< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

96/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صورت دوم از ترجیحات روایت به اعتبار اوصاف راوی

صورت اول ترجیح مربوط بود به کمیت و صورت دوم ترجیح مربوط به اوصاف راوی است. این اوصاف در دو مرحله قرار دارد: اوصاف اساسی و مشهور و اوصاف باعث فضیلت و غیر مشهور. و همه این اوصاف در حقیقت یک امتیاز و یک وصف مثبت برای راوی هست که در موقع تعارض می تواند مرجح قرار بگیرد.

 

ترجیحاتی که به وسیله اوصاف راوی است

و تفصیل بحث از این قرار است: ترجیحاتی که به وسیله اوصاف راوی هست در درجه اول یعنی مشهور و بنیادی عبارت است از چهار وصف که قبلاً هم درباره خبر واحد اشاره شد، الان تفصیل آن را یادآور بشویم: 1. عادل بودن راوی، 2. ممدوح، 3. موثق، 4. مورد اعتماد عملی اصحاب است. اما وصف اول که عادل بودن بود منظور از عادل در بحث رجال عادل فقهی نیست عادل در اصطلاح شرع نیست، عادل در اصطلاح رجال امامی بودن است. یعنی پس از که توثیق داشت باید امامی باشد که می گوییم ثقه عدل. این وصف در صدر قرار دارد جزء اوصافی است که تاثیر بنیادی دارد که بدون آن حجیت به اعتبار تمام نیست علی قول. و این وصف از یک سو وصف اعتبار است از سوی دیگر در مقام تعارض مرجح است. 2. ممدوح بودن، درباره ممدوح بودن اشاره شد راوی توثیق ندارد ولی مدح دارد. مدح به طور کل دارای دو درجه است: یک درجه اش که فقط یک فرد یک وصف مثبتی اعلام می شود، راوی کتاب دارد، راوی شاعر است، راوی اهل ولایت است، اینها وصف است ولی با توثیق ارتباط نزدیک ندارد. درجه دوم مدح که در اصطلاح رجال گفته می شود که مدح قریب به توثیق. مدائحی است که درباره یک راوی گفته می شود که این راوی مورد اعتماد مومنین بوده است. و راوی کسی بوده است که امر به معروف و نهی از منکر می کرده است. راوی کسی است که درباره ولایت اهل بیت کتاب نوشته است. این دسته دوم را اهل رجال و درایه می گویند که مدح قریب به توثیق است. این یک هم یک ترجیح است. البته مدح هر دو درجه اش ترجیح است و موجب اعتبار است ولی درجه دوم مدحی است که قریب به توثیق هست. در این رابطه از این سنخ و از این مدائح می گوییم خادم اهل بیت، وکیل از طرف اهل بیت، در بحث رجال گفتیم که اگر یک راوی خادم بودنش قطعاً ثابت بشود و وکیل بودنش قطعاً ثابت بشود به مقتضای فهم متشرعه و به مقتضای حکم و موضوع وکیل امام و خادم امام مساوی با وثاقت است. اشکال شده بود که می تواند یک خادم خائن باشد، جوابی که داده شده بود این بود که ما استثناء هر کجا داریم، ما می خواهیم عنوان را به طور کلی و نوعی صحبت کنیم. استثناء امامزاده هم گاهی فاسد می شود. یکی از نواب یک وقتی خودش را کنار کشید. خیلی افرادی که پایین تر از انبیاء و اولیاء از اقشار بسیار محترم و مقدس می شود فاسد بشود و منحرف. در طول تاریخ خدام امام اجلاء و ثقات و اعاظم بوده اند. حالا یک خادمی که در اثر معیشت آمده بود و واقعا هم خادم نبود چند روزی خدمت می کرده با پول، بعد واقعه کربلا پیش آمده و رفته لشکر عمر سعد، آن را دیگر نمی گوییم که کل خدام امام ائمه علیهم السلام محل وثوق نباشند. و همین طور وکلاء، اشکال می شود که وکیل معتمد است در امور مالی، در قول که گفته نشده است. این معلوم است که این اشکال یک اشکالی برخواسته از دقت عقلی است کسی که وکیل باشد و معتمد باشد معتمد است دیگر قطعاً. بنابراین خادم و وکیل هم از اوصافی است که قطعاً امتیاز است و اعتبار هست و در مقام تعارض از مرجحات است

 

توثیق عام و توثیق خاص

اما درباره توثیق همان طور که اشاره شد توثیق به طور کلی دو قسم است: قسم اول توثیق خاص و توثیق عام. توثیق خاص هم عبارت است از توثیق مشهور و غیر مشهور. توثیق خاص مشهور در رجال توسط سه محدث کبیر و فقیه بزرگوار است که شیخ طوسی و شیخ نجاشی و شیخ کشی است. و توثیق خاص غیر مشهور به وسیله مشایخ از قدماء مثل شیخ مفید و شیخ کلینی و شیخ صدوق و سید است. اینها توثیقات است و توثیقات معتبری است. که هم توثیق و اعتبار و ترجیح دارد. و اما توثیقات عام به طور کلی توثیقات سه توثیق عام قابل اعتماد صاحب نظران داریم، توثیقات عام دیگری هم هست که محل بحث است آن سه توثیق عام که تقریبا از اعتبار بالا و مورد اتفاق به حساب می آید عبارتند از: 1. رواتی که در سند تفسیر قمی آمده باشد، 2. رواتی که در سند کتاب کامل الزیاره ابن قولویه آمده باشد، 3. مروی عنه مشایخ ثلاث که ابن ابی عمیر و بزنطی و صفوان. این سه نفر بالاتفاق شیخ طوسی در بحث حجیت خبر در کتاب عده می فرماید: «مراسیلهم کمساند الثقات» که این در آن حد از اعتبار هستند که از هر راوی که روایت نقل بکنند اعتبار دارد حتی اگر به عنوان مرسل هم اگر نقل بکند مثلا ابن ابی عمیر عن بعض اصحابنا باز هم اعتبار دارد. این توثیقات تا اینجا هر کدام توثیق است و ترجیح. هر یکی از این روات با راوی مقابل که فاقد این وصف باشد معارضه کند این راوی مقدم است و مرجح است که مرجحش این اوصاف است. اینها ترجیحات و مرجحات سندی بود. اما تا به اینجا این اوصافی که گفتیم مرجحات و توثیقات مرجحاتی است که مسلم است ولی منصوص نیست، در عین متن نیامده است که توثیق شیخ طوسی اعتبار دارد اما این توثیقات اعتبارش مسلم است،

 

اعتبار توثیقات

در رجال بحث کردیم که اصل توثیقات از کجا اعتبار داریم که گفتیم مسلم است و یک تحلیلی هم درباره اعتبارش داشتیم که گفتیم اینها دارای سه وصف هستند: 1. قدمت در حدی که اینها از تابعین هستند و اصحاب را درک کرده اند. 2. اشراف و احاطه در روایات که روایات در دست اینها بوده، 3. ورع و زهد اینها. این سه وصف که برای اینها ما قطعا دیده ایم و قطعا محقق است کسی که با این سه وصف از روایت خبری بگوید و توثیق و تضعیفی داشته باشد اعتبارش قطعی است از باب خبرویت. و با این خصوصیات قطعا موجب اطمینان هم می شود. اعتبار این توثیقات از باب اهل خبره بود و معتبر اما ترجیح به وسیله این اوصاف از چه باب است؟ اولاً و ثانیاً، اما اولاً ترجیح به وسیله وثاقت که یک راوی موثق است و یک راوی مجهول است تضعیف هم نشده، اینجا قطعا موثق مقدم و مرجّح است برای اینکه اولاً این ترجیحات اجماعی است از اجماع هم بالاتر متسالم علیه است. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب مبادی الاصول بحث حجیت خبر می فرماید: ترجیح مورد اجماع مسلمین است. این تعبیر ایشان در مورد اعتبار این ترجیح مساوی است با تسالم. یعنی یک امر مسلمی است. این اولاً و ثانیاً یک روایت موثق نسبت به یک روایت ضعیف که ترجیح دارد می گوییم از باب اخذ به قدر متیقن است. چون یعنی در این مورد یک قاعده وجود دارد و آن دوران امر بین تعیین و تخییر است. دو تا روایت است یک روایت مرجح دارد و یک روایت مرجح ندارد. آیا این روایتی که مرجح دارد علی التعیین اعتبار دارد یا علی التخییر؟، دوران امر بین تعیین و تخییر که شد قاعده اخذ به تعیین است. برای اینکه تخییر یا آن عدلی که در تخییر قرار داشته باشد مشکوک الحجیه می شود. درباره عدل تعیین اطمینان به حجیت داریم و درباره عدل تخییر شک در حجیت داریم. شک در حجیت هم مساوی با عدم حجیت است. نکته دوم هم برمی گردد به منشا، منشا اعتبار توثیق بالاخره عقلائی می شود. هر دلیلی که صبغه عقلائی به خودش گرفت از سنخ لبّیات در می آید وبحث که از سنخ لبّیات بود وقتی که شک بکنیم در یک موردی دلیل لبّی مورد مشکوک را شامل نمی شود فقط قدر متیقن را می گیرد. قدر متیقن آن است که مرجح دارد. این اوصاف اوصافی بود که به اصطلاح از سوی فقهاء به عبارت دیگر اوصافی است مستفاد از تصریحات فقهاء که این اوصاف در راوی مرجح است و سبب اعتبار. اما بخش دوم مرجحات منصوصه که در متن روایت ثبت شده است.

 

مقبوله عمر بن حنظله

به طور عمده این مرجحات در روایات علاجیه آمده است که مقبوله عمر بن حنظله که این روایت در باب ترجیح یک نقش اصلی دارد. سند شیخ کلینی عن محمد بن یحیی که محمد بن یحیی عطار است قمی، عن محمد بن الحسن که ابن ابی الخطاب است و موثق و دارای توثیق. عن محمد بن عیسی هم که از اجلاء و ثقات است. عن صفوان بن یحیی که جزء اصحاب اجماع هم هست و جزء مشایخ ثلاث هم هست. عن داود بن الحصین که توثیق خاص دارد تا اینجا سند کاملا درست است و صحیحه است. عن عمر بن حنظله،

 

وثاقت عمر بن حنظله

عمر بن حنظله را سیدنا الاستاد می گوید که وثاقت و اعتبار ندارد نه توثیق خاص و نه توثیق عام. اما در عین حال این عمر بن حنظله یک اوصاف و یک مطالبی درباره این راوی آمده است که ما را به سمت توثیق ایشان دعوت می کند. اولاً شهید قدس الله نفسه الزکیه در شرح درایه می فرماید: عمر بن حنظله موثق است منتها توثیق شهید از لحاظ رجالی توثیق کامل نیست، هرچند امتیازی به حساب می آید مگر کسی که شخصاً اعتماد و وثوق پیدا کند به توثیق شهید. اما طبق قاعده از توثیق قدماء نیست و مورد اتفاق و تسالم قرار ندارد تا توثیق علامه هم همین طور است که شهید شاگرد فخر که فرزند علامه حلی است و توثیق خود علامه حلی هم اعتبار کامل بین صاحب نظران ندارد برای اینکه می فرمایند: اجتهاد خودشان بوده. آن اوصاف سه گانه ای که گفتم درباره موثّقین درباره علامه نیست. شهید توثیق کرده است منتها توثیق شهید هم عدد کمی نیست یعنی یک امتیاز ثبت می کند. و اما مضافا بر آن دو روایتی داریم که در این دو روایت یک اشعارهایی یا یک دلالت هایی نسبت به توثیق عمر بن حنظله دیده می شود. و آن در کتاب کافی باب وقت الظهر و العصر در اینجا یک روایتی است یزید بن خلیفه نقل می کند که از آقا امام صادق سوال کردم که «ان عمر بن حنظله اتانا من عندک بوقت» گفت عمر بن حنظله از سوی شما نسبت به وقت نماز به ما خبر داده، امام فرمود: «لا یکذب علینا» این اشعار یا حتی دلیل بر توثیق می شود. در تحقیقات رجالی گفته شده است که این یزید بن خلیفه مشکل دارد واقفی است. بنابراین سند درست نیست. خود یزید بن خلیفه واقفی است. تحقیقی که ما انجام دادیم یزید بن خلیفه توثیق عام دارد و از رجال مروی عنه صفوان است پس این روایت با این توثیقات عام در حد توثیق شهید می تواند اعتبار برای امتیاز دوم برای عمر بن حنظله ثبت کند. روایت دوم در کتاب تهذیب شیخ باب عمل لیله الجمعه در آنجا روایتی آمده است نقل می کند عمر بن حنظله عن ابی عبدالله علیه السلام «قال انت رسولی الیهم» امام صادق به عمر بن حنظله فرموده باشد که «انت رسولی الیهم». این دیگر دلالت و هدایت می کند به اینکه عمر بن حنظله مورد وثاقت امام بوده است. اما اشکالی که وجود دارد این است که این متن از خودش است. کلامی که از خود شخص مربوط به وصف خود آن شخص آمده باشد عند العقلاء اعتبار ندارد که اقرار العقلاء لانفسهم می شود. این شبیه تذکیه هم می شود و اعتبار اصلا ندارد. تا به اینجا دو امتیاز برای عمر بن حنظله ما توانستیم بیاوریم. اما امتیاز اصلی این است که عمر بن حنظله این روایتش مخصوصاً مقبوله هست. یعنی اعتماد اصحاب در حدی است که وصف برای این روایت به ثبت رسیده که این روایت مقبوله است. لذا روایت عمر بن حنظله نمی گوییم مقبوله عمر بن حنظله می گوییم. مقبوله از حد بالای معمول بهاست. معمول بها دو قسم است: یک معمول بها که اکثر اصحاب عمل کرده اند نسبت به آن روایت. تقریبا در حد شهرت عملی است. اما یک معمول بهاست که در حد مقبوله می رسد که مقبوله تقریبا می شود مورد اجماع فقهاء. پس معموله دارای دو درجه است: یک درجه از معموله آن است که می شود در حد شهرت عملی و یک درجه اش که اگر عمل در حدی بود که مقبوله شد این عمل تا جایی رسیده است که می گوییم اجماع عملی درباره این روایت یا این راوی وجود دارد. ما در تردیدمان حداقل را می گیریم می گوییم این مقبولیت نسبت به عمر بن حنظله است یا نسبت به این روایت،‌ آن حداقل را می گیریم می گوییم نسبت به همین روایت مورد عمل اصحاب هست تا حد مقبوله که اتفاق یا اجماع علماء یا اجماع عملی نسبت به وثاقت این راوی محقق شده است. بنابراین سند خالی از اعتبار نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo