< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق و جمع بندی

در بحث وضع الفاظ و وضع حروف به طور عمده دو مسلک وجود دارد: مسلک اول عبارت است از مسلک مشهور که گفته شد وضع چیست و وضع حروف به این صورت است که گفته می شود وضع عام و موضوع له خاص. این قول مشهور بود. صاحب نظرانی که از مشهور تبعیت کرده اند عبارتند از غیر از خود صاحب فصول و صاحب قوانین که محور مشهور هستند از محققین سده اخیر محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه و سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه و امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه و از صاحب نظران بلاغت و بدیع که با این رای موافق هستند در راس آنها علامه تفتازانی است که مستعمل فیه را خاص می گفت که موضوع له خاص از آن استفاده می شد. این مسلک اول بود یعنی مسلک مشهور. اما مسلک دوم که عبارت است از مسلک محققین که می گویند وضع حروف عامین است وضع عام و موضوع له عام، به عنوان چهره های برجسته می توانیم از صاحب نظران اصول محقق خراسانی و محقق نائینی و محقق عراقی را نام ببریم و از ارباب ادب و بلاغت در این رابطه شیخ رضی نجم الائمه صاحب شرح کافیه است که این نظر را تایید کرده اند. این دو مسلک در جمع بندی از نظر آراء معلوم شد.

 

تتمه از محقق خراسانی

محقق خراسانی در تتمه بحث حروف می فرمایند: اسماء اشاره و ضمائر مثل حروفند. اسماء اشاره و ضمائر در اصطلاح ما ملحقات حروف هست. این ملحقات حروف حکم حروف را دارد یعنی عامین. وضع عام یک عنوان را در نظر می گیریم که اسمی باشد مثلاً لفظ اشاره که یک لفظی است دارای معنای اسمی این را تصور می کنیم می شود تصور عام، وضع عام. و همین تصور ما که عبارت بود از اشاره در ضمن خودش یک نگاهی به مصادیق این کلی دارد از باب کلی طبیعی و افراد. که می شود وضع عام و موضوع له هم عام.

 

سوال:

پاسخ: از لحاظ عملیات وضع است مثلا لفظ اشاره را در نظر می گیریم در وضع یک عنوان که معنای اسمی داشته باشد در نظر می گیریم که وسعت دارد که کلی است که مفهوم است مفهوم اشاره تصور می شود یک مفهوم عام است پس تصور عام شد این تصور عام که وضع است بعد از وضع یک نگاهی می کنیم به مصادیق آن به شکل قضیه حقیقیه پس موضوع له هم عام شد.

 

نکات مشترک و اختلاف دو مسلک

اما جمع بندی بین این دو تا مسلک: براساس مسلک خودمان که سیاست بحث‌مان تلفیق بین آراء هست نه رد می خواهیم این دو مسلک را تلفیق کنیم. در جهت تلفیق توجه کنید نکات مشترک را پیدا کنید و نکات مختلف فیها را. اما نکات مشترک از این قرار است: 1. هر دو مسلک بر این هستند که معنای واقعی حرف ربط بین کلمات است که هم محقق نائینی تصریح فرمودند ایجاد الربط و هم سیدنا الاستاد فرمودند «لا اشکال انّه بمعنی الربط» ربط است اگر «من و الی» نباشد «سرت، بصره، کوفه» ربط ندارد پراکنده است و متلاشی است. این مورد اتفاق همه هست و2. بعد برای هر دو مسلک مستند اصلی کلام مولی است «الحرف ما اوجد معنی فی غیره» مستند هر دو قول است. 3. هر دو مسلک بر این اند که حرف معنای مستقل ندارد معنایش وابسته یا قائم به غیر است که سیدنا الاستاد فرمودند «ما دل علی معنی قائم بغیره» فرمودند اجود التعریفات پس این هم محل وفاق است. وانگهی کمی نزدیک تر می شویم می گوییم وضع و موضوع له. می‌بینیم در خود وضع هم خوشبختانه می بینیم که در خود وضع بین دو مسلک اختلاف نیست. مسلک مشهور که می گوید وضع عام و موضوع له عام می گوید وضع، مسلک محققین که می گویند وضع عام و موضوع له عام پس می گوید وضع عام پس در خود وضع اختلافی وجود ندارد. پس دیدیم که چهار نکته محل اتفاق بود. اما جایی که نکته ای که نقطه اختلاف بین مسلکین است مسلک مشهور می گوید که موضوع له خاص هست مسلک محققین می گوید که موضوع له هم عام هست اختلاف را که پیدا کردید بروید به سراغ منشا اختلاف. اینجا منشا اختلاف چیست؟ منشا اختلاف این است که وصف حرف که آله لغیره هست یک واقعیتی است یک حقیقتی است اما اختلاف در این است که مسلک مشهور می گوید این آلت لغیره جزء مقوم معناست اما مسلک محققین محقق نائینی سیدنا الاستاد فرمودند که از شئون استعمال است نه از مقومات معنی. معنی بسیط است. پس تا به آخر خصوصیت یا وصف اختصاصی حرف هم مورد اتفاق بود که آله لغیره است. اما در اخذ آن مسلک مشهور گفت مقوم معناست و مسلک محققین گفت که از شئون استعمال هست. ادله ای که در این رابطه اقامه شد و دیدیم عمدتا تحلیل عقلی بود مراجعات وجدانی بود برهانی نبود بنابراین هر کسی خودش براساس تحقیق درک کند که این مقوم معناست مسلک مشهور است درک کند از شئون و عوارض استعمال است می رود به سمت مسلک محققین. اما خوشبختانه اثر عملی ندارد اثر عملی ندارد یعنی چی؟ اثر عملی فقهی نمی گوییم اثر عملی در معنای حرف ندارد اثر عملی در آثار حرف ندارد. آن آله لغیره بودن محفوظ است. بنابراین مسلک مشهور که وضع عام و موضوع له خاص بود و مسلک محققین که وضع عام موضوع له عام بود جمع شد نقاط مشترک زیادی داشت و نکته مختلف فیها همان وصف حروف که آله لغیره هست در مسلک مشهور جزء مقوم معناست در مسلک محققین از شئون استعمال است. معنا خصوصیت پیدا نمی کند که معنا خاص بشود معنا به عمومیت خودش باقی می ماند این از شئون استعمال بود و معنا را تضییق نمی کند.

 

سوال:

پاسخ: تاسیس اصل در اموری است که شرعی عرفی عقلائی باشد ادبیات و بلاغت یک مقدار معیاری است و یک مقدار برهانی است و یک مقدار هم سماعی است. این مقدار اختلاف اندکی که برای ما باقی می ماند عبارت است از نحوه اخذ آن وصف که آن را به نحو مقوم اخذ کنیم یا به نحو وصف اخذ کنیم. بنابراین به تعبیر استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه آله لغیره وصف لا ینفک حروف است. این وصف لا ینفک اگر از شئون هم بگیریم نتیجه اش مثل اینکه مقوم است چون لا ینفک است و اگر لا ینفک گرفتیم مقوم را هم نگرفتیم در عمل مثل مقوم می شود بنابراین فرق عملی در اصل اخذ هم وجود ندارد و ثانیاً گفتم که اثر عملی ندارد. درباره معنای حرف فرقی ایجاد نمی کند معنای حرف علی المسلکین در واقع معنای حرف در واقع فقط ربط بین کلمات است. سوال می شد که این بحث اثر عملی دارد یا ندارد؟ این بحث اثر عملی دارد اثر عملی آن این است که ما در بحث حروف به اینجا رسیدیم که حروف معنایش فقط ربط است بنابراین لام برای انتفاع است علی برای ضرر اصلا معنی و مفهوم ندارد نه علی برای ضرر است مگر حیّ علی خیر العمل ضرر است؟ و همین طور در تمامی استعمالات استعمال الفاظ کتاب که الان یک نمونه اینجا پیدا می کنم الفاظ سنت لام می بینیم علی می بینیم اینها دلالت بر انتفاع و بر ضرر ندارد. فقط معنایش ربط است. و اما نفع و ضرر گاهی استفاده می شود از قرائن استفاده می شود خود لام و خود علی بر ضرر اصلاً دلالتی ندارد.

 

جملاتی از زیارت جامعه در مورد حروف

یک جمله شاهد آوردم فرازی از زیارت جامعه کبیره حروف آورده که فقط به ربط دلالت می کند. خطاب به ائمه هدی «الی الله تدعون و علیه تدلون و به تومنون و له تسلمون و بامره تعملون و الی سبیله ترشدون و بقوله تحکمون» فقط ربط بود که نه علی بود نه نفع بود نه ضرر بود نه الصاق بود. «الی الله تدعون و علیه تدلون و به تومنون و له تسلمون و بامره تعلمون و الی سبیله ترشدون و بقوله تحکمون» بنابراین همه این حروف در اینجا فقط ربط را می رساند منتها ربط ها مناسبت ادبی دارد که کجا باء بکار برود و کجا الی بکار برود و کجا علی بکار برود مناسبت های ادبیات است.

 

سوال:

پاسخ: در حقیقت ضرر از قرائن استفاده می شود حرف فقط ربط محض است

 

معنی و ترجمه آیه 105 سوره نساء

در این رابطه یک مطلبی بگویم که تفصیلی هم هست آیه قرآن سوره نساء آیه شماره 105 خدای متعال می فرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا» چرا خدا فرموده است «وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا» با خائن خصیم نباش این چه معنا دارد؟ توجیه می کردند که لام برای نفع است یعنی «لا تکن بنفع خائنین» دشمن نباش یک توجیهی که اصلا معنا ندارد پس اولا معنای این آیه را بگویم که خود این ترجمه متاسفانه در ترجمه مترجمین ما هم آمده اصل ریشه اش مترجم آن از ابناء عامه است ولی اینجا هم آمده در ترجمه های هم همین معنا آمده ترجمه فارسی را بخوانم می فرماید و نباید به نفع خیانتکاران با مومنان و بی تقصیران به خصومت برخیزی. لام برای انتفاع گرفته و وصل کرده برای خائن. ترجمه اصلی این است صدر آیه می گوید که حکمت باید براساس موازین باشد نه براساس خصومت. این ترجمه است. «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا» قاضی هستی یک خائن را دیدی فقط از سر خصومت حکم را صادر می کنی بکشید نه، خصومت نداشته باش «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ» خصومت شخصی نداشته باش آنچه را که این مجرم الان جرمش می طلبد حکم کن. نه اینکه از سر خصومت یک کسی را می بینی قاضی شده تا یک آدمی براساس یک اتهام واهی بگوید تو مجرمی آن کسی که آدم متهم بسیار ابتدائی را مجرم می گوید قطعا خودش مجرم است بنابراین «وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا» پس دیدید «للخائنین» برای انتفاع نیست فقط ربط است با خائنان از سر خصم حکم نکن بلکه از طریق عدالت و احکام الله حکم کن.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo