< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تعیین محل نزاع در مقدمات واجب و اقوال صاحب نظران

 

بحث وتحقیق درباره تعیین محل نزاع در مقدمات واجب. در چند روز از باب اتفاق مسیر بحث صعب العبور بود. خیلی تلاش کردیم که آسان سازی بکنیم و همه عزیزان انشالله رسیده باشند. بشارت بدهم که از این به بعد آن مسیر ناهموار پشت سر گذاشته شد و تقریبا به حالت عادی برگشت. هرچند حالت عادی هم خیلی ساده نیست ولی آن مسیرهای صعب پشت سر گذاشته شد شکر خدا. اما بحث امروز.

تعیین محل نزاع در مقدمات واجب

آنچه که به طور مسلّم یا اختصار گفته می شود که محل نزاع در بحث مقدمات واجب عبارت است از مقدمه وجودیه نسبت به واجب مطلق. دو تا خصوصیت محل نزاع، مقدمه وجودیه مربوط به واجب مطلق. این یک مقدار قدر متقن هست. و اما درباره واجب مشروط گفته می شود که بحث مقدمه واجب در واجب مشروط جا ندارد برای اینکه تحصیل مقدمه نسبت به واجب مشروط واجب و لازم نیست اجماعاً. در این رابطه صاحب نظران اظهار نظرهایی دارند که استفاده بشود..

اقوال صاحب نظران

1- محقق حلی می فرماید که اگر مقدمه ما یتوقفُ علیه الوجوب باشد، جای بحث ندارد و اما اگر مقدمه مما یتوقفُ علیه یا به الوجود باشد، جای بحث دارد مثل رفتن به سطح نیاز دارد به نصب سلّم(نردبان). (مثال معروف)[1] و همینطور محقق قمی قدس الله نفسه الزکیه و صاحب فصول و تا شیخ انصاری ادعای اجماع کرده اند. اجماع اعلام می کنند. محقق قمی می فرماید که وجوب مقدمات واجب مشروط متنازعٌ فیه نیست بلکه بل عدم الوجود بها مجمعٌ علیه. این عین عبارت قوانین است.[2] صاحب فصول قدس الله نفسه الزکیه در کتاب الفصول الغرویه ص 82 چاپ قدیم رحلی می فرماید فإنها یعنی مقدمات واجب مشروط لاتجبُ من حیث کونها مقدمةً للواجب اجماعاً.[3] اجماع اعلام می کند بر اینکه مقدمات واجب مشروط مورد حث نیست بلکه مقدمات واجب مطلق مورد بحث است.

 

اختلاف نظر صاحب نظران عصر قدیم و عصر جدید

 

کلام صاحب نظران عصر جدید: شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که قالوا یعنی صاحب نظران دیگر بأنّ مقدمة الواجب المشروط لیست واجبةً اجماعاً. [4] تا اینجا فهمیدیم در این قسمت از بیان صریحی که آمده است از صاحب معالم است. صاحب معالم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید که بحث مقدمه واجب اختصاص دارد به مقدمه واجب مطلق. و مقدمه واجب مشروط از دائره بیرون است. از صاحب نظران عصر اخیر محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه درباره تعیین محل نزاع نسبت به مقدمه واجب ورودی اش این است که می فرماید مقدمه وجوبیه محل بحث نیست. محل بحث مقدمه وجودیه است. چرا مقدمه وجوبیه محل بحث نیست؟ برای اینکه یک امر که مقدمه باشد برای وجوب یک عمل، تا آن مقدمه تحقق پیدا نکرده مثل استطاعت برای حج، حج واجب نمی شود، پس خود ذی المقدمه وجوب ندارد تا بگوییم که وجوب از ذی المقدمه ترشح کند به مقدمه. و اما بعد از آنکه آن مقدمه آمد و وجوب برای ذی المقدمه آمد، الان اگر بگوییم از ذی المقدمه دوباره وجوب برگردد به ذی المقدمه تحصیل حاصل می شود. و بعد ایشان چیز دیگری را هم اضافه می فرماید و این است که می فرماید مقدمه وجوبیه مفروضُ الوجود است( این اصطلاح محقق نائینی است) و مفروضُ الوجود یعنی بر فرضی که مقدمه محقق بشود وجوب برای فعل ذی المقدمه محقق می شود و بیان می شود به نحو قضیه حقیقیه. ﴿وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً﴾[5] در صورتی که مفروضُ الوجود بود می فرماید که اینگونه مقدمه لاتقع تحت الدائره الطلب. این تحت دائره طلبی که متعلق به واجب هست قرار نمی گیرد و اگر ادعا بکنیم گفته می شود تحصیل حاصل یا خلف. گفته بودم این محالاتی که می گوییم مانند خلف، دور، تحصیل حاصل، تضاد، همه اش برمی گردد به تناقض. اگر گفتیم تحصیل حاصله، خلف هم هست زیرا خُلف معناش یعنی خلاف واقع. چون در یک تعبیر خلف آمده و در تعبیر دیگر تحصیل حاصل آمده، اینها شما را سر گردان نکند.[6] اما رای چهارم از صاحب نظران اخیر رای و نظر سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید مقدمات وجودیه محل بحث است و مقدمات وجوبیه محل بحث نسیت برای اینکه نه عقلاً و نه شرعاً مقدمه وجوبیه مورد طلب از مکلف قرار نمی گیرد. عقلاً که زمینه ندارد. لا أرضیة له شرعاً که تا واجب تحقق پیدا نکرده است که مقدمه اش متعلق وجود قرار نمی گیرد. عقلا و شرعا مورد بحث قرار نمی گیرد و بحث از مقدمات وجودیه محل نزاع نیست و اما با همان شرحی که گفتم که قبل از اصول جا ندارد و بعد از اصول تحصیل حاصل می شود آن هم اینجا هم گفته می شود. مثل استطاعت برای حج. اما تتمته ای که اضافه می شود این است که می فرمایند: بحث از مقدمات وجودیه به عمل می آید یعنی محل نزاع مقدمه وجودیه هست اعم از اینکه این مقدمه وجودیه، مقدمه واجب مطلق باشد یا مقدمه واجب مشروط. [7] دیدم که چه شد؟ یک اختلاف نظری بین قدماء و متاخرین. قدماء اصولیین که صاحب فصول و صاحب قوانین تا خود شیخ انصاری را هم قدماء بگوییم و اینها را اصل حاضر. در عصر قبلی گفته شد که بحث مقدمات واجب مشروط از دائره خارج است اجماعاً. اما صاحب نظران عصر جدید یعنی سیدناالاستاد فرمودند که مقدمه وجودیه مورد بحث و محل نزاع است اعم از اینکه مقدمه واجب مطلق باشد یا مشروط. وانگهی توضیحی لازم دارد و توضیحش این است که واجب مشروط تا شرطش محقق نشده، که همان اشکال دارد که گفتیم که وجود ندارد و چطور می شود که بحث بکنیم. شرط که نیامده وجود محقق نشده، مقدمات وجودیه به تعبیر استادناالعلامه شیخ صدرا تابع مقدم وجوبیه است. تابع به این معنا که مقدمه وجوبیه باشد، کامل باشد، تا وجوب برای عمل ثابت بشود، آنگاه بحث از وجوب مقدمه وجودیه بشود. پس چطور میشود که در واجب مشروط هم بحث از مقدمه وجودیه بعمل بیاید؟ می فرماید پس از تحصیل شرط. حج استطاعت محقق شد، استطاعت که محقق شد، مقدمات دارد، مقدمات وجودی دارد، استطاعت مقدمه وجودی بود، مقدمه وجودی اش آنگاه به عمل می آید. بروید زاد و توشه بنا کنید، بروید کاروان ببینید، بروید جواز درست کنید، بنابراین مقدمات وجودیه در واجب مشروط هم جا دارد. این اختلاف نظر را که گرفتیم و بعد این شرح را که دادیم جمع بین این دو نظر ممکن به نظر می آید. چطوری این دو مسلک قابل جمع است؟ مسلک اول که فرمود بحث درباره وجود مقدمه واجب مشروط زمینه ندارد قبل از تحقق شرط است. و اما مسلک اخیر که فرمود بحث درباره مقدمه وجودیه واجب مشروط هم زمینه دارد بعد از تحقق شرط است پس تعارضی نیست، تنافی وجود ندارد و جمع بین قولین میسّر و میسور است.

 

سه نکته باقی مانده

تا به اینجا محل نزاع را بررسی کردیم و بعد از اینکه محل نزاع را بررسی کردیم یک اشکال و یک جواب و یک جمع بندی و اعلام ثمره. که سه نکته است اشکال و جواب. نکته دوم تتمه و نکته سوم بیان ثمره.

پس متن اول اشکال و جواب: محقق خراسانی اشکال را مطرح می کنند نه اینکه خودشان اشکال کنند و می فرماید اشکال این است که پس از آنکه گفته شد مقدمه وجوبیه محل بحث نیست و تحصیلش واجب نیست، می بینیم این بیان یک حکم عقل است که گفتم عقلاً وجوب نیست تا مقدمه وجوبیه را برویم و تحصیل کنیم. حکم عقل است. و به تعبیر علامه شیخ صدرا اینجا که حکم عقل شد، تخصیص در حکم عقل هم ممکن نیست. قاعده علت و معلول قابل تخصیص نیست. قاعده تناقض قابل تخصیص نیست. چرا؟ چون حکم عقلی قطعی تخصیص بردار نیست.اینکه گفتیم اینجا حکم عقلی بود. پس وجوب درباره مقدمه واجب که عنوان مقدمه وجوبیه باشد مورد بحث نیست اما یک نقضی وجود دارد که آن نقض کجاست؟ به عنوان یک تخصیص؟ وجوب معرفتِ احکام. اجتهاداً یا تقلیداً. این یک واجبیه . واجب قطعی و شرعیست و این وجوب معرفت می شود مقدمه وجوبیه. تا معرفت نباشد فعل واجب نیست. برای جاهل فعلی که مورد جهل باشد منجز نیست. مقدمه وجوبیه است. بعد از اینکه معرفت پیدا شد وجوب می آید. مقدمه وجوبیه است و این مقدمه بلاشبهةٍ واجبه. معرفت واجب و لازمه. و درش بحثی هم نیست. یا به عنوان یک قاعده فقهیه که شیخ انصاری عنایت دارند وجوب بالتّعلم الاحکام که ما تعبیر کردیم به معرفت که تعبیر کفایة معرفت بود. این مقدمه نقضیه و این اشکال را چطوری جواب بدهیم؟ جواب این است که می فرماید که بله این مقدمه، مقدمه وجوبیه است و تحصیلش هم واجب است اما وجوبی این مقدمه عقلیست و از باب اطاعت و امتثال، یک وجوب عقلی قطعیست که هر مکلفی که باید ادای وظیفه کند و عوامل مولا را امتثال کند باید معرفت ان احکام حاصل کند. وجوبش عقلیست به حکم عقل مستقل. اگر وجوبش را می گفتیم که از طریق ذی المقدمه می آید، اشکال شما وارد بود و اما بعد از اینکه بگوییم وجوبش وجوب عقلی است دیگر اشکال جا ندارد هرچند که خود مقدمه وجوبیه هست. استادناالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه یک توضیحی می دهد و می فرماید که ممکن است بگوییم که همین معرفت هم مقدمه وجوبیه نیست. چرا؟ برای اینکه احکام را ممکن است آدم احتیاط کند و تشخیص ندهد که این الان واجب است یا نیست و همه محتملات را انجام بدهد. احتیاط کند و پس وقتی احتیاط کند، عملی نیست که نیست ولی نظری درسته. می تواند احتیاط کند و معرفت واجب نیست و احتیاط موقع ذمّه است و برای ملکف ابراء ذمّه واجب است. امتثال واجبه لذا احتیاط می کند . معرفت ندارد و نمی داند حکم چیست لذا تمام محتملات را انجام می دهد. می فرماید إلّا اینکه بگوییم در واجبات نیت جه شرط هست که اگر نیت وجه شرط بود دیگه احتیاط همه جا کارساز نیست. در وضعیات و در توصلیات که قصد قربت شرط نباشد احتیاط کار گوشاست اما جایی که قصد وجه شرط است، آنجا دیگر احتیاط نمی شود زیرا قصد وجه ارتباط مستقیم به تشخیص و تعیین عمل دارد تا عمل تعیین و تشخیص نشود، قصد وجه خود آن عمل ممکن نیست. و بعد هم جواب می فرماید که قصد وجه گویا عندالمتاخرین مورد تایید نیست. عندالمتقدمین و صاحبنظران عصر گذشته قصد وجه را اعلام کردند اما اصولیون تاریخ عصر اخیر قصد وجه را تایید نمی کنند بلکه قصد قربت کافیست. قصد قربت می شود اجمالاً و رجاعاً انجام بگیرد و مشکلی هم ندارد. این اشکال و جواب بود. تمام.

اما نکته تکمیلی: محقق خراسانی اشاره می کند به همان مطلبی که ما در ابتدا طرح کردیم و ورودی بحث ما بود. ما سبک مطارح الانظار شیخ انصاری را مطرح کردیم که این بحث، بحث قید راجع می شود به ماده یا هیئت برخاسته از بحث حقیقت و مجاز است و مطلب کاملا ریشه و منشأش مشخص باشد. اما محقق خراسانی که به مطارح الانظار نگاه می کند این بحث حقیقت و مجاز را در تتمه این مطلب آورده است، جابجا، که چه؟ تضمیمٌ. یک دنباله ایست. دنباله تتمه ای است. تتمه این است که می فرماید: واجب مطلق و مشروط از لحاظ حقیقت و مجاز به چه صورت هستند؟ یعنی واجب حقیقت است هم در مطلق و هم در مشروط یا حقیقت است در مطلق و مجاز است در مشروط؟ این بود که بحث کردیم کامل منتها در تضمین (تضمیم) رأی خود شیخ را اعلام می کند کانّما یک جوهر گیری است. می فرماید: که براساس رای مختار یعنی رأی محقق خراسانی واجب حقیقت هست بر دو هر دو قسم. هم واجب مطلق و هم واجب مشروط. بر واجب مطلق که معلومه و بر واجب مشروط هم به اعتبار لحاظ حال تلبس که در مشتق گفتیم که مشتق حقیقت است در مایتلبس به المبدأ. واجب می گوییم این را نه الان، به اعتبار اینکه شرط محقق بشود. شرط حال تلبس است. پس از حصول شرط می شود حال تلبس که مطالعه کردید اصول شرط یعنی همان حال تلبس. بله اگر قبل از حصول شرط بهش واجب بگوییم باید بگویم که اطلاق واجب به واجب مشروط مجاز است اما برمبنای شیخ انصاری که تصریح هم فرمودند برای شما هم گفتم چه بود:؟ واجب حقیقت است هم به واجب مطلق و هم به واجب مشروط برای اینکه شرع از ابتدا دو قسم جعل می کند و به کسی ربطی ندارد. یک قسمش مطلق و یک قسمش هم مشروط. این دو قسم واجب هست و دو معنا برای واجب و هر دو معنای حقیقی. و همین طور می فرماید که صیغه طلب هم حقیقت است برای هر دو طبق همین نظمی که اینجا گفتند و انشالله واضح است.

خلاصه را بگیریم و این شد که بر مبنای شیخ انصاری و محقق خراسانی واجب حقیقت است در واجب مطلق و مشروط ، حقیقت و مجازی درکار نیست. نسبت به واجب در نظر بگیریم یا نسبت به هیئت مساله را از نظر حقیقت و مجاز بررسی کنیم. هیئت هم همین است. هیئت طلب دقیقاً که دلالت دارد به طور کل بالاتفاق دلالت دارد بر طلب طبیعت. این طلب طبیعت تطبیق می شود به طبیعت مطلق و طبیعت مشروط. طبیعت مطلق برای هر دو، صدقش یکسان است پس مورد هییت هم دلالتش به حقیقت و مجاز منجر نمی شود.

سوال: مشترک معنوی چطور؟

جواب: مشترک معنوی بعید نیست اما می توانید بگویید که عمومیت دارد. مفهوم را می آورد. مفهوم طلب عمومیت دارد.

هر دو مطلب را فهمیدیم و نکته اش نیز روشن گردید. خداروشکر .

 

ثمره نزاع در بحث ارجاع قید به یئت یا ماده

اما نکته سوم که بیان ثمره نزاع بود. ثمره بحث مقدمه واجب را بعداً می گوییم. الان ثمره بحث از حقیقت و مجاز بودن و از ارجاع قید به هیئت و ارجلاع قید به ماده را می گوییم. ثمره بحث درباره تقییید هیئت و یا ماده: در این رابطه ثمراتی که گفته می شود از این قرار است. گفته می شود که اگر قید، قید هیئت بشود. وجوب مشروط و معلق باشد در اینصورت بحث مقدمه واجب زمینه ندارد. چون وجوب فعلی نیست. بر مبنای محقق خراسانی قید که به هیئت برگردد، مفاد هیئت که مشروط باشد، وجوب فعلی نیست، بحث مقدمه زمینه ندارد. اما بر مبنای شیخ انصاری که قید برگردد به ماده و هیئت، مفاد هیئت مطلق باشد، وجوب فعلی باشد، زمینه برای بحث از مقدمه واجب وجود دارد. چرا؟ چون زمینه است دیگر. این وجوب فعلیست. مقدمه اش هم واجب هست. از این وجوب، وجوب ترشح می کند به مقدمه اش یا نمی کند؟ خودش فعلیست. زمینه برای بحث از وجوب مقدمه فراهم می شود. ثمره دوم که در ضمن کلام مفصل شیخ انصاری در مطارح الانظار مطرح شده است این است که اگر قید به واجب برگردد، واجب مقید بشود یعنی قید، قید ماده باشد، منظور از این واجب می شود عموم بدلی. یعنی این هست مشخصاً، اگر این نبود ممکن است واجبی بدل آن پیدا بشود اما اگر قید به ماده برنگش و واجب مقید نبود، عموم می شود عموم شمولی یعنی واجب دیگر به نحو شمولی که تمام افراد را شامل بشود. این دو ثمره به زحمت از ضمن بحث ها در آمد. یک ثمره علمی هم دارد. ببینید گاهی می گوییم که آیا بحث ثمره دارد یا ندارد. اگر ثمره علمی داشت بحث این خودش ثمره است و گاهی ما از آن ثمره علمی غفلت می کنیم. فکر می کنیم که ثمره علمی ثمره نیست بلکه ثمره علمی نیز ثمره است و ثمره یعنی این بحث فائده دارد و بدون فائده نیست. ما ثمره علمی برای این بحث می توانیم پیدا کنیم و آخر سر هم تحقیق این است که این ثمره ، ثمره اصلی است. ثمره علمی اش چیست؟ ثمره علمی این است که در بحث تقیید هیئت و ماده ما اگر رسیدیم به جایی که گفتیم تقیید به هیئت باشد یا به ماده باشد در هر سر پس آن که تقیید در کار بود می بینیم اختلاف نظر از بین می رود. تقیید در کار بود یعنی چه؟ آن تقیید اصلی و تبعی. آن آخرین نکته ای که در درس دیروز گفتیم. که تقیید در شرط و جزاء به هر دو می رسد منتها خیلی که دقت کنیم یکی میشود اصلی و دیگری میشود تبعی. نمی شود بگوییم که جزا تقیید دارد. اصلاً هیئت هیچی نداشته باشد، هیچ خصوصیتی را در نظر نگیرد امکان ندارد. ارتباط محفوظ است. مفاد تعلیق و ارتباطِ. پس از آنکه ارتباط محفوظ بود گفتیم تقیید هر دو را میگیرد. رای شبخ: بالاصالة می شود واجب مقید و بالاصالة می شود وجوب مقید به رای شیخ و محقق خراسانی و بالتبع هم واجب و وجوب. فرق نمی کند. پس از آنکه گفتیم تقیید هر دو را می گیرد و ارتباطشان تنگاتنگ است یک ثمره علمی داد و آن چه بود؟ نه انکاک علت از معلول است و نه اشکال وجوب فعلی واجب استقبالیست و نه شبهه ای که چطور می شود وجوب باشد و واجب نباشد. این شبهاتی بود که در بحث تفکیک وجود داشت. که قید کجا بخورد و کجا نخورد. قید که آوردیم شامل هر دو عنصر کردیم مساله حل شد و وقتم تمام شد.خداروشکر. سلامتی آقا امام زما صلوات ختم کنید.

 


[1] - معارج الاصول، محقق حلی کتاب، ص110، یک جلدی است.
[2] - قوانین الاصول، محقق قمی، ج1 ص209.
[6] - فوائد الاصول، محقق نائینی، ج1 ص183.
[7] - مصباح الأصول، الواعظ الحسيني، السيد محمد؛ تقرير بحث السيد أبو القاسم الخوئي، ج1، ص430.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo