< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث تکمیلی فرق بین اماره و اصل

گفته شد که مثبتات اصول اعتبار ندارد و مثبتات اماره اعتبار دارد برای اینکه اماره با اصول فرق هایی دارد. این فرق ها دیروز به شکل مختصر در بیان محقق خراسانی آمده بود از کفایه الاصول با توضیحاتی یادآور شدیم.

 

نظر شیخ صدرا در فرق این دو

اما بحث تکمیلی از بیانات علامه شیخ صدرا و محقق نائینی و سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات. 1. استادنا العلامه شیخ صدرا باکویی، ایشان می فرماید درباره فرق بین اماره و اصل ابتداء یک مقدمه را در نظر بگیرید و آن این است که حجیت ذاتی است و حجیت اعتباری. مثال هایی می زند می فرماید: بعضی از اموال مالیت ذاتی دارد مثل ذهب و فضه، و بعضی هم مالیت اعتباری دارد مثل اسکناس. بعد این مثال را تطبیق می کند حجت هم همین طور است ذاتی هست و اعتباری. مثلا قطع حجتش ذاتی است و اما اماره حجتش اعتباری است. منتها حجیت دارد. هر دو دارای حجیت است. همان حجیتی که قطع دارد همان حجیت را اماره دارد منتها قطع آن حجیت ذاتی دارد و اماره آن حجیت را اعتباری دارد. بنابراین گفته می شود که اماره علم است علم اعتباری، شارع این اماره را علم اعتبار کرده است. با توجه به این مقدمه رسیدیم به اینکه بعد از آنکه اماره به اعتبار شرع علم بود علم هم دلالت بر معلوم خودش دارد و هم دلالت بر لوازم معلوم دارد. بنابراین اماره هم در حقیقت علم است هم مدلول خودش را ثابت می کند و هم لوازم مدلول خودش را. اما اصل اعتبار علمی ندارد اصل در حد یک قانون یا در حد یک قاعده برای کسانی است که دستش به علم و حجیت نرسد. در مقام حیرت و تردید قرار داشته باشد یک وظیفه در همان شرائط آن هم تعبداً تعیین می کند. آن تعبد شعاعش کوتاه است در حداقل است که از حیرت مکلف را بیرون بیاورد نه دلالتی دارد و نه اعتبار علمی. نکته دوم علامه شیخ صدرا می فرماید اماره در حقیقت یک طریقی است که خود ذاتاً کشف و راهگشایی دارد مثلاً‌ بینه خودش یک نوع کشف ذاتی دارد و اصل هیچ گونه کشف ذاتی از دید عقلاء و عرف ندارد فقط یک قانون و راهکاری است که در وضعیت حیرت و شک تعیین می شود. بعد علامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه به نکته دیگری طبق بحث رسائلی شیخ انصاری مطرح می کند می فرماید: از دید محققینی که برای ظن اعتبار قائل هستند اماره از باب ظن نوعی اعتبار دارد و اصل موجب ظن نوعی نمی شود. اماره موجب ظن نوعی می شود و ظن نوعی در حقیقت به لحاظ آثار مثل علم است معلوم و آثار مترتب به معلوم خودش را ثابت می کند و ظن هم مظنون و آثار مترتب به مظنون را ثابت می کند.

 

نظر محقق نائینی

اما رای و نظر محقق نائینی: محقق نائینی می فرماید: ‌اماره با اصل سه فرق دارد: 1. اماره نگاه به واقع دارد یعنی حکم واقعی. او به حکم واقعی ارتباط دارد و حکایت از حکم واقعی می کند. اما اصل هیچ گونه نظری به واقع ندارد فعلاً مکلف در یک وضعیت خاصی است دستش به علم و حجت معتبر نمی رسد یک قانون و رعایت حالت سابقه یا یک قانون اصل برائت یا یک قانون اصل احتیاط. این اصول یعنی قانون هایی که آدم را در ظرف شک کمک می کند. این فرق اول بود. بنابراین در صورتی که حکایت از واقع داشت حکایت از واقع که واقع که ثابت بشود واقع یک تعبدی نیست که یک جای خاصی محدود بشود واقع یعنی آن مطلوب واقعی ثابت می شود به ذات آن و لوازم آن. اما اصل که نظر به واقع ندارد یک حکم ظاهری است و حکم ظاهری فقط در حد محدود کارایی دارد و به تعبیر محقق خراسانی جعل حکم مماثل دارد. منظور از جعل حکم مماثل این است که اصل به خود واقع نمی تواند برسد تا حکم واقعی را حکایت کند. در ظاهر مثل یک حکم شرعی واقعی و مشابه سازی می کند. حکم مماثل نه تصویب است و نه ظنیات است حکم شرعی است از سوی شرع در این وضعیت یک حکم مماثل مانند یک حکم شرعی واقعی که در واقع هست الان در این ظرف شک یک حکم مماثلی جعل می کند. بنابراین این حکم مماثل در آن حداقل خودش خواهد بود بیشتر از آن کارایی و شعاعی دیده نمی شود. وجه دوم فرقی که محقق نائینی می فرماید اماره کشف ذاتی دارد منتها کشفش ناقص است و اعتبار شرع که بیاید این کشف کامل می شود لذا به اعتبار شرع می گوییم تتمیم کشف. بعد از که گفتیم کشف کامل است ذاتی بود از سوی شرع هم تقویت شد و کامل شد کشف مثل علم است. چطوری علم کشف است این اماره هم کشفش تام می شود و سرجای علم می نشیند. لذا در بحث قطع خواندیم که اماره قائم مقام قطع می تواند بشود. و آن کارایی و آن دور و آن نقشی که علم داشت این هم دارد. علم معلوم خودش را ثابت می کند مع الاثار و اللزوم و این اماره هم کشف می کند از معلوم و همه لوازم و آثار. این وجه دوم بود. وجه سوم می فرماید: ما در بحث حجیت گفتیم که مجعول در باب امارات فقط طریقیت است. و در اصل طریقیتی در کار نیست اعتبار شرعی هست در حد جری عملی. منظور از جری عملی یعنی آن قاعده را در مقام عمل جاری کنید فقط. یعنی آن حکم ظاهری را طبق آن اصل در مقام عمل جاری بسازید. این معنای جری عملی است. و اما اماره طریقیت دارد که در قطع طریقیت گفتیم که قطع طریق برای حکم واقع و اماره هم طریق است نسبت به حکم شرعی. پس از آنکه طریق بود درست همان کاری را که علم انجام می دهد اماره انجام می دهد طریق است و اعتبارش هم قطعی است علم شرعی به حساب می آید. فردی است از علم که علم تشریعی به تعبیر محقق نائینی. با این سه تا فرق این نتیجه اعلام می شود که امارات مثبتاتش اعتبار دارد و اصول مثبتاتش اعتبار ندارد. در حقیقت اصول قدرت و قوت اثبات لوازم را ندارد.[1]

 

نظر سید الخوئی در فرق اماره و اصل

و اما رای و نظر سیدنا الاستاد: در مقام فرق به سه فرق اشاره می کند و بعد هم اشکال و بعد هم نتیجه: می فرماید: مشهور این است که امارات مثبتاتش معتبر است و اصول مثبتاتش اعتبار ندارد. برای اینکه گفته می شود اصول در موضوعش شک اخذ شده است و در موضوع امارات شک اخذ نشده. اینکه در موضوع اصول شک اخذ شده که معلوم است حکمی را شک می کنیم دلیل نداریم که منظور از موضوع زمینه اجرای اصول شک در حکم واقعی است. و اما در موضوع اماره شک اخذ نشده، چون بیان یک دلیل است «ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا» شکی نیست می شود موردی باشد که شک هم باشد ولی شک از خصوصیات و شرائط نیست. این فرق اول، فرق دوم اشاره می فرمایند به آنچه را که محقق خراسانی فرموده اند به تعبیر خود ایشان که با توضیح می فرماید: منظور صاحب کفایه این است که می فرماید: درباره اماره مقتضی وجود دارد که این دلیل یعنی اماره دلالت کامل داشته باشد هم دلالت مطابقی و هم دلالت التزامی. دلالت مطابقی که همان خود مدلولش است دلالت التزامی لوازم و ملزومات را هم شامل بشود. پس در خود دلیل اعتبار اماره مقتضی وجود دارد که هدایت می کند ما را بر اینکه اماره چنین جایگاهی دارد که دارای دو مرحله از دلالت است دلالت مطابقی و دلالت التزامی. فرق سوم اشاره می کند به رای و نظر محقق نائینی که ایشان می فرماید: در فرق بین اماره و اصل از جهت مجعول است. مجعول در باب امارات طریقیت است و مجعول در باب اصول جری عملی است. که طریقیت که بود از سنخ علم می شود. و آن خصوصیت ها را دارد هم مدلول مطابقی و هم مدلول التزامی را ثابت می کند و بعد از این این سه فرق را که بیان می فرمایند در پایان می فرمایند: هیچ کدام از این فرق ها در واقع فرق قطعی نیست و موارد فرق می کند و مجعول هم به آن صورت نیست که محقق نائینی فرموده باشد.که ایشان اشکال می کند ولی در نهایت می فرمایند: «نعم» درباره اماراتی که از نوع اخبار باشد و حکایت این امارات لوازمش را هم ثابت می کند. ما هم همین را می گوییم که امارات که لوازمش را ثابت بکند از هر طریقی باشد برای ما فرق نمی کند سید می فرماید که امارات که لوازمش را ثابت می کند آن اماراتی است که از باب اخبار است مثل خبر واحد، بینه، اقرار که اینها از سنخ حکایت هستند. سیره قطعیه اینجا وجود دارد بر اینکه این اماراتی که از باب اخبار و حکایات هستند هم مدلول شان را مطابقتاً را ثابت می کنند و هم مدلول شان را التزاماً. و این همان مطلوب است. مبدا سیره باشد یا مبدا فرق این دو مدرک باشد نتیجه همان است که گفتیم که امارات مثبتاتش اعتبار دارد و اصول که تعبد است و اختصاص پیدا می کند به قدر متیقن فقط اکتفاء می شود به مدلول مطابقی و مدلول التزامی و لوازم را نمی تواند اثبات کند. اما اماره ای که از باب اخبار نباشد در حقیقت چنین اماره ای نداشتیم به طور کل اگر هم داشته باشیم دلیل اعتبارش اندازه و حد آن اماره را به طور خاص برای ما معین کرده است.[2] بحث متمماتی دارد که یکی از متممات این است که قدماء فروعی را ذکر کردند که در آن فروع گفته می شود که به اصل مثبت استناد شده است پنج فرع را سیدنا الاستاد ذکر می فرمایند شرح مسئله ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo