< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و جمع بندی و نکات استصحاب شرائع سابقه

جمع بندی کامل شد و استصحاب درباره احکام شریعت سابق گفته شد نتیجه این شد که استصحاب در مجاری احکام شریعت سابقه جاری نمی شود. یک نکته باقی ماند که پس رای شیخ انصاری و محقق خراسانی چه می شود که گفته بودند استصحاب جاری می شود؟ جمع بین آراء در حقیقت رفع تنافی باشد منافات بین آراء نیست رفع تنافی این است که ما جهت آراء را تشخیص بدهیم که آراء تعدد جهت دارد، آراء مختلف که تعدد جهت داشته باشد تنافی به معنای تضاد وجود ندارد. از این جهت مسلک ما که جمع و تلفیق است نه رد و تعریض گفتیم درباره احکام شرائع سابقه نکته اصلی این است که ادله استصحاب انصراف دارد از احکام شرائع سابقه بلکه اختصاص دارد به احکام شریعت مقدس. و اگر هم تنزل کنیم شک می کنیم که می شود شبهه مصداقیه و تمسک به آن اطلاق دلیل نمی شود. پس تحقیق این شد که برابر با رای سیدنا الاستاد و محقق نائینی و امام خمینی قدس الله انفسهم الزاکیات که استصحاب در احکام شرائع سابقه جاری نیست. رای شیخ انصاری و محقق خراسانی دو علم تاریخ اصول چه می شود؟ جواب این است که جهت نظر آن دو بزرگوار تحقق ارکان استصحاب است چون که ارباب بحث استصحاب شیخ انصاری است و روی بدنه استصحاب بسیار دقت می فرمایند ارکان استصحاب را می فرمایند از لحاظ شک و یقین کامل است. مقتضی هست، شک در رافع می کنیم مقتضی یعنی یقین سابق و شک لاحق. بنابراین جهت نظر آن دو بزرگوار اصل بدنه و صیاغت و ساختار استصحاب است که از آن جهت استصحاب جاری است. ولی تحقیق و آراء محققین عصر اخیر از جهت این بود که در حقیقت شک در بقاء احکام شرع سابق برمی گردد به شک در ثبوت نه شک در بقاء. جمع بندی کامل شد.

 

تنبیه هفتم اصل مثبت است

و اما تنبیه هفتم اصل مثبت. این تنبیه درباره اعتبار اصل مثبت و عدم اعتبار آن بحث می کند. شما تا حالا برخورده اید که اصل مثبت است و حجیت ندارد اما چرا حجیت ندارد؟ بحث تحقیقی و آراء در مسئله اینجا هست که اصل مثبت را دقیق تعریف کنید آنگاه به این مقدار اکتفاء نکنیم که بگوییم حجیت ندارد برسیم به جایی که بگوییم چرا حجیت ندارد؟ و بعد در کنارش آورده است که امارات مثبتاتش حجیت دارد،‌ چرا مثبتات امارات حجیت دارد؟ یک بحث نسبتا بسیار لطیف و ظریفی است.

 

تعریف استصحاب مثبت

در اصطلاح اصول اصل مثبت گاهی در برابر اصل عدمی بکار می رود وجودی و عدمی یا مثبت و نافی که به آن مثبت کار نداریم. نتیجه اش اگر وجودی بود می گوییم اصل مثبت و اگر عدمی بود می گوییم اصل نافی. آن یک تقسیم دیگری است برای استصحاب متعارف و عادی. اما این استصحاب مثبت به این معناست که مستصحب که همان متیقن هست یک اثر عقلی یا یک اثر عادی داشته باشد و بعد از آن اثر عقلی اثر شرعی بیاید. بین مستصحب و اثر شرعی یک واسطه به وجود بیاید آن واسطه را در دید ابتدائی لازم عقلی می گوییم و احیاناً لازم عادی هم واسطه قرار می گیرد. اگر این گونه شد که واسطه قرار گرفت این شاکله را می گویند اصل مثبت و می گویند در اصول یعنی مشهور قریب به اتفاق که اصل مثبت اعتبار و حجیت ندارد. مثالی را برای اصل مثبت بگوییم تا طرح کامل بشود بعد کم کم وارد بحث اصلی بشویم. مثال معروف این است که می گویند اگر یک حشره ای یا یک مثلاً پشه ای روی نجاستی نشسته بود بعد پرواز کرد آمد روی ثوب و لباس شما نشست، شک می کنیم که پای این پشه و این حشره رطوبت آورد با خودش یا نیاورد، آنجا که بود رطوبت قطعا داشت شک می کنیم که این رطوبتش باقی است یا باقی نیست مستصحب شما بقای رطوبت است یعنی خود رطوبت مستصحب است بقای رطوبت عملیات استصحاب است. که اثر شرعی تنجیس است اثر شرعی مستقیماً به مستصحب مترتب نمی شود بلکه یک واسطه می خورد که آن سرایت است. ملاقات وجدانی است شک در بقای رطوبت داریم، رطوبت را که استصحاب کنیم سرایت مترتب می شود و سرایت واسطه است سرایت که بشود اثر شرعی یعنی تنجیس ثابت می شود. این مثال معروف برای استصحاب مثبت که این استصحاب اعتبار ندارد.

 

سه صورت دلیل اعتبار استصحاب مثبت

بعد از که تعریف استصحاب مثبت را فهمیدیم الان درباره دلیل اعتبار بحث می کنیم. ببینیم دلیل اعتبار استصحاب در مقام ثبوت به سه صورت تصور می شود: صورت اول این است که بگوییم دلیل استصحاب فقط اعتبار برای حکم مباشر مستصحب اعلام می کند دلیل اعتبار فقط اعتبار برای حکم مباشر مستصحب دارد. و صورت دوم دلیل اعتبار استصحاب اعتبار اعلام می کند برای مستصحب و لوازم عقلی و عادی آن و ملزوم و ملازم آن. منظور از لازمه عقلی این است که به حکم عقل لازم مترتب باشد بر مستصحب. منظور از لازم عادی آن است که عادتاً لازم مترتب باشد بر مستصحب. مثال لازم عقلی همان مثالی بود که گفتیم، عقلاً سرایت محقق می شود آنگاه اثر شرعی که تنجیس است. مثال برای لازم عادلی کسی نذر کند که اگر فرزندش ریش و سبیل درآورده باشد صدقه بدهد بعد فرزندش هم از دوازده سالگی پنج سال است که مسافرت کرده و اطلاعات هم نیست بعد استصحاب حیات می کنید که اثر شرعی اش دادن وجوب صدقه بود یک لازمه عادی دارد که آن این است که پسر جوان بشود عادتاً ریش و لحیه در می آورد. این می شود لازمه عادی این استصحاب هم اعتبار ندارد. چون واسطه وجود دارد و واسطه لازم عادی است. اما ملزوم و ملازم، منظور از ملزوم استصحاب نهار می کنید ملزومش عدم غروب شمس است یعنی شمس هست که نهار لازمه وجود شمس است. اگر برای بقاء و وجود شمس نذری کرده باشید که اثر شرعی داشته باشد این اصل مثبت است. واسطه به وجود آمده منتها واسطه لازم نیست ملزوم است. یا ملازم باشد مثل استصحاب نهار می کنید ملازم نهار نورانیت جو و فضاست. اگر برای روشنایی نذری کرده باشید یک مرتبه از خواب بلند شدید گفتید اگر روشنایی بود بیرون من اینقدر نذر می دهم. پس الان بیرون هم نمی توانید بروید یا طول می کشد استصحاب می کنید نهار را. استصحاب نهار ملازمش را ثابت می کند. اثر شرعی مترتب می شود بر ملازم. این چهار صورت را گفتیم. که این چهار صورت در حقیقت استصحاب مثبت است ولیکن در محل کلام و محل ابتلاء به طور عمده آن قسم اول که لازم عقلی باشد محقق می شود. اگر دلیل اعتبار اعتبار مستصحب را در این شکل اعلام بکند که مستصحب ما حکم آن و حکم مترتب به آن و حکم مترتب به اطراف آن این لوازم را اسم می گذاریم در یک کلمه اطراف. حکم خود مستصحب و حکم اطراف مستصحب معتبر است در این صورت استصحاب مثبت حجت می شود این صورت دوم در مقام ثبوت. صورت سوم این است که بگوییم دلیل اعتبار نظر دارد به خود مستصحب، لوازم را مورد توجه قرار نمی دهد اما خود مستصحب را معتبر می داند به این معنا که مستصحب ثابت می شود با جمیع آثار خودش. مثل اثبات علمی که یک چیز اگر علماً‌ ثابت شد ثبوت خود آن همراه است با ثبوت همه آثار. این سه صورت قابل تصور است. اما محقق خراسانی می فرماید: مفاد دلیل استصحاب فقط اعتبار حکم مباشر مستصحب است و دلیل استصحاب در بیشتر از آن دلالت ندارد تا این حد گفته شد. حالا این دلیل به چه صورت و از چه جهت دلالت در این حد است؟

 

نظر محقق خراسانی

تحقیق این است که از بیان محقق خراسانی آنچه که به دست می اید این است که مفاد دلیل این است که منظور این است که دلیل ظهور دارد نسبت به اعتبار اثر مباشر مستصحب، پس حجیت شد. اگر ظهور را ثابت کردیم که در این حد هست مطلب تمام است. معیار ظهور این بود که اولاً آن معنا بدون قرینه از بیان استفاده بشود شاهد دوم فهم فقهاء در آن رابطه مجتمع باشد و اختلافی وجود نداشته باشد ادعای ظهور متقابلی در کار نباشد. این معیارهای تحقق ظهور بود. و الا یکی از مشکلات در بحث استدلالی ظهور است می گوید ظهور دارد از کجا بفهمیم که ظهور دارد؟ گاهی ظهور متقابل هم ادعاء شده است. تعدد علامت عدم تحقق است. آن معما گونه که گفته می شود تکثّر دلیل نفی می شود کجاست؟ در اینجاست. تا به اینجا رسیدیم از بیان محقق خراسانی این را به دست آوردیم که ظهور دلیل در این حد هست که اثر مباشر مستصحب معتبر است براساس ظهور.

 

نظر شیخ صدرا

استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه که یکی از فضائل ایشان ریزنگری و واشکافی این مسائل بود، این مطلب را یک مقدار بیشتر توضیح داده می فرماید: دلیل استصحاب در این مورد از این جهت اطلاق ندارد «لا تنقض الیقین» اطلاقش از جهت نفس یقین و شک است. هر کجا یقین بود و شک بود. اما از جهت اینکه مستصحب اثر مباشرش اعتبار دارد یا اثر بالواسطه اش از این جهت دلیل اطلاق دارد، اطلاق در مقام بیان از این جهت نیست. اطلاق که نبود اجمال می آید. همیشه در بیان سه چیز وجود دارد: یا ظهور خاص است یا اطلاق است که ظهور خاص و اطلاق نبود اجمال می آید. اجمال که آمد حمل و اخذ به قدر متیقن می شود. قدر متیقن اثر مباشر است. بنابراین مفاد دلیل براساس اخذ به قدر متیقن این می شود. و مضافا بر اینکه باز هم ایشان می فرمایند نکته دیگر را توجه کنید و آن این است که شرط استصحاب این است که مستصحب ما که ابقاء می شود سابقاً وجود داشته باشد اگر سابقاً وجود ندارد حالت سابقه نیست ابقاء معنی ندارد. از این مقدمه نکته دقیقی می فرماید که لازم عقلی که قبلاً نبوده لازم عادی که قبلاً‌ نبوده پس آن لازم قبلا که معدوم بوده نه اینکه موجود بوده تا استصحاب بشود. بنابراین لازم عقلی از نطاق استصحاب خارج است. مضافا بر این همان نکته ای که مکرر گفته ایم دلیل استصحاب در این مورد قطعاً نسبت به مستصحبی که دارای اثر بلا واسطه باشد دلالتش قطعی است و اما نسبت به مستصحبی که اثر شرعی اش با واسطه مترتب می شود در حقیقت شک و شبهه وجود دارد. پس آن مستصحبی که اثر شرعی آن با واسطه مترتب به آن می شود در حقیقت شبهه مصداقیه است و تمسک به دلیل مخصوصا تمسک به دلیلی که مطلق باشد در شبهه مصداقیه اصعب است. که تمسک به عام در شبهه مصداقیه عام درست نیست اما تمسک به مطلق در شبهه مصداقیه مطلق به طریق اولی درست نیست. چون که مطلق لون و صبغه دلیل عقلی دارد رنگ لبّیت در آن دیده می شود با مقدمه حکمت روی کار آمده. این وجه اولویتش بود. بنابراین دلیل استصحاب مضافا بر اینکه بگوییم انصراف دارد اگر انصراف را هم قبول نکنیم ظهور و انصراف و شبهه، این سه تا نکته را کنار هم چینش کنید. در نتیجه مفاد دلیل استصحاب اختصاص دارد به اعتبار مستصحبی که دارای اثر شرعی مباشر باشد ظهوراً انصرافاً و اطلاقاً یا اخذاً‌ بالقدر المتیقن. و این رای مشهور هم هست بلکه قریب به اتفاق. هرچند شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه فرموده اند که بعضی از فقهاء به استصحاب مثبت تمسک کرده اند در آنجا که خوب دقت به عمل بیاید توجیه دارد، توجیه اش این است که شیخ انصاری و محقق خراسانی آن توجیه را قبول دارند که ان شاء الله فردا بحث کنیم. که دو استثناء وجود دارد استثنای اول واسطه خفی که شیخ انصاری می گوید و استثنای دوم واسطه جلی که محقق خراسانی می فرماید اینها را ان شاء‌الله بحث می کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo