< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: از علائم حقیقت و مجاز عدم صحت سلب

عبارت است از عدم صحت سلب بنابر مشهور می شود سومی اما بنابر ترتیب کفایه الاصولی می شود دومین علامت. منظور از عدم صحت سلب این است که یک لفظی که به یک معنا استعمال بشود در بین اهل لغت واحده و آشنایان و آن استعمال مکرر انجام گیرد مثلاً لفظ صلاه بر نماز همین عبادت خاصه و اگر در همین لغت در قلمرو این لغت کسی بگوید که لفظ صلاه این عبادت مخصوصه رکوع و سجود و قیام و قعود نیست این بیان درست نباشد. این بیان یعنی سلب درست نباشد. نادرستی سلب یک لفظ از یک معنی نشانه حقیقت است که آن لفظ نسبت به آن معنا حقیقت است. منظور ما از عدم صحت سلب معلوم شد

 

قول مشهور و متاخرین

این علامت را صاحب نظران مشهور و متاخرین ارائه کرده اند. محقق قمی می فرماید: صحت سلب علامت مجاز بودن لفظ در آن معناست و عدم صحت سلب لفظ از معنا علامت حقیقت بودن آن لفظ در آن معناست اما این صحت سلب و عدم صحت سلب معتبر است در مورد استعمال یعنی در مرحله وضع کار ندارد در مرحله استعمال مقام تخاطب به تعبیر قوانین به کار می رود تا کشف کند به نحو کشف انّی از حقیقت بودن این لفظ نسبت به این معنا.[1] همین طور صاحب فصول که معاصر محقق قمی است وفات شان بیست سال تقریبا فرق دارد. محقق قمی متوفی دویست و سی و یک است و صاحب فصول متوفی دویست و پنجاه. و صاحب فصول از صاحب قوانین به عنوان فاضل معاصر یاد می کند. و صاحب قوانین را هم شیخ انصاری درک کرده است و شیخ انصاری را هم صاحب کفایه و صاحب کفایه را هم میرزای نائینی و میرزای نائینی را سیدنا الاستاد و بنده هم سیدنا الاستاد. صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: عدم صحت سلب علامت حقیقت است و صحت سلب علامت مجاز است فی نفس الامر. بعد نفس الامر را یک معنا می کند نفس الامر یعنی بدون مسامحه و بدون تأویل. نفس الامر یعنی در واقع و آن صورت حقیقی نه صورت تأویلی و صورت مسامحی.[2] بعد از که بیان صاحب فصول و محقق قمی را درباره عدم صحت سلب گفتیم می رسیم به متن مان محقق خراسانی

 

کلام صاحب کفایه

در کفایه الاصول علامت دوم از علائم حقیقت می فرماید: عدم صحت سلب است. به همان معنا که گفتم لفظ نسبت به یک معنا انس می گیرد نزج پیدا می کند یک نوع ارتباط مستحکمی بین لفظ و معنا به وجود می آید که اگر آن لفظ را از آن معنا سلب کنید می گویید کار خلاف بیان موجود انجام داده اید کار نادرستی است. سلب را صحیح نمی دانند سلب نادرست است. وانگهی ایشان دو تا عنوانی را اعلام می کند که یکی مورد بحث شده است می فرماید: این عدم صحت سلب در حقیقت صحت حمل است مثلاً صلاه را که از عبادت مخصوصه یا به اصطلاح قدیم ارکان مخصوصه سلب نمی توانیم حملش درست است می گوییم «العباده الخاصه صلوه» حملش درست شد. پس عدم صحت سلب همان صحت حمل است فی الجمله. یک کلمه فی الجمله دارد که شراح را سرگردان بکند. که معنای آن را می گوییم.

 

اقسام حمل

و بعد هم می فرماید: حمل دو قسم است: حمل یا حمل اولی و ذاتی است و یا حمل شایع صناعی است. می فرماید: ملاک حمل اولی و ذاتی وحدت مفهومی و وحدت وجودی. وحدت مفهومی و وحدت وجودی اگر بود که محمول و موضوع یکی می شود به چه صورت بتوانیم حمل کنیم؟ یک تغایرمّایی دارد تغایرش به اجمال و تفصیل است. مثل «الانسان حیوان ناطق» تا آخر، اتحاد مفهومی است اتحاد وجودی است فرق اجمال و تفصیل است انسان ماهیت اجمالی است و حیوان ناطق ماهیت تفصیلی است. یادمان نرود حمل در نحو حمل اولی و ذاتی فقط در تعریف ماهیت است و در حمل اعراض نیست که ماهیت یک شئ اگر تعریف بشود معرّفش با جنس و فصل است که با جنس و فصل که آمد می شود هم اولی و ذاتی و هم مخصوص تعریف ماهیت. و اما قسم دوم از حمل که عبارت است از حمل شایع صناعی ملاک این حمل فقط اتحاد در وجود است تغایر مفهومی است به عکس اولی. ملاک تغایر مفهومی و اتحاد در وجود است مثل «زید قائم، زید عالم، زید فاضل» اینها که حمل است و محمول و موضوع است در خارج زید با صفت عالم یک وجود دارد وجودش واحد است اتحاد وجودی دارد ولی مفهوماً مفهوم زید و مفهوم قائم و مفهوم فاضل کاملا جدا از هم هستند. تا اینجا کفایه گفته است.

 

توضیحی در حمل شایع از نظر سید الخوئی

توجه کنید توضیحی درباره حمل شایع صناعی با استفاده از بیان سیدنا الاستاد[3] و با اضافاتی از ما. حمل شایع صناعی گفته می شود که این حمل اولاً به اعتبار نوع ارتباط بین موضوع و محمول به سه قسم منقسم می شود: 1. حمل شایع صناعی به نحو صدور مثل «زید کاتب» که کتابت از زید صادر می شود. 2. حمل شایع صناعی به عنوان حلول که مثالش معروف «زید ابیض او زید طویل» اینها لون و صفت به موصوف حمل شده حملش از باب حلول است نه از باب صدور. 3. حمل انتزاعی مثل «زید مالک» حمل شایع صناعی انتزاعی است که صفت مالک انتزاع می شود از ملکیت. این سه قسم، قسم چهارم هم گفته نشده نوشته نشده ولی هست. قسم چهارم عبارت است از حمل شایع صناعی به نحو اعتباری، یک عنوانی را اعتبار می کنند مثلا می گویند که «زید رئیس» که رئیس اعتباری است. فرق بین امر انتزاعی و اعتباری این است که انتزاع پایه محکمی دارد. چون انتزاع منشأ دارد مالک از ملکیت انتزاع می شود. و اما اعتبار اصلا اعتبار است و اعتبار به دست معتبر است هر چیزی را برای هر چیزی و برای هر کجا اعتبار قائل است نیاز به منشأ ندارد. بنابراین چرا اعتبار را نیاورده اند سرّش شاید این باشد که اعتبار تعریفش بی اعتبار است. اما چیزی که اعتبار دارد دو چیز است علم و ایمان «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ».[4] یک تقسیم حمل شایع صناعی گفته شد. تقسیم دوم برای حمل شایع صناعی که سیدنا الاستاد می فرماید از جهت وجود حاکم بین محمول و موضوع. از این جهت حمل شایع صناعی تقسیم می شود به سه قسم: قسم اول این است که آن وجودی که در خارج ملاک وحدت بین محمول و موضوع واقع شده است هر دوی آن وجود یعنی هم وجود موضوع و هم وجود محمول بالذات است مثل «زید انسان» حمل شایع است چون مفهوم زید با مفهوم انسان فرق دارد و دوتاست. و وجودی که ملاک حمل و وحدت ایجاد کرده است بین موضوع و محمول این وجود برای هر دو طرف بالذات است زید هم وجودش بالذات است و انسان هم وجودش بالذات است. قسم دوم عبارت است از اینکه وجود احد المنتسبین یعنی محمول و موضوع ذاتی و دیگری عرضی باشد. مثل «زید قائم» که زید وجودش بالذات است و قائم بالعرض است. و قسم سوم عبارت است از اینکه وجود منتسبین کلیهما در خارج بالعرض باشد مثل «الکاتب متحرک الاصابع» هر دویش عرضی است. این اقسام را گفتیم. محقق خراسانی می فرماید: حمل ذاتی باشد یا حمل شایع صناعی باشد صحت حمل دلیل بر حقیقت است و عدم صحت سلب دلیل و علامت بر مجازیت است. و بعد هم اشاره می کند که در این رابطه فرق ندارد که ما حقیقت و مجاز را با نظر مشهور در نظر بگیریم یا با نظر غیر مشهور یعنی نظر سکاکی که رای و نظرش درباره حقیقت و مجاز خلاف مشهور است می گوید که ما مجاز در کلمه نداریم اصلا، اصلا کلمه به معنای خودش به کار می رود هر کجا شما مجازی را در نظر بگیرید کلمه به معنای حقیقی اش به کار رفته مثلا می گوییم «زید اسد» زید به معنای زید است و اسد به معنای اسد است مجازی در کلمه نیست. مجاز در اسناد است که تعبیر می کند تصرف در امر عقلی است یعنی اسناد. که آن تصرف امر عقلی اسد که اسنادش به حیوان مفترس بود آن اسناد را گرفتید به زید آوردید جا به جا کردید. تصرف در اسناد کردید. به عبارت ساده مجاز در اسناد هست نه مجاز در کلمه.[5] نکته اینجا این است که محقق خراسانی رایش را بفهمیم که بعضی از شراح گفته اند که آوردن این مطلب بی ربط است باید بدانیم محقق خراسانی آنقدر دقیق است قطعا اینها نابغه هستند و بسیار دقیق هستند و فهم مطلب از بیان ایشان کار مشکلی است. منظور ایشان این باشد که ما در مجاز در کلمه که بحث نداریم مجاز در کلمه باشد که معلوم است اما اگر مجاز در اسناد هم بود مجاز را اعتراف کردید منتها گفتید مجاز در اسناد گفتید در همان مجاز در اسناد هم عدم صحت سلب که بیاید مجازیت را از بین می برد دیگر مجاز در اسناد نیست. مثلاً «الصلاه عباده» اگر گفتیم در اسناد حرف هست نه در صلاه و عبادت وقتی که عبادت از صلاه سلب نشود آن مجازیت را از اسناد برمی دارد. بنابراین چه اینکه حقیقت و مجاز را به سبک مشهور در نظر بگیریم و چه اینکه حقیقت و مجاز براساس مسلک غیر مشهور سکاکی در نظر بگیریم عدم صحت سلب علامت حقیقت و صحت سلب علامت مجاز است.

 

نکته تکمیلی اشکال و جواب دور

یک نکته ای را هم اشاره می کند اشکال و جواب، اشکال این است که تعیین معنای موضوع له متوقف است به عدم صحت سلب و عدم صحت سلب متوقف است به علم به وضع، یعنی علم به موضوع له متوقف است به عدم صحت سلب و عدم صحت سلب متوقف است به علم به وضع که دور مصرّح می شود یعنی دور بلاواسطه که اینجا بحث کردند که مضمر است یا مصرحه، دور است ما فرق بین دور مصرح و دور مضمر در بطلان و در استحاله نداریم. جواب دور را داده اید در خود تبادر اینجا بیاورید توقف علم به وضع به صحت سلب به نحو علم اجمالی است و توقف عدم صحت سلب به علم به وضع به نحو علم تفصیلی است. پس موقوف علیه در یکی غیر از موقوف علیه در دیگری است. یکی موقوف علیه ما علم اجمالی است و دیگر موقوف علیه ما علم تفصیلی است. تا اینجا پس جواب دور هم گفته شد. عدم صحت سلب علامت برای اثبات حقیقت شد اما سیدنا الاستاد می فرماید: این علامت اصلاً علامت برای اثبات حقیقت نیست از اساس. شبهه هم ذاتی و اولی و شایع صناعی ربط به معنای حقیقت و مجاز ندارد و یک وادی دیگر است. اصلاً هیچ گونه مساسی به اثبات حقیقت و مجاز ندارد. شرح مسئله و بیان مطلب و تحقیق فردا ان شاء الله.


[3] . مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج1، ص112.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo