< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیه سیزدهم بحث درباره استصحاب حکم مخصص

در این رابطه که شیخ انصاری و محقق خراسانی و صاحب نظران دیگر بحث دارند ورودی بحث این است که محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید عام با استصحاب اگر تعارض کند همیشه عام مقدم است و تقدم عام از قبیل تقدم امارات بر اصول است و آن تقدم آیا از باب ورود است یا از باب حکومت در مثال بحث و خلاف وجود دارد که در تتمه همین بحث استصحاب یادآور می شویم ان شاء الله که تقدم امارات نسبت به اصول از قبیل تقدم وارد بر مورود است یا از قبیل تقدم حاکم بر محکوم. بحث درباره جریان استصحاب درباره حکم مخصص است. عامی داریم لفظی و مخصصی داریم لبی، «اکرم العلماء» عام است و عدم اکرام زید عالم تخصیص است بالاجماع، اجماع شد که زید عالم را اکرام نکنید این تخصیص که تخصیص لبی است یعنی به وسیله اجماع است اجمال دارد که گفته شده بود زید عالم را اکرام نکنید روز جمعه و چون تخصیص لبّی هست روز شنبه شک می کنیم که این عدم اکرام اختصاص داشت به روز جمعه و جمعه قید بود یا جمعه ذکر مثال بود شنبه هم عدم اکرام درباره زید عالم وجود دارد. آنچه که متیقن است عدم اکرام زید روز جمعه است و آنچه که مشکوک است عدم اکرام روز شنبه، در این روز شنبه ما دو پنجره داریم یک راه به سوی عام که از پنجره عام استفاده کنیم که عام می گفت «اکرم العلماء» روز جمعه فقط قطع شد و شنبه را تحت نفوذ عام قرار بدهیم «اکرم العلماء» این یک طریق، طریق دیگر داریم که حکم مخصص را استصحاب کنیم حکم مخصص روز جمعه قطعی بود الان روز شنبه شک می کنیم که این حکم باقی است یا باقی نیست استصحاب کنیم. این بحثی است معروف در اصول تحت عنوان استصحاب حکم مخصص. در این رابطه بحث و تفصیل زیاد وجود دارد، قبل از اینکه وارد شرح آراء صاحب نظران بشویم یک نکته مقدماتی لازم به ذکر است،

 

توضیحی درباره اقسام فرعی عام

عام یک اقسام اصلی دارد که در اصول و جاهای دیگر بحث کرده باشیم که همان اقسام سه گانه است که عام منقسم می شود به عام استغراقی و مجموعی و بدلی. این تقسیم معروفی است در بحث عام و خاص هم این را با اضافاتی گفتیم. و اما یک تقسیم فرعی دارد که در اصول مطرح است. در اصول گاهی اطلاق می شود عام به عام افرادی، عام افرادی همان عام استغراقی است. در اصول دو قسم بلکه سه قسم عام دیگر بکار می رود، این سه قسم عبارتند از: 1. عام احوالی، 2. عام ازمانی، 3. عام مکانی. این اقسامی است که در اصول در ضمن بحث می شود. منظور از عام احوالی این است که متعلق طلب فرد است ولیکن عموم آن از حیث حالات فرد است. مثلاً می گویید «اکرم زیدا فی کل حال» اطلاق احوالی دارد زید در شهر است یا در دهات است یا مسافر است حاضر است عالم است جاهل است ایستاده است یا نشسته است که مربوط به هر حالی است. قسم دوم عبارت است از عام ازمانی، عام ازمانی این است که مثلاً مولی بگوید «اکرم العالم کل یوم» هر روز، این عموم مربوط می شود به زمان، جمع زمان را در اصول ازمان می گوید. ازمان جمع زمان که جمع معروف ازمنه است ولی در ادبیات عرب به ازمان هم جمع بسته شده تقریباً تعبیر شعرائی است در شعر جمع زمان به ازمان آمده است هرچند در اصطلاح معروف جمع زمان همان ازمنه است. این شد عام ازمانی. قسم سوم عام مکانی، در عام مکانی مثال زده اند گفته اند که «کل من سافر اربع فراسخ یقصر» این نسبت به مکان است. بعد یک مرتبه کلمه مکان را هم دنبال این بیان می آورید یا کلمه مکان را نمی آورید می گویید «کل من سافر اربعه فراسخ فلیقصر» حالا آن مکان ممکن است شهر بزرگ باشد محل اقامه باشد یا طریق باشد. اطلاق مکانی دارد.

 

آراء صاحب نظران در استصحاب حکم مخصص

در این رابطه بعد از که این توضیح داده شد مسئله را بررسی کنیم، مسئله این بود بررسی استصحاب حکم مخصص، در این رابطه آراء صاحب نظران از این قرار است: 1. رای شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در همین تنبیه استصحاب حکم مخصص مبنی بر تفصیل در مسئله هست. می فرمایند: در صورتی که امر دائر بشود بین تمسک به عام و استفاده از استصحاب باید به عام توجه کنید که عام اگر عام ازمانی بود تمسک به عام جا دارد یعنی «اکرم العلماء فی کل یوم» در حقیقت، یک روز را مخصص برداشت روزهای بعدی که در قلمرو مخصص مشکوک می ماند عام آن را شامل می شود. این طبق قاعده هم هست، در شبهه مخصص تمسک به عام می شود و عام مقدم بر مخصص می شود. که شبهه مصداقیه عام چیزی است و شبهه مصداقیه مخصص چیز دیگری است. ما آن قانونی را که داریم که در شبهه مصداقیه عام داریم که به عام تمسک نمی شود سرّش هم این بود که عام موضوع درست نمی کند عام حکم را روی موضوعی درست گسترش می دهد موضوع درست کن نیست که یک عالم مشکوک را عالم درست اعلام بکند. و اما در شبهه مصداقیه مخصص گفتیم که تمسک به عام می شود. برای اینکه مخصص باید دلالتش کامل باشد بر مدلولش. عام را فرض کردیم که ظهور برایش منعقد شده است تمام افراد خودش را شامل شده است یک فردی را که خاص از قلمرو عام خارج می کند به طور مشخص خارج می شود. اما آن فردی را که خاص به طور واضح خارج نکند مشکوک باشد پس خاص دلالتی ندارد و خاص که دلالت بر مدلول خودش نداشت دلالت عام کامل بوده و هست. این را در عام و خاص بحث کرده بودیم الان شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر عام ازمانی بود یعنی همه زمان ها را فرا می گرفت عام مقدم است در این مورد و استفاده از استصحاب کار نادرستی است. و اما اگر عام ازمانی نبود هرچند عام افرادی باشد عام افرادی یعنی عام استغراقی، «اکرم کل عالم» هر عالم را اکرام کن به زمان عمومیت و گسترشی اعلام نشده باشد در این صورت می فرماید: استصحاب مقدم است شک می کنیم که حکم مخصص را استصحاب کنیم یا تمسک به عام بکنیم، استصحاب را باید مورد استفاده قرار بدهیم. برای اینکه اولاً عدم مقتضی و وجود اقتضاء، اما عدم مقتضی عام مقتضی ندارد چون عمومش ازمانی نیست عمومش افرادی است. و وجود اقتضاء مخصص نقش آن در بافت عام و خاص این است که ورودش برای یک بار کافی است مخصص نیاز به تعدد ندارد که برای روز جمعه تنها بیاید و برای روز شنبه تنها بیاید. ورود مخصص یک بار کفایت می کند. این جوری نیست که ما برای روز شنبه مجددا «لا تکرم» داشته باشیم. آن «لا تکرم زید العالم» یک بار از تحت عام این زید العالم را همیشه خارج می کند و تکرار دیگر نمی خواهد. و اقتضاء دارد یعنی مخصص اقتضاء دارد که گفتیم مخصص یک بار که وارد بشود کافی است در مخصص کسی نمی گوید که باید برای هر روز هر نوبت متعدد وارد بشود. «لا تکرم زید العالم» این برای همیشه هست.

 

سوال:

پاسخ: اولا عدم مقتضی برای عموم است چون عموم ازمانی نیست و ثانیا وجود اقتضاء نسبت به مخصص، مخصص که روی عام یک بار وارد بشود و دلالتش کامل باشد همان ورود کافی است دیگر تعدد در ورود اصلاً جا و زمینه ندارد. ما حصل رای شیخ انصاری درباره استصحاب حکم مخصص این شد که تفصیل قائلند، اگر عموم ازمانی بود عام مقدم است و اگر عموم ازمانی نبود استصحاب مقدم است. سوال: عام ازمانی را از کجا بفهمیم؟ این همان کار اجتهادی است، از اطلاق به دست نمی آید، اگر قرینه ای بود کلام محفوف به قرینه بود که ظهور محقق شد آن ظهور متبع است. شما نگویید که قرینه اگر بود که ظهور نیست چون گفته بودیم ظهور دو قسم است ظهور حاقی و ظهور قرینه ای. قرینه چیز دیگری نیست قرینه متمم کلام است مجموعا یک ظهور بیرون می دهد. اگر کلام محفوف به قرینه بود قرینه لفظی داشت که در حقیقت جزء‌ بیان است و قرینه حالیه هم بود باز هم بستگی به کلام دارد براساس قرینه باید استفاده بشود و ظهور هم باید احراز بشود. که حجیت ظهور یکی از خصوصیاتش احراز ظهور بود اگر در ظهور شک داشته باشیم مساوی با عدم ظهور است. بنابراین راه ظهور فحص اجتهادی است لذا ما که گفتیم که اصول با قواعد فقهی فرقش این است که استفاده از اصول اجتهاد می طلبد و استفاده از قواعد فقه اجتهاد لازم ندارد. خود فهم ظهور یکی از مطالب سنگین اجتهادی است که مضافا بر شرائط یک نکته ذاتی یا صفاتی برای خود فرد هم می خواهد. ما در اصطلاح قدیم مان داشتیم که مجتهد در حد اجتهاد و عدالت و مستقیم السلیقه. ما داشتیم در تاریخ زندگی مان بعضی از اعاظم و افاضل نجف بود خیلی مطلب بلد بود ولی وقتی درس اش می رفتید نمی فهمید که این اصول می گوید یا فقه. بنابراین درباره ذوق هم خیلی باید دقت کنیم که این ظهورات ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با ذوق سلیم هم دارد. یک فقیهی باشد و دارای عدالت و دارای مرتبت علمی و دارای ذوق سلیم که ظهور را تشخیص بدهد و به اجتهاد برسد. خدا ان شاء‌الله برای همه ما و شما توفیق ارتقاء در مدارج علم و عمل صالح عنایت کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo