< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امر هشتم درباره دلالت امر به مره و تکرار

بحث معروفی است بین صاحب نظران از معالم و قوانین و فصول تا کفایه و کتب اصولی دیگر عنوان بحث این است که «هل یدل الامر علی الاتیان بالماموربه مره او بمرات» منظور این است که امری که وارد بشود و قرینه ای در کار نباشد و مولی در مقام بیان باشد این امر دلالت بر وجوب می کند یا دلالت بر لزوم اتیان ماموربه دارد اما این دلالت یک وصف زائد دیگری هم دارد یا ندارد و آن اینکه امر دلالت می کند بر اینکه باید ماموربه به طور مکرر و ابداً انجام بشود یا دلالت می کند بر اینکه امر مقتضایش این است که ماموربه یک بار انجام بشود این منظور از این عنوان است که می گوییم امر دلالت دارد بر مره یا تکرار. منظور از عنوان معلوم است. در این رابطه به طور برجسته سه رای وجود دارد و رای چهارم که در ختام رای تحقیقی اعلام می شود: 1. امر دلالت بر مره دارد، 2. امر دلالت بر تکرار دارد، 3. امر مشترک است بین مره و تکرار، 4. امر فقط دلالت دارد بر طلب طبیعت و هیچ مساسی به مره و تکرار ندارد. این چهار تا قول را که به عنوان فهرست گرفتیم اقوال صاحب نظران را عنوان کنیم:

 

اقوال صاحب نظران درباره دلالت امر به مره و تکرار

شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «اطلاقه» یعنی اطلاق امر «یقتضی الاتیان بالماموربه مره» که آنچه امر بما هو امر دلالت دارد فقط انجام عمل است که یک مرتبه انجام بشود و اما اگر امر دلالت کند بر تکرار که ماموربه باید مکرراً و الی الابد تکلیف انجام گیرد باید دلیلی داشته باشیم نیاز به دلیل خاصی دارد به عبارت دیگر که خود تصریح دارند «اطلاقه» یعنی مقتضای اطلاق این است که انجام دادن یک بار برای انجام ماموربه کافی است. این مقتضای اطلاق است و اگر تکرار و انجام دادن مجدد در کار باشد نیاز به دلیل دیگر و قید زائد دارد.[1] فرمایش ایشان معلوم است و در یک جمله مقتضای اطلاق امر تکرار نیست.

 

کلام سید علم الهدی

2. سید علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: امر ظاهرش این است که هیچ گونه دلالت بر مره و تکرار ندارد این مقدمه بود بر اینکه از ظاهر امر چیزی استفاده نمی شود برویم به سراغ ادله خارج از ظاهر امر، ادله خارج از ظاهر امر: 1. آیات قرآن، در آیات قران می بینیم امر هم دلالت بر مره دارد مثل حج و هم دلالت بر تکرار دارد مثل صوم و صلاه، پس در قرآن به هر دو معنا استعمال شده است و اصل در استعمال هم حقیقت است نتیجه این که امر مشترک است بین مره و تکرار. 2. حسن استفهام، اگر مولایی امر کند و مخاطب و مامور استفهام کند که این امرتان برای یک بار هست یا تکرار هم باید بشود؟ این استفهام حسن دارد اگر امر مشترک نبود برای مره و تکرار بود استفهام حسن نداشت این حسن استفهام دالّ است بر اینکه لفظ امر مشترک است بین مره و تکرار دلالتاً، لفظ امر دلالتاً مشترک است بین مره و تکرار. 3. حسن قول آمر، به این معنا که امر بکند بعد از امر بگوید «أردتک مره» یا «افعل مره» و یا اینکه بگوید «افعل مرارا» آمر توضیح بدهد این توضیح دادنش و این شرحش دلیل بر این است که خود امر که به تنهایی دلالت ندارد دلالتش مشترک است بین مره و تکرار که در مقام تعیین اگر آمر تعیین کند که مره یا تعیین کند که مراراً درست و مستحسن است. با این سه دلیل می فرماید که اگر تکرار بیاید برای تاکید است و مره هم که بیاید برای تاکید است نه برای اصل معنا، جواب می فرماید که تکرار علام می شود امر دلالتاً مشترک است بین مره و تکرار. اشکال و جواب: اشکال این است که می فرماید: اگر یک وقتی جایی است که فائده داشته باشد اگر تکرار بود و فائده داشت آنجا می گوییم تاکید و اگر هیچ فائده ای نداشت تکرار شد مستلزم لغو می شود. بنابراین قول به تاکید هم زمینه ندارد.[2] تمام کلام سید تا اینجا بود. 3. شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در این رابطه یعنی درباره دلالت امر بر مره و تکرار اختلاف وجود دارد «اکثرها الفقهاء و المتکلمین» بر این هستند که امر دلالت بر تکرار ندارد مره که قطعی و قدر متیقن است دلالت بر تکرار ندارد.

 

چهار دلیل درباره عدم دلالت امر بر مره و تکرار

در این رابطه چهار دلیل اقامه می کنند: 1. ظهور لفظی امر، می فرماید اگر مولی به غلام خودش بگوید «اسقنی شربه من الماء» برای من یک مقدار آب نوشیدنی بیاور و حاضر کن، اگر یک ظرف آب برای نوشیدن بیاورد کافی است نیازی به تکرار دیگر ندارد این ظهور است و قابل انکار نیست. تکرار نمی خواهد. به ذهن شما هم می رسد و خود ایشان هم اشکال را مطرح می کند که ان قلت که اینجا قرینه وجود دارد قرینه هست که می گوید آن ظرف آب را برای من بیاور جواب می گوید که هیشه قرینه نیست احیانا غلام و مامور از قرینه اصلا خبری ندارد سرش به کار خودش است توجهی به قرینه ندارد وظیفه اش را می داند که امر مولی را اطاعت کند قرینه اینجا نیست و مامور و غلام اصلا نمی داند بنابراین از قرینه خبری نیست. بعد هم اشکال می کند که خود حال قرینه دارد چون یک فرد یک ظرف آبی نوشیدنی که بیشتر نمی خورد که اصلا معلوم است که سیراب می شود به یک ظرف، این اشکال هم می فرماید وارد نیست برای اینکه این قرینیت همیشه وجود ندارد بعضی از اوقات فردی تشنه است دو ظرف هم آب برایش بدهی باز هم کم است تکرار هم بشود باز هم می نوشد قطعا به طور علم و قطعی همیشه یک تشنه با یک ظرف آب سیراب نمی شود بنابراین این دو تا اشکال که هست مجالی برای آن نیست. 2. قول به تکرار مستلزم تالی فاسد است، می فرماید که اگر بگوییم که امر دلالت بر تکرار دارد باید حد معین بشود حد که معین نمی شود حد که معین نشود تکرار مسیرش باز هست تکرار در ازمان و در امکنه و در اوقات، پس معنایش این می شود که یک امر که آمد تا جان دارید انجام بدهید تکرار کنید که تکرار حد یقف ندارد تکرار را معین نکرده است امر آمده مثلا صلوات بگویید دیگر فقط یک قضای حاجت و یک نماز واجب و دیگر تمام اوقات امکنه و ازمان باید تکرار بشود و در اوامر آمده باشد که شما سجده طولانی بکنید دیگر همیشه می رویم به سجده، سرش را بردارد دوباره بگذارد این می فرماید مستلزم یک تالی فاسدی است که کسی به آن ملتزم نیست. 3. دستور فقهی درباره طلاق، اگر کسی کسی را وکیل بگیرد در خواندن طلاق که برود از طرف او طلاق جاری کند فقط یک بار طلاق جاری بکند بلا شبهه کافی است هیچ کسی شبهه نمی کند بنابراین دلالت امر بر مره یا به عبارت دیگر دلالت امر بر اتیان طبیعت برای یک مرتبه کافی است که در فقه هم نمونه اش را گفتیم. 4. می فرماید: قصه سرقه بن مالک هست که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم امر حج را برایش گویا اعلام کرد او سوال کرد یا رسول الله که این حج دوام دارد یعنی هر سال حضرت فرمود: نه دوام ندارد. بعد حضرت فرمود که «ان قلت نعم کان علیک الی الابد» می فرماید اگر سوال کردی که دوام دارد اگر می گفتم بله دوام دارد تا ابد به عهده ات می آمد. از این حدیث استفاده می شود که تکرار نیاز به دلیل زائد دارد از یک سو و از سوی دیگر امر بدون اضافاتی دلالت دارد بر انجام ماموربه مره واحده. پس از این چهار دلیل ایشان اعلام می کند که امر دلالتش بر تکرار معنی ندارد دلالت امر همان طلب ماموربه هست که به مره واحده انجام می شود.[3]

 

رای مشهور

رسیدیم به مشهور، محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اختلاف نظر وجود دارد درباره دلالت امر بر مره و تکرار «و الاقوی ان هیئه الامر تدل علی طلب الطبیعه فقط و لا تدل علی المره و التکرار» بعد با دو تا اضافه مطلب را کامل می کند اضافه اول می فرماید: امتثال که به مره حاصل می شود به دلیل این است که اتیان ماموربه به امر واقعی مقتضی اجزاء هست آن تحقق امتثال از جهت دلالت امر بر مره نیست بلکه از جهت اجزاء هست. لذا دلالت امر بر مره از حیث دلالت خود امر نیست از حیث اقتضای خود امر نیست بلکه از جهت اجزاء هست که اتیان به ماموربه مجزی هست مره واحدتاً. و آن مره واحده از درون خود امر در نمی آید آن از باب قاعده اجزاء اعلام می شود. اما اضافه دوم می فرماید: مصدر مجرد که منظور از مصدر مجرد یعنی مصدری که بدون الف و لام است که سکاکی می فرماید که مصدر مجرد دلالت دارد بر طبیعت بدون هیچ حدوثیت بالاتفاق، و مصدر مجرد که این گونه بود امر و سایر مشتقات متخذ از مصدر هست اشتقاق یافته از مصدر هست و آنچه که مصدر او دلالت دارد طبیعتاً «ما یشتق منه» همان دلالت را دارد که دلالت بر طبیعت باشد که بدون هیچ وصف از قبیل مره و تکرار.[4] و صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه همین مطلب را به نقل از سکاکی بیان می کند که بدانیم این دو بزرگوار به رای سکاکی اعتماد کرده اند. سکاکی همان صاحب مطول هست. این دو تا دلیل یا دو تا اضافه را که اعلام فرمودند نتیجه این شد که هیئت امر دلالت دارد بر انجام طبیعت فحسب بدون هیچ کم و زیادی. بیش از این دلالتی در کار نیست. 6. شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در بحث مقدمه واجب که این بحث اوامر در مطارح نیست در ضمن بحث مقدمه واجب یک جمله ای است که اینجا به درد می خورد می فرماید: تحقیق این است که هیئت امر دلالت می کند بر خصوصیات طلب، خصوصیات طلب یعنی طلب فوری یا طلب تخییری یا طلب تعیینی، فقط به خصوصیات طلب دلالت می کند چیزی غیر از آن در مدلول امر نیست. که نظر ایشان این است که هیئت امر دلالت دارد بر طلب طبیعت و آن خصوصیاتی که طلب خودش دارد طلب خصوصیاتی دارد که در ذهن طالب هست. نتیجه این می شود که هیئت امر دلالت دارد بر طلب طبیعت.[5]

 

رای محقق خراسانی

7. محقق خراسانی می فرماید: درباره دلالت امر بر مره و تکرار تحقیق این است که امر از این جهت یعنی از جهت دلالت بر مره و تکرار انصراف دارد به طبیعت مجرده بدون مساس و ارتباطی با مره و تکرار، استادنا العلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: کلمه انصراف را اگر عوض کنیم بهتر است بگوییم تبادر دارد برای اینکه انصراف در عموم هست عامی باشد بگوییم انصراف دارد انصراف از اوصاف عام هست انصراف از لوازم عموم است نه مربوط به صیغ و کلمات نمی شود. لذا باید بگوییم تبادر. می گوییم مشاحتی در تعبیر نداریم منظور محقق خراسانی هم از این انصراف همان تبادر است چون هر دو راهی است برای یک هدف، هدف هر دو تحقق ظهور است. بعد از این ظهور و انصراف محقق خراسانی یک اشاره ای هم می کند می فرماید: اگر شما بگویید در اتیان ماموربه اکتفاء به مره می شود و آیه حج هم دلالت به مره دارد این دو تا دلیل را اگر برای اثبات یا ادعای دلالت بر مره بیاوریم جواب می گوییم اولاً فراموش نکنید قاعده را که مثال دلیل نمی شود و دلیل اثبات نمی شود آیه قرآن یک مثال است ممکن است قرینه داشته باشد و ثانیاً خود امر که دلالت دارد بر اتیان طبیعت مره واحده این دلالت درست است اما دلالت عقلی است نه دلالت لفظی، به حکم عقل انجام طبیعت یک بار صورت می گیرد به درک عقلی و به ضرورت عقل. همان طوری که انجام و امتثال نهی به ترک طبیعت به طور کل صورت می گیرد نه به ترک یک فرد آن هم به حکم عقل است نه به دلالت لفظ نهی. این اولاً، جواب این دو تا داده شد که دو تا دلیل در حقیقت برای قول به مره بود و همین طور جواب قول به تکرار که گفته می شود آیه صوم در قرآن برای تکرار آمده است و خود تکرار هم در نهی هم دیده می شود که نهی مستلزم این است که تمام افراد را تکراراً ترک کند در جواب محقق خراسانی می فرماید همان جوابی که دادیم مثال دلیل اثبات مطلب نیست صوم را قرینه دلالت بر تکرار دارد و طبیعت نهی طبیعت واحده است «تستلزم ترکها بصوره کامله» که در عمل می شود توهم تکرار به وجود بیاید و الا نهی دلالت بر تکرار ندارد نهی امتثال نهی عقلا مستلتزم ترک طبیعت است به طور کل. این دو تا جوابی که دادند بعد می فرمایند: آنچه که در فصول از سکاکی گفته شده است، آنچه که «قیل من السکاکی و الفصول هو غفله و ذهول» که مصدر مبدأ مشتقات است بلکه مصدر خودش هم مشتق است صیغه دارد و ثانیاً در بحث مشتق گفتیم که مصدر بدون الف و لام که می شود مبدأ با مشتق فرق دارد طبیعت به شرط لا و لا بشرط هست مشتق لا بشرط است و مصدر مجرد بشرط لا فرق دارد.

اشکال و جواب

اشکال: گفته شده است که اتفاق وجود دارد که اصل کلام مشتق هست جواب: این اتفاق کامل نیست استادنا العلامه شیخ صدرا می فرماید که اختلاف بین کوفیین و بصریین است، کوفیین می گوید که اصل کلام فعل است و بصریین می گویند اصل کلام مشتق است و می فرماید که ما طریقه کوفیین را دنبال می کنیم می گوییم اصل مشتقات و اصل اشتقاق فعل است نه مصدر. بنابراین این مطلب هم به بار ننشت و ثانیا اصل که گفته شده است معنای اصل اشتقاق نیست ممکن است معنای اصل این باشد که اولین صیغه از صیغ این باشد بنابراین استدلالی که در فصول و در قوانین شده است قابل التزام نیست امر از حیث دلالت به مره و تکرار بلا شبهه هیچ گونه دلالتی ندارد بلکه انصراف یا تبادر دارد به طلب طبیعت. هیچ گونه دلالتی بر مره و تکرار در کار نیست. کلام ایشان کامل شد رای محقق نائینی و سیدنا الاستاد و تحقیق ان شاء الله جلسه آینده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo