاری نمی شود و برائت شرعی جاری می شود. چه فرقی است و چه توجهی است که در اینجا برائت عقلی جاری نمی شود و برائت شرعی جاری می شود؟ در برائت عقلی علم اجمالی مانع بود و منحل نشد و در برائت شرعی علم اجمالی مانع نیست. اگر تعارضی وجود نداشته باشد برائت شرعی در اطراف علم اجمالی جاری است. در نتیجه تا اینجا این نتیجه را اعلام می کنیم که رأی محقق نائینی با رأی محقق خراسانی درباره شبهه بین اقل و اکثر ارتباطیین متّحد است و فرق نمی کند. این رأی و نظر کامل شد.

 

سوال:

پاسخ: مثلا درباره یک عمل که نماز باشد شبهه ارتباطی است یعنی اگر جدا جدا انجام بدهیم درست نیست تفکیک نمی شود یک نماز است. مثل روزه نیست که پنج روز جدا روزه باشد یک روز دیگر هم جدا روزه باشد. این جوری نیست یک جزء جدا ندارد یک عمل است. در این عمل که یک عمل است و ارتباطی هست علم اجمالی داریم این عملی که نماز است یا نه تاست یا ده تا، می فرماید علم تفصیلی ما در این مورد عین علم اجمالی ماست. علم تفصیلی این بود که مفصل و دقیق بدانیم می فرماید اینجا دقیق می دانیم که همین عمل یا نه جزء است یا ده جزء. تفصیل ما یعنی علم معیّن ما درباره همین عمل خارجی این است که واقعیت این یکی از این دو تاست. پس علم تفصیلی ما این است که ما بدون تردید واجب یا نه جزء یا ده جزء است همین یک واجب، این خودش تفصیل است هرچند تفصیل دارای دو لنگه باشد که این است یا این ولی٬ علم داریم به طور مشخص این عمل نه جزء است یا ده جزء است. این علم تفصیلی خورده روی این حالتی که آن حالت دارای دو شعبه است مثل این است که ما بگوییم علم داریم که این فرد دو کتاب نوشته یعنی متعلق دو شعبه دارد ولی ما علم تفصیلی داریم نسبت به آن دو شعبه. مثال دیگر که ما علم داریم که این فرد یا درس اصول فقه می گوید درس حلقات، این علم تفصیلی ماست آن را می دانیم که یکی از این دو تا درس می گوید این علم ما به وضعیت تدریس ایشان می شود تفصیلی منتها آن وضعیت تدریس ایشان دو شعبه دارد علم داریم در حرم ایشان یا اصول فقه درس می گوید یا حلقه، یا حلقه اولی می گوید یا حلقه ثانیه. این علم ما تفصیلی است نسبت به تدریس ایشان، و آن تدریس ایشان با آن وضعیت متعلق علم تفصیلی ماست. آن تردیدی که آنجا هست که بالاجمال آن عین علم تفصیلی ماست علم تفصیلی ما می شود عین علم اجمالی.

 

سوال:

پاسخ: خلاصه نظر ایشان از نظر علمی این است که علم اجمالی عقلاً منحل نمی شود. برای اینکه این قضیه علم اجمالی نسبت به ارتباطیین همیشه مهمله است مطلقه نمی شود چون یک عمل است یک عمل که بود تا ابد مهمله است و مطلقه نمی شود یعنی دو قسمتی نمی شود یک قسمت است. استقلالی نیست ارتباطی است یک قضیه است دو تا که نشد همیشه مردد می ماند. اما رأی و نظر چهارم سیدنا الاستاد که برای فردا.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo