< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل عقلی تحلیلی درباره عدم صحت تقلید و اجتهاد

بعد از آنکه دو دلیل کتاب و سنت گفته شد رسیدیم در این مرحله که بحث کنیم دلیل عقلی برای عدم صحت اجتهاد و تقلید. این دلیل به طور عمده سید علم الهدی[1] قدس الله نفسه الزکیه و به تبعیت و متابعت از ایشان محقق قمی[2] قدس الله نفسه الزکیه و به تبع ایشان محقق خراسانی در همین بحث اجتهاد و تقلید اشارتی به دلیل عقلی و تحلیلی مربوط به عدم صحت اجتهاد و تقلید داشته اند و دارند.

 

استدلال عقلی برای عدم شرعیت اجتهاد و تقلید

خلاصه استدلال عقلی از این قرار است که گفته می شود اجتهاد و تقلید شرعیت ندارد به دو دلیل: 1. خود مستفتی و کسی که تقلید می کند علم دارد که مفتی و مقلَّد در بعضی از احکام مصونیت ندارد و خطا می کند. و مصونیت قطعی نیست. بنابراین در صورتی که علم به خطا داشته باشد ولو در حد کمی اتباع و اقتداء و تقلید از کسی که علم به خطا آن داشته باشیم امن و امنیت ندارد و این گونه تقلید عقلاً قبیح است یعنی تقلید از کسی که به طور اجمال ولو به نحو موجبه جزئیه علم به خطا آن داریم این دلیل اول است و چیزی نیست که نیاز به دلیل داشته باشد چون که مجتهد مصیب نیست و مجتهد معصوم نیست خطا در احکام یک امر طبیعی است. با این وجود براساس حکم عقل اجتهاد و تقلید معنا ندارد. نه مجتهد مردم را به احکامی دعوت کند که قطعاً خطا در ضمن آن احکام است و نه مقلد باید از کسی تقلید کند که احتمال خطا در آن وجود دارد. در جمله کوتاه خلاصه دلیل عقلی بر عدم صحت اجتهاد و تقلید این است که مجتهد خطا می کند اهل خطا است و معصوم نیست و کسی که از او تقلید می کند علم دارد که بعضی از احکام خلاف واقع است و خطا است و امنیت ندارد. تقلید از کسی که مامون از خطا نباشد قبیح است عقلاً.

 

جواب دلیل عقلی

جوابی را که خود سید علم الهدی داده است این است که می فرماید: در صورتی پیروی از کسی که اهل خطا و اشتباه باشد قبیح است که مومّن نداشته باشد اما مجتهدی که براساس حجت شرعی فتوا می دهد مومّ دارد و مقلدی که از مجتهد براساس حجت شرعی تقلید می کند مومّن دارد. بنابراین آن حکم عقل عملی که تقبیح می کرد تقلید را از کسی که اهل خطا و اشتباه است در صورتی است که مومّنی در کار نباشد اما اگر مومّنی در کار بود قبحی وجود ندارد این اولاً و ثانیاً می بینیم جلوی خطا و اشتباه درکل احکام و علوم مسدود نیست در خطا و در اشتباه مسدود نیست همه علوم و همه فنون که مورد اعتماد است قطعاً درب اشتباه و خطا مفتوح است. چون عصمت برای اهل آن است. شاهد خیلی برجسته ای در این رابطه خودتان که به اجتهاد و تقلید اشکال می کنید اما شهادت شاهدین عدلین را قبول می کنید بلا اشکال و بالاتفاق بین المسلمین شهادت عدلین مورد قبول است در حالی که احتمال خطا آنجا هم هست. پس این اشکال وارد نیست حلاً و نقضا که گفتیم.

 

دلیل دوم عقلی تحلیلی

اما دلیل دوم عقلی تحلیلی این است که می فرماید: شما در بحث اجتهاد و تقلید گفتید که اجتهاد در اصول قطعاً جایز نیست و هر مقلدی باید در اصول عقائد خودش در حقیقت اجتهاد کند هرچند کلمه اجتهاد را بکار نگرفتیم گفتیم که هر مقلدی در اصول عقائد باید از روی علم عقائد را احزار کند که عقائد تقلیدپذیر نیست، معرفتی است باید از روی علم و یقین برای مکلّف به دست بیاید نه از طریق تقلید و تعبد. بعد از که گفتیم اصول بالاتفاق اصول عقائد تقلیدی نیست یعنی هر مکلفی در اصول عقائد در حقیقت اجتهاد می کند خودش شخصاً پس شما در حقیقت اعلام می کنید که مکلف در اصول عقائد خود اجتهاد کند نه اینکه به اجتهاد مجتهد اعتماد و اتکاء بکند. این نکته را که به عنوان یک مقدمه دلیل عقلی قبول کردید که قطعا قبول دارید اشکال این است که اگر مقلد در اصول خود اجتهاد کند در فقه که آسان تر است تقلید در اصول کار مشکلی است معرفتی است تا سرحد حصول یقین است فقه که حجج و امارات و اطمینان، اجماعات اما اصول عقائد استدلال عقلی، کلامی و فطری که در دو جلسه قبل گفتیم. بنابراین در نتیجه این تحلیل عقلی اعلام می شود که اجتهاد و تقلید اساس ندارد باید مقلدی که در اصول عقائد خود می رسد به جایی در فروع هم یک مقدار تحرکی از خودش نشان بدهد تا برسد به جایی که احکام و فروع را هم به دست بیاورد. اگر می گویید مشکل است می گوییم رسیدن به اصول عقائد مشکل تر است. این خلاصه استدلال عقلی برای عدم جواز اجتهاد و تقلید. اما جوابی که از این استدلال داده شده است هم سید علم الهدی و هم محقق قمی و محقق خراسانی و تا سیدنا الاستاد قدس الله انفسهم الزاکیات ما حصل و خلاصه جواب از این قرار است، در جواب گفته می شود که اجتهاد در اصول کار ساده است و زمینه فطری دارد آدم، یک تذکر کافی است یک نگاه کوتاه علت و معلولی کافی است این عالم را کی آفریده؟ خودش که خلق نشده، صانعی دارد. فطرت می گوید من باید یک معبود و یک تکیه گاه قلبی داشته باشم کوتاه ترین تذکر و کمک یک عقیده اجمالی تحقق پیدا می کند. سید علم الهدی می فرماید: به مختصرترین وجوه انسان به اصول عقائد می رسد. خدای متعال که بندگان خودش را برای عبودیت آفریده عنایتی هم کرده است. یک روزنه ای باز گذاشته به نام فطرت که به سادگی می تواند با خدای خودش آشنا بشود. به وجود خدا پی ببرد. شاهد این مدعا هم گفتم که جوان ها یا افراد میانسال یا حتی مسن ها می بینیم چقدر محکم عقیده به خدا دارند در حالی که در پدر و مادر فقط گفته اند خدا، چیزی ادله کلامی عقلی فلسفی به گوش شان نخوانده اند. فطرت آمده است یک تذکر کافی است روزنه باز است، ارتباط قلبی برقرار است. و محقق خراسانی یک چیزی را اضافه می فرماید می فرماید: شما اصول را ببینید مختصر است توحید و عدل و نبوت و معاد و امامت و در مثال گفته می شود توحید و عدل، و اما احکام یا فروع آنقدر وسیع است آنقدر عقباتی دارد آنقدر گردونه های پرپیچ و خمی دارد که به آن نمی رسد مگر اوحدی از مردم و آن هم دسترسی پیدا می کند به کلیات. یک مجتهد مطلق یعنی اشراف و تسلط به کلیات مبانی فروع و احکام فرعیه. به طور دقیق تمام مسائل ریز بشر عادی اصلا طبق عادت و معمول توان احاطه را ندارد. پس این دو تا دلیل عقلی تمام نیست.

 

نتیجه بحث

در نتیجه پس از آنکه ادله قول بر عدم صحت اجتهاد و تقلید به نتیجه نرسید ادله قول به جواز صحت اجتهاد و تقلید در نهایت استحکام به قوت خودش که باقی بود نتیجه این اعلام می شود که تقلید و اجتهاد دو حقیقت غیر قابل انکار، اجتهاد واجب کفائی و تقلید هم شرعیت دارد برای فردی که می خواهد احتیاط بکند جایز است تقلید. و برای کسی که نمی تواند احتیاط کند تقلید واجب است. لذا عنوان ما این شد که شرعیت تقلید تا شامل وجوب و جواز بشود. پس از که ادله را کامل کردیم، چند تا مطلبی داریم که باید روی آن خیلی حساب کنیم:

 

شرائط مجتهد جامع الشرائط

    1. شرائط صحت تقلید که می شود بگوییم شرائط مجتهد، مجتهدی که جامع الشرائط تقلید باشد. این شرائط به طور عمده سه تا شرط اصلی است دو تا شرط جنبی، شرط اصلی: 1. حیات، مجتهد باید حی باشد، 2. عدالت باید مجتهد عادل باشد، 3. شرط اعلمیت که مجتهد باید اعلم باشد. اعلم چیست و تشخیص اعلم از چه طریقی است و وجوب اعلم چه دلیلی دارد بحث های مهمی است. و دو تا شرط دیگر جنبی است و جدید است: 1. داشتن ذوق سلیم، این را می گویند فقهاء در ضمن از اوصاف ولی به عنوان شرط نمی آورند. 2. اخلاق مردمی و اجتماعی، بعضی از مراجع را و بعضی از دوستان نجفی مان عراقی صحبت کردند که یک مرجعی هست ولی با او نمی شود زندگی کنید طبیعتش آتشی است. اینها از شرائط که به اش می گویند شمّ الفقاهه یا شمّ الاجتهاد. در روایت گفتیم شمّ الدرایه که شمّ الدرایه این بود که مضافا بر سند و کثرت و شهرت و اینها یک شم الدرایه داریم و آن این است که متن عالی باشد، متن روایت بافت بلاغی دارد که به جز از امام از کس دیگر اهتمام و توقع صدور نمی رود. این را می گوییم شمّ الدرایه. و شمّ الفقاهه و الاجتهاد این است که یک مجتهد از نظر اخلاقی مردمی با حوصله با اخلاق برای سیدنا الاستاد آمده است که کسانی که از شاگردان قدیمی ایشان می گوید که من چهل و دو سال با آقا بودم یک مورد غیبت نشنیدم. یک مورد بعضی از مراجع در زندگی اش آمده است که در عمر خودش یک بار عصبانی نشده است. این شرائط را باید رعایت کند و مردمی جذب و اجتذاب عمومی داشته باشد. حداقل اخلاق و اگر خدای نخواسته وارد بشود یک کسی که از امکانات و سمعه اجتماع برخوردار است مرجع احترام کند و یک طلبه ضعیف وارد می شود احترام نکند که این نمی شود. که من گفته ام سیدنا الشهید صدر برای مسمّای معمم طلبه نه معمم مقبره خوان،‌برای طلبه جوان و مسن و فاضل و مفضول نداشت برای کل طلاب که وارد می شد تمام قد از جایش بلند می شد. خب اینها شرائط جنبی است برای یک مرجع و یک مقلَّد.

 

شرط اول اشتراط حیات

شرط اول اشتراط حیات بود. گفته بودم یکی از بحث هایی که بسیار گردنه صعب العبور دارد در اجتهاد و تقلید مسئله تقلید از مجتهد حی و میت است. درباره اجتهاد حیات نسبت به مجتهد سه قول وجود دارد: قول اول عبارت است از جواز تقلید مجتهد میت ابتداءً و استمراراً، به طور عمده این قول مربوط است به ابناء عامه، مثلا آنها این ائمه اربعه شان را اسم شان را امام در اصطلاح عامی عربی امام می گویند امامی که ما می گوییم به این اصطلاح امام نمی گویند. در حقیقت ابوحنیفه یک مجتهد است و شافعی یک مجتهد است و همین طور مالکی و احمد حنبل. و از اتباع آل البیت از علماء ‌آل البیت گفته شده است که محدثین اصحابنا الاخباریین رحمهم الله هم قائل اند بر اینکه تقلید مجتهد متوفی هم جایز است که مقایسه می کنند به روات، یک روایت از زبان یک راوی که از دنیا رفته که اعتماد بشود درست است و راوی که زنده باشد هم فرق نمی کند. و از مجتهدین نسبت داده شده است که محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه تقلید میت را ابتداءً تجویز فرموده اند. محقق قمی دو کتاب معروف دارد یک کتابش اصولی است که همان قوانین است اسمش شده است قوانین و کتاب اصولی مفصلی است. کتاب دومش فقهی است به نام جامع الشتات، در این کتاب جامع الشتات سوال شده است که به فتوای ابن عقیل می توانیم اعتماد کنیم و تقلید کنیم؟ جواب می فرماید: از نظر ما تقلید میت جایز است. و بعد هم در مورد دیگر می فرماید: علی الاحوط باید از مجتهد حیّ تقلید کرد که معلوم می شود این احوط استحبابی است چون فتوا و نظر و رای خودشان را فرموده اند.[3] و اما قول دوم که می فرماید: تقلید مجتهد میت ابتداءً و استمرارا جایز نیست. این قول و قول بعدی مربوط است به فقهای آل البیت یعنی مجتهدین. اینها بین خودشان یک اقل و اکثری هستند. اقلیت از فقهاء بر این هستند که تقلید مجتهد میت جایز نیست نه ابتداءً و نه استمراراً. و اکثریت فقهاء که می شود قول سوم که تفصیل بود که تقلید میت ابتداءً جایز نیست و استمراراً جایز است. قول سوم قول اکثر فقهای آل البیت یا مجتهدین است که می فرمایند: تقلید مجتهد میت ابتداءً جایز نیست ولی استمراراً جایز است همه این سه قول شرح و ادله دارد که برای درس بعدی. اما این قولی که می فرماید تقلید مجتهد میت استمراراً درست هست در حقیقت حکم به جواز تقلید از مجتهد میت نیست بلکه در حقیقت حکم به بقاء تقلید است پس از فوت مجتهد، محور این قول سوم در حقیقت تقلید میت نیست بلکه استصحاباً تقلید که از حیّ صورت گرفته بود الان که فوت شده آن تقلید استصحاباً باقی است. این نکته جدیدی بود که اصطلاح اصلاح بشود که قول سوم در حقیقت تقلید مجتهد میت نیست بلکه قول سوم حکم یا اثبات تقلیدی است که از مجتهد حیّ صورت گرفته و الان بعد از وفات آن هم آن تقلید باقی است. همه این سه قول ادله دارد و نقض و ابرام دارد جلسه بحث فردا ان شاء الله.


[1] الذریعه، السید مرتضی علم الهدی، ج1، ص537.
[2] قوانین الاصول، المحقق القمی، ‌ ج4، ص344.
[3] جامع الشتات، المحقق القمی، ج1، ص420.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo