< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر محقق نائینی

ایشان فرمایش مفصلی دارد که با تلخیص که می فرمایند از این قرار است: درباره مجهولی التاریخ می فرمایند این حادثی که تاریخش مجهول است و اگر در برابر حادث دیگری باشد که تاریخش معلوم باشد در این صورت می بینیم که آن طرفی که مجهول التاریخ است جا برای استصحاب وجود دارد چون موضوعش دارای دو جزء می شود جزئی بالوجدان و جزئی بالتعبد.

 

معلوم التاریخ چند صورت دارد

و اما نسبت به آن طرفی که معلوم التاریخ است آن طرف می بینیم که اصل وجود ندارد همان بیان شیخ انصاری و محقق خراسانی با یک اضافات و تغییرات نظر ایشان همان می شود. نظر آن دو شخصیت این بود که شک نداریم معلوم التاریخ قبل از تحقق یقیناً نبوده و بعد از تحقق یقیناً هست و محقق نائینی می فرماید: طرف دیگر مجهول التاریخ و در اصطلاح می گوییم عدل، مجهول التاریخ مورد استصحاب قرار گرفت اما عدلش که معلوم التاریخ است به طور طبیعی از چند صورت بیرون نیست: یا یک عنوان بسیط منتزع از دو جزء است که می شود آن امر منتزع در مثال تقارن دو حادث موضوع حکم هست و این دو جزء که اسلام بود و موت مورّث، این دو تا را یکی بالتبعد و یکی را بالوجدان ثابت می کردیم در آن فرض. این معلوم التاریخ از چند صورت بیرون نیست‌ یک صورتش این است که این معلوم التاریخ می شود یک امر بسیط و منتزع از دو چیز. و آن دو چیز نقش اش محقق این موضوع می شود. یعنی اسلام و موت مورّث که آمد اینجا جزء موضوع نیست اینجا محقق موضوع است زمینه برای تحقق موضوع می شود. موضوع ما تقارن است و منتزع از این دو عنصری که یکی وجدانی بود و یکی بالاصل بود. پس از اینکه موضوع بسیط شد و آن دو جزئی که مورد استصحاب قرار می گرفت محقق شد استصحاب در اینجا اگر جاری بشود نسبت به آن دو جزء جاری می شود استصحاب که به آن دو جزء جاری بشود تقارن را ثابت می کند و نتیجتاً می شود اصل مثبت که با تحقق آن دو جزء تقارن ثابت می شود. تقارن که ثابت شد تقارن لازم عقلی است و این می شود اصل مثبت که دیگر جایی برای اعتبار ندارد. اما صورت دوم در رابطه با فرد معین، درباره فرد معین محقق نائینی می فرماید: این فرد معین پس از آنکه تحقق پیدا کرده است قطعی شده غایت استصحاب قطع شد، غایت استصحاب این است که یک یقین سابق و یک شک لاحق، یقینا که محقق شد نقض یقین به یقین می شود نه نقض یقین به شک. این تعبیر عبارت بود نسبت به بیان محقق خراسانی و شیخ انصاری.

 

سوال:

پاسخ: حالت اول این است که امر منتزع باشد و حالت دوم این است که خود این فرد متعین و معلوم الحدوث استصحاب را قطع می کند. این حالت ها برای این است که استصحاب در معلوم التاریخ جاری نمی شود. پس توجیه دومی که می تواند جلوی جریان استصحاب را در معلوم التاریخ بگیرد این است که قاطع قطع است یا به عبارت دیگر نتیجه اش می شود نقض یقین به یقین.

 

سوال:

پاسخ: موضوع ارث این بود که اسلام وارث و موت مورّث، جزء موضوع اسلام وارث بود که وجدانی بود عدم موت مورّث قبل از اسلام وارث بود. استصحاب می کنیم تا اسلام وارث یعنی بعد از اسلام وارث اگر موت اتفاق افتاده باشد موضوع محقق است. درباره اسلام وارث که فرد معلوم است نمی توانید استصحاب جاری کنید. درباره فرد معین نمی توانید استصحاب جاری کنید برای اینکه قطع کرد یقین سابق را، و آن عدم اسلام بود و اسلام آمد نقض یقین به یقین شد پس استصحاب جاری نمی شود. بعد می فرماید درباره موضوعی که مردد باشد بین مجهول و معلوم یا به عبارت دیگر اگر متعلق استصحاب ما احدهما مجهول التاریخ بود قضیه از این قرار است که گفتیم که در مجهول التاریخ استصحاب جاری می شود با شرحی که دادیم و در معلوم التاریخ آن استصحاب جاری نمی شود با شرحی که داده شد. محقق خراسانی و شیخ انصاری اول مجهولی را گفتند بعد احدهما المجهول را ایشان اول احدهما المجهول را گفتند بعد مجهول را. اما می فرماید اگر فرض کردیم هر دو حادثه مجهولی التاریخ بود در مثال اسلام هم تاریخش معلوم نیست و موت مورث هم تاریخش معلوم نیست. اگر هر دو مجهولی التاریخ بود ایشان می فرماید در هر کدام استصحاب جاری است طبق نظر شیخ انصاری ولیکن تعارض می کند و بعد از تعارض هم تساقط. اینجا می فرمایند محقق خراسانی به تعبیر ایشان علامه محقق صاحب کفایه توجیه دیگری را ارائه فرمودند هرچند هر دو قائلند که استصحاب در مجهولی التاریخ جاری نیست منتها شیخ انصاری می فرماید که جاری است با تعارض از بین می رود و محقق خراسانی می فرماید که ارکانش کامل نیست که ارکان اتصال شک به یقین محرز نیست که شک احراز بود که اگر احراز نشود شبهه مصداقیه می شود و تمسک به دلیل استصحاب در شبهه مصداقیه جایز نیست.

 

منظور از اتصال چیست؟

وانگهی می فرماید نکته اضافی که فرمایش محقق خراسانی درست است که اتصال شک به یقین در استصحاب نقش اساسی دارد و قدر متیقن است اگر انفصال باشد شک در شمول دلیل می کنیم و شک در شمول مساوی با عدم شمول است شبهه مصداقیه می شود این درست است اما باید دقت کرد که منظور از اتصال شک به یقین اتصال زمان مشکوک به زمان متیقن است نه اتصال زمان یقین به شک. برای اینکه یقین و شک از صفات نفسانیه وجدانی است و شک بردار نیست. از وجدانیات است. خود طرف می داند که الان یقین کجاست و شک کجاست این دیگر شک بردار نیست که ما بحث کنیم که اینجا شک با یقین اتصال دارد یا ندارد. لذا اگر بحث از اتصال شک به یقین باشد جای بحث ندارد بلکه بحث جایی است که ما شک بکنیم که مشکوک ما به متیقن اتصال دارد یا ندارد. در مجهولی التاریخ چون احتمال می دهیم مثلا یقین شماره یک بود و مشکوک شماره دو و سه بود ما که درباره ابقای شماره دو استصحاب می کنیم احتمال می دهیم که شماره یک بعد از شماره دو باشد یا قبل از شماره دو باشد. اگر قبل از شماره دو باشد که حد فاصل می شود بین یقین و این شماره دو. در وضعیتی که شک به وجود آمد اتصال احراز نمی شود و احراز اتصال شرط اساسی بود. می فرماید: بنابراین ما درباره اتصال یقین به شک فقط اتصال متیقن و مشکوک را بگیریم که در آن مثال گفتیم و کامل شد. این نکته تکمیلی از ایشان بود نسبت به فرمایش محقق خراسانی. وانگهی می فرماید تا اینجا بحث در این بود که ما علم تفصیلی داشته باشیم به احد الطرفین یا احد الحادثین ولیکن اگر علم تفصیلی نبود و علم اجمالی بود، که تا اینجا علم تفصیلی بود یعنی تا اینجایی که شیخ انصاری و محقق خراسانی بحث کرده اند در حقیقت علم تفصیلی است ولی شبهه آمده است در مصداق،

 

دو قسم علم اجمالی

و علم اجمالی هم دو قسم است: علم اجمالی نسبت به خود مکلف فی نفسه، علم اجمالی نسبت به متعلق علم. اصطلاح معروف این است که علم اجمالی قسم دوم است که اجمال در متعلق است. براساس بیان محقق نائینی علم اجمالی دو قسم است یک علم اجمالی که مربوط می شود به متعلق علم، علم داریم یکی از این دو اناء نجس است که متعلق اجمال دارد. در رسائل یک سوال و جواب آمده است که علم که اجمال ندارد اجمال از کجا آمد؟ جوابش آمد که اجمال در متعلق است علم اجمالی از باب وصف شئ به حال متعلق است. بنابراین علم اجمالی دو قسم شد براساس بیان محقق نائینی، قسم اول اجمال در در ذهن مکلف بود و قسم دوم اجمال در متعلق. در این مثال محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه تصریح می کند تا اینجا علم تفصیلی بود یعنی مکلف به طور تفصیل علم داشت که احدهما، این در ذهن مکلف این علم تردید نداشت ابهام و اجمال نداشت محقق بود، اما اگر فرض کنیم که در ذهن مکلف بما هو مکلف علم محقق نیست یعنی یک علم اجمالی است که یک ظرف نجس شده است فقط کدام و کجا و به چه صورت آن متعلق را کار نداریم در خود ذهن مکلف یک علم اجمالی است یک ظرف نجس شده است آن علم اجمالی که در ذهن مکلف علم تفصیلی بود که تفصیلاً یکی از این دو تا ظرف ولی شبهه در متعلق بود. در این فرضی که می گوییم به شبهه در متعلق نیست به شبهه در متعلق کار نداریم خود ذهن یک علمی دارد که متعلقش اصلا معلوم نیست به این بوده یا به یکی بوده یا به دو تا بوده اصلا معلوم نیست. می فرماید اگر علم اجمالی بود در خود ذهن مکلف علم اجمال داشت منهای متعلق مسئله به سه صورت تصویر و تصور می شود: صورت اول این است که می فرماید مکلف علم داشته باشد که یکی از این اناء نجس است ولی هیچ گونه رد پایی معلوم نیست اجمال در حد اطلاق است. یعنی علم خود مکلف به تفصیل به جایی تعلق نگرفته بود فقط می داند یکی از این ظروف نجس است. این صورت اول، صورت دوم این است براساس مثال محقق نائینی مکلف علم دارد که این ظروف که در داخل اتاق است پاک است یک ظرفی که خارج از اتاق است ان نجس است و آن خارج یک ممیزاتی دارد و خصوصیاتی دارد ظرف بزرگ تری است یا مثلاً وزنش سنگین تر است این را می داند ولی بعد از این تعیین آن نجس یک مرتبه اشتباه صورت می گیرد که آن ظرفی که نجس بود الان کجا شد، در این ظرفهاست یا جای دیگری است؟ یک اشتباه فراگیر به وجود می آید. این صورت دوم، صورت سوم می فرماید همین صورت دوم بحالها، یقین داریم به طهارت ظروف داخل اتاق و نجاست ظرف خارج اما آن ظرف خارج ممیزات ندارد به تعبیر ایشان. و بعد هم اشتباه می شود به هر دلیلی که نجس آنکه بیرون اتاق بود آن است یا این ظروفی که داخل اتاق بود. اشتباه در تطبیق می شود و شبهه ایجاد می شود. این سه صورت را که در نظر گرفتیم صورت اول که عبارت بود از اجمال از شخص عالم یعنی یک علم اجمالی داشت هیچ چیز دیگری نبود در این صورت می فرماید: اتصال شک به یقین موجود است چون علم اجمالی است و شک هم با علم اجمالی ارتباطش برقرار است و استصحاب جاری می شود و هر قسمتی را که فاصله در نظر می گیرید یا در متعلق علم اجمالی قرار دارد یا در متعلق شک قرار دارد پس اتصال بین شک و یقین برقرار است فاصله وجود ندارد چون علم اجمالی یکی از محسناتش این است که دامنه اش وسعت دارد وسعت که داشت فاصله را کم می کند و اتصال بین شک و یقین وجود دارد و استصحاب جاری می شود ولی با تعارض تساقط می کند چون دو حادثه است ظرف داخل اتاق و ظرف بیرون. پس نسبت به هر دو استصحاب جاری می شود ولی با تعارض تساقط می کند. اینجا صحبت از عدم اتصال نیست چون علم اجمالی است علم به فرد نبود که تا احتمال بدهیم که قبل و بعدی وجود داشته باشد. علم اجمالی که اجمالا یکی از این ها محدوده علم می آید تا خط دوم می رسد، محدوده شک هم از خط سه می رسد تا خط دو. پس اتصال شک با یقین برقرار است. اما در مورد دوم و همین طور سوم اتصال شک با یقین برقرار نیست. برای اینکه آن دو صورت تقریبا اجمالش برمی گردد به اجمال در متعلق. موقعی که اجمال در متعلق برگشت اجمال در متیقن و مشکوک می شود و صحبت که از اجمال در متیقن و مشکوک بود زمینه برای اتصال شک به یقین فراهم می شود. در آن دو صورت اتصال بین شک و یقین برقرار نیست مثل مثال هایی که قبلا زدیم. در نتیجه یک نکته ای را اضافه می کند این است که توارد حالتین که طهارت و نجاست نسبت به ظرفی است که می رود داخل آب پاک می شود و می آید بیرون تنجیس می شود دلو بود، نسبت به توارد حالتین اشکال این بود که قطعا اتصال بین یقین و شک قطع می شود و استصحاب جاری نیست.[1] تا این قسمت از مطلب که در ابتداء هم ایشان فرمودند این شد که رای ایشان مطابق است با رای محقق خراسانی. و محقق خراسانی هم با شیخ انصاری در رای موافق است ولی در مری موافق نیستند مرای شیخ انصاری تعارض است و مرای محقق خراسانی عدم تمامیت ارکان است. تا این قسم بیان محقق نائینی کامل شد اما رای و نظر سیدنا الاستاد و تحقیق فردا ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo