< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله استصحاب

درباره ادله استصحاب عنوان شد که برای اعتبار استصحاب می توان به ادله اربعه استناد کرد در کتاب و سنت و اجماع و عقل. که کتاب و اجماع و عقل بحث شد و از آن سه دلیل برای اعتبار استصحاب استفاده کردیم که نتیجه هم این بود که هر یکی از آن ادله سه گانه ای که گفته شد در جهت اعتبار استصحاب تاثیرگذار است. ولیکن متن ما که کفایه الاصول هست محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه چهار دلیل اقامه می کند برای اعتبار استصحاب با یک فرق که دلیل سوم ایشان حجیت ظن است و ما در چهار تا دلیل ادله اربعه را داشتیم که دلیل عقلی ما قاعده اختلال نظام اجتماعی بود و بحث کردیم. این سه تا دلیل را ابتداء بحث کردیم رسیدیم به آخرین دلیل که عبارت است از سنت. سنت را باید بعد از کتاب قاعدتاً بحث کنیم اما الان آخرین دلیل قرار دادیم اولاً به تبعیت محقق خراسانی است و ثانیاً دلیل اصلی و عمده است. پس رسیدیم به استدلال به ادله در جهت اعتبار استصحاب که تمسک کنیم به سنت که محقق خراسانی هم می فرماید: «و هو العمده» و فهم ما این است که اصلی ترین یا کامل ترین و معتبرترین دلیل برای اعتبار استصحاب روایات است و سه دلیل دیگر را هم که گفتیم با تحقیق دلیل تلقی شد اگر هم افاضل به عنوان دلیل نپذیرند حداقل موید هم هست.

 

متواتر و مستفیض و محدوده روایات باب

و اما سنت که عمده ترین دلیل برای اعتبار استصحاب است: خوشبختانه روایاتی که درباره استصحاب آمده است حداقل در حد استفاضه است. استفاضه هم اگر سه تا روایت صحیح السند بود حد می شود حد استفاضه. بلکه می توانیم متواتر هم بگوییم عدد روایات زیاد است. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه عدد روایات را یازده روایت ذکر می کند. یازده روایت عددی است از اعداد تواتر. محقق خراسانی هفت روایت نقل می کند که سه تای آن صحیحه است و روایت چهارم روایت محمد بن مسلم است که خالی از اعتبار نیست. روایت پنجم هم از قاسانی یا مکاتبه کاشانی است که باز هم می تواند خالی از اعتبار نباشد. در جمع سه روایت صحیحه و هر سه تا هم از زراره است که هر سه صحیحه و صحیحه اول درباره شک در ناقض وضو یعنی شک در تحقق نوم است که ناقض وضو به عمل آمده است صحیحه دوم در مورد نجاست ثوب است که شک در نجاست به وجود می آید با داشتن حالت سابقه،‌ صحیحه سوم در مورد شک در رکعات است این سه تا صحیحه درباره استصحاب مورد توجه قرار گرفته است که از نظر سند گفتم اولا می شود سند را متواتر اعلام بکنیم و علی الاقل مستفیض و آن هم سه روایت از این روایات صحیحه است که هر سه تا از زراره آمده است سند در نهایت استحکام. بحث سندی اگر جای دیگر داشته باشیم اینجا حتی با احتمالات برخواسته از دقت هم بحث سندی نداریم. سند به این استحکام است.

 

اشکال مضمره زراره

و اما خود روایات باز هم از حیث اعتبار یک سوال و جوابی در اینجا مطرح است و آن این است که گفته می شود صحیحه زراره مضمره است. در رجال خواندیم که روایت مضمره یک نقص ابتدائی دارد یا به اصطلاح یک اشکال بدوی. و آن اینکه مضمره و «سالته»، خود اسم مبارک امام ذکر نشده. این در کل روایات مضمره می گوییم یک اشکال ابتدایی است اما این اشکال که گفتم ابتدائی است به این دلیل که با بررسی موارد اشکال حل می شود راوی را باید شناسایی کنیم که چه راوی است یک راوی است که گاهی یک روایت از امام دارد و مصرحه و روایت دومش هم مضمره است. اینجا این مضمره به اشکال برمی خورد. اما اگر راوی را ببینیم که از اوتاد است زراره که فوق اعتبار است که قطعاً او احکام را غیر از امام نقل نمی کند قبله معارف او صادقین علیهما السلام است. بنابراین اگر مضمره از مثل زراره باشد جایی برای اشکال و آسیب وجود نخواهد داشت. مضمره زراره همان مصرحه غیر زراره می شود. بنابراین اشکال مضمره با شناخت راوی مرتفع است. و اما متن روایت: عنوان کرده اند «صحیحه الاولی عن زراره»‌ محقق خراسانی در کفایه آنچه آمده است با متنی که در منبع روایی است فرق بسیار جزئی دارد لذا به این متن اصلی توجه کنیم. محمد بن الحسن شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه باسناده عن الحسین بن سعید که سند شیخ به حسین بن سعید درست است. عن حماد که حماد بن عیسی از اصحاب اجماع است عن حریز بن عبدالله که از اصحاب امام صادق و از اجلاء‌ و ثقات است عن زراره «قال قلت له الرجل ینام و هو علی وضو اتوجب الخفقه و الخفقتان علیه الوضو» مردی است که بخوابد و او بر وضو بوده است آیا خفقه و خفقتانی که بر آن فردی که می خواهد بخوابد و هنوز خوابش نبرده موجب نقض وضو می شود یا نمی شود؟ خفقه در لغت «حرکه الراس عند النعاس» آدم که چرتش می گیرد سرش یک ذره تکان می خورد این را به اش می گویند خفقه. خود چرت نیست اثر چرت است. «فقال یا زراره قد تنام العین و لا ینام القلب و الاذن فاذا نامت العین و الاذن و القلب وجب الوضو» جواب را امام فرمودند که ای زراره گاهی چشم آدم به خواب می برد و قلب و گوش به خواب نمی رود زمانی که چشم و گوش و قلب همه این سه مورد خواب رفتند این خواب موجب وضو می شود.

 

صحیحه اولی و شبهه مفهومیه در وضو

این سوالی است مربوط به شبهه مفهومیه. معیار شبهه مفهومیه این است که امر دائر بشود بین اقل و اکثر نه اقل و اکثر مصداق، امر دائر بشود بین سعه و ضیق معنا که معنا این اندازه اندک یا زیاد. هر موقع امر دائر بود بین کمی و زیادی معنی اینجا شبهه مفهومیه است. زراره از شبهه مفهومیه سوال می کند که خفقه و خفقتان این هم جزء مفهوم نوم است یا نیست، امام جواب می فرماید که نه، مفهوم نوم خفقه و خفقتان نیست مفهوم نوم خواب رفتن چشم و گوش و قلب است. این سوال دوم مربوط می شود به شبهه موضوعیه، طبق شرحی که ایشان می فرماید تا این قسمت ربط به استصحاب نداشت اما فراز بعدی: «قلت فان حرک علی جنبه شئ و لم یعلم به قال لا حتی یستیقن انه قد نام حتی یجئ من ذلک امر بین» این شبهه موضوعیه است و برای اعتبار استصحاب کمک می کند. می فرماید: اگر آن شخصی که می خواهد بخوابد یعنی در مقدمه خوابیدن قرار گرفته است «حرک علی جنبه شئ» یک چیزی در کنارش حرکت بکند و یک چیزی راه برود یا بادی بزند برگ کاغذ تکان بخورد آن متوجه نمی شود احساس نمی کند آن شئ متحرک را. این مقدار خواب رفتن و این مقدار حالت خواب آلودگی آيا نوم است و وضویش باطل شده است؟ «قال لا» اینجا حکم را می داند که حکم نوم ناقض وضو است. این مورد که موضوع هم مشخص است که حرکتی که انجام بشود با خبر نمی شود آیا این مورد و این مقدار ناقض هست یا نه؟ از حکم این مورد سوال می کند. می شود شبهه موضوعیه که از حکمش سوال به عمل می آید. آقا می فرماید: «قال لا» این مقدار خواب آلودگی ناقض نیست. «حتی یستقن» تا یقین پیدا بکند «انه قد نام» اینکه آن شخص در حال خواب، خواب رفته. تاکید می کند امام‌ «حتی یجئ من ذکر امر بین»‌ که تاکید است تا اینکه بیاید از این خواب رفتن امر روشن که این دیگر خواب است. از باب مثال شروع کند به نفیر یا خر خر کردن تا بگوییم یقینا خواب است. تا اینجا هم شبهه موضوعیه بود و حکمش گفته شد. از این به بعد فراز بعدی شرطیه است. این شرطیه می خواهد قاعده ای برای استصحاب اعلام بکند قاعده عدم نقض یقین به وسیله شک، می فرماید: «و الا فانه علی یقین من وضوئه» و الا یعنی و اگر یقینی به خواب پیدا نکرده باشد آن شخص که می خواهد بخوابد بر یقین از وضوی خودش هست. بعد می فرماید: «و لا تنقض الیقین ابدا بالشک و انما تنقضه بیقین آخر»‌.[1] «و الا فلا» یک جمله شرطیه است که اصلش «و الا» که فعل شرط است فکذا جزای شرط است. یعنی «و ان لا فکذا»‌ یک جمله شرطیه است. معنای حدیث بسیار روشن تا اینجا بیان این است که شخصی که می خواهد بخوابد باید یقین کند که خوابش برده و الا اگر یقین نکند بر یقین به وضویش باقی بماند ای زراره یقین را برای همیشه به وسیله شک نقض نکن، و منحصراً نقض کن یقین را به یقین دیگر. معلوم شد که «لا تنقض الیقین» که خطاب به زراره باشد در پایان حکم وضو یک قاعده کلی است. «لا تنقض الیقین ابدا بالشک» تا اینجا مطلب واضح و تمام است. مخصوصا که «تنقض» بخوانیم دیگر جایی برای ابهام نیست صغرا می شود و کبرایی، صغرای قضیه یقین به وضو و شک در ناقضیت و نوم،‌ و کبری هم «لا تنقض الیقین ابدا بالشک»‌ با این صغری و کبری مطلب تمام است. اگر فقهاء و صاحب نظران بحث های فوق دقت نداشتند تا اینجا با این شرط دلالت تمام و مطلب کامل است. اما صاحب نظران بحث هایی دارند که اشاره می شود:

 

تحقیق درباره شرطیه ای که در ذیل صحیحه آمده است

صاحب نظران اصول طبق آنچه که مطالعه و فحص به عمل آمده و طبق تصریح سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات اعلام فرموده اند که از این متن آنچه که به طور مسلم به دست می آید بلا خلاف این است که استصحاب در مورد وضو یقین به وضو و شک در ناقض اعتبار دارد. این حدیث دلالتش بر اعتبار استصحاب مخصوصا در باب وضو قطعی است و بلا خلاف. اما قطعی است که درباره وضو تصریح شده و پس از تصریح جایی برای بحث نداریم «فانه علی یقین من وضوئه و لا تنقض الیقین» که هم به وضو بخورد تاکید می کند. اختلافی وجود ندارد حتی اصحابنا الاخباریین که از اصول استفاده نمی کنند این مورد از استصحاب را پذیرفته اند تمسک به استصحاب درباره وضو درست است حتی عند الاخباریین و عند العامه. تا این حد شکی نیست و بحثی هم وجود ندارد اما بحث در این است که آیا این مورد که وضو باشد مخصص است یا این مورد مخصص نیست و «لا تنقض الیقین بالشک» تعمیم دارد؟ ما برای اعتبار استصحاب باید ثابت کنیم که این ذیل اطلاق دارد اختصاص به مورد وضو ندارد. اگر این اطلاق را نتوانیم ثابت کنیم این صحیحه می شود موید. فقط برای وضو اعتبار استصحاب را ثابت کرده است.

 

توضیحی درباره مخصصیت مورد

مشهور بین اصولیین مخصوصا بعد از مکتب اصولی محقق نائینی این است که «العبره بعموم الوارد لا بخصوصیه المورد» و این اصطلاح که تعبیر خود محقق نائینی است اصطلاح معروفی شده است که می گوییم مورد مخصص نیست. اما با این اجمال اکتفاء نمی شود برای اینکه مورد فرق می کند.

 

سه قسم مورد و دو قسم احتمال

مورد به طور کلی به سه قسم است: قسم اول موردی است که یقین یا اطمینان به خصوصیت آن داریم که حکم اختصاص به آن مورد دارد مثل «اعتق رقبه مومنه»‌ رقبه مومنه مورد است در خطابی که آمده باشد یا علم و یا اطمینان داریم که وجوب عتق تعلق دارد به رقبه مومنه. و یا اینکه اطمینان داریم یا علم داریم که مورد دخلی ندارد. مثلا در اصطلاحات معروف و مشهور بین ادبیات که اگر امری صادر بشود تحت عنوان مثلاً «اکرم العالم»، در صورتی که «اکرم العالم»‌ آمد و اطلاق را هم قبول کردیم یک عالمی که موجود باشد در مجلس خصوصیت ندارد حضور یک عالم خصوصیتی ندارد. این قسم دوم از مورد که اطمینان داریم به عدم خصوصیت. قسم سوم از مورد این است که احتمال خصوصیت وجود دارد، در اینجا احتمال به دو قسم است: 1. احتمال عقلائی و احتمال غیر عقلائی یا احتمال عقلی. در مورد اگر خصوصیت احتمال عقلائی داشت در آنجا از اطلاق جلوگیری به عمل می آید از عموم جلوگیری به عمل می آید نقش تخصیص و مخصص را ایفاء می کند و اما اگر احتمال عقلائی نبود ولی احتمال بود در آنجا سیره به ما کمک می کند و ارتکاز هم به ما کمک می کند که به احتمال غیر عقلائی اعتناء و اعتماد لازم نیست. نکته دیگر را هم اضافه کنید و آن این است ما این خصوصیت مورد و عدم خصوصیت را فهمیدیم که احتمال عقلائی و غیر عقلائی، اقسام مورد را هم فهمیدیم الان عملا این احتمال عقلائی و غیر عقلائی از کجا تشخیص بدهیم؟

دو راه تشخیص احتمال عقلایی و غیر عقلایی

در این رابطه دو راه وجود دارد: راه اول قرائن است که در باب قرائن در این مورد عبارت است از قرینه تناسب حکم و موضوع. پس یک راه تشخیص احتمال عقلائی قرینه است و قرینه هم تناسب حکم و موضوع است می بینیم حکم چیست و موضوع چیست. وقتی می بینیم حکم اکرام است و موضوع عالم است این تناسب حکم و موضوع تعمیم دارد و اختصاص به فرد حاضر ندارد. راه دوم برای تشخیص احتمال خصوصیت از بیان محقق نائینی استفاده می شود، ببینیم خصوصیت نقش تقییدی دارد یا نقش تعلیلی. اگر به اصطلاح معروف حیثیت تقییدیه بود احتمال خصوصیت احتمال عقلائی است و اگر حیثیت تعلیلیه بود عموم تعلیل است و خصوصیت برای موضوع به وجود نمی آورد،‌ شرح مسئله ان شاء‌ الله فردا.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo