< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده میسور

محور بحث امروز ما قاعده میسور، چند قاعده در اصول در ضمن بحث مطرح می شود که یکی از قواعد همین قاعده میسور است که درباره جزء متعذّری دائر بین اقل و اکثر ارتباطیین آنجا که صحبت از اصل به میان می آید و بعد از آنکه مقتضای استصحاب شرح داده شد این مطلب مطرح می شود که یک جزء از عبادت اگر متعذّر بشود ما بقی آن واجب خواهد بود براساس قاعده میسور. قاعده میسور این است که آنچه که میسّر است از یک عمل مرکّب عبادی به وسیله عدم امکان بعضی از اجزاء ساقط نمی شود. «ما لا یدرک کله لا یترک کله».

 

دو شرط قاعده میسور

بنابراین در صورتی که با دو تا خصوصیت این مطلب را در نظر بگیرید: خصوصیت اول این است که نصّی در جهت وحدت مطلوب نداشته باشیم که مرکبی است ذی اجزاء ولیکن شرعاً مطلوب واحدی است، وحدت مطلوب از طریق نصوص وارد شده باشد. اگر وحدت مطلوب ثابت باشد زمینه برای قاعده میسور وجود ندارد. این یک شرط مقدماتی برای قاعده میسور، شرط دوم این است که میسور یعنی آنچه که باقی مانده است از اجزای یک مرکّب عبادی در حدّ صدق اسم باشد، چیزی نباشد باقیمانده که اسم عبادت به آن صدق نکند. پس دو شرط ابتدائی برای قاعده میسور این شد که وحدت مطلوب در کار نباشد و صدق اسم در کار باشد. این بحث قاعده میسور را در جمع صاحب نظران اصول طبق تتبع ما برای اولین بار شیخ انصاری فرموده اند. پس از که در تنبیه چهارم بحث ما استصحاب را مورد بررسی قرار می دهند و نتیجه را اعلام می کنند که استصحاب قسم سوم کلی است و اعتبار ندارد.

 

استدلال به روایات

می فرماید: برای اثبات مطلب استدلال شده است به روایات، روایت اول طبق نقل روایت نبوی «اذا امرتکم بشئ فأتوا منه ما استطعتم» این روایت ظاهرش این است که امر به شئ ای که آمده باشد انجام بدهید آن مقداری که توان و قدرت دارید یعنی آن جزئی که متعذّر است از قدرت خارج است و آنچه که باقی است در قلمرو و حوزه تمکّن و استطاعت مکلف است انجام بگیرد، این استدلال ابتدائی.

 

منابع روایت نبوی

اما شرح بحث: این روایت باید سنداً و دلالتاً مورد بحث قرار بگیرد. اما سنداً روایت نبوی است و معروف است که متن آن در کتاب عوالئ اللئالی آمده است.[1] کتاب عوالئ اللئالی از حیث اعتبار مثل مستدرک الوسائل است. اشتباه نشود دو نفر شیخ الحدیث احسائی داریم که با هم دیگر فرق دارد یکی ابی جمهور احسائی است که همین صاحب عوالئ اللئالی است، و شیخ احمد احسائی آثار خوبی دارد که شرح زیارت جامعه کبیره دارد. این ابی جمهور احسائی است. روایت را نقل می کند متن این است «قال النبی صلی الله علیه و اله و سلم اذا أمرتم بأمر فأتوا منه بما استطعتم» این متنی است که اینجا آمده است. و متن کامل این حدیث را علامه مجلسی در کتاب بحار نقل می کند. حدیث عبارت از این است عن ابن عباس که راوی بین الفریقین است که از پیروان و شیعیان علی بن ابی طالب است اما عند ابناء عامه هم از راویان معتبر است. «قیل خطب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال ان الله کتب علیکم الحج فقام عکاشه ابن محصن» و در نقل دیگر سراقه بن مالک، در حینی که پیامبر از حج صحبت می فرمودند این فرد سوال کرد «أفی کل عام یا رسول الله» آیا حج در هر سال واجب است؟ «فاعرض عنه» یعنی پیامبر سکوت اختیار کرد «حتی عاد مرّتین أو ثلاثه» تا اینکه راوی سوالش را دوبار یا سه بار تکرار کرد آنگاه پیامبر فرمود: «ویحک و ما یومّنک أن اقول نعم و الله ولو قلت نعم لوجبت ولو وجبت ما استعطتم ولو ترکتم کفرتم فاترکنوا ما ترکتکم فانما هلک من کان قبلکم بکثره سوالهم و اختلافهم علی انبیائهم». در ضمن این جمله پیامبر فرمود: «فاذا امرتکم بشئ فأتوا منه ما استطعتم»[2] این جمله محل استناد ماست. روایت با مورد سوالش نقل کردم و متن را دیدیم. اما منبع سوم و چهارم: شیخ طبرسی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تفسیر مجمع البیان تفسیر آیه صد و یک سوره مائده «لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»[3] در ذیل تفسیر این حدیث را نقل می کند به عنوان مستند و حدیث قابل اعتماد.[4] و مرحوم فیض کاشانی قدس الله نفسه الزکیه در تفسیر صافی درباره شرح معنای همین آیه 101 سوره مائده که «لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ» سوال نکنید که اگر برایتان چیزی بیان بشود حال تان را خراب می کند یعنی مشکل برایتان به وجود می آورد. در ادامه بحث سندی مرحوم وحید بهبهانی که در دقت و در تحقیق ایشان از مثال هاست. در کتاب مصابیح الظلام در باب وضو به همین حدیث اشاره می کند که ضمن بحث می فرماید: گویا استناد به آنچه که وارد شده است از پیامبر به عمل آمده «اذا امرتکم بشئ فأتوا منه ما استطعتم» این پنج مورد منبع مکتوب ارائه شد که رد کردن اعتبار این حدیث کار کوچکی نیست.

 

اعتبار سند از حیث اقوال

اما اعتبار سند از حیث اقوال: صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه در کتاب الفصول الغرویه بحث مرّه و تکرار مربوط به اوامر این حدیث را نقل می کند و از این حدیث این نتیجه را می گیرد که دلالت امر بر تکرار است نه بر مرّه، چون پیامبر فرموده است «اذا امرتکم بشئ فأتوا منه ما استطعتم» این برای یک امر نیست، تا توانش و قدرتش را دارید انجام بدهید یعنی امر دلالت بر تکرار دارد و کلمه امر هم آمده. صاحب فصول که صاحب اصول هم هست یعنی اصول مدوّنه مفصل فقط از زمان ایشان شکل گرفته است. معاصر شیخ هستند. صاحب فصول اعتماد فرموده اند و شیخ انصاری این حدیث را که نقل می کند می فرماید: و ضعف سند منجبر است به عمل اصحاب. می فرماید: بین اصحاب بلکه بین عامه مردم بلکه بین نساء و اطفال این حدیث اشتهار دارد یک اشتهار فراگیر است و حدیث به این شهرت شبهه ای در اعتبارش نیست و مورد اعتبار است از حیث سند. و پس از آن سید میر عبدالفتاح مراغی که اهل مراغه آذربایجان باشد علی الظاهر چون مراغه مصری هم داریم و آذربایجانی هم داریم. سید میر عبدالفتاح مراغی معاصر فاضل نراقی صاحب عوائد الایام، دو تایشان قواعد فقه نوشته اند. قواعد فقه مرحوم نراقی به نام عوائد الایام است و قواعد فقه میر فتاح مراغی به نام العناوین است کتاب بسیار منقّح و معتبری است. این میر فتاح مراغی در کتاب العناوین قاعده میسور را بحث می کند بعد می فرماید: سند این حدیث اگر اشکال شود که ضعیف است و مرسل است این اشکال جا ندارد. برای اینکه عمل اصحاب بلکه عمل عامه مردم درباره این حدیث تا بدانجاست که اعتبارش از اعتبار یک حدیث صحیح بالاتر می شود.[5] محقق خراسانی درباره حدیث اشکال نمی کند کانما سند را تا حدودی معتبر تلقی می کند. اما محقق نائینی می فرماید: حدیث نبوی است که «معتمد به عند الاصحاب»[6] پس دیدیم آن اظهار نظری که محقق نائینی بفرماید و آن اظهار نظری که شیخ انصاری بکند.

 

شهرت عملی و لفظی

ممکن است بگویید که خود شیخ انصاری شهرت را دلیل و مدرک و معتبر نمی داند، اینجا که می گوید اشتهار و اشتهار انجبار آور است با حرف خودش تطبیق نکند. در متن رسائل آمده که «و من الظنون التی توهّم حجتیها الشهره» یعنی یک حجیت توهّمی، جوابش این است که آن شهرت لفظی و نقلی بود این شهرت عملی است. خود سیدنا الاستاد که شهرت را ردّ می کند می فرماید: شهرت عملی را اگر بگویید توثیق عملی است می گوییم صغرویا قابل اثبات نیست در اصل اعتبارش اشکال نمی کند. پس شهرت عملی اعتبار دارد و این حدیث هم شهرت عملی دارد. تا اینجا اعتبار سند را گفتیم اما در مقابل آن استدلالاتی است در جهت ضعف این سند. اما در مقابل رأی و نظری است که برای شهرت اعتبار قائل نیست که عمدتاً رأی سیدنا الاستاد است. ایشان که به سند این حدیث وارد می شود شهرت را که اشکال می کند می فرماید: این حدیث اصل ریشه اش عامی است و روایت ابوهریره است و یک آدم کذّاب است. که سید محسن الامین گفته است که ابوهریره درباره حضرت رسول روایاتی را از کذب اعلام کرده است. دیگر سند اعتبارش زیر سوال می رود، تحقیق چه می شود ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo