< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علامت حقیقت و مجاز بودن عدم صحت سلب

گفته شد که محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه دومین علامت برای اثبات معنای حقیقی عدم صحت سلب را ذکر فرموده اند که شرحش داده شد و مشهور بین صاحب نظران هم همین است که شرحش را دیروز دادیم. نکته ای که امروز اضافه شد این باشد که این عنوان مشهور هم هست مضافا بر اینکه محقق خراسانی فرموده اند یک استدلال مشهوری است که عدم صحت سلب علامت معنای حقیقی است.

 

کلام سید الخوئی درباره عدم صحت سلب

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در این بحث نخست ابتداءً حمل و اقسام حمل را بیان می کنند که در جلسه قبل ضمن کلام محقق خراسانی بیان کردیم. پس از آنکه هر دو قسم حمل که حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی را بیان می فرماید وجه تسمیه حمل اولی و ذاتی این است که محمول اولین حمل می تواند برای موضوع باشد و ذاتی هم محمول از ذاتیات موضوع هست مثل «الانسان حیوان ناطق» از این جهت حمل اولی و ذاتی می گوید و حمل شایع صناعی هم شایع می گویند برای اینکه شیوع دارد شایع صناعی می گویند برای اینکه در صنعت علمی یا کلیات صنایع خمس به کار می رود از این جهت گفته می شود. اما پس از که سیدنا الاستاد هر دو قسم حمل را شرح می دهد در پایان شرح حمل اولی و ذاتی می فرماید: ملاک برای حمل اولی و ذاتی وحدت مفهوم هست و وحدت وجود. حمل که شکل بگیرد چیزی که اعلام می شود اعلام وحدت دو تا مفهوم اعلام می شود و اعلام وحدت بین مفهوم موضوع و مفهوم محمول ربط به حقیقت و مجاز ندارد به عبارت دیگر که در اصول می خوانیم جهت ها دوتاست در حمل اولی جهت بحث مفهومی است بحث از وحدت مفهوم است در حقیقت و مجاز جهت وضع لفظ برای معناست دو جهت متمایز، حمل اولی چه دلالتی می کند بر حقیقت یا بر مجاز، ربطی ندارد جهت جداست. می فرماید: به عبارت دیگر حمل اولی و ذاتی مربوط به مفهوم است وحدت مفهومی را هدف می گیرد. اما بحث حقیقت و مجاز مربوط به لفظ است که لفظ دلالت بر این معنا دارد و دلالتش هم به این معنا به نحو حقیقی است یا مجازی. این دو وادی از هم جداست. اینکه گفته می شود عدم صحت سلب یعنی صحت حمل و صحت حمل علامت حقیقت از اساس قابل التزام نیست.[1] و اما در حمل شایع صناعی ما خلاصه کلام محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه گفتیم که ایشان می فرماید: حمل اولی و ذاتی و حمل شایع صناعی هر دو می تواند علامت برای حقیقت باشد. حمل اولی و ذاتی را که می فهمیم حمل شایع صناعی به چه صورت؟ به این صورت که در حمل شایع صناعی که تغایر مفهومی است فقط اتحاد در وجود کافی است مثل «زید قائم». چطور علامت حقیقت می شود که محقق خراسانی گفت؟ نکته اش این است فرمود که در حمل کلّی به فرد به نحو شایع صناعی اعلام می کند که این فرد حقیقتاً فردی است برای این کلّی. مثالش «زید انسان» بود. این حمل شایع است. زید مفهومش جداست و انسان مفهومش جداست طوری حقیقت را ثابت می کند؟ ثابت می کند که این زید حقیقتاً مصداق این انسان است. انسان کلی طبیعی است و فرد مصداق و فردی است برای کلی طبیعی. منتها تحقق کلی در خارج به وسیله فردش است. سیدنا الاستاد می گوید حمل اولی و ذاتی را خوب فهمیدیم که ربطی به حقیقت و مجاز ندارد. به عبارت ساده جهت هر دو جداست. حمل در یک جهت است و اثبات حقیقت و مجاز جهت دیگر دارد. با دو جهت مختلف که نمی توان استدلالی را به کار گرفت. نتیجتاً عدم صحت سلب با این وضعیت علامت حقیقت نخواهد بود. اما حمل شایع صناعی را هم می فرماید که ملاک در حمل شایع صناعی فقط اتحاد در وجود است تغایری در مفهوم، این وضعیت که فقط یک اتحاد وجودی باشد آن هم مثلاً به نحو صدوری «زید کاتب» یا «زید قائم» یک وحدت در وجود اعلام می کند کجای این حمل برای ما نشان می دهد که این لفظ حقیقت در این معناست حقیقت و مجاز اصلاً در این حمل ربط ندارد. مگر «قائم» معنای «زید» است یک اتحاد وجودی دارد ربط به حقیقت و مجاز ندارد. در نتیجه می فرماید: حمل به هر دو قسمش چه حمل اولی و ذاتی باشد و چه حمل شایع صناعی باشد دلالت بر اثبات معنای حقیقی ندارد. این فرمایش سیدنا تنها نیست محقق عراقی اقا ضیاء عراقی[2] قدس الله نفسه الزکیه که عدل میرزای نائینی است و معاصرند و هر دو شاگردان محقق خراسانی هستند هر دو علم دهرند کسی قدرت تشخیص نداشت که بگوید آقا ضیاء عراقی قدرت بالاتری دارد یا میرزای نائینی منتها میرزای نائینی فعلاً در اصول صاحب مکتب ثبت شده است جزء صاحبان مکتب اصولی است. ایشان در کتاب نهایه الافکار که تقریرات شان است همین مطلب را بیان کرده اند که حمل اولی باشد یا شایع باشد ربط به اثبات حقیقت ندارد یک وادی جدایی است.

 

تحقیق در این علامت

پس از که مطلب کامل شد اما تحقیق این است که عدم صحت سلب علامت حقیقت است همان طور که مشهور گفته اند.

 

صحت حمل در کلام قدماء نیست

برای اینکه اولاً در عنوان فقط عدم صحت سلب دیده می شود صحت حمل به عنوان علامت دیده نشده. لذا در بیان قدمای اصولیین محقق قمی[3] و صاحب فصول[4] علامت حقیقت یا علامت اثبات معنای حقیقی را فقط می فرماید: عدم صحت سلب علامت معنای حقیقی است و صحت سلب علامت معنای مجازی است. صحت حمل دیده نمی شود. و ثانیاً صحت حمل با عدم صحت سلب مساوی نیست بلکه اعم است. برای اینکه ما در کنایات صحت حمل داریم «زید کثیر الرماد» صحت حمل است اینجا صحت حمل است و عدم صحت سلب نیست. صحت سلب هست. می توانیم بگوییم که کثیر الرماد نیست بلکه جواد است کنایه گفتید. و در مبالغات می گوییم «زید عدل» صحت حمل است براساس قانون مبالغه که خود قانون بلاغی است تعبیر درستی است اما عدم صحت سلب نیست. می شود سلب کرد؟ «زید لیس بعدل» و همین طور در مجاز مشهور و موارد دیگر پس صحت حمل مساوی با عدم صحت سلب نیست. این ثانیاً، ثالثاً از بیان سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه حسن استفاده می کنیم می گوییم بسیار عالی فرمودید که صحت حمل ربطی به اثبات معنای حقیقی ندارد درست است اما آنچه که ربط دارد عدم صحت سلب هست نه صحت حمل. و فرمایش سیدنا بسیار دقیق است همین طور هم هست صحت حمل دلیل و علامت برای اثبات معنای حقیقی نیست حسن استفاده کردید پس تا اینجا صحت حمل را از عدم صحت سلب جدا کردیم. حالا یک اشکال و یک جواب: چرا محقق خراسانی فرموده است که عدم صحت سلب یعنی صحت حمل؟ جواب: محقق خراسانی عنوان کرد عدم صحت سلب بعد گفت عدم صحت سلب صحت حمل هست فی الجمله. نگفته است تمام صحت حمل مساوی با عدم صحت سلب است. استادنا العلامه شیخ صدرای باکویی قدس الله نفسه الزکیه با یادداشتی که از آنجا نوشتم درس کفایه که قلمی است در همین جا که می رسد که می گوید صاحب کفایه فرمود «فی الجمله ای فی بعض صور الحمل» این عدم صحت سلب با بعض از صور حمل منطبق است صحبت از انطباق بعض از صور حمل به میان آمده نه اینکه عدم صحت سلب مساوی با صحت حمل باشد. حالا این مطلب که گفته شد نتیجه گرفتیم که فرمایش سیدنا الاستاد بسیار عالی و درست است صحت حمل علامت حقیقت نیست درست است و فرمایش محقق خراسانی که صحت حمل گاهی منطبق است با عدم صحت سلب درست است حمل اولی و ذاتی. اما حمل شایع صناعی که از اساس ربط به بحث ما ندارد. یک نکته دارد که در حمل شایع صناعی گفتیم تغایر مفهومی است ما می خواهیم لفظ را معنایش را پیدا کنیم که این معنا مال این لفظ است نه اینکه بین موضوع و محمول تغایر باشد. تغایر ضد مقصد ماست که ما می گوییم معنای لفظ این است نه اینکه بگوییم تغایر بین این دو تا مفهوم وجود دارد اصلا ربطی ندارد. و محقق خراسانی با توجیهی که گفتم حمل شایع صناعی فرد را گفت که حقیقتاً فرد مصداق کلی است هست بسیار خوب درست است ولی آن مربوط به معنای حقیقت و مجاز نیست که خود محقق خراسانی هم فرمود فردی است حقیقتاً برای کلّی نگفت که معنای حقیقی لفظ را ثابت می کند. پس حمل شایع صناعی که از بحث بیرون است اما حمل اولی و ذاتی دقیقا با عدم صحت سلب تطبیق می کند. مثال خود معروف «الانسان حیوان ناطق» معنای انسان حیوان ناطق است حمل اولی و ذاتی است. می توانیم بگوییم «الانسان لیس بحیوان ناطق» این سلب صحیح نیست. عدم صحت سلب است همراه با صحت حمل علامت حقیقت است. نتیجتاً رسیدیم به این هدف منشود که عدم صحت سلب علامت حقیقت است. و گاهی این عدم صحت سلب تطبیق می کند به حمل فی الجمله یعنی در بعض صور حمل. مطلب تا اینجا کامل شد.

 

سوال:

پاسخ: ما گفتیم سیدنا الاستاد چون حمل را در نظر گرفتند و آن حمل را که بررسی کردند خوب به ما نشان دادند که حمل بما هو حمل علامت حقیقت نیست حرف بسیار درستی است. و محقق خراسانی عدم صحت سلب عنوان می کند و بعد می گوید «هو الحمل فی الجمله» اولی و ذاتی هم نمی گوید و شایع صناعی هم نمی گوید بعد می رود حمل را تعریف می کند که حمل اولی و ذاتی این است و حمل شایع صناعی این است و بعد حمل شایع صناعی را تطبیق می کند.

 

سوال:

پاسخ: درباره حمل شایع صناعی این همان کار اصولی ما بود که جهت بیان محقق خراسانی را به سمت خودمان کشاندیم که حمل شایع که می گوید حقیقت است رد می شود حقیقت از باب حقیقت بودن فرد برای کلی نه از باب حقیقت لفظ در یک معنا. بنابراین ایشان هم حمل شایع و صناعی را به طور کامل دلیل یا راهکار برای اثبات معنای حقیقی اعلام نمی کند.

 

نکته تکمیلی رتبه تبادر و عدم صحت سلب

اما یک نکته تکمیلی: تبادر و عدم صحت سلب از حیث رتبه: در کتب اصولی اولین علامت تبادر اعلام شده است تنصیص را اعلام نکرده اند برای اینکه یا تنصیص اگر باشد جای حرف ندارد و یا اینکه تنصیص اگر از طرف اهل لغت باشد قول لغوی حجیت و اعتبار ندارد. شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اثبات معنای حقیقی برای لفظ با گمانه زنی و ظنون امکان ندارد باید به طور قطع و از طریق علم ثابت بشود. و می فرماید: طریق علم دو تاست: 1. اجماع اهل لسان، مثلاً تمام فارسی زبانها می گوید لفظ آب معنایش همین موجود سیال است. 2. دلیلی که مثمر بیان باشد معنایش این است که دلیلی که مطلب را واضح بیان کند مثمر بیان یعنی روشن کند. بعد می فرماید: به اطلاق بعض از اهل لغت یا بعض از اهل اسلام اعتماد نمی شود.[5] نتیجه فرمایش ایشان این شد که اطلاق بعض اهل لغت یعنی تنصیص اهل لغت که معمولاً به تنصیص بعض برمی خورد نه تنصیص همه اهل لغت، در این مورد اعتماد نمی شود. یک نکته دارد و آن این است که آن فردی که این معنا را اعلام کرده است از روی اجتهاد شخصی بوده است برای خودش معتبر است برای کسی دیگری اعتبار ندارد. مسئله تنصیص تمام شد و اما تبادر، تبادر مقدم از عدم صحت سلب است. چرا تبادر مقدم است؟ برای اینکه تبادر اولاً در کلمه است عدم صحت سلب در جمله است و این نکته آنجا بود که عدم صحت سلب در حقیقت انصراف است. انصراف را چطوری علمای اصول معتبر می دانند و عدم صحت سلب انصراف است و رتبه اش بعد از تبادر است. تبادر از تک واحدی کلمه شروع می شود تا می رسد به جمله. تبادر مقدم است رتبتاً بر عدم صحت سلب و هر دو قابل جمع هم هستند. چون جهت یکی است هر دو در جهت اثبات معنای حقیقی است. جمع هم می شود یک جا تبادر هم باشد و عدم صحت سلب هم باشد. در نتیجه تا به اینجا به این هدف رسیدیم که تبادر و عدم صحت سلب علامت اثبات معنای حقیقی هست علی المشهور و بلا شبهه و لا اشکال. با یک اضافه که منظور از تبادر انسباق است و منظور از عدم صحت سلب انصراف است. و علامت سوم اطراد که ان شاء الله فردا بحث کنیم.


[1] . مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج1، ص113.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo