< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر شیخ انصاری درباره تصویر جامع

شیخ انصاری رحمه الله تعالی علیه درباره تصویر قدر جامع برای الفاظ عبادات می فرماید: این تصویر به شرح زیر است: یا جامع مرکب است و یا بسیط. اگر جامع را مرکب فرض کنیم که عنوان جامع محقق نمی شود. برای اینکه افراد مختلف اند کماً و کیفاً. مثلاً افراد صلاه از حیث کمیت و کیفیت اختلاف دارند، یک جامعی فرض کنید از باب مثال بگوییم جامع بین افراد صلاه عبارت است از نمازی که دارای ده جزء باشد فقط به درد خودش می خورد. جامع بین افراد نمی شود. صلاه قصر، صلاه مضطر و صلاه در حال خوف اینها از لحاظ عدد اجزاء طبیعتاً نقص دارند و کمیت شان می آید پایین. بنابراین جامع مرکب که قابل التزام نیست. اما اگر جامع بسیط در نظر بگیریم در مقام تصور ممکن است بگوییم یک امر بسیطی جامع است بین همه افراد صلاه، تصورش ممکن است اما تصدیقش ممکن نیست. برای اینکه آن جامع بسیطی که فرض می کنیم یا مطلوب شرع هست و یا مراد شرع. اگر گفتیم مطلوب شرع است و جامع هست و امر از سوی شرع به آن تعلق گرفته است این اسلوب مستلزم دور می شود. برای اینکه مطلوب بعد از طلب می آید و متعلق امر باید قبل از طلب باشد اگر بگوییم که جامع مطلوب است باید قبل از طلب باشد در حالی که مطلوب بعد از طلب است و این دور واضحی است. پس نمی توانیم ملتزم بشویم که جامع مطلوب شرع است. این اشکال اول، اشکال دوم این است که اگر بگوییم که جامع مطلوب هست یعنی در همین مثال صلاه بگوییم صلاه عبارت است از مطلوب یعنی لفظ صلاه مساوی باشد با مطلوب که مستلزم ترادف بین مختلفین می شود. صلاه چیزی است و مطلوب چیزی است لغتاً معنای صلاه و معنای مطلوب اختلاف دارد در حالی که اگر گفتیم جامع مطلوب است و آن مطلوب جامع بین افراد صلاه باید صلاه با مطلوب مرادف باشد و کار منتهی می شود به قول به اتحاد و ترادف متخالفین، و تراد متخالفین هم خلف است. بنابراین اگر ترادف به وجود بیاید مستلزم خلف می شود. خلف یک چیزی واضحی است یعنی هر چیزی که فرض کردید خلاف واقع بود خلف است. خلف از همین مخالفت با واقع گرفته شده است. و اشکال سومی هم وجود دارد این است که ما درباره مطلوب اگر بگوییم که جامع بین افراد صلاه هست مستلزم این می شود که در موقع شک در جزئیت و شرطیت تمسک به برائت امکان نداشته باشد در حالی که بنابر قول به صحیحی هم اگر شک در جزئیت بکنیم باید تمسک به برائت بکنیم. چرا تمسک به برائت امکان ندارد؟ برای اینکه گفتیم جامع مطلوب است. قاعده این است که شک در جزئیت مطلوب شک در خود مطلوب می شود. شک در مطلوب شک در محصل است. و قاعده اصولی مسلم این است که شک در محصّل مجرای قاعده اشتغال است نه مجرای قاعده برائت. بنابراین سه تا اشکال که وارد شد جایی برای التزام به تصویر جامع باقی نخواهد ماند. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه بعد از طرح این اشکالات و بعد از اللهم و نعم یا به عبارتی بعد از اما و اگر در نهایت می فرماید: الانصاف اینکه مثلا صلاه وضع شده است برای عبادت تام الاجزاء و الشرائط، شرعا همین است و مطلوب شرع هم همین است و وضع هم همین است و نسبت به موارد ناقص اگر به کار می رود صلاه استعمال می شود از باب توسعه در مقام استعمال است. بنابراین در نهایت انکار تصویر جامع را که اعلام نمی کند یک نکته ای را تعرض می فرماید که گویا جامع مردود نیست. می فرمایند: بنابراین ما آثار مترتب بر صلاه را در نظر نمی گیریم که ناهیه عن الفحشاء و معراج المومن و غیره باشد بلکه خود معنای صلاه را که در نظر بگیریم همین است که واقع و وجدان و وضع و عرف و شرع تایید می کند. در نکته تکمیلی گفته می شود که اگر مراد شرع باشد اشکال اول مرتفع است که منتهی به دور می شد مراد می تواند برای شارع قبلا بدون ابراز و بدون انشاء مراد باشد در مرحله اقتضاء، دیگر اصلا نیازی به طلب ندارد. یک عبارتی هست در کفایه که لازم مساوی یعنی مراد لازم مساوی برای مطلوب است. اگر ملتزم به مراد هم شدیم مشکل به قوت خودش باقی خواهد بود فقط مسئله دور حل می شود و دو اشکال دیگر باقی است.[1] بیان شیخ انصاری که کاملا توضیح داده شد،

 

رفع اشکالات توسط محقق خراسانی

محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه این اشکالات را به طور قاطع رد می کند. می فرماید: اشکالی که گفته شده است همین سه تا اشکال در متن کفایه هم اشاره می کند این اشکالاتی که گفته شده است وارد نیست. برای اینکه ما در بحث جامع نه یک جامع مرکب فرض می کنیم و نه یک جامع بسیط بلکه ما یک عنوان انتزاعی را جامع اعلام می کنیم. عنوانی که انتزاع می شود از مجموع این افراد، که عنوان انتزاعی تحت عنوان بسیط به معنایی که مربوط به خود صلاه باشد نیست انتزاعی است و همین طور عنوان انتزاعی که مرکب هم نیست بنابراین نه مرکب است و نه بسیط بلکه یک عنوان انتزاعی. اگر شما گفتید که مرکب و بسیط دو مفهومی است که اجازه نمی دهد چیزی از این دو مفهوم خارج باشد یا مرکب است یا بسیط؟ جوابش این است که در انتزاعیات دست ما باز است بسیط و مرکب نداریم یک انتزاعی است که یک محقق از یک منشا چیزی را انتزاع می کند. تا به اینجا شرحی که داده شد محقق خراسانی که جواب شیخ انصاری را ارائه فرمودند تا به اینجا نتیجه این است که هرچند شیخ انصاری هم صحیحی است که گفت الانصاف که لفظ صلاه «وضعت لتام الاجزاء و الشرائط» و محقق خراسانی هم صحیحی است اما تصویر جامعی که محقق خراسانی داشت اشکالات وارد شد اشکالات هم مرتفع شد که خود شیخ انصاری هم در نهایت آن اشکالات را کنار گذاشت. نتیجتاً تصویر جامع تا اینجا ممکن است.

 

نظر محقق نائینی

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: تصویر جامع برای افراد متعدد بنابر قول به صحیح ممکن نیست. عمدتاً اشکال شیخ انصاری را مطرح می کند با یک اضافاتی، دو اضافه قابل ذکر است: اضافه اول این است که در صورت التزام به تصویر جامع خلاف وجدان می شود آن جامع وجداناً بین این افراد نیست کسانی که معنای نماز را می فهمند به یک معنای جامعی فکر نمی کنند خلاف متفاهم عرف متشرع است. و اشکال دوم که اگر قائل بشویم به تصویر جامع بین این افراد مختلف باید دست از اجراء اصول برداریم. اصل دیگر جاری نمی شود. برای اینکه تصریح می کند که شک در محصِّل می شود بنابراین ما جامعی را اصلا لازم نداریم بلکه اعلام می کنیم که لفظ صلاه در مثال وضع شده است برای صلاتی که تام الاجزاء و الشرائط باشد ولی استعمالش در افراد ناقص الاجزاء و الشرائط از باب تنزیل است.[2] فرقش با شیخ انصاری این شد که ایشان می گفت از باب توسعه است و محقق نائینی می فرماید از باب تنزیل یعنی این ناقص را نازل منزله کامل قرار می دهیم و اسم صلاه را بکار می بریم. نتیجتاً تصویر جامع بین افراد کار ناممکنی است که عمدتاً ادله شیخ انصاری بود با اضافاتی.

 

نظر محقق اصفهانی و دو قسم جامع

محقق اصفهانی می فرماید: جامع دو قسم است: 1. جامع ذاتی مقولی، 2. جامع عنوانی انتزاعی که جامع انتزاعی همان جامع عنوانی است و جامع مقولی همان جامع ذاتی است دو تا لفظ می گوییم مترادف اند. منظور از جامع مقولی ذاتی این است که یک جنس بما هو جنس در برابر نوع مشترک باشد بین همه افراد، مثل حیوان که مشترک است بین همه افراد حیوانات. این جامع مقولی و ذاتی است در ذات کل افراد خودش هست. مقوله هم مقوله افراد با مقوله خود جامع یکی است جامع ذاتی مقولی. قسم دوم جامع عنوانی و انتزاعی که یک عنوان را از یک مجموع انتزاع می کنیم. مثلا تکریم والدین که یک عنوان است و انتزاع شده است از احترام و از خدمت و از کمک و از مساعدت و هر نوع خدماتی که برای والدین انجام بدهد با هر شکل و هر گونه ای که باشد یک عنوان دارد تکریم والدین، یکی والدینش ار کربلا می برد یکی والدینش را خدمت می کند یکی والدینش را احترام می کند. بنابراین تکریم والدین عنوانی شد انتزاع از مجموع این خدمات و افعال. این دو قسم جامع را که گفتم تصور دارد. می فرماید: در بحث ما که صلاه مثال هست تصویر جامع ذاتی مقولی که کار ناممکنی است. اولاً این افراد صلاه که در نظر بگیریم هر فردی با فرد دیگر از حیث مقوله فرق می کند یکی رکوع ندارد رکوع یک مقوله است یکی قرائت ندارد قرائت یک مقوله است مقوله کیف. یکی فاقد یک مقوله است یکی فاقد یک واجد مقوله است این یک، و دو خود صلاه بما هی صلاه متشکل است از مقولات مختلفی است مقوله کیف، مقوله وضع، مقوله فعل، مقولات متعدد است مقولات که متعدد بود در معقول گفته اند که مقولات عشر اجناس عالیه هستند، جنس ما فوق خودش ندارد. یعنی مقولات زیر یک مقوله جمع نمی شوند پس جامع بین مقولات کار ناممکنی است. لذا جامع ذاتی مقولی بین افراد متعدد صلاه کار ناممکنی است. اما جامع عنوانی که یک عنوان را انتزاع کنیم می فرماید: جامع انتزاعی در مقام تصور کار ممکنی است که ما یک عنوان را تصور کنیم از بین این افراد متعدد و مختلف بگوییم این بشود عنوان جامع برای افراد صلاه. اگر این حرف را بگوییم می فرماید بسیار یک حرف ضعیفی است. کلمه سخیف را بکار می برد، این رای اگر اظهار بشود یک رای سخیفی است.[3] وجه سخافتش را سیدنا الاستاد بیان می کند می فرماید: این رای یعنی اگر بگوییم یک جامع عنوانی بین این افراد انتزاع بشود این با واقع تطبیق نمی کند. برای اینکه این عنوان که جامع هست جامع آن است که در همه افراد وجود داشته باشد و از سوی شرع باید مورد لحاظ و وضع قرار بگیرد. بنابراین جامع انتزاعی اگر ناهیه عن الفحشاء فرض می کنید باید بگوییم «الصلاه وضعت للناهیه عن الفحشاء» و این خلاف واقع است چنین وضعی نیست که لفظ صلاه باشد و معنا ناهیه عن الفحشاء باشد. پس قابل التزام نیست.[4] این اشکال که گفته شد از سوی محقق اصفهانی و سیدنا الاستاد که در نهایت استحکام هم اعلام شد.

 

جواب امام خمینی از اشکال محقق اصفهانی

در جواب این اشکال امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: محقق خراسانی نفرموده است که صلاه اسم برای ناهیه عن الفحشاء است عبارت را ملاحظه کنید به متن مراجعه کنید صلاه را می فرماید که اثرش ناهیه عن الفحشاء است نه اینکه معنای صلاه ناهیه عن الفحشاء باشد. بنابراین این اشکال وارد نباشد.[5]

 

اشکال سید الخوئی در قاعده سنخیت

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه یک اشکالی درباره قاعده سنخیت دارد می فرماید: قاعده سنخیت که عنوانش در فلسفه برهان سنخی است. ملاصدرا در کتاب اسفار این برهان سنخی را نقل می کند که برای آن اصل و عکسی است. اصل آن این است که «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» و عکس آن «الواحد لا یصدر الا من الواحد».[6] از دید فلسفه و معقول منظور از وحدتی که در این واحد آمده است وحدت شخصی است واحد شخصی «لا یصدر منه الا واحد شخصی مثله» و «الواحد الشخصی لا یصدر الا من الواحد الشخصی» واحد نوعی نیست مثلا حرارت یک واحد نوعی است از آتش از آفتاب و از حرکت که از علل زیادی حرارت به وجود می آید منتها اشکال ندارد چون واحد شخصی نیست. در اصول می فرماید مخصوصا سیدنا الاستاد که این برهان اساس ندارد. چرا «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» یک علت می تواند به مرور و به تدریج نه در آن واحد معلول های زیادی داشته باشد. و در اصول به تجربه و مثال توجه می شود در فلسفه به اساس و ارتباط علّی و معلولی توجه می شود. اشکالی که سیدنا الاستاد فرموده اند درست است اما بر مبنای اصول، برهان سنخی که ملاصدرا گفته است درست است اما بر مبنای فلسفه، دو تا مبناست بنابراین درستی برهان از فلسفه می آید و اشکال و خدشه از منظر اصول ما چون بحث مبنایی شد دیگر درباره برهان سنخی کاری نداریم. اما تحقیق این است که ما در این بحث نیاز به برهان سنخی هم نداریم برای اینکه ما ناهیه عن الفحشاء که محقق خراسانی مثال زده بود عوض می کنیم به عمود الدین که کار ما درست می شود که عمود الدین اثر نیست و خود صلاه است. نیاز به برهان ندارد و روایی هم هست. ان شاء الله شرح مسئله فردا.


[4] . مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، ج1، ص136.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo