< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به آیات در جهت اثبات جواز تقلید

از آیاتی که مورد استفاده قرار گرفته است پس از استدلال به اجماع یا تسالم یا ضرورت و استدلال به سیره و استدلال به فطری بودن قاعده رجوع جاهل به عالم. منظور از فطری در یک جمله ادراک ذاتی روح بدون تعلیم و تعلّم و طبیعتا تمام مدرکات فطری مرتبط با جنبه روحی و مثبت و در جهت تکامل روح و خواسته های روح انسان هست. چنانکه غریزی عبارت است از ادراکات ذاتی غریزی که بدون تعلیم و تعلّم است و در جهت تعمیم خواسته های جسمی انسان و حیوان است. در امور غریزی انسان با حیوان مشترک اند، و در امور فطری انسان اختصاص دارد. فرصتی بشود در فقه اکبر بگوییم که یکی از بهترین ادله برای معرفت و خداشناسی این فطریات است که داده های بدون تعلیم و تعلّم برای انسان تا برسد به عبودیت و معرفت. و فطریات تمام به سوی معرفت دارد. آخرین هدف اقتضاءات فطری رسیدن به معرفت است.

 

قاعده رجوع جاهل به عالم یک قاعده ارتکازی

یک نکته تکمله باقی مانده بود و آن این بود که خواستیم بگوییم تحقیق این است که قاعده رجوع جاهل به عالم یک قاعده ارتکازی است که مرتکز در اذهان عقلاء است. و نکته دیگری هم که اضافه بشود این است که داشته باشیم امر عقلی و عقلائی قابل جمع است. و یک نکته دیگر این است که ضرورت عقلی مجمع بین حکم عقل نظری و عقل عملی و شرع است. یعنی حکم عقل نظری هم ضرورت عقل را قبول دارد جز مقولات است. از دید حکم عقل عملی که کلام هست ضرورت عقل مورد تایید قطعی است شرع هم نه به عنوان امر معقول بلکه به عنوان یک دلیل از ادله اربعه حکم ضروری قطعی عقل را خودش به عنوان دلیل قبول دارد. لذا یک قاعده را اگر بگوییم قاعده رجوع جاهل به عالم عقلائی است شرعی است درست است، عقلی هم بگوییم درست است.

سوال:

پاسخ: انکه غریزی می گوید، غریزه مشترک بین حیوان و انسان است. حیوان حب ذات دارد ضرر محتمل که احتمال بدهد یک احتمال عقلائی روی ان فکر کند و بعد ترتیب اثر بدهد در عالم حیوانات نیست. به هیچ تردیدی هر صاحب نظری بگوید که اختیار دارد ولی آنچه که از مسلمات است بحث غریزی یک امر مسلمی مشترک است بین انسان و حیوانی. مثالی که شهید صدر می زنند که مثلاً حب ذات، یک امر غریزی واضحی است مشترک بین کل حیوانات.

 

آیات مورد استناد

و اما آیات: آیاتی که مورد استناد قرار گرفته است به طور کلی همان دو آیه معروف است: 1. آیه نفر «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[1] . این آیه را که مکرر خواندیم فقط دلالتش را هم گفتیم الان آن فهم صاحب نظران را مورد توجه قرار بدهیم: 1. علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه این آیه را که ذکر می کند،‌ می فرماید: «اوجب التعلم الاحکام علی بعض الفرقه فجاز لغیرهم التقلید»[2] این جمله کلیدی است که علامه حلی می فرماید، از این آیه تقلید استفاده می شود که جمعی که بروند تفقه بکنند و تعلم احکام بکنند بقیه از آنها تقلید بکند. 2. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اما آیات آیه نفر و آیه سوال. در مورد آیه نفر اصلاً شرح قابل توجهی ندارد یعنی دلالت آیه نفر بر جواز تقلید کانّما واضح است. اما آیه سوال، می فرماید: درباره آیه سوال دو اشکال وجود دارد که هر دو اشکال قابل اجابه است. اشکال اول این است که گفته شد «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» تعلّم باشد یعنی علم بیاموزید، هرچه که نمی دانید بروید سوال کنید تا سرحد حصول علم، به عبارت کوتاه نتیجه «فَاسْأَلُوا» تعلّم علم باشد. « فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ»[3] . می فرماید: این اشکال وارد نیست. برای اینکه اطلاق دفع می کند این اشکال را. «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» هم اطلاق دارد هم این مورد را ممکن است شامل بشود و هم تقلید را. این مورد یعنی برود آدم تعلم کند، علم بیاموزد و هم برود تقلید کند. هر دو مورد را سوال شامل می شود و پوشش می دهد. اشکال دوم می فرماید: ظاهر این است که یعنی از ظاهر آیاتی که قبل و بعد این آیه سوال هست که این آیه مربوط به علماء یهود باشد که «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» از علماهایتان سوال کنید و همچنین در روایات اهل بیت آمده است که منظور از اهل ذکر در آیه «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ» پیامبر و ائمه هستند. بنابراین یا این آیه مربوط به علمای یهود است که ظاهر امر اقتضاء می کند. یا این آیه مربوط می شود به معصومین که نصوص در این رابطه آمده است. سیدنا می فرماید: این اشکال هم وارد نیست. برای اینکه آیه قرآن در حقیقت مثل شمس و قمر است. برای هر جا و هر قطبی و هر وضیعتی اضائه دارد و نورافکنی دارد و نورافکنی و اضاعه اش هم ادامه دارد و مربوط و محدود به زمان خاصی نیست که شما مراجعه کنید کتاب مقدمه تفسیر برهان که در آنجا روایاتی نقل شده است که آیه قرآن اگر اختصاص به مورد داشته باشد معنایش این می شود که مورد از بین رفت دیگر آیه قرآن دلالتش تمام شده باشد.

 

دلالت آیه نفر و آیه سوال بر جواز تقلید

با این توجیه و تفسیر مختصر می فرماید: دلالت این دو آیه بر جواز تقلید کامل است.[4] و اما در کتاب تنقیح می فرماید: درباره آیه نفر و آیه سوال شرح مفصلی دارد، می فرماید: دلالت آیه نفر بر جواز تقلید اقوی هست از دلالت آن بر حجیت خبر واحد. و می فرماید: «المتحصّل لا مناقشه فی دلاله آیه النفر علی جواز التقلید» و می فرماید: «لا اشکال فی دلاله آیه النفر علی جواز التقلید»[5] این آیه نفر را با تاکید خاص که اعلام می کند که یکی از نکته هایش این است که با اشکال محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه نظری دارند. محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه صاحب کتاب نهایه الدرایه رساله مستقلی دارد در اجتهاد و تقلید، در این رساله نسبت به دلالت این آیه اشکال دارد. اشکالش این است که می فرمایند: اجتهادی که ما الان داریم با اجتهادی که در صدر و زمان آیه بوده فرق می کند. آیه که فرموده در صدر «فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه» آن زمان تفقّه این اجتهاد الان نبود که حجیت ظواهر باشد و حجیت استصحاب باشد و تعارضات اینها نبود. معصومین حضور داشتند مردم سعادت داشتند ولی ائمه حاضر بوده اند مردم دسترسی داشته اند احکام را مستقیما سوال می کردند. و آن احکامی که سوال می کردند برای مردم که نقل می کردند این نقل روایت بود تطبیق می کند به نقل روایت. و بعد تحذری که هست این است که یک نکته هایی از ائمه نقل می کردند که مردم نسبت به محرمات متوجه باشند که عقاب دارد. درست تطبیق می کند به نقل خبر و دلالت دارد به حجیت خبر. به اجتهاد ربطی ندارد. این اشکال از محقق اصفهانی است که خودش هم محقق اصفهانی است که صاحب فکری که در دقتش هنوز یا مثیلی نیست یا قلیل النظیر است. و سیدنا الشهید صدر در بحث درس خارج اصول شان روی نظر ایشان بسیار توجه می کردند به تعبیر محقق اصفهانی. تعبیر ایشان هم محقق اصفهانی بود. سیدنا الاستاد جواب داده اند از این اشکال اولاً می فرماید: در این آیه که عنوان تفقه ذکر و قید شده عنوان تفقه به عنوان راوی منافات ندارد ولی منطبق نیست. گاهی راوی فقط ثقه باشد معنا را هم نداند راوی است ولی در عنوان آیه تفقّه آمده با عنوان تطبیق نمی کند. تفقه و تحذیر هست و انذار و تحذیر هم بعد از تفقه است. کسی بفهمد مطالب را، در حد فقه برسد آنگاه می تواند انذار و تحذیر کند. پس تناسب حکم و موضوع با مجتهد می خواند. هرچند یک راوی هم می تواند فقیه باشد و منافات ندارد. جواب دوم می فرماید: درباره اجتهاد ما تعریف داریم اجتهاد تعریف شده است، ابهامی ندارد. اجتهاد یعنی فهم احکام براساس ادله، این تعریف در صدر هم بوده و الان هم هست منتها بالا و پایین دارد. در سطح آسان تر بوده و الان مشکل تر شده است. همان تعریف است «فهم الاحکام عن الادله». دیدیم که اشکال به آن عمق جوابش هم به دل نشست. و بعد می فرمایند: در اجتهاد که رکن آن حجیت خبر است و حجیت ظاهر است در صدر هم بوده و الان هم هست و تعارض روایات که در اجتهاد مهم است در زمان معصوم هم ممکن است «یشهد علی ذلک عمر بن حنظله» پس این اشکال از اساس وارد نیست. آیه نفر با آن سه تعبیری که ایشان داشت دلالتش تمام هست. اما آیه سوال و بعد اشکال و بعد جمع که ان شاء‌الله جلسه آینده.


[4] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج3، ص537.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo