< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام اجتهاد

به طور معروف اجتهاد به دو قسم منقسم می شود: اجتهاد مطلق و اجتهاد متجزی. این تقسیم اول و معروف است. تقسیم دوم که تقسیم غیر معروفی است عبارت است از انقسام اجتهاد به اجتهاد بالملکه و اجتهاد بالفعل. یا به عبارت دیگر اجتهاد بالقوه و اجتهاد بالفعل.

 

اجتهاد مطلق و متجزی

اما در تقسیم اول که گفته می شود اجتهاد یا مطلق است یا در حد تجزی است، در این رابطه باید توجه کرد که آیا این دو قسم خارجاً وقوع و تحقق دارد یا ندارد؟ به عبارت دیگر در ابتداء کار از امکان اجتهاد بحث به عمل می آید. در این رابطه آنچه رای مشهور بلکه اکثریت قریب به اتفاق اعلام می کند این است که اجتهاد ممکن است، چرا بحث از امکان اجتهاد به عمل می آید؟ به جهت دو نکته: نکته اول توهم بعضی از ابناء‌ عامه و نکته دوم رای انسدادی ها. که می گویند باب علم منسدّ است و اجتهاد به معنای تحصیل علم یا اطمینان بر استنباط احکام مسدود است. به جهت این عوامل مطلب اول از امکان اجتهاد مورد بحث قرار می گیرد. اکثریت قریب به اتفاق صاحب نظران بلکه تمامی صاحب نظران بر این هستند که اجتهاد مطلق ممکن است. یک فرد می تواند با استعدادی که خدا برایش عنایت کرده باشد و با شرائط ظاهری و معنوی برسد به سرحد اجتهاد. و اجتهاد مثل علوم دیگر علوم انسانی و علوم عقلی و علوم فیزیکی و فلسفی نیست که فقط تلاش و شرائط ظاهری آدم را به اجتهاد مطلق برساند، در تجربه قطعی که ما داریم ربّما کسانی که استعداد آنچنانی هم نداشته اند رسیده اند، ربّما کسانی که نخبه بوده اند نرسیده اند. یک نکته دیگری می طلبد به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه یک مقدمه مطویه لازم دارد و آن مقدمه مطویه اش هم ولایت است. آن ولایت هم ولایت آقا امام عصر است. کسی که با این وصف نباشد تلاش می کند فضل و سواد هم بدست می آورد به مرحله اجتهادی که باید فقه و فقهاء آن را اجتهاد بنامند نمی رسد. بنابراین اجتهاد امکان دارد منتها مقدماتش اشاره شد که به دو دسته است مقدمات ظاهری و مقدمات معنوی که هر دو را می طلبد تا برسد. پس قدم اول امکان اجتهاد را شرح دادیم که امکان دارد هم حسب تجربه و هم به اتفاق صاحب نظران مخصوصاً قسم اول که مجتهد مطلق باشد.

 

احکام متعلق به اجتهاد مطلق

گفته می شود که درباره اجتهاد مطلق سه تا حکم وجود دارد: 1. عدم جواز تقلید، یعنی کسی که در حد اجتهاد مطلق رسیده است جایز نیست که او از کس دیگر تقلید کند. مثل معروف بین نجفی ها هست که سیدنا الاستاد به شهید صدر فرمود که تقلید بر شما حرام است و باید به اجتهاد خود عمل کنید. چرا این کلام فرمود؟ برای اینکه سید الشهید خیلی جوان بود، در سنین شاید بیست سالگی رسیده بود این مرتبت که سید فرمود. این نکته اول، چرا تقلید جایز نیست؟ برای اینکه شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در رساله اجتهاد و تقلید می فرماید: دلیل وجوب تقلید منصرف است از کسی که در حد اجتهاد رسیده باشد. ملکه اجتهاد داشته باشد. این دلیل لفظی، اضافه می کند دلیل دوم و آن این است که اجماع فقهاء بر این است که کسی که خودش مجتهد هست نباید از کس دیگر تقلید کند.[1] این دو تا دلیل را شیخ انصاری بیان فرموده اند. اگر شما در این رابطه به عنوان اجماع قبول نکردید می توانید کلمه را عوض کنید بگویید اتفاق فقهاء است. که دیگر آن اشکال مدرکی و عدم مدرکی را هم نداشته باشد.

 

سوال:

پاسخ: تشخیص ملکه اجتهاد ما برای کسی اجتهاد تشخیص نمی دهیم به انتخاب مردم نیست، تشخیص ملکه یعنی انسان به یک قدرت و توانایی برسد. در بحث مثلا می بیند که مبانی را وارد است و تجزیه و تحلیل می کند و رد فروع بر اصول می تواند و اقوال را می فهمد این توانایی که برای کسی پیدا شد و توانایی در بحث خودش را نشان می دهد برای اهل خبره، برای خود فردی که مجتهد است آن که دیگر یک سیاسی محض دور از دین نیست که یک ادعای خلاف واقعی بکند. خودش می داند «الانسان علی نفسه بصیره» که الان تشخیص می دهد توانایی خدا به اش داده، افرادی که اهل بحث است و خبره هم هست تشخیص می دهند از آنجا تشخیص داده می شود ملکه. و اما انصراف و شمول، فرق بین انصراف و شمول این است که از جهت دلالت می توانیم انصراف بگوییم و از جهت خود دلیل می گوییم شمول ندارد. بنابراین ادله وجوب تقلید که «قلّد المجتهد» از خود مجتهدی که الان این خطاب «قلّد» به آن بخورد منصرف است به غیر مجتهد. در انصراف بحثی نیست که گفته می شود انصراف دارد. اما اجماع به معنای اجماع مدرکی باشد یا نباشد، اگر اجماع را مدرکی گفتیم می گوییم اتفاقاً، کمک که می کند و موید که هست.

 

کلام سید الخوئی درباره اجتهاد و تقلدی

مضافا بر این سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درباره اجتهاد و تقلید می فرماید: اگر کسی مجتهد شده باشد کتاباً و سنتاً دیگر تقلید بر او جایز نیست که از کس دیگر تقلید کند. کتاباً آیه نفر خدای متعال می فرماید: «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» [2] این آیه پر برکتی است و چند منظوره است یک منظورش تقلید است. اجتهاد به غرض تفقه و به غرض انذار است، انذار هم مراجعه و قبولی و التزام می طلبد و الا انذار لغو می شود. و آن التزام و قبولی می شود تقلید. این دلیل اصلی ما برای تقلید که ملاحظه کنیم به وضوح می بینیم که باید عوام تقلید کنند از کسی که تفقّه کرده. ربط به مجتهد اصلا ندارد. دقیقا طرفین مشخص شده است، مجتهد است که مقلَّد است و عوام است که مقلِّدین است. اصلاً وجوب تقلید یا جواز تقلید متوجه مجتهد نمی شود. و اما سنتاً توقیع شریف که ما در بحث رجال مان توقیع را می گوییم اوثق الطرق و اقرب الطرق است نه اینکه بگوییم توقیع است و اضعف. در توقیع شریف آمده است «من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»[3] برای ما کلّ دستور را روشن بیان کرد که «فللعوام»، با این کلمه «فللعوام ان یقلدوه» دستور داد که تقلید فقط کار عوام است و آن فقهاء مجتهد و مرجع اند که دو نکته را هم در ضمن دارد که تاریخچه اجتهاد یا پیشنیه اجتهاد ببینیم از سوی خود مولی درباره اجتهاد و تقلید ما بیان داریم. نکته دوم که فقهاء و مجتهدین دو تا نوع شرائط لازم دارد شرائط ظاهری و شرائط معنوی که اینجا آمده است، «صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه» و نکته سوم که سیدنا الاستاد گاهی به توقیع اشکال بکنند این توقیع اینجا را به عنوان دلیل معتبر آورده و روی آن اعتماد کرده است. کتاباً و سنتاً حکم اول معلوم شد که عدم جواز تقلید مجتهد از غیر آن است. پس در توقیع نص داریم مربوط به اجتهاد و تقلید.

 

سوال:

پاسخ: فتوا در عصر معصوم که درباره ابان آمده جهت دارد. جهتش این است که گفتیم اجتهاد و مجتهد در عصر معصوم نیست پس از غیبت است. خود معصوم که حیات شریف شان نورافکن باشد در عالم هستی، آنجا دیگر زمینه برای اجتهاد و مجتهد بودن کسی دیگر وجود ندارد. هرچند آنجا «افتی» آمده است آن «افتی» معنایش ظاهری در فتوای مجتهد نیست، این اصطلاح شما شده است ظاهر در فتوای مجتهد، «افتي» یعنی احکام شرع را بیان کنید بیان کردن حکم شرع می شود بیان فتوا. لذا آن در این جهت بود که گفتم در زمان خود معصوم مجتهد جا و محل و زمینه نداشته است.


[1] رساله اجتهاد و تقلید، الشیخ الانصاری، ص53.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo