< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعارض احوال و معنای آن و اقسام

یک عنوانی در اصول بحث شده است از زمان علامه حلی به این طرف تحت عنوان تعارض احوال. منظور از تعارض احوال این است که یک لفظ حالت هایی دارد که همه این حالتها حالت های عارضیه است. آن حالت اصلی جزء این احوال نیست. بنابراین اصل یک چیز است و آن حقیقت، و حالت حقیقی هم همان است که لفظ استعمال بشود بر معنای حقیقی خودش. آنگاه هر لفظی یا به عبارت دیگر لفظ بما هو لفظ حالت های مختلفی دارد که محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه به تبعیت از علامه حلی و غیره پنج حالت را عنوان فرموده اند: 1. مجاز، 2. اشتراک، 3. نقل، 4. اضمار، 5. تخصیص. این پنج تا حالت ذکر شده است.

 

پنج قسم غیر مذکور در کفایه

استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: حالات لفظ ده عدد است که پنج تای آن اینجا ذکر شده است و پنج تای دیگر آن که ذکر نشده است عبارتند از: 1. استخدام، 2. تقیید، 3. نسخ، 4. کنایه، 5. مبالغه. پنج تای اول که ذکر شده است و پنج تای دوم که نیامده شاید وجه آن این باشد که تعارض بین ان پنج تا صورت می گیرد. حالات را که عنوان کردیم بحث در این است که اگر تعارض صورت بگیرد یعنی یک لفظ در معنای غیر حقیقی اش بکار رفته ولی شک می کنیم که این معنای غیر حقیقی معنای مجازی است یا معنای مشترک است یا همین طور شک می کنیم که این معنای مجازی است یا اضمار است. تعارض که به وجود آمد بین دو تا احتمال نسبت به حالات لفظ باید به مرجحات و اولویت ها مراجعه کنیم که تا اینجا طرح بحث بود. اما شرح عناوین: در بلاغت مجاز به دو قسم است: 1. مجاز لغوی، 2. مجاز عقلی. منظور از مجاز لغوی مجاز در کلمه است که مشهور این است. قسم دوم مجاز عقلی که این مجاز عقلی را می گویند مجاز در اسناد و رای غیر مشهور یا رای سکاکی است. مثلاً می گوید «جری المیزاب» که «جری» به معنای خودش است و میزاب به معنای خودش است نسبتی که بین این دو تا داده شده نسبت مورد تصرف قرار گرفته است مجاز در این نسبت و اسناد است. که از باب علاقه سببیت و مسببیت است.

 

اصطلاح مجاز مشهور

اصطلاح دیگری هم داریم درباره مجاز که در اصول هم کار برود تحت عنوان مجاز مشهور نه مجاز مطابق رای مشهور، مجاز با وصف مشهور. این چه مجازی است؟ مجازی است که قرینه داشته و با قرینه استعمال شده الان بدون قرینه هم معنا را اعلام می کند ولیکن قرینه کاملا حذف نیست. مجاز مشهور مثلا درباره علماء می گوییم مجازاً فقط فقهاء است تا می گوییم علمای اسلام یعنی فقهاء در حالی که قرینه هنوز گم نشده است و قرینه به خاطر اولویت مقام منظور از علماء فقهاء هست.

فرق مجاز با عناوین مشابه

فرق بین مجاز و عناوین مشابه یا عناوین هم سنخ آن: 1. فرق مجاز با استعاره، در این رابطه گفته اند که اگر علاقه بین معنای مجازی و معنای حقیقی مشابهت بود مجاز است و اگر علاقه سببیت و مسببیت بود استعاره است. و این مجاز که در برابر استعاره قرار می گیرد یک وصفی هم در بدیع و بیان روی این نوع مجاز بکار می برد می گویند مجاز مرسل. 2. اما فرق مجاز با کنایه: در بدیع و بیان آمده است که کنایه قرینه ای دارد که قرینه اش مانع از اراده معنای حقیقی نمی شود مثل «زید کثیر الرماد» کنایه از سخاوت است ولی مانع از معنای حقیقی نیست می توانید خود کثیر الرماد را معنایش را اراده کنید. اما در مجاز قرینه که بیاید قرینه مانع از اراده معنای حقیقی می شود که در کتب بدیع و بیان مثال زده اند «رأت الماشیه الغیث» چرید ماشیه گوسفندان باران را. اینجا فقط باید معنای مجازی اراده بشود. چون چریدن با باران که تطبیق نمی کند باران که چریده نمی شود بنابراین باید معنای مجازی سبب و مسبب اراده بشود که باران را یعنی مسبب باران که گیاه باشد را دام چرید. 3. فرق مجاز و تشبیه، در این رابطه گفته می شود که فرق این است که در تشبیه ادات ذکر می شود و در مجاز ادات ذکر نمی شود. تشبیه مثلا می گوییم «زید کالاسد» ادات ذکر می شود و در مجاز «زید اسد». خصوصیات مجاز را گفتیم.

 

سوال:

پاسخ: در استعاره قرینه مشابهت وجود ندارد و اما در مجاز مرسل قرینه مشابهت دارد مجازهای دیگر هم هست که قرینه اش قرینه سببیت و مسببیت باشد منتها استعاره چیزی است که یک معنای مجازی را سر جای معنای حقیقی قرار بدهید این خصوصیت را دارد قرینه استعاره همیشه سببیت است ولی ماهیتا استعاره عبارت است از جایی که معنای مجازی را سر جای معنای حقیقی قرار می دهیم از همان ماده عاریت گرفتن است یک معنای مجازی را عاریت می گیریم و سر جای معنای حقیقی قرار می دهیم و قرینه اش همیشه سببیت است. اما اشتراک: درباره اشتراک توجه کنید اشتراک یعنی در برابر ترادف که چند معنا یک لفظ دارد. در برابر ترادف که چند لفظ یک معنا دارد مثل اسد و اسامه و لیث که مترادفند و فارسی اش هم شیر و زرغام و غضنفر است. که شیردرنده در عربی هم مترادف است و در فارسی هم همین طور. در برابر مترادف یک لفظ چند معنا می شود مشترک. تمامی معانی مشترک معانی حقیقی هستند.

 

دو قسم مشترک

و به طور عمده مشترک دو قسم است: 1. مشترک لفظی، 2. مشترک معنوی. منظور از مشترک لفظی این است که یک لفظ به عدد معانی مشترک وضع متعدد دارد نسبت به هر معنا یک وضع مستقل دارد. یعنی در مشترک لفظی وضع متعدد است مثل لفظ عین که برای چشمه جدا وضع شده و برای چشم جدا وضع شده و برای اصل شئ جدا وضع شده الی آخر. و اما قسم دوم مشترک معنوی عبارت است از لفظی که یک وضع دارد منتها با یک وضع چند معنی را پوشش می دهد به این صورت که لفظ مشترک معنوی وضع می شود برای قدر جامع. آن قدر جامع چند معنی را شامل می شود مثالی که در خود بیان محقق خراسانی می آید را مطرح کنیم. مثلاً صلوات افراد متعددی دارد صلاه قصر و صلاه تمام و ظهر و عصر و الی آخر ، صلاه معانی متعددی درد هر معنایش با معنای دیگر فرق دارد. اینجا وضع که بشود یک لفظ برای صلاه همه این موارد را شامل بشود برای چی وضع شده باشد؟ محقق خراسانی می فرماید: مثلاً برای معراج المومن یا برای عمود الدین. این قدر جامع آن است. در هر نمازی شکسته باشد یا درست باشد عمود الدین است و معراج المومن است. پس یک قدر مشترک که در همه موارد وجود دارد و یک اصطلاح مغالطه ای گفته می شود که «رئوس المطالب کل الاشیاء و لیس بشئ منها» این قدر جامع است هیچ کدام اینها نیست ولی همه انها هست معنایش این است که در همه اینها هست نه اینکه مستقلا قدر جامع خود آن معنا باشد. مشترک را فهمیدیم طبیعتاً عامل وقوع اشتراک یک واضع واحد و یک لغت واحده نیست بلکه افتراق و اجتماع است. مثلاً انسان‌ها در جاهای مختلف وجود داشته اند اسم های مختلفی وضع کرده اند آمده اند پس از که جمع شده اند برای آن معنا چند لفظ تعیین شد. مثلاً در منطقه حجاز می گفتند اسامه، در منطقه شامات می گفتند اسد و در منطقه عراقین گفته می شود لیث. جمع که شدند اینها ارتباطات که برقرار شد مشترک لفظی به وجود آمد. عامل اشتراک را می گویند اوضاع متعدد در مناطق متعدد پس از اجتماع می شود مشترک لفظی. این مشترک بود. عنوان سوم نقل، منظور از نقل این است که لفظ از معنای اولی اش انتقال پیدا کند به معنای ثانوی. یک خصوصیت دارد خصوصیت آن این است که باید معنای حقیقی مهجور باشد هجرت کرده، بعد از که هجرت بکند می شود معنای مستعمل و معنای درست. حتی اگر از نظر وضع ادبی صرفی یک لفظ الان استعمال بشود خلاف قیاس ولی نقل شده این را چه می گویند؟ اصطلاحش به این مضمون است که «الغلط المشهور اولی من الصحیح المهجور». مثال مَفاد و مُفاد است. که درست آن مُفاد است حالا در بین مردم اصطلاح عامی مَفاد می گوید. این غلط مشهور بهتر است از صحیح مهجور. این در حدی است که حتی غلط هم باشد ولی اگر کلمه ای که غلط ادبی ندارد مثلاً مثل صلاه، اسم شده برای ارکان مخصوصه اصلش بوده دعاء، این صلاه الان به این معنای خودش منقول است نقل شده و معنای قبلی کاملاً هجرت کرده یعنی منطقه را ترک کرده. منطقه در اختیار همین معنای دوم است. نقل یا منقول می شود از حیث علائم حقیقت می شود معنای حقیقی و وضع تعینی. و از حیث منشأ و نشوء می شود منقول که منشا آن همان نقل است فرق منقول با وضع تعینی فقط فرق حیثیتی و جهتی است مصداقا فرق ندارد. منقول همین است و ما آن دو قسم منقولی که گفته بودیم ان دیگر تکرار نکردیم منقولی بود که قرینه کاملا از بین نرفته آن می شود مجاز مشهور و منقولی است که قرینه کاملا حذف شده که می شود معنای تعینی. و اما دو عنوان دیگر که باقی ماند اضمار و تخصیص. منظور از اضمار در حالات لفظ ضمیر آوردن نیست که ضمائر می گوییم منظور از اضمار به تقدیر گرفتن است کلمه به تقدیر گرفته می شود. مثال معروف «وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ»[1] که اینجا اضمار است اهل قریه به تقدیر گرفته می شود. بنابراین اضمار عبارت است از تقدیر گرفتن و حذف شدن یک کلمه و قرینه ای که در اضمار وجود دارد یک اصطلاحی دارد برای خودش می گوییم قرینه بر محذوف. یعنی یک کلمه حذف شده است. قرینه اضمار قرینه بر محذوف می گوییم. و اما عنوان پنجم تخصیص است. این تخصیص تخصیص در اصطلاح اصول نیست منظور از این تخصیص مشابه تخصیصی است که در اصول است. این تخصیص عبارت است از استعمال لفظ کلّ در جزء، استعمال لفظ عام در خاص بدون اینکه مخصصی باشد. در تخصیص اصولی مخصص لازم داریم «الا النحویین» اینجا از اول مثلاً انسان را می گوییم رأس که کل در جزء و علماء را می گوییم فقهاء. از اول بدون ورود مخصص لفظ کلّ در جزء یا عام در خاص استعمال بشود این قرینه را هم می گوییم قرینه کل و جزء. یکی از قرائن اسمش هست قرینه کل و جزء.

 

توضیح اصطلاح و عنوان قرینه صارفه

تمامی این قرائن که قرائن برای مجازیت هست در حقیقت تحت عنوان قرائن صارفه می آید. جمع بندی این شد که کل قرائنی که در این احوال بکار می رود به طور عام همه قرینه صارفه است صارفه یعنی چی؟ یعنی از معنای حقیقی صرف می کند و برمی گرداند به معنای مجازی. یک مورد قرینه معیّنه داریم قرینه معینه در مشترک لفظی و معنوی قرینه معینه لفظ که استعمال می شود ما نمی دانیم کدام یکی از اینها را متکلم اراده کرده است یک قرینه بر تعیین لازم دارد. قرینه بر تعیین که بود به اش می گویند قرینه معینه. این پنج تا عنوان شرح داده شد، پنج عنوان دیگر شرح نمی دهیم برای اینکه مورد بحث نیست درباره پنج تا مورد بحث این است که در صورت تعارض کدام یکی ترجیح دارد که ان شاء الله جلسه آینده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo