< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبحث پنجم تعبدی و توصلی

محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه در فصل دوم مباحثی را مطرح می کند که مبحث پنجم می شود بحث تعبدی و توصلی، عنوان تعبدی و توصلی نیست عنوان این است که اگر امری بیاید از سوی شرع و دلالت بر وجوب بکند ولی معلوم نباشد که این وجوب از چه نوع وجوبی است تعبدی است یا توصلی است در این صورت مقتضای اصل لفظی چیست یعنی مقتضای اطلاق و مقتضای اصل عملی چیست یعنی استصحاب و برائت و احتیاط، آیا مقتضای اصل این است که بگوییم وجوب توصلی است یا مقتضای اصل این است که بگوییم وجوب تعبدی است شیخ انصاری و محقق قمی تعبدی و توصلی را وصف واجب اعلام کرده اند واجب توصلی و واجب تعبدی که این وصف درست و مستقیمی است محقق خراسانی توصلی و تعبدی را وصف برای وجوب اعلام کرده است که الامر سهل، توصلی و تعبدی اولاً و بالذات وصف واجب است و بالتبع وصف وجوب در این جهت اشکالی نداریم. درباره مقتضای اصل شرح بیان محقق خراسانی طوری است که اول یک اشاره ای به مقتضای اصل می کند و بعد معنای تعبدی و توصلی را بیان می فرماید، به فهم ما و مطابق با سبک بحث سیدنا الاستاد ابتداء معنای توصلی و تعبدی را شرح بدهیم آنگاه بگوییم اگر شک کردیم در تعبدیت یا توصلیت مقتضای اصول چیست.

 

آراء صاحب نظران درباره معنای تعبدی و توصلی

اما معنای تعبدی و توصلی، صاحب نظران معانی متعددی در این رابطه اعلام کرده اند: 1. محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: منظور از واجب توصلی واجبی است که برای وصول به غیر واجب شده است خود آن واجب توصلی مراد بالذات نیست لذا واجب توصلی به وسیله فعل غیر انجام کس دیگر امتثال می شود و حتی به واسطه فعل حرام هم واجب توصلی انجام می گیرد مثلاً تطهیر ثوب که تطهیر ثوب که بارزترین مصداق واجب توصلی هست بدون مباشرت فرد دیگری بیاید لباس کسی را بردارد تطهیر کند پاک می شود مباشرت لازم نیست و همین طور به وسیله فعل حرام هم این عمل انجام می شود که آب غصبی هست آب مطلق است و مطهر است ولی غصبی است آب غصبی را می گیرد لباسش را تطهیر می کند این تطهیر انجام می شود و ازاله انجام می شود ولی به وسیله فعل محرم. و اما واجب تعبدی آن است که محقق قمی می فرماید: واجب تعبدی آن است که ملاک آن به طور مشخص معلوم نباشد علم به مصلحت آن وجود نداشته باشد و یا اینکه خود آن واجب برای به دست آوردن درجات معنوی و کسب تقرب باشد این می شود تعبدی، مثل یک عبادتی که اصلا هیچ به دنیا و کار دنیا و ارتباط با مردم کار ندارد مثلا اصلا هیچ گونه ارتباطی ندارد شبهه ریاء هم ندارد مثل ذکر لا اله الا الله که آدم اگر این ذکر را بگوید و لبانش هم حرکت نکند می تواند لا اله الا الله بگوید و به هیچ کسی ارتباط ندارد ولی فقط از حیث تقرب و از حیث ارتفاع درجه ایفاء نقش می کند.[1] این تعریف محقق قمی بود. 2. تعریف شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه، می فرماید: «الاوجه ان یعرف» به اینکه واجب واجب توصلی «لا یشترط فیه قصد القربه» و واجب تعبدی «یشترط فیه قصد القربه»[2] و اشارتی هم می کند به رد تعریفی که از سوی محقق قمی آمده است که به آن رد کار نداریم. 3. محقق خراسانی قدس الله نفسه الزکیه در همین بحث می فرماید: واجب توصلی آن است که غرض آن بدون قصد قربت حاصل بشود البته وجوب می گوید و وجوب تعبدی آن است که غرض آن بدون قصد قربت انجام نگیرد تحصیل غرض مشروط به قصد قربت است این تعریف محقق خراسانی بود. 4. محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که در شرع واجباتی آمده است و این واجبات به طور عمده به دو صورت است در شرع ما و شرایع سابقه گونه اول عبارت است از احکامی که آن احکام برای تعبد است و به فارسی معنا کرده است پرستش است. دیگر معنای پرستش اینجا آورد یعنی ارتباط به چیز دیگر ندارد. این محور خواست شرع است پرستش صورت بگیرد که ما ان شاء الله در تحقیق می گوییم عبودیت. این پرستش است و فقط، این تعبدی است این دیگر به فعل غیر انجام نمی گیرد کسی پرستش را از طرف کس دیگر نمی شود انجام داد این جزء ارتکازات است جزء ضروریات است که هر کسی پرستش را خودش انجام بدهد کس دیگر به پرستش نایل نمی شود و الا کل دنیا پرستش را پولدارها می گرفتن پول می دادند و نائب می گرفتند برای پرستش ولی پرستش نیابت پذیر نیست. می فرماید قسم دوم از واجبات واجباتی است که مطلوب شرع مطلق وجود آن اعمال واجبه هست پس مطلق وجود که مطلوب بود مطلق وجود لازم نیست که خود فرد انجام بدهد می تواند غیر انجام بدهد نیت هم لازم نیست فقط وجود پیدا کند وجودش مطلوب شرع است این قسم دوم می شود توصلی،[3] شاید در معنای تعبدی و توصلی بهترین شرح را محقق نائینی اعلام فرموده باشد.

 

کلام سید الخوئی در معنای تعبدی و توصلی

5. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید واجب تعبدی و توصلی به دو معنا آمده است، معنای اول آن این است که در واجب توصلی قصد قربت شرط نیست و در واجب تعبدی قصد قربت شرط است، این همان تعریف محقق نائینی است. می فرماید: تعریف دومی هم آمده است و آن این است که گفته می شود در واجب تعبدی مباشرت شرط است خود فرد باید عمل را انجام بدهد در حد میسور در جاهایی که میسور نباشد به دلیل خاص نیابت انجام می گیرد و در واجب توصلی مباشرت شرط نیست بلکه می فرماید: نه تنها انجام غیر کافی هست بلکه احیانا اگر واجب توصلی بدون اختیار انجام بگیرد هم درست است فردی پایش تنجیس شده و متنجس شده است موقعی که راه می رود حواسش جمع نیست پایش داخل جوی آب می رود بلا اختیار، این تطهیر صورت می گیرد نیاز به قصد هم نیست و به اختیار هم منوط و مشروط نیست. و همین طور به وسیله فعل حرام هم که گفته شد واجب توصلی انجام می گیرد.[4]

تحقیق

6. تحقیق این است که واجب تعبدی و واجب توصلی من حیث الذات فرق دارد ذات عمل، واجب تعبدی ذاتاً عبادت است و فقط یک عمل عبادی است در واجب تعبدی یک نکته وجود دارد و آن عبودیت و اطاعت است. هیچ مساسی و هیچ ارتباطی به عالم خارج از حیث آثار ندارد و فقط تکلیف شخصی خود انسان به عنوان عبودیت مثل صلاه این نماز یا روزه انسان که این اعمال را انجام می دهد نماز و روزه هیچ ارتباطی به کار و زندگی حیات مادی ندارد دقیقاً یک عبودیتی است کار خاصی است با صفت خاص و چون عبودیت شد عبودیت خاص یعنی دقیقاً اضافه به خدا باید داشته باشد عبودیت محض باید اضافه به خود خدا داشته باشد که آن اضافه اش می شود قصد قربت در ذاتش قصد قربت است بدون آن دیگر عبودیت معنا ندارد. این را که من می گویم چیزی نیست که نظر جدید باشد از کلمات و بیان فقهاء و معنای عبودیت استخراج می کنیم. دیدید که در کلام محقق نائینی هم اشاره شده بود پرستش، در کلام محقق قمی هم آمده بود که برای رفع درجه است و تقرب است. از آن نکات این مطلب استفاده می شود. که ذات عمل من حیث الذات یک ذاتی است که فقط از سوی شرع آمده که ذات رکوع است و سجود است و الله اکبر است و ایاک نعبد است این ذات عمل است و اخلاص است این ذات عمل با این خصوصیات عبودیت است و تعبد در ذات این عمل دخل دارد این است که ما گفته بودیم عبادت متقوم به قربت هست الان شرح بیشترش را دادیم که عبادت متقوم به قصد قربت است یعنی ستون فقرات عبودیت این است که باید خالصاً لوجه الله به اضافه به خدا داشته باشد و به قصد قربت باشد. اما واجب توصلی یک عمل واقعی است ماهیتش این است که یک تحقق واقعی پیدا کند آن تحقق واقعی مطلوب شرع هست و آن عمل واقعی که مطلوبیت آن از سوی شرع آمده است طبیعتاً مربوط به واقع می شود هر گونه که در واقع تحقق پیدا کند باید در واقع تحقق یابد به وسیله فعل خود فرد باشد یا به وسیله فعل کس دیگر باشد منتها واقع باید تحقق پیدا کند یک امر واقعی است. چون طبیعتش امر واقعی هست دیگر نیاز به قصد قربت ندارد آن مطلوبیتش همان تحقق واقعی اش است نیاز به قصد قربت ندارد طبیعت آن عمل نیاز به قصد قربت ندارد. شش تا معنا برای توصلی و تعبدی گفته شد و اما آنچه که مورد بحث ماست در این مسئله که واجبی آمده باشد مقتضای اصل لفظی و یا مقتضای اصل عملی کدام نوع واجب هست؟ واجب تعبدی یا واجب توصلی مقصود بحث ما از این توصلی و تعبدی آن توصلی و تعبدی هست که قصد قربت در آن هست یا نیست، بگوییم اصل تعبدی است یعنی قصد قربت لازم دارد یا اصل توصلی است که قصد قربت لازم ندارد که نسبت واجب تعبدی و توصلی با نسبت به واجب نفسی و غیری چه نسبتی دارند که نسبت اعم و اخص من وجه است و شرح آن را می گویم و مقتضای اصل چیست؟ اختلاف بین فقهاء و صاحب نظران وجود دارد مشهور این است که مقتضای اصل لفظی وجوب توصلی است و غیر مشهور این است که مقتضای اصل وجوب تعبدی است. شرحش ان شاء الله جلسه آینده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo