< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و تحقیق در دلالت آیه انما امره اذا اراد شیئا

بحث و تحقیقی درباره دلالت آیه «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» هم عزیزان سوالی داشتند و هم این آیه مورد استناد قرار گرفته است و هم دیروز استناد به این آیه گذرا بود مناسب است که یک مقدار درباره این آیه توضیح بدهیم و از تفسیر استفاده کنیم. این آیه مورد استناد اشاعره قرار می گیرد که گفتند اراده با طلب مغایرت دارد و اگر تکلیف کفار جدی نباشد که معنا ندارد و اگر جدی باشد باید تخلف نشود همه کفار باید متقی و متدین باشند «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» تخلف از اراده معنا ندارد. گفته شد که این آیه به نفع اشاعره تمام نمی شود. این آیه با یک برداشت رجائی رای محقق نائینی را تایید کند که فرمودند اول اراده است بعد از اراده طلب است. اینجا می بینیم که «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» این قول «كُنْ فَيَكُونُ» بعد از اراده است و جدای از اراده است. البته بعد از اراده پس اراده تنها مستقیماً به عمل تعلق نمی گیرد تا تخلّفی وجود نداشته باشد. تا اینجا گفتیم توضیح تکمیلی اش این شد که استدلال به این آیه برای اثبات مدعای اشعری ها کافی نباشد. این اولاً و بعد هم اشعری ها اراده را صفت ذاتی می دانند سیدنا الاستاد و محققین دیگر فرموده اند که در این آیه شاهدی وجود دارد که اراده صفت ذاتی نیست. برای اینکه کلمه «اذا» داخل شده است در این کلمه اراده و «اذا» زمانی است. این تا به اینجا گفته شده بود و نکته دیگر هم اضافه می شود که اگر شما فرض کنید که اراده و «أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» وصل باشد با هم خودش می شود از قبیل اراده تکوینیه. یک شاهد یا یک اشعاری هم دارد که اراده تکوینیه است که تکوینیه از ماده کون است که در این آیه آمده است «كُنْ فَيَكُونُ» در حقیقت اراده تکوینیه برخواسته از «کن فیکون» است پس تکوینیه که باشد ما هم منکر آن نیستیم ولی در تکلیف کفار اراده تکوینیه نیست امر و نهی شرعی نحوه تکوین ندارد اصل مدعا را این رای دوم تایید می کند منتها استدلال اشاعره کافی نباشد.

 

تفسیر آیه و شرح آن

اما توضیح دیگر درباره تفسیر این آیه، گفته می شود که این آیه که می گوید «إِنَّمَا أَمْرُهُ» این بحثی است یا اشاره ای است درباره عالم امر نه در عالم خلق. و «اذا» هم که آمده است «اذا» در عالم امر دلالت بر زمان نمی کند چون عالم امر زمان ندارد زمان مولود حرکت است جهان متکامل و ملکوتی در کمال هست در ظرف کمال خود و آنجا تکامل وجود ندارد زمان هم وجود ندارد. زمان مقدارهای حرکت جوهری یا حرکت تکاملی است. این حرف گفته شده است صاحب نظران که این حرف را زده اند و این برداشت را کرده اند برداشتی هست برای خودشان و نکته ای هم هست خوب است منتها در حرف فقه و اصول به ظاهر آیه می نگریم ما به آن استخراج ها یا برداشت های عقلی و تحلیلی فوق فهم عقلاء که خودش جزء بطون می شود ان شاء الله ما به آن بحث ها اینجا کار نداریم و اما به تفسیر که مراجعه کنیم و به ظاهر و بافت کلمات مراجعه کنیم کلمه «اذا» قطعا زمانیه است و در ادبیات «اذا» منسلخ از زمان به ثبت نرسیده. در تفسیر که مراجعه کنیم: 1. تفسیر تبیان که تفسیر شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه است در تفسیر همین آیه «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» که متن تبیان این است «و المعنی بذلک» یعنی و المقصود بذلک «الاخبار عن سهوله الفعل علیه» از نظر اصولی جهت آیه چیز دیگر است جهت این است که کار برای خدا آسان است. «و انه اذا اراد فعل شیء فعله بمنزله ما یقول لشیء کن فیکون فی الحال»[1] کار برای خدا آسان است در این جهت است چیزی که بخواهد که اراده بکند بخواهد همان لحظه هر فعلی که بخواهد انجام می دهد. که در بین فقهاء به تفسیر که مراجعه کردیم تفاسیر زیاد است تفسیر معتبر نسبتاً که مورد استناد قرار می گیرد پیش فقهاء و اعاظم تفسیر تبیان و تفسیر مجمع البیان است که این دو تا تفسیر مورد اعتماد و در یک بررسی بین المللی چند سال پیش تمام تفاسیر شیعه و سنی بررسی شد تفسیری که مورد تایید و اعتبار و امتیاز گرفت مجمع البیان بود. این یک اعتبار بین المللی بین فریقین هم دارد. البته مرحوم شیخ طبرسی در حد شیخ طوسی نیست ولی هم رجالی است هم فقیه است هم اصولی است و هم مفسر. یک مفسر باید رجالی اصولی و فقیه باشد اگر البیان را سیدنا الاستاد موفق می شد که کامل می کرد چه می شد. معروف و مشهور این است که اصحاب شان گفتند که تا اینجا کافی باشد. اما مجمع البیان مرحوم طبرسی قدس الله نفسه الزکیه بعد از ذکر آیه «وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ» که صحبت درباره خلقت است بعد می فرماید: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» جزء تفاسیر قرآن به قرآن است، که آن خلاق العلیم را «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا» توضیح می دهد. که تفسیر قرآن به قرآن این است که یک آیه آیه دیگر معنایش را توضیح می دهد. «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» عین عبارت مرحوم طبرسی را بخوانم «فعبّر عن هذا المعنی بکن لانه ابلغ فیما یراد و لیس هنا قولٌ و انما هو اخبار بحدوث ما یریده»[2] خبر از پدید آمدن چیزی می دهد که خدا آن را بخواهد هر چه خدا خواست همان می شود. این «انما یرید الله» جهتش هم معلوم شد و «اذا» هم معلوم شد و اراده هم اینجا نشان داد که از صفات فعل است که در بحث بعدی از این آیه هم استفاده می کنیم این تفسیر آیه بود از صفات ذاتیه نیست از صفات فعل است و جهت آیه هم بیان قدرت شامله الهی است نه در جهت اینکه خدا اگر چیزی را از کسی بخواهد تخلّف نمی شود عمدتاً مربوط می شود به خلقت که خلقت انصراف دارد به تکوینیات، امر خدا در تکوینیات این است پس اراده فعل است متعلقش هم تکوینیات است تفسیر هم این است و ظاهر هم این است. این مطلب کامل شد.

 

معنی و مفهوم اراده از نظر کلام و فلسفه و نصوص

و اما مطلب بعدی معنا و مفهوم اراده از منظر کلام و فلسفه و نصوص روایی. این سه منظر را که ما بحث کنیم روشن بشود چشم انداز بحث درباره جبر و اختیار هم خودش را نشان می دهد. لذا این قسمت از بحث خیلی مهم است. 1. معنای اراده از منظر کلام، محقق طوسی قدس الله نفسه الزکیه درباره اراده خدای متعال می فرماید: دلیل بر اراده این است «و تخصیص بعض الممکنات بالایجاد فی وقت یدلّ علی ارادته»[3] علامه حلی قدس الله نفسه الزکیه در شرح همین متن بیانی دارد که استخراج کنیم از بیان علامه حلی که شرح است پس از این متن می فرماید: خدای متعال قدرتش شامله است یعنی فراگیر. «علی کل شیء قدیر» همه موجودات و هر آنچه هست هر آنچه بخواهد می تواند خلق کند و پس از که این قدرت به این صورت کامل و فراگیر بود می بینیم بعضی از ممکنات وجود پیدا کرده است اختصاص پیدا کرده به ایجاد یعنی بعضی از ممکنات یا بعضی از اشیاء ایجاد شده همه اشیاء ایجاد نشده بعضی از اشیاء ایجاد شده اینها در وقت خاصی بعضی از اشیاء ایجاد شده در حالتی که قدرت و فراگیر بوده این ایجاد بعض از موجودات ممکنه دلیل بر اراده خداست که خدا اراده کرده اینها را ایجاد کرده. پس هم دلیل و برهان اراده را اعلام کردند و هم نکته دیگر که اراده فعل خداست. شرح تجرید دوم به نام کتاب شوارق حکیم الهی عبد الرزاق لاهیجی می فرماید: اراده عند الفلاسفه «العلم بالنظام الاکمل» معنای اراده در فلسفه عبارت است از علم به نظام اکمل، و بعد می فرماید: «و عند جمهور المتکلمین عباره عن القصد الی اصدار الفعل»[4] این معنای اراده الله شد. 3. و در کتاب مفاتیح الغیب که کتاب اسرار است یکی از کتب فلسفی عرفانی ملاصدرا است می فرماید «المفتاح فی اراده الله: و ما یصدر عن ذاته هی افعاله التی افضل الافعال فیریدها و یعشقها عشقاً بعشق ذاته فهذه ارادته الخالیه عن النقص و الشین فانها ترجع الی علمه بکیفیه الخیر فی الوجود التابع بعلمه بذاته و عشقه لذاته».[5] از منظر اهل کلام محقق طوسی اراده را تعریف کردند و صفات فعلی اعلام کردند. حکیم الهی عبد الرزاق لاهیجی در شوارق هم فرمودند که اراده عند جمهور المتکلمین عباره عن القصد الی اصدار الفعل. این تعریف اراده بود در کلام. اما در فلسفه منظور از اراده در فلسفه در شوارق گفته شد که فلاسفه می گویند «العلم بالنظام الاکمل» و در مفاتیح الغیب ملاصدرا می گوید که اراده خدا برمی گردد به علم خدای متعال که تابع علم خدا به ذات خداست. و به طور کامل تر ملاصدرا صدر المتألهین درباره معنای اراده توضیحی دارد که از این قرار است می فرماید: «معنی کونه مریدا انه یعقل ذاته و یعقل الخیر الموجود فی الکلّ من ذاته» خیر از ذات خدا می رسد «و ذلک النظام لا محاله کائناً و مستفیضا» چون فیض فیاض مطلق قطعی و ضروری است. این جمله آخری که می گوید معنای اراده را شرح می دهد می فرماید: «فعلم المبدأ بفیضان الاشیاء عنه هو ارادته لذلک و رضاه فهذه هی الاراده الخالیه عن النقص»[6]

 

نکات

یک نکته توضحی که صفات ذاتیه خدا طبق این فلسفه الهی اسلامی و فلسفه ملاصدرا تعدد ندارد برمی گردد به اتحاد به جهت احدیت ذات و عینیت صفات یکی می شود. این یک نکته، نکته دیگر این است که موجوداتی که خلق می شود این خلق موجودات به وسیله فیضان فیض است. فیضان فیض در فلسفه این است که فیّاض مطلق قطع فیض ندارد افاضه از فیّاض مطلق مثل اناره از ذات نور است که قطعی است. این نکته دوم، نکته سوم تعقّل خدای متعال که هم تعقّل به معنای احاطه حضوری یعنی علم حضوری که علم حضوری خدای متعال بر همه اشیاء این علم عین ذات خداست و این علمی که بر همه اشیاء دارد احاطه بر همه اشیاء دارد و صفاتی که ذاتی خدا هست با این علم اتحاد دارد اینجا یک کلمه ای را اضافه کنید که خیلی معنایش عمیق است «رضاه الله» آن علم خدا منضماً به رضای خدا به این فیضان اراده هم هست. علم خدا به فیضان منضماً با رضای خدا اراده خداست یعنی راضی هست اراده خدا آن گونه است پس اراده خدای متعال می شود عین علم خدا به نظام اکمل این علم به نظام اکمل طبیعتاً علم است و ذاتی است و این اراده هم بالطبع می شود ذاتی. پس از لحاظ فلسفه اراده صفت ذاتی است که برمی گردد به علم. منظر سوم باقی ماند که منظر نصوص بود و یک ارتباط بیشتری بین این دو تا مطلب یک توضیح بیشتری تکمیلی هم بدهم و منظور از آن عشق هم نحوی از رضایت کامل است این ان شاء الله فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo