< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

97/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث و تحقیق درباره ردّ شبهه جبر

از منظر فلاسفه گفته می شود که شبهه جبر اساس ندارد اولاً گفته می شود که اراده خلق و اراده انسان تابع اراده ازلیه است اما اعمالی که انسان انجام می دهد برگرفته از سعادت و شقاوت ذاتیه است و «الذاتی لا یعلّل» و این اعمال منتسب به اراده الله نیست تا اینکه شبهه جبر به وجود بیاید. و اما اگر گفته شود چنانچه که اصولیون یا پیروان مکاتب اصولی یا اهل کلام می گویند که شقاوت و سعادت ذاتی نیست بلکه صفات منتزعه از اعمال است و دلیل بر این مطلب آیه شماره سی سوره روم که خدای متعال می فرماید: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» و حدیث مشهور بین فریقین «کل مولود یولد علی فطره حتی یکون ابواه یهوّدانه و ینصّرانه و یمجّسانه»[1] حدیث نشان می دهد که برگرفته از آیه فطره الله که در مولود و در جنین سعادت و شقاوت تاثیرگذار کامل وجود ندارد هرچند در حد مقتضی باشد که موجب اشکال نمی شود. اگر تنزّل کنیم یعنی از منظر فلسفه که سعادت و شقاوت را ذاتی ندانیم باز هم مسلک و مشی فلسفه این است که شبهه جبر در کار نیست. برای اینکه در فلسفه گفته شد که معنای اراده الله این است که «علم الله بفیضان الوجود عنه و هو ارادته و رضاه فهذه هی الاراده الخالیه عن النقص». نتیجه این شد که اراده خدای متعال علم بالا و محیط و علم ذاتی است. چرا اراده عین علم است؟ برای اینکه اراده ذاتیه است و کل کمالات ذاتیه با ذات یکی است تعددی نیست تکثّری نیست که ذات احدیه بتمام المعنی و کماله. و پس از آنکه ذات احدیت دارای صفات ذاتی بود کل صفات به معنای کمال خود وجود متعال کمال مطلق است. وانگهی پس از آنکه اراده علم شد و علم هم علم ازلی بود علم یک کشف است یک احاطه است و علم قوه قهار نیست علم اجبار و عمل قهری ایجاد نمی کند مثال هایی داریم بسیار ساده تمام عقلاء هر کسی که اهل عقل است می داند که مثلاً آفتاب طلوع می کند از مشرق و غروب می کند به مغرب، یقین دارد و علم دارد این علم به آن حرکت تاثیرگذار نیست. علم خدای متعال که همان اراده اوست اجبار و تحمیل و قهریت ایجاد نمی کند علم دارد که مکلّف به اختیار خودش از روی اراده این کار را انجام می دهد. در درس قبل گفتم که علم خدای متعال به معنای احاطه علی کل شیء نقشه آفرینش از پیش در علم خدا مکشوف و مشهود است. بنابراین جواب اصلی فلسفه پس از تنزل از سعادت و شقاوت ذاتیه اراده ازلیه اجبار ایجاد نمی کند و اما اراده مخلوق همان است که محقق خراسانی فرمود که شوق موکّد با آن مقدمات. در نتیجه جواب فلسفه کامل شد و اگر هم شرح و بسط بیش از این بدهیم هم آخرش به این نکته جوهری تمام می شود که علم است اراده و علم قوه قهار نیست. و همین اراده ازلیه که شد و اراده انسان هم که همان شوق موکد شد ارتباط اراده انسان با اراده الله یک نوع ارتباط خاص تسلطی و تسخیری است. تسلط و تسخیر اجبار به وجود نمی آورد که دیروز شرح دادیم که فاعل بالتسخیر می شود و ان شاء الله در جمع بندی خواهیم گفت امر بین الامرین و همین فاعل بالتسخیر دیدگاه کلام و فلسفه و نصوص قابل جمع است. اما توجه کنید محقق خراسانی مشی فلسفه را در کفایه الاصول رعایت کرده اند با همان سبک فلسفه وارد بحث شد و جواب فلسفی داد. یکی دیگر از اعلام شاگرد بلند پایه محقق خراسانی که عبارت است از محقق اصفهانی ایشان هم مشی محقق خراسانی را دارد مشی فلسفی و از طریق معقولات این اشکال و شبهه را جواب داده است.

نظر محقق اصفهانی در رد شبهه جبر

محقق اصفهانی در این رابطه مطلبی دارد با شرح و بسطی که ما حصل فرمایش ایشان از این قرار است،

 

دو قسم اراده ازلیه و فعلیه

می فرماید: درباره مقهوریت اراده العباد باراده الله باید به این حقیقت توجه کرد که اراده خدای متعال دو قسم است: 1. اراده ازلیه، 2. اراده فعلیه. منظور از اراده ازلیه همان وصف کمالی است که عین ذات است مثل قدرت، اراده یک وصفی است مشابه به قدرت، قدرت یک کمال است هر کمالی که در حقیقت وصف کمالی است به نحو اکمل در کمال مطلق وجود دارد. اراده هم به عنوان یک کمال در کنار قدرت و علم و حیات برای خدای متعال وجود دارد «من الازل الی الابد» یعنی سرمدی است. سرّش را گفتیم که کمال است و کمال به نحو اکمل در ذات کمال مطلق وجود دارد و «کل الکمالات واحده بالوحده الحقیقیه» به نحوی که نفی تعدد می شود و این همان کلامی است که مولی امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه در خطبه اول نهج البلاغه فرموده است که «کمال التوحید نفی الصفات عنه» تمام صفات نفی می شود یعنی یک ذات کمال و یک کمال مطلق است کمالات به طور اکمل که جمع بشوند حقیقتش می شود وحدت حقیقیه ذات احدیت نفی الصفات از آن و کمال مطلق است. پس بدون اینکه بگوییم که اراده ازلی از صفات ذاتیه هست راهی نداریم چون موحّد هستیم این خط توحید است اگر اراده ازلیه را قائل نباشیم برهان توحید کامل نیست. و اما قسم دوم محقق اصفهانی می گوید که اراده خدای متعال دو قسم است: 1. اراده ازلیه که ذاتیه است که شرحش را دادیم. 2. اراده فعلیه، این اراده فعلیه را محقق اصفهانی فیلسوف است و فقیه است و محدث است روایات را ایشان آورده است به این وادی که نمی شود اصول کافی «انما ارادته احداثه» پس رمز مطلب را به دست بیاوریم محقق اصفهانی مشی فلسفی اش را کامل می کرد اگر این نصوص نبود شاید می گفت تمام است نصوص را که دید فرمود که قسم دوم داریم اراده فعلیه جداست چون در نص صریح معتبر از بیان شیخ کلینی از امام که «انما ارادته احداثه» روایات متعدد در حد استفاضه که حتی ملاصدرا در شرح اصول کافی که فرمود این اراده ظاهرش این است که حادثه باشد که فعلیه باشد اراده که فعلیه شد براساس نصوص. اینجا دلیل دیگر روشن است که نصوص معتبر اراده را یک صفت فعلیه اعلام کرد.[2] اما شرح آن به چه صورت اراده فعلیه است؟ اراده فعلیه به این معناست که براساس اصول فلسفه که از اصول فلسفه بحث علّیت هست براساس اصل علّیت که علّیت یعنی رابطه وجودی بین علّت و معلول و هم زمان بودن و تعاسر و تقدم و تأخر رتبی و وجود سنخیت اراده که آمد فعل خدا شد می شود ایجاد، پس از که ایجاد شد و احداث یعنی ایجاد، ایجاد باید براساس علّیت و آن مسلک محقق اصفهانی تا اینجا باز هم آمد فلسفی می شود باید معاییر علّیت را رعایت کرد. اراده فعلیه خدا تعلق می گیرد به خلق مشیت که در نص آمده بود: «خلق الاشیاء بالمشیه و خلق المشیه بنفسها» که در اصول کافی و توحید صدوق آمده بود. این مشیت را که در نص دیده است یک قالب فلسفی برایش می دهد می فرماید: این مشیت از باب سنخیت بین علت و معلول عبارت است از وجود منبسط که در فلسفه خواندید از باب سنخیت بین علت و معلول اولین ایجاد از سوی خدای متعال وجود منبسط است که به آن وجود منبسط وجود اطلاقی هم گفته می شود. وجود منبسط دو جهت دارد: جهت انسباط نسبت به ماهیات و تکثّر، جهت وحدت و قابلیت و اخذ وجود از باری تعالی. این موجود منبسط از باب علّت و معلول است و کلّ اشیاء را خدای متعال به وسیله مشیت آفریده و مشیت را بنفسها. این مشیت بنفسها مشیت الله است براساس فهم و برداشت محقق اصفهانی و روایی مشیت و اراده یکی است در فلسفه یک فرق حیثیتی بین مشیت و اراده قائل اند منتها نصوص و اصول مشیت و اراده را یکی می داند. نتیجه این شد که این قسم دوم از اراده که می شود صفت فعلیه احادیث هم معنا شد اشکال هم برطرف شد اراده ازلیه به جای خودش و اراده فعلیه به جای خودش، الان در مرحله تطبیق فعل مکلف که برخواسته از اراده است این اراده همان کلام محقق خراسانی است که شوق موکد است. این اراده را برای انسان آفریده تا فعل او برخواسته از این اراده باشد و فعل اختیاری باشد و این اراده به اراده فعلیه خدا مربوط می شود. هر وقت انسان چیزی بخواهد انجام بدهد آن اراده انسان پشت سرش وصل می شود به اراده فعلیه خداوند، اجباری در کار نیست. اختیار است و مربوط است به اراده خدای متعال برمی گردیم به فاعل بالتسخیر و الان آن آیاتی که می خواستیم معنا کنیم:

 

آیه سی سوره انسان و تفسیر آن

    1. سوره انسان آیه 30 «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» درست با فاعل بالتسخیر تطبیق می کند که «وَمَا تَشَاؤُونَ» شما استقلال کامل ندارد که «تشاءون» هست ولی استقلال ندارد یک «یشاء الله» هم هست. شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه یک تفسیری برای این آیه اعلام می کند می فرماید: این «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» با قرائن و تناسب مربوط می شود به قاعده لطف، قاعده لطف در کلام این بود که خدا بنده خودش را به سوی قرب و به سوی کمال کمک می کند هر وقت کار درستی را بخواهید خدا کمک می کند. بنابراین از باب لطف خدا و «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ» در اعمال حسنه، برای سیئات که «لا یشاء الله» در اعمال حسنه کمک می کند[3] این تفسیر هم هرچند صورت و شکل کاملا تفسیری است باز به بحث ما هم منطبق است خدا انسان را کمک می کند که مشیت انسان به پشتوانه مشیت الهی است و همان فاعل بالتسخیر است.

 

آیه هفدهم سوره انفال

آیه دوم هم مورد بحث قرار می گیرد خدای متعال می فرماید: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى»[4] شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه در تفسیر این آیه مطالبی دارد که خلاصه اش این است که می فرمایند: یک مطلب یا یک رای را غلات گفته اند درباره این آیه که آن رای را نمی توانیم بپذیریم که در آن مرحله می گویند حلول صورت گرفته است که وهابی ها هم براساس اخذ به ظاهر آیه باید این را بگویند که پیامبر در آن لحظه «وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى» یعنی نستجیر بالله دست پیامبر شد دست خود خدا. این دیگر قابل التزام نیست. و نظر دوم این است که خود شیخ انتخاب می کند می فرماید: منظور از «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى» یعنی اقدار الله، خدا قدرتش را به شما داد که این کار را کردید، اگر قدرت خدا نبود این کار را نمی توانستید انجام بدهید.[5]

 

تحقیق در آیه هفده سوره انفال

اما تحقیق این است که این آیه قضیه فی واقعه است اصلا قانون کلی نیست جنگی بود غزوه ای بود احدی بود پیامبر یک مشت شنی برداشت به سمت کفار پاشید آنها در اثر پاشیدن آن شن و سنگ ریزه ها منفعل و متلاشی و آسیب دیدند که آن آسیب دیدن عادی نبود یک معجزه الهی بود. این رمی رمی عادی نبود یک معجزه الهی بود قانون نیست یک قضیه شخصیه از دید اصول و از لحاظ اعتقادی یک معجزه بود. این نه اشکالی ایجاد می کند نه قاعده ای را اعلام می کند. نکته اصلی این بود که گفتیم.

 

سوال: آیه قرآن در همه شرائط در همه اوضاع اختصاص ندارد عمومیت دارد

پاسخ: اولاً اعجاز قرآن را به طور کلی در نظر بگیرید یعنی در ضمن قرآن یک مطالبی هست که یک محقق از دید علم و فلسفه و تاریخ واقعا می گوید این معجزه است منتها دارد. این یک مطلب، مطلب دیگر قرآن قسمتی نصایح است قسمتی اخلاق است قسمتی حکایات است و قسمتی هم معجزه است که معجزه هایش را که می بینیم مثلا نه علمی بود و نه کشفی بود «سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا» تمام آفرینش را می گوید شکل زوج آفریده شده است این معجزه را ببینید نه کشفی بود نه از تلقیح گیاهان و از ساخته شدن الکترون ها و انسان ها و حیوانات و نباتات «خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ» از اینها دارد. قرآن در بطن خودش معجزه دارد معجزه هایی که تا ابد معجزه است. اما قرآن حکایات دارد اخلاقیات دارد و قضایای شخصیه که دارد. یک آیه دیگر هم برایتان معنا کنم.

جهت آیه انما اراد شیئا فیقول کن فیکون

آیه دیگر «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» درباره این آیه که شما دیدید محقق خراسانی هم در این رابطه بحث کرد گفت که اراده دو قسم است: اراده تشریعیه و اراده تکوینیه، اینها را گفته بودیم یک نکته جدید می گوییم که این آیه جهت دارد جهتش این است که از خلّاق بودن خدای متعال که آیه قبلی صحبت می کند و بعد آن خلّاق بودن و قدرت کامله خالقیت را کامل می کند که می فرماید: نیاز به کمک ندارد بگوید «كُنْ فَيَكُونُ» است این جهت است این در جهت بیان قدرت کامله خدا نسبت به خلقت و آفرینش است. بنابراین شکی نیست که «ان الله قادر علی کل شیء» این مطلب تا اینجا تمام شد ان شاء الله جلسه فردا رای و نظر اهل کلام درباره رد شبهه جبر.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo