< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استدلال به روایات در جهت اثبات شرعیت تقلید

محقق خراسانی که به دلالت آیات اشکال دارند بعد در منتهای بحث می فرمایند: «اما الاخبار فلا باس بدلالتها علی المطلوب» نسبت به دلالت روایات به طور کل اختلافی نیست. صاحب نظران بر اینند که درباره شرعیت تقلید روایات زیادی با بیان های مختلفی در ابواب متعددی این مطلب را برای ما اعلام می کند که تقلید از مجتهد جایز و احیاناً واجب است. این روایات از لحاظ سند کثرت و اعتبار در حدی است که موجب قطع به صدور می شود. یعنی روایات در حد تواتر معنوی می رسد. شاهد بر این مدعا محقق خراسانی در همین بحث می فرماید: روایات مربوط به جواز تقلید با تعابیر مختلف و به اسناد متعدد در حدی است که موجب قطع به صدور از معصوم می رسد. نتیجتاً روایات دال بر شرعیت تقلید در حد تواتر معنوی است از لحاظ سند. بنابراین بحث سندی در این رابطه نداریم.

 

اما از حیث دلالت روایات

و اما از حیث دلالت، این روایات در یک دسته بندی ساده دلالت این روایات به سه صورت است: صورت اول عبارت است از دلالت روایات به نحو صریح و یا ظاهر بر مطلوب یعنی بر تقلید که این روایاتی که به این نحوه دلالت هستند به عنوان نمونه: 1. این روایت در احتجاج شیخ طبرسی هم آمده است که جزء احتجاجات امام عسگری سلام الله علیه است. در احتجاج که مراجعه کنید تنسیق از این قرار است احتجاجات معصومین به ترتیب که مراجعه کنید به احتجاجات امام حسن عسگری. این همان روایتی است که در بحث اجتهاد گفتیم که امام عسگری می فرماید: «فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»[1] این تقریبا یک جمله معترضه ای است در بین احتجاج حضرت عسگری. در بحث اجتهاد این روایت به عنوان توقیع گفته شد که مراجعه کردم توقیع نیست از امام حسن عسگری هست، دیگر سند را بحث نمی کنم چون به طور کل گفتیم که سند در حد تواتر معنوی است هرچند کتاب احتجاج هم از کتب معتبره است. دلالت این روایت بر مطلوب صریح است و هیچ گونه ابهامی در کار نیست به طور صریح اعلام فرموده اند که «فللعوام ان یقلدوه». اما روایت دیگر که ظاهر در تقلید باشد عبارت است از روایت توقیعی که از سوی عثمان عمری آمده است.

 

دلالت این نصوص به سه صورت است

وگفتیم که دلالت این نصوص به سه صورت است: صورت اول دلالت عبارت است از تصریح و یا ظاهر، تصریح آن را گفتیم به ظاهر اشاره کنیم. آن دلالتی که در حد ظاهر است این توقیع را شیخ صدوق نقل می کند در کمال الدین و اتمام النعمه، هم شیخ طوسی نقل می کند در کتاب غیبت، و در وسائل هم آمده. عن محمد بن محمد بن عصام عن محمد بن یعقوب عن اسحاق بن یعقوب «قال سالت محمد بن عثمان العمری ایوصل لی کتاباً قد سالت فیه عن مسائل اشکلت علیه فورد التوقیع بخط مولانا صاحب الزمان اما ما سالت عنه ارشدک الله و ثبتک الی ان قال و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله»[2] در این حدیث که گفتم ظهور دارد در تقلید. مثل اولی نیست که فرموده باشد «فللعوام ان یقلدوه» در اینجا امام می فرماید: «فارجعوا فیها» حوادث واقعه منظور حوادث سیاسی نیست، حوادث طبیعی نیست، حوادث طبیعی که زلزله و سیل اینها باشد به تناسب حکم و موضوع حوادث واقعه افعال و اعمال و حالاتی است که برای انسان پیش می آید صورت می گیرد، اینها احکامش چیه؟ از وقوعش که سوال نمی کند طبیعتا از احکامش سوال می کند. بعد امام می فرماید: «فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا» شما مراجعه کنید مرجع انتخاب کنید مرجع ممکن است از اینجا. مرجع کیه؟ روات احادیث ماست. این روات احادیث که خودشان اهلیت دارند و در حد اجتهاد آن زمان هستند روایاتی که از ائمه گرفته باشند در حد اجتهاد آن عصر هستند. مراجعه کنید به روات حدیث ما، روات اوصاف آن علماء است نه به خود روایت. و بر فرض که خود روایت هم مورد توجه باشد شما مراجعه تان این نیست که روایت را بگیرید به جای دیگر نقل کنید از روایتی که آنها می گوید آن حکم واقعه را بگیرید. نتیجه این می شود که این حدیث ظهور دارد در تقلید. و به طور عام روات احادیث که بالواسطه باشد یا بدون واسطه می توانیم تعمیم بدهیم. روات حدیث شیخ طوسی از روات حدیث است و محقق حلی از روات حدیث است و فقهاء از روات حدیث اند. و می دانید تا همین تاریخ اخیر الان هم هست کم و بیش و تا سنین جوانی خود این حقیر رسم بر اجازه روایت، الان هم هست به طور نادر. معنایش این می شده که اینها همه روات احادیث هستند. بنابراین این حدیث هم دلالتش بر مطلوب در حد ظاهر است. این صورت اول از سه صورت دلالت.

 

دلالت روایات به نحو دلالت مفهومی

اما صورت دوم عبارت است از دلالت روایات به نحو دلالت مفهومی یعنی یک نصوصی داریم که این نصوص دلالت دارند بر مفهوم خودشان بر اینکه باید از مجتهد تقلید کرد. و این دسته از روایات در کتاب وسائل الشیعه جلد هجدهم باب چهارم از ابواب صفات قاضی حدیث شماره اول و سوم و دهم این سه تا روایت از باب نمونه گفتم. روایات زیادی باشد در این باب که مفهوماً دلالت دارد بر شرعیت تقلید. روایت اول صحیحه ابی عبیده است. ابی عبیده همان ابی عبیده حذاء است که از اجلاء و ثقات و از اصحاب امام باقر علیه السلام. این حدیث دارای سند خوب است محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد که محمد بن یحیی و احمد بن محمد مشایخ شیخ کلینی است عن حسن بن محبوب که از اصحاب اجماع عن ابن رئاب که از اجلاء و ثقات است عن ابی عبیده حذاء که سند صحیحه است. «قال ابوجعفر علیه السلام من افتی الناس بغیر علم و لا هدی من الله لعنته ملائکه الرحمه و ملائکه العذاب و لحقه وزر من عمل بفتیاه» دلالتش چقدر با شدت و حدت بود. یک فتوای به غیر علم مورد نفرین ملائکه رحمت و عذاب است و گناه آن آدمی که به فتوای غلط عمل می کند به غلط این فتوا دهنده است. این منطوق است مفهومش این می شود که براساس علم و هدایت الهی باید فتوا داد. مفهوم واضح است. و اما روایت دیگر باز صحیحه است که متواتر می شود. صحیحه عبدالرحمن بن حجاج، علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن عن عبدالرحمن بن حجاج که اینها از اجلاء و ثقات و هر کدام توثیق خاص دارد. «قال قال لی ابوعبدالله علیه السلام ایاک و خصلتین ففیهما هلک من هلک ایاک ان تفتنی الناس برایک او تدیل بما لا تعلم» مضمون تقریبا همان مضمون صحیحه قبلی است که برحذر باش که فتوا بده مردم را به رایت، مفهومش این می شود که فتوا بده براساس کتاب و سنت. این مفهوم با ادات نیست ولی مدلولاً مفهوم حصر است به قرینه تحذیر. بر حذر باش یعنی این نه غیر این. تحذیر در معنا حصر افاده می کند مفهوم حصر هم از مفاهیم معتبر بین الاصولیین است.

 

سوال:

پاسخ: فتوا که می گوییم ذات الاضافه است. به دو طرف وابسته است. در ابتداء هم گفتم بعضی از این روایات دو منظوره است که از یک طرف اجتهاد را ثابت می کند و از یک جهت تقلید را. این روایت شماره دهم صحیحه است و صحیحه ای که در سلسله روایات ابن ابی عمیر آمده و صحیحه ای که در سلسله روایات ابن محبوب آمده، عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابی ابی عمیر عن هشام بن سالم «قلت لابی عبدالله علیه السلام ما حق الله علی خلقه قال ان یقولوا ما یعلمون و یکفّوا عما لا یعلمون فاذا فعلوا ذلک فقد ادی الی الله حقه» یعنی اگر منظور به واسطه قرینه حکم وموضوع «یقولون» قول عادی نیست «یقولون» از سوی علماء هست «ما یعلمون» می شود علماء که برای مردم نقلی یا بیانی دارند از علم باشد. این حدیث آخری ما را هدایت کرد منطوقا و مفهوما به اینکه فقهاء باید از روی علم و از روی مدرک معتبر فتوا بدهند و فتوای به غیر و فتوا براساس مدرک غیر معتبر درست نیست. از این مفاهیم استفاده شد که تقلید در نصوص به طور واضح آمده است.

 

صورت سوم اعلام نصوص به واقعیت تقلید

اما صورت سوم دلالت عبارت است از اعلام نصوص نسبت به واقعیت تقلید یعنی نصوصی داریم که خبر می دهد از واقع تقلید و وقوع تقلید که وقوع تقلید و تایید معصوم. این دسته از روایات کتاب وسائل الشیعه جلد هجدهم باب یازدهم از ابواب صفات قاضی حدیث شماره نهم و بیست و هفتم و سی و سوم و سی و پنجم اما در حدیث بیست و هفتم آمده است روایت از ابن مصیب همدانی است که از اصحاب امام رضا است. «قال قلت للرضا شقّتی بعیده ولیس اصل الیه فی کل وقت فممن آخذ معالم دینی» منطقه ما دور است دسترسی به شما ندارم از کی بگیریم احکام دین ما را؟ که درست حکم تقلید را سوال می کند «قال من زکریا بن آدم القمی المامون علی الدین و الدنیا» در این روایت از وقوع خبر می دهد در ضمن وقوع صحت تقلید که آمده، راهم دور است نیاز به تقلید دارم دسترسی به شما ندارم از زکریا بن آدم احکام تان سوال کنید. دومین مورد حدیث معروفی است که مربوط به ابان، این حدیث کتاب رجال نجاشی که از لحاظ مدرک اعتبارش از وسائل بالا است. رجال نجاشی معاصر شیخ طوسی است. خود شیخ نجاشی موقعی که در وصف ابان بن تغلب می رسد امام صادق علیه السلام می فرماید: «اجلس فی مسجد المدینه و افت الناس فانی احب ان اری فی شیعتی مثلک» این دیگر دلالت دارد بر وقوع و به نحو صریح که «افت» هم گفته است دلالتش بسیار در حد سطح بالاست. اما روایت سی و سوم وسائل روایتی است از علی بن یقطین از امام رضا علیه السلام «قال قلت لا اکاد اصل الیک اسئلک عن کل ما احتاج الیه من معالم دینی افیونس بن عبدالرحمن ثقه آخذ عنهما احتاج الیه من معالم دینی فقال نعم» این هم دلالتش تمام هم از حیث اصل تقلید و هم از دلالت دارد بر وقوع که تقلید واقع داشته و وقوع داشته و یونس ابن عبدالرحمن و زکریا بن آدم. حدیث چهارم از سوم از دلالت، ابن مهتدی «قال قلت للرضا علیه السلام ان شقتی بعید فلیس اصل الیک فی کل وقت فآخذ معالم دینی عن یونس مولی آل یقطین قال نعم» مرجع را تعیین کرد که این فرد می شود تقلید کرد؟ امام فرمود: «نعم» دلالت این سه دسته از روایات بر شرعیت تقلید کامل و سند هم در حد متواتر آراء فقهاء هم نسبت به اصل استناد موافق یعی صاحب نظران همه اعلام می کنند که از روایات می شود شرعیت تقلید را استفاده کرد. در نتیجه دلیل شرعی و معتبر ما در جهت شرعیت تقلید نصوصی است که در حد متواتر معنوی است. اما تا به اینجا این سه تا دلیل را گفتیم کتاب و سنت و اجماع، دلیل عقل در این رابطه دلیل عقلائی قاعده رجوع جاهل به عالم داشتیم که درباره اجتهاد به آن استناد کردیم به همان قاعده برای تقلید هم استناد می شود ان شاء الله تتمه بحث دلیل عقلی و عقلائی برای اثبات شرعیت تقلید جلسه آینده ان شاء الله.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo