< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقلید ادله وجوب و جواز آن

در بحث اجتهاد و تقلید گفتم که ادله اجتهاد عنوان و تنظیم نشده است پراکنده است که برای شما گفتیم. اما تقلید بحث شده است،

 

معنای تقلید

اولا معنای تقلید. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرمایند: معنای تقلید متعدد ارائه شده است: 1. تقلید عبارت است از عمل به قول غیر، 2. تقلید التزام به قول غیر ولو عمل نکند. 3. التزام عملی به قول غیر که سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فرموده اند تقلید این است که یک مقلد رساله عملیه را بگیرد و التزام داشته باشد که به آنچه که در آن رساله است عمل کند. این تقلید است.[1]

 

معنای لغوی تقلید

سیدنا الاستاد می فرماید صحیح این است هم در بحث اجتهاد و تقلید و هم در ابتدای منهاج الصالحین می فرماید: تقلید همان معنای لغوی خودش را دارد یعنی قلّاده، قلّاده را به گردن غیر گذاشتن. این گونه فکر نکنید که مقلد به گردن خود بیاندازد در حقیقت قلاده یعنی یک گردنبندی به عهده مرجع گذاشتن. مثل اینکه در حج قران می گوید که قلاده گذاشت و تقلید یعنی یک گردنبدی برای یک قربانی ابلی یا غنمی گذاشته شود. همین معنای لغوی در اصطلاح هم رعایت می شود. نتیجتاً صحیح این است که تقلید عبارت است از التزام به عمل استناداً‌ به قول غیر، یا اعتماداً‌ به قول غیر. این معنای تقلید است.[2]

ادله اعتبار تقلید

اما ادله اعتبار تقلید: می توانیم بگوییم مضافا بر مسلّم بودن تقلید در بین امامیه استدلال در این رابطه به ادله اربعه امکان دارد یعنی می توانیم برای اثبات تقلید به ادله اربعه استناد کنیم. و مضافا بر آن به سیره و فطرت هم می توانیم در این رابطه تمسک کنیم. اصل جواز است وجوب احیاناً محقق می شود. اصل بحث اثبات جواز است، وجوب مربوط می شود به شرائط خودش که اگر مجتهد و محتاط نباشد امر از ضروریات نباشد. به ترتیبی که فقهاء بحث کرده اند ابتداء از اجماع بحث می شود، گفته می شود که جواز تقلید یک امر مجمع علیه است بلکه متسالم علیه بلکه یک امر ضروری که محقق خراسانی به آن اشاره کرده اند. در این رابطه سند ارائه بدهیم سید مرتضی علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «و مما یدلنا علی جواز تقلید العامی من المفتی انه لا خلاف بین الامه» که منظور ایشان از امه پیروان اهل بیت است. «لا خلاف بین الامه قدیماً و حدیثاً» که عامی به مفتی مجتهد مراجعه کند در احکام و احکام فقهی و شرعی را از مجتهد اعلم بگیرد و به آن عمل کند و آن را قبول داشته باشد.[3] اگر این امر را کسی مخالفت کند به اجماع مخالفت کرده است. خرج اجماع کرده است. بنابراین به اجماع فرموده اند ولی بعد از اینکه با شرح و بیان کامل بیان کردند اتفاق و توافق آراء را تسالم را ضرورت از آن استشمام می شود. این درباره اجماع، مخالفی دیده نمی شود بین شیعه امامیه. البته مخالفت اصحابنا الاخباریین اشاره می کنم که آنها هم به نحوی اعلام نشده تقلید دارند منتها می گویند تقلید از کسی باشد که فقط از روایات فتوا بدهد. مفتی دارد، نه براساس اصول. لذا هرچند در اصطلاح گفته می شود مجتهدین و اخباریین ولی حقیقت بحث آن است که اخباریین هم اجتهاد دارند منتها با همان توضیحی که داده شد.

 

استدلال به سیره مستمره

بعد از اجماع استدلال شده است به سیره که سیره مستمرّ بین اهل شرع مجتهد و مقلّد یعنی یک سیره ای که هم سیره خاص به حساب می آید و هم سیره عام، که گفته بودم عرف خاص و عرف عام که در عرف داریم در سیره معادل آن سیره متشرعه و سیره فقهائیه که می شود مثل عرف خاص و عرف عام. در این سیره هر دو لحاظ شده است هم سیره بین عوام اهل شرع و هم سیره بین فقهاء امامیه. سندی ارائه بدهیم شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «و الذی نذهب الیه» این تعبیر گاهی به عبارت دیگر می آید گاهی به این عبارت می آید که «المذهب علی ذلک» که با صیغه متکلم مع الغیر بیایدکه شیخ طوسی وجه الامامیه است. در تاریخی که ایشان در بغداد بود زمان خلفاء گفته می شود که در روی زمین کشورهای اسلامی به اعتراف و تشخیص همه اهل فضل و فرقه نظیر و عدیل نداشت از لحاظ علمی بعد آمد نجف. و ایشان موسس حوزه نجف است. خیلی مهم است. ما برای شیخ عبدالکریم حائری قدس الله نفسه الزکیه چقدر احترام قائلیم که موسس حوزه علمیه قم است شیخ طوسی موسسه حوزه علمیه نجف است. نجف یک شهر زیارتی بود و حوزه نبود اصلاً. شیخ طوسی می فرماید: «الذی نذهب الیه قد وجدت طائفه» یعنی آنچه که مقتضای مذهب است که من خودم دریافتم طائفه را و طائفه یعنی کل امت شیعی از زمان امیرالمومنین تا زمان ما، دریافتم که عملیات افتاء و استفتاء داشته اند. مقلّد و مرجع تقلید داشته اند. یک مورد وجود ندارد که کسی سوال کرده باشد. و بعد می فرماید از سوی معصومین هم ردعی نشده است، هیچ انکاری نیامده بلکه تایید هم آمده است. این سیره با این قاطعیت که از زمان امیرالمومنین تا عصر غیبت شیخ طوسی اعلام می فرماید دیگر هیچ دلیلی نداشته باشیم بالاترین دلیل برای ما همین دلیل است.[4] که محقق خراسانی و سیدنا الاستاد هم می گویند دلیل اصلی همین سیره است. این سیره با این استحکام دلیل دوم ما برای اثبات اعتبار نسبت به جواز تقلید شد. و اما در همین ادامه محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه در همین بحث تقلید می فرماید: تقلید فی الجمله قابل انکار نیست، یعنی کانما در حد یک ضروری می تواند باشد

 

قاعده رجوع جاهل به عالم

وانگهی آن قاعده ای که شنیده اید از کفایه الاصول آمده بیرون، استناد می فرماید که شبهه ای نیست در اینکه رجوع جاهل به عالم یک امر مسلم در حد قطعی و بلا شبهه این امر بدیهی جبلّی فطری است. می فرماید: درباره جواز تقلید قاعده رجوع جاهل به عالم، این قاعده ای است مستفاد از جبلّیت و بدیهیت و فطریت. مسئله بدیهی را در منطق خوانده اید، معنای بدیهی این است که تصور آن برای تصدیق آن کافی است. اما جبلّی که در قرآن هم آمده است یعنی فطرت، خلقی هم فطرت. منتها جبلّی خلقت و سرشت اولی را می گوید و فطرت آن سرشت معنوی و عبودیتی را معنا می کنند. که در حقیقت می شود فطرت خداجویی. محقق خراسانی این مطلب را در سه تا عنوان مرتبط می کند بدیهی، جبلی و فطری بعد در ادامه می فرماید: که دلیل این است همین قاعده رجوع جاهل به عالم که قاعده هم عقلائی است و هم عقلی. به این مضمون که اعم و اخص مطلق است. البته می تواند من وجه باشد ولی نسبت دارد ولی قابل جمع است هم عقلی است و هم عقلائی. درباره این قاعده که در نهایت استحکام است شبهه ای وجود ندارد عمده همین است می فرماید: اجماع و ضرورت دیگر معنا ندارد چون اجماع در این امور زمینه ندارد اموری عقلی است و امور فطری است. ضرورت هم معنا ندارد چون اگر ضرورت را بگیریم ضرورت عقل به معنای کلمه نمی شود ضرورت به معنای کلمه یا عقلی است یا شرعی. این ضرورت نه عقلی است و نه شرعی است بلکه این مسئله فطری است. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درست همین فرمایش محقق خراسانی را اعلام می فرماید دلیل اصلی برای جواز تقلید سیره قطعیه عقلائیه شرعیه است تحت عنوان قاعده رجوع جاهل به عالم که این قاعده آسیب ناپذیر است و استثناء ناپذیر است چون عقلی می شود. دلیل ما این شد و مطلب اگر بخواهیم بحث دیگری نکنیم هم جواز تقلید براساس رجوع جاهل به عالم ثابت و مسلم است. اما آیات و روایات هم در این رابطه دست ما را می گیرد که ان شاء الله فردا بحث کنیم.


[2] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج3، ص537.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo