< فهرست دروس

موضوع: نکته تکمیلی درباره حقیقت وضع

گفته شد که وضع تعاریفی دارد ولی در مجموع عبارت های مختلف برمی گردد به معنای واحدی که اختصاص لفظ به معناست. تحقیق این است که معنای صحیح وضع همان است که محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه فرموده اند «الوضع هو نحو اختصاص للفظ بالمعنی و ارتباط بینهما» وضع برقراری ارتباط بین لفظ و معناست به نحو خاص. این تعریف در عین حالی که مقصود را اعلام می کند یک خصوصیت دیگر هم دارد و آن این است که کلمه اختصاص به عنوان صیغه اسم مصدر قابلیت دارد برای تقسیم به وضع تعیینی وضع تعیّنی. اما اگر گفتیم معنای وضع تخصیص است یا تعیین، فقط یک قسم قسم تعیینی را فرا می گیرد و شامل تعیّنی نمی شود. بنابراین این تعبیر درست و وافی به معنا و فراگیرنده اقسام است. پس از این نکته تکمیلی صاحبان مکتب اصولی بر این شده اند از محقق قمی تا محقق نائینی و سیدنا الاستاد که یک بحث تاریخی درباره واضع الفاظ داشته باشد که لفظ که وضع می شود از حیث مبدأ و تاریخ عملیات وضع واضع خاصی داشته یا عده ای بوده اند و یا اینکه عموم است.

 

بحث تاریخی درباره شناسایی واضع

در این رابطه در بحث اصول برگرفته از بلاغت و بیان و بدیع و بیان این مطلب آمده است که گفته می شود واضع لغت عرب فردی بوده به نام یعقوب بن قهطان، این شخص واضع لغت عرب بوده است در تاریخ. و این حرفی است که گفته شده است. و اما در بین تاریخ نویسان هم شاید از اشتهار هم برخوردار است این از حیث تاریخ. اما از منظر تحقیق اصولی صاحب نظران اصول به طور عمده به دو دسته هستند: یک دسته بر این هستند که وضع الفاظ به توسط الهام الهی صورت گرفته است. که این دسته در حقیقت توسط محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه مقصود خودشان را اعلام می کنند.

 

انحصار واضع در سه صورت

در این باره محقق نائینی مطلب را واضح و دقیق ارائه می کند با یک برهان صبر و تقسیم یا با مقدمه اصولی که در حد همان برهان صبر و تقسیم می شود، می فرماید: واضع به طور کل به سه صورت منحصر است و صورت چهارم ندارد. 1. تمامی مردم بدون هیچ داعی و عامل و مصلحت یک جعل کاملاً بی قید و شرط بوده و هر کسی از هر کجا برسد هر لفظی را برای هر معنایی بخواهد وضع کند. می فرماید: این صورت که کار ناممکنی است. این صورت اول یا این فرض اول که کار نادرستی است. اولاً یک فرد اگر در واضع یک لغت باشد توانایی استقصاء آن را ندارد که بتواند به تمام آن الفاظ و معانی احاطه کند. چنین چیزی ممکن نیست. و فرض ما این است که عامه مردم به طور عموم که واضع نیستند بنابراین اگر یک نفر یا چند نفر به طور خاص باشد اینها اولاً احاطه ندارند. و ثانیاً اگر اینها همین طور آنچه دل شان بخواهد وضع بکنند ترجیح بلا مرجح می شود. یک معنا هست چند لفظ وجود دارد و یک لفظ را چرا انتخاب کردید؟ ترجیح بلا مرجح است چون مصلحت سنجی در کار نیست تا ترجیح بلا مرجح نباشد. و ترجیح بلا مرجح هم که محال است. در این رابطه بحثی داریم امروز ان شاء الله ترجیح بلا مرجح یک حاشیه مختصری شنیدنی داریم که برایتان می گوییم. 2. صورت دوم عبارت از این است که بگوییم وضع در حقیقت براساس وحی الهی است. مثل امور وحیانی که به وسیله ارسال رسل و انزال کتب است. این مطلب را اگر بگوییم که طبیعتاً وجدان دینی و تاریخی قبول نمی کند. مسلماً وضع الفاظ مثل بیان ادیان و احکام شرع به توسط وحی نیامده. این وجداناً این مطلب قابل پذیرش نیست. امر سوم بگوییم که وضع الفاظ به صورت الهام صورت می گیرد. براساس حصر عقلی سه تاست یا مردمی است یا وحیانی است یا الهامی است. از این سه راه بیشتر نداریم. می فرماید: پس از آنکه آن دو راه اول درست نبود به طور طبیعی راه سوم ثابت می شود. وضع الفاظ براساس الهام است. می دانید منظور از الهام یعنی عنایت های الهی در روح انسان، به اصطلاح القاءات غیبی در قلب آدم. یک معنا را نمی داند یک وقت بدون هیچ مقدمه خارجی به قلبش خطور می کند. این الهام الهی است. در برابر به اصطلاح می گوییم القاءات شیطانی یا خطورات. اصلا خود آدم نه قبول می کند و نه طرفدار هست یک چیزهایی به ذهن آدم القاء می شود یک حرفهای بدی یا معنای بدی نه ریشه فلسفه دارد و نه ریشه تجربه دارد و نه خواست آدم است. بنابراین هم القاءات شیطانی دارد و هم القاءات رحمانی. که القاءات رحمانی اش الهام است و القاءات شیطانی همان خطورات بد و منفی است. القاءات شیطانی به عنوان خطورات که از سنخ وساوس است گناه نیست چون اختیاری نیست و «ان کید الشیطان ضعیف» با پنج بار «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» ترک می کند. و بعد هم اگر خطورات آمد یک تذکر هم لازم است که آن تذکر همان تفکر تربیتی و سلوکی است یک لحظه کوتاه تفکر که این القاء را خودم که نمی خواهم نشان می دهد پس مال من نیست. ناراحتم تازه پس خواست من نیست بلکه گفته می شود که اگر می خواهید شیطان را خوب شناسایی کنید از اثرش پیداست از القاءات. این خودش است دیگر و راه دیگر ندارد غیر از شیطان اینجا نه علم است و نه تجربه است و نه فلسفه است و نه تعقل است نه خواست است پس القاءاتی است که درست «القی الشیطان فی امنیته». الهامات داده های موهبتی خدای متعال است «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»[1] که هر انسانی الهام در حد خودش دارد. محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: وضع الفاظ برای انسان و برای واضعین و افراد خاصی الهام می شود طبق مصلحت. یک مصلحتی در کار هست. ترجیح بلا مرجح زمینه ندارد. منتها آن مصلحت مجهوله عندنا و معلومه عند الله. در نتیجه الهام درست است و وضع الفاظ براساس الهام الهی است در حقیقت واضع خداست به بشر به عنوان یک مامور و یک عنایتی می کند که این الفاظ برای این معانی تعیین و اختصاص بدهد.

 

مقارنه تکوینی

لذا می بینیم گاهی درک می کنیم که یک لفظ با یک معنا یک نوع ارتباط دارد که به اش می گوییم مقارنه تکوینی یا قرن تکوینی. یک نزدیکی تکوینی دارم. من از خود سیدنا الصدر نشنیدم ولی در نجف که بودم این رای به ایشان منسوب می شد که ایشان فرمودند در وضع الفاظ بین لفظ و معنا یک مقارنه و یک قرن تکوینی وجود دارد. گاهی ما می فهمیم و گاهی ما آن را نمی فهمیم. مثلا در مواردی که می فهمیم فرض کنید اسم فرس برای این حیوان خاص تعیین شده است. می بینیم لفظ و معنا یک مناسبتی دارد. فرس یعنی اسب یک فراست دارد یک مقدار شعور دارد وفا دارد برای صاحب خودش هم گاهی کمک می کند. و نسبت به حیوانات دیگر فرق می کند فرس است. گاهی هم نمی فهمیم. فهم ما ملاک نیست فهم ما محدود است اما این الفاظ برای معانی بدون هیچ علت و سبب و مصلحتی باشد بلکه مصلحتی و مناسبتی است. منتها درباره مصلحت گفته می شود که این مصلحت ذاتی نیست. اگر مصلحت ذاتی بود نیاز به وضع نداشت خود معنا و لفظ ذاتاً با هم ارتباط داشت زمان تحدد پیدا نمی کرد وضع معنا نداشت خود الفاظ با معانی ارتباط ذاتی داشت هر کسی به زبان آشنا بود اصلاً زمینه برای تعدد زبان وجود نداشت. زمینه برای فراگیری وجود نداشت مناسبت و مصلحت ذاتی یعنی هر لفظ با هر معنا ارتباط ذاتی دارد مثل ارتباط آتش و حرارت که دیگر قابل تفکیک نبود. معلوم است که این ارتباط و این مصلحت ذاتی نیست بلکه عنایتی و قراردادی است قرارداد می شود. قراردادها را یک مقدار بشر درک می کند و یک مقدار هم بشر درک نمی کند.

 

دو قسم الهام

یک نکته تکمیلی اینجا اضافه کنید که الهام را چه کسی می تواند ثابت کند؟ درباره الهام معنا را که گفتیم الهام دو قسم است: یک الهام به معنای خاص یا در درجه عالی که پشت سر وحی قرار می گیرد. ملهم اند مثلاً معصومین و اولیاء. اینها در حد اعلایی است که گاهی برای پیامبر وحی که می آید جای خودش، الهام هم گاهی می شود این الهام درجه عالی است. الهام یک درک حقایق بالا و یک درک از وقایع آینده. که پیشگویی های درست الهامات است. و این قسم را ما در نظر نمی گیریم که این قسم آن درجه اعلای الهام است اولیاء و انبیاء دارند. و اما قسم دوم الهام که عبارت است از یک عنایت ها از سوی خدای متعال یک داده هایی روحی مثل شبیه داده های فطری و غریزی در حد ضرورت زندگی و حیات انسانی. مثلاً الهام است در ذهن هر انسان که خودشان راحت باشد و دیگران هم از دست او راحت باشد. و کسی به او آزار نرساند و او به کسی آزار نرساند. این الهام در روح آدم است. این قسم الهام که از سنخ داده های فطری و غریزی است غریزه مثلا هر انسانی حب ذات دارد فطرت هر کسی زیبایی را دوست می دارد در این حد الهام، اینها چرا الهام است؟ برای اینکه اینها داده هایی است از سوی مقام ربوبی نه از طریق تعلم آمده و نه از طریق تقلید و یادگیری. پس معلوم است که الهام است و راه دیگر ندارد. این قسم از الهام یک پندار درستی است و می شود قابل قبول باشد که از این قسم الهام درباره وضع الفاظ آمده باشد فرد پسر خودش را اسم می گذارد مثلاً علی، الهام شده باشد به ذهنش که این را علی را بگذارد بعد می بیند که در آینده در خط مولا علی و ولایت است این اسم که الهام شده بود چند اسم بود مثلا فرض کنید آرش بود بابک بود بهرام بود بهروز بود علی بود. این گفت علی، دیدیم که آنکه بابک بود بابک شد آنکه بهروز بود شد بهروز، این که علی بود الان می گوید تا از جایش بلند می شود می گوید یا علی، خداحافظی می کند می گوید یا علی. یک الهامی است در ذهن لمس نمی شود دادن و گرفتن الهام موهبت الهی است از لمس و درک انسان بالاست. در حد برد فکر آدم نیست. داده می شود بعد از اثر می فهمد که با یک تفکر این الهام را کسب کردی چرا برگ گل زیبا را دوست داری؟ فلسفه گفت، کلام گفت، تجربه گفت؟ نه، چرا؟ معلوم است که موهبت الهی است. داده های فطری آدم است. الهام از این قرار است. انسان در ذهن خودش مخزنی دارد که خداوند آن مخزن را به عنایت خودش پر کرده است. داده های فطری هست داده های غریزی هست. شما از داده های غریزی همه اش منفی تلقی نکنید هر چیزی که مقتضای غریزه است درست است سنت الهی است منتها شرع آمده است تا تنظیم کند تمامی امور غریزی و تمامی خواسته های غریزی درست طبق سنت الهی و صحیح است. اشکال نکنید که یک صوفی آمد با یک خواست غریزی شروع کرد به مبارزه، آنها مکتب تصوف است به آن کار نداریم اما مکتب فقه و اهل بیتی تمامی خواسته های فطری که بلا اشکال است خواسته های غریزی که جنبه حیوانی آدم است انسان هم اینها را دارد و خدا اینها را آفریده و مقتضیاتش هم وجود دارد منها پیامبر و قرآن و عترت برای ارشاد و هدایت و تنظیم این امور آمده تا افراط و تفریط نشود. به حق دیگران هم تعدی و تجاوز صورت نگیرد. بنابراین این رای را می توانیم یک رای قابل قبول اعلام بکنیم که واضع خدای متعال است به وسیله الهام در ذهن انسان، می دانید هر وضع لفظ یک تصور ذهنی دارد برای خودش، در عالم خواب که کسی وضع نمی کند. یک تصور ذهنی می طلبد هر وضع در آن فرصت کوتاه تصور ذهنی یک الهام است. الهام می شود که این لفظ برای این معنا. وانگهی مناسبت و مصلحتش را گاهی ما درک می کنیم و گاهی درک نمی کنیم. قطعا هر وضع برای هر معنا طبق یک مناسبت است مصلحت در اینجا چیست؟ مصلحت در اینجا آن مناسبتی است که بین اسم و معناست. بناراین این رای می شود قابل قبول مضافا بر اینکه ما یک مقدار ساده تر مطلب را اعلام بکنیم بگوییم الهام را شما زود قبول نکردید می گوییم همین حرف محقق نائینی درست است ولی خود وضع یک توفیق الهی است. خداوند برای هر واضعی یک توفیقی می دهد. توفیق الهی را که به معنای خاص در نظر بگیریم توفیق نسبت به این عملیات تصور اختصاص لفظ برای معنا یک توفیق الهی است. توفیق الهی که در نظر بگیریم دیگر ظاهرا برای اشکال باقی نمی ماند. پس وضع درست است نسبت به کسی اگر به کسی خاص نسبت بدهیم خلاف واقع است و کار ناممکن است و اشکال ترجیح بلا مرجح دارد. بنابراین آنچه که درست است این است که واضع خدای متعال است برای بندگان خودش توفیق عنایت می کند تا وضع انجام بگیرد. وضع الفاظ با آن شیوه خاص که تصور و تصدیق می طلبد. یک توفیق الهی و یک توفیق ویژه الهی که شد می گوییم منتسب به خداست همه امور منتسب به خداست ولی این امر را در این رابطه مخصوصا منتسب به خدا می فهمیم و اعلام می کنیم که واضع در حقیقت خداست و برای بندگان خودش این توفیق را عنایت می کند.

 

سوال:

پاسخ: اشکال شما دو نکته بود اگر الهام است در همه جاست در اینجا نیست؟ جواب این است که اینجا وضعیت خاصی است و چون وضعیت خاص هست گفتم تصور و تصدیق می طلبد عملیات ذهن است لذا محقق نائینی می فرماید که الهام زمینه دارد چنانکه در تصورات ذهنی است. مثال آن تحقیقات علمی یک چیزی را شما فکر می کنید تا آخر شب نمی رسید یک مرتبه آخرهای شب رفتید وضو گرفتید تا شروع کنید به نمازشب یک چیزی به عمق دل تان یک بارقه به وجود آمد. پس تصور ذهن و کار ذهن زمینه و ظرف برای الهام است. و وضع هم قطعا تصور می خواهد. چون در وضع اقسام وضع می دانیم که ریشه و جانمایه وضع تصور است خود وضع در حقیقت می شود تصور، عملیات وضع می شود تصور. این تصور کار ذهن است. در صورتی که عملیات ذهنی باشد محقق نائینی می گوید در این مرحله کار ذهنی یک الهام الهی است لفظ برای این معنا. پس این الهام الهام خاصی است ظرفیتش هم درست است. اشکال دوم شما که اگر چنانچه اینها مناسبتی دارد مناسبت ها را ما بعدا تشخیص می دهیم؟ مناسبت ها را خود محقق نائینی هم فرمود که مناسبت هست مجهوله عندنا بعدا برای ما معلوم می شود. دلیل ندارد که دلیلش این است که کار خدا بدون مصلحت نیست. بدون مصلحت و مناسبت کار خدا نیست. الهام الهی است این الهام الهی توفیق داده. شما که الان از عمق دل یک الله اکبر می گویید یک نکته ای به ذهن تان می آید که دیگر خدا آنقدر بزرگ است که قابل تصور نیست یک الهام است. بنابراین شما در ذهن تان یک اسمی که می آید برای یک مسمی مناسبتش همراه اش است با الهام است منتها درکش با تاخیر می افتد بعدا درک بکنید که تمام بشود. ما توانستیم تا حالا شرح محقق نائینی که سیدنا الشهید صدر هم این مطلب را طبق آن شهرتی که در نجف بود تایید می فرمایند تا جایی که امکان داشت آسان سازی و تکمیل بکنیم. بنابراین در جمله کوتاه وضع الفاظ توفیق الهی است به نحو ویژه و خاص و مناسبت بین لفظ و معنا هم هست گاهی ملموس و گاهی غیر ملموس. بنابراین نه وحی است که معلوم است نه مناسبت ذاتیه است که معلوم است نه بدون مناسبت که هیچ دری نداشته باشد یک چیز منظم و درست و حساب شده است. که «الناس یحتاج الی ثلاثه خصال» که روایت امام باقر هم تایید می کند «توفیق من الله» این توفیق من الله که عام و شامل است شامل این مورد هم می شود. این رای معلوم شد اما رای دوم که می فرماید: منظور از واضع خود انسان است و ادله ای در این رابطه اقامه می کند که ترجیح بلا مرجح هم شرح جدیدی می دهیم ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo