< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تقسیم واجب به واجب معلق و واجب منجز

 

امامت امام عصر ارواحنا فداه برای همه شما شادباش و مبارک باد. خداوند توفیق دهد برای ما معرفت امام شناسی و معرفت ولایی را ان شاء الله داشته باشیم که بیمه دنیا و آخرت ما است. ان شاء الله که این عید بر همه ما و شما و پیروان اهل بیت مبارک باشد.

تقسیم بعدی: تقسیم واجب به واجب معلق و واجب منجز

و اما بحث ما؛ طبق تنسیق کفایة الاصول تقسیم دوم عبارت است از انقسام واجب به واجب معلق و واجب منجز. اگر در ذهن شریفتان سپرده باشید قبل از تعطیلات در بحثی که واجب مشروط را توضیح دادیم به مناسبت واجب معلق را هم توضیح مختصری دادیم؛ اما تنسیق کفایة الاصول تقسیمات واجب را که بحث می کنند تقسیم اول انقسام واجب بین مطلق و مشروط و انقسام دوم تقسیم واجب بین معلق و منجز است. اطلاع دارید و شما فضلا هستید این تعبیر واجب معلق از ابتکارات و نوآوری های صاحب فصول قدس الله نفسه الذکیه است که برای توضیح متن فصول را آن جلسه برای شما گفتم، الآن به مضمون اکتفا می کنیم.

منظور از واجب معلق( واجب معلق از ابتکارات صاحب فصول)

منظور از واجب معلق آن است که وجوب عمل مشروط به زمان مستقبل باشد مثل حج، فرقش با واجب مشروط این است که در واجب مشروط خود عمل مقید به قید یا مشروط به شرط است مثل صلاة مشروط به طهارت و در واجب معلق وجوب مقید و مشروط به شرط است و بر اساس رأی صاحب فصول در واجب معلق واجب استقبالی است و وجوب فعلی است؛ وجوب فعلی و واجب استقبالی است مثل همان حج که برای شما گفتم. تا اینجا تقریباً یاد آوری و تکرار به حساب می آمد اما نکته ای که در این تقسیم قابل بحث است این است که منشأ این بحث چه بوده است؛ در جمله کوتاه به تعبیر استادنا العلامة شیخ صدرا قدس الله نفسه الذکیه منشأ این تقسیم توجیه مقدمات مفوّته هست.

مقدمات مفوّته

تفصیل بحث ( اشکال و سه جواب آن)

و اما تفصیل بحث. شیخ انصاری قدس الله نفسه الذکیه می فرماید در عین حالی که گفتیم مقدمات باید وقتی بحث از وجوبش به میان آید که ذی المقدمه وجوب داشته باشد، ترشحی است؛ بدون آن که نمی شود به اصطلاح فرع قبل از اصل معنی ندارد. وجوب مقدمه فرع وجوب ذی المقدمه است، ترتیب باید محفوظ باشد. نمی شود بگوییم یک مقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه متصف به صفت وجوب باشد.[1] این اصل بحث ما است و اشکالی هم در این رابطه وجود ندارد ، جزء مسلمات بحث مقدمه واجب است؛ اما می بینیم مواردی هست که مقدمه واجب است قبل از وجوب ذی المقدمه، این دسته از مقدمات را در اصول به اصطلاح تخصصی مقدمات مفوّته می گویند مثلا سه مورد را از باب مثال برای شما بگویم،1- یک غسل فجر قبل از صبح، برای صحت صوم فردا یعنی بعد از طلوع فجر؛ خب این مقدمه واجب است، قبل از صبح که وجوب برای صوم نیست؛ غسل واجب است، چطور وجوبی که نیامده است به ذی المقدمه ترشح کند و در اصل این مسئله هم اشکالی نیست که غسل باید قبل از طلوع فجر انجام گیرد. 2- دو، تَهیُّئ برای سفر حج، استطاعت پیدا کرد و وجوب آمد و موسم هم نزدیک شد، هنوز موسم نرسیده است، ولی وضعیت طوری است که اگر انسان از چند روز قبل آماده نشود برای ترتیب مقدمات از سفر و قافله می افتد، فراهم کردن این مقدمه لازم است، مقدمه مقدمه واجب قبل از وجوب ذی المقدمه می شود. 3- مثال سوم که گفته اند کسی که در مسافرت است یا در حالت خاصی، فرض کنید به اصطلاح شما که اکثریت قریب به اتفاق جوان هستید در کوه نوردی می دانید که الآن راه بیافتید وقت نماز که بشود آب میسر نیست الآن واجب است آب که در اختیارتان است حفظ کنید، حفظ آب برای وضو وجوباً قبل از وجوب خود نماز. این سه تا مسئله محل اختلاف هم دیده نمی شود.

پس چه شد؟ پس مقدمات واجب قبل از وجوب واجب است و این قاعده ندارد یعنی طبق قاعده نیست. در این رابطه باید به دنبال علاج و معالجه برویم؛ برای رفع این مشکل چند تا جواب گفته شده است که برای شما یاد آور شویم. سه تا جواب گفته شده است. خب در یک جمله تکرار کنم: وجوب مقدمه بعد از وجوب ذی المقدمه است چون وجوب از ذی المقدمه به مقدمه می رسد ولیکن مواردی داریم که وجوب مقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه است مثل وجوب غسل قبل از طلوع فجر برای صحت صوم فردای آن روز و غیرها که مثال های متعددی است . می بینیم که وجوب ذی المقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه است. این وضعیت را قاعده بر نمی تابد و طبق قاعده نیست. اشکالی است مهم. به تعبیر شیخ انصاری عریصه است یا به تعبیر نجفی ها هم عریصة یعنی یک مشکل مهمی است.

برای رد و دفع این مشکل سه جواب الآن در اختیار داریم. یک محقق اصفهانی ، شیخ محمد تقی اصفهانی در کتاب هدایة المسترشدین که شرح معالم است که بسیار کتاب علمی و دقیقی است. می فرماید: که این وجوب هایی که اینجا داریم ، این وجوب مقدماتی که مثالش را گفتیم درست است قبل از وجوب ذی المقدمه است اما این وجوب ها وجوب غیری نیست. شما اشکالتان چه زمانی وارد بود؟ زمانی که می گفتیم وجوب این مقدمات وجوب غیری است [ وجوب را] از غیر می گیرد ولی هنوز غیر وجوب ندارد؛ اما می گوییم این وجوب غیری نیست بلکه این موارد وجوبش نفسی است و مطلب مختصر و کوتاه جواب هم درست است ؛ وجوب نفسی باشد دیگر جای اشکال نیست. نما و صورت مقدمه نشان می دهد، حقیقت مقدمه ای نیست و وجوب نفسی است و یک رابطه ای هست ؛ رابطه ای است نه مقدمیة. هر رابطه بین دو عمل رابطه مقدماتی نیست؛ وجوب مستقلی است و رابطه بین این دو عمل فقها اعلام و تنظیم شده است.[2]

سوال: نفسی همان عقلی است؛ وجوب نفسی همان وجوب عقلی است؟

جواب: هم برای شما نمی گویم و هم احسنتم می گویم برای اینکه ذهنت بود که یک بار جواب داده بودیم. پس احسنم را پس بگیرم؛ فکر کردم که یک جوابی داده بودیم آن را در ضمن اشاره می کنیم که وجوب معرفت وجوب عقلی است نه وجوب ترشحی؛ فکر کردم ذهنت آنجا است و آن را گرفته ای و اینجا اشکال می کنی که احسنتم گفتم. عیب ندارد پس نمی گیرم، جوان هستید برای شما باشد. همان احسن را بگیر. آنجا هم اشاره می کنیم آن جواب محقق خراسانی است ولی آن جواب شمول ندارد و برای بعضی موارد می آید و برای بعضی موارد نمی آید. اجازه بدهید، این وجوب نفسی وجوب عقلی نیست، قابل جمع است و می تواند در جایی وجوب نفسی وجوب عقلی هم باشد. ولی اینجا گفته می شود این وجوب نفسی است و مثلا از سوی شرع وجوب برای این موارد آمده است. تمام.

سوال: استاد اگر هم بیاید ارشادی است.

جواب: اینجا ارشادی نیست.برای شما بگویم که اجازه بدهید که امروز مطلب زیاد داریم آقای حسینی عقب نیافتیم.

این جواب اول بود؛ جواب را خوب گرفتید و کامل شد. البته حق شما را هم ادا کنم آن هم نکته ای هست اجازه دهید اشاره می کنیم؛ شما ذهنتان هم خوب است ، احسنتم.

برای شما بگویم فرمایش محقق اصفهانی شیخ محمد تقی اصفهانی کامل شد. جواب دوم باز هم از همین محقق اصفهانی منتها برادر بزرگتر؛ شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب هدایة المسترشدین برادر صاحب فصول است و اسم صاحب فصول هم شیخ محمد حسین اصفهانی است. صاحب فصول که در کتاب فصول خودش جواب را داده است؛ چه جوابی؟ احسنتم، منشأ این شده است که این مقدمات مفوته منشأ شده است برای وجوب معلق. صاحب فصول می فرماید که در این موارد نسبت به مقدمات مفوته واجب استقبالی است، وجوب فعلی است؛ وجوب خود آن واجب فعلی است پس چون وجوب خود آن واجب فعلی است ترشح و وجوب غیری زمینه دارد که از آن وجوب اصلی وجوب مقدمی به عنوان وجوب غیری به وجود آید. وجوب فعلی است، واجب استقبالی است، شکل فرق می کند و می شود واجب معلق؛ پس از اینکه واجب معلق را که گفتیم، چرا واجب معلق می گوییم برای اینکه رای صاحب فصول را شرح می دهیم و تبیین می کنیم و از بافت مقدمات و ذی المقدمه به دست می آوریم که یک قسم از واجب واجب معلق است؛ این را کشف می کنیم، اختراع ما نیست، کشف است که یک قسم واجب واجب معلق است که وجوب فعلی است و واجب استقبالی و اشکال از اساس حل است. وجوب مقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه در کار نیست.[3] این جواب دوم بود که اخوین گفتند و قدس الله انفسهم.

و اما جواب سوم، جواب سوم را شیخ انصاری قدس الله نفسه الذکیه می دهد یک مقداری پیچش تند است کمی دقت کنید؛ می فرماید که باید توجه کنیم و درکی داشته باشیم از یک حقیقت و آن این است که حاکم نسبت به وجوب مقدمه عقل است. وجوب مقدمه به حکم عقل است. این را باید توجه کنیم. ظرافتش چیست؟ این است که ما در ابتدا بحث مقدمه واجب گفتیم که بحث از وجوب عقلی نیست بلکه بحث از وجوب شرعی آن است. این چه می شود؟ یک مقدار توهم ایجاد می کند ولی اشکال ایجاد نمی کند. می گوید گویا وجوب همان وجوب شرعی است به حکم عقل؛ ما چه گفته بودیم؟ گفته بودیم که از ادله اربعه ما که یکی از ادله اربعه حکم عقل است، اگر حکم عقل در حد قطعی و ضروری باشد یک دلیل مستقل از ادله شرعیه است. حکم عقل قطعی حکم می کند که اینجا این مقدمه وجوبی دارد که وجوبش غیری است از ذی المقدمه گرفته می شود.[4] می فرماید که این مطلب را باید بدانیم؛ پیچ تندش در همین جا بود و بعد می فرماید که گویا من در این رای تنها نیستم بلکه علامه طباطبایی در کتاب مصابیح الاحکام که مخطوط بود و مخطوطش صفحه 211، چاپ هم شده است . اخیرا چاپ هم شده است. مصابیح الاحکام، علامه طباطبایی یعنی بحر العلوم اول که مبدأ بیت شده است، سید مهدی بحر العلوم که استاد صاحب جواهر است و صاحب جواهر درباره ایشان می گوید استادنا بل استاد الکل و تا جایی که امکان داشته، جواهر اشعار درة النجفیة بحر العلوم را در جواهر آورده است. صاحب جواهر می فرماید که این مطلبی که من می گویم پشتوانه دارد، مطلبی است که علامه بحر العلوم هم این مطلب را گفته است که حاکم به وجوب مقدمه عقل است.[5] و همینطور محقق سبزواری در کتاب الذخیرة این مطلب را آورده است. [6] پس از اینکه ما فهمیدم اصل وجوب برای مقدمه بر اساس حکم عقل هست در اینجا می بینیم که مقدمات به طور کل از حیث زمان و وسعت وقت به دو صورت است. صورت اول این است که خود عمل از حیث زمان ظرفی برای ذی المقدمه ندارد. خود عمل برای مقدمه ظرف زمانی ندارد مثل چه؟ مثل همان غسل قبل از طلوع فجر. خود عمل واجب که صوم باشد ظرف زمانی پس از وجوب در بعد از فعلیت وجوب خودش ظرف زمانی برای مقدمه ندارد. مثل غسل قبل از طلوع فجر، فهمیدید؟ معلوم شد.قسم دوم این است که واجب پس از فعلیت وجوبش ظرف زمانی برای انجام مقدمه دارد. مثل طهارت و صلاة در وسعت وقت، ظرف زمانی دارد و بعد از وقت فرصت در داخل وقت بعد از تحقق وجوب برای صلاة می تواند طهارت را انجام دهد. می فرماید که در هر دو صورت عقل حکم می کند که این مقدمه واجب است چه اینکه مقدمه از قسم اول باشد یا از قسم دوم باشد و در این شکی نیست و عقلا هم این شیوه را تأیید می کند. حکم عقل و عقلا است؛ ایشان این مثال را آورده است مثلا اگر مولی به عبد خودش دستور دهد که مسافرت کنید و آن مسافرت به قول شما بدون تدارکات یا بدون تهیه زاد و راحله امکان نداشته باشد اما تهیه آن مقدمات در وقتی که مولی سفر اعلام کرده ممکن نباشد مثلا مولی بگوید بعد از زوال مسافرت کنید، این می داند که اگر الآن دست به کار نشود بعد از زوال مقدمات میسر نیست، خب چه کند؟ خود واجب زمان برای مقدمه ندارد اینجا به قول عوام اگر دست به کار نشود و برای تهیه مقدمات اقدام نکند سفر فوت می شود. این است که مقدمه مفوته است. سفر فوت می شود اگر عبد این کار را کند که قبل از زوال مقدمات را تهیه نکرد بعد از زوال وجوب آمد مقدمه تهیه نمی شود و سفر ممکن نیست. بعد از زوال عبور از یک چیزی است به اصطلاح شرطی است که باید قبل از ظهر قایق و بلم آماده می کرد، بعد از ظهر آنها دیگر نیستند و می خوابند و استراحت می کنند و شنا هم نمی شود، امکان ندارد مسافرت کند. اینجا حکمش چیست؟ می گوید عقلا این عبد را اگر مولی مجازات کند می گویند مجازاتش درست است چرا؟ چون به مقدمه مفوته مبادرت نکرده است ، به حکم عقل این مقدمه وجوب داشته است هر چند خود واجب زمان برای تمهید این مقدمه نداشته باشد. بنابر این پس از اینکه حکم عقل در اینجا کامل بود مطلب درست هست . نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که مقدمات در صورتی که مقدمات مفوته باشند مثل مقدماتی که مفوته نیست در داخل وقت وجوب ذی المقدمه است، متصف به وجوب می شوند به حکم عقل بلا شبهة و اگر مخالفت کند از منظر عقلا مذمومیة دارد و ذمّ عقلا را در پی دارد و عقاب و معاقبه اش هم حُسن دارد گویا بلا شبهة. این مطلب را که ایشان فرمودند در یک جمله می فرماید فلا مانع من اتصاف المقدمة بعد الوجوب قبل حضور زمان الواجب. [7] هیچ مانعی وجود ندارد، حکم عقل که در زمان واجب وجود دارد همان حکم عقل به وجوب مقدمه قبل از زمان واجب هم وجود دارد. می فرماید اصل دلیل ما این است؛ اما مؤیداتی هم داریم که یکی دو تا روایت .

متن روایت: في حديث محمد بن مسلم، عن أبي عبد الله عليه السلام في رجل أجنب في سفر ولم يجد إلا الثلج أو ماءا جامدا، فقال: هو بمنزلة الضرورة يتيمم، ولا أرى أن يعود إلى هذه الأرض التي توبق دينه. [8]

متن روایت: وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعا، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن محمد بن مسلم، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سألت عن رجل أجنب في سفر ولم يجد إلا الثلج أو ماءا جامدا، فقال: هو بمنزلة الضرورة يتيمم، ولا أرى أن يعود إلى هذه الأرض التي يوبق دينه. [9]

در این دو مورد مضمون روایت این است که اگر کسی چند ماه در جایی بماند که آبی و علفی برای احشام نباشد مشکل داشته باشد امام به این مضمون می فرماید که خب تیمم کند ولی دوباره آنجا بر نگردد. این است که می گوید دوباره بر نگردد معنایش چیست؟ معلوم است که مقدمه مفوته است و روایت دوم در همین مسئله تیمم که اگر کسی در جایی می رود که آب نیست ثلج هست، تیمم کند ولی بعد در نهایت گفته می شود که باید در مثل چنین مواردی باید آمادگی بگیرد که کارش به اینجاها کشیده نشود.

روایت سوم: متن روایت: وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع: فِي قَوْلِهِ: ﴿يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ﴾ يَقُولُ لَا تُطِيعُوا أَهْلَ الْفِسْقِ مِنَ الْمُلُوكِ فَإِنْ خِفْتُمُوهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ فَإِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ وَ هُوَ يَقُولُ ﴿ فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ﴾ فَقَالَ ﴿أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها﴾ مضمونش را باز هم نقل می کنم، در اینجا آمده است که اگر کسی در بلادی می رود که آنجا احکام شرع و دین اجرا نمی شود برای خود فرد، دیگر نباید آنجا مسافرت کند.[10]

خب این هم دلیل بر این است که مقدمات مفوته واجب می شود و نباید اقدام کند.

محقق شیخ انصاری قدس الله نفسه الذکیه خودش این روایت را مؤیدات می داند. می فرماید دلیل اصلی همان حکم عقل است و اینها جزء مؤیدات است. مؤیدات به این مضمون که عمومیت یا دلالت بر کل مقدمات مفوته از این روایات استفاده شود مشکل داشته باشد حداقل به عنوان مؤید اینها را قبول می کنیم. دلیل اصلی ما آن بود و مؤید ما این روایات بود.

این آراء سه گانه تمام شد؛

رای و نظر محقق خراسانی

اما رسیدیم به رای و نظر محقق خراسانی در کفایة الاصول. محقق خراسانی قدس الله نفسه الذکیه اولا درباره جواب از مقدمات مفوته شما می بینید و آشنا هستید که ایشان با اشارات و به تعبیر علامه شیخ صدرا که ایشان با مطالب تلگرافی صحبت می کنند یعنی یک اشاراتی از دور و شما خودتان جمع کنید. یادتان هست ایشان فرمود که وجوب معرفت که یک مقدمه هست عقلی است و وجوبش غیری نیست. گویا به یک اشاره همه را جمع کرد. این مواردی هم که شما می گویید غسل صبح طهارت شرط است عقلی است که طهارت شرط است خب وقت ندارد، الآن عقل می گوید، در حج هم همینطور همه اینها وجوبشان وجوب عقلی است نه وجوب شرعی غیری و وجوب عقلی بسیار به جا هم هست و هیچ مشکلی هم ندارد. شما که نیامده اید اعلام کنید که بگویید وجوب مقدمه منحصراً شرعی است، وجوب مقدمه می تواند عقلی هم باشد. اینها از موارد وجوب عقلی است. جوابش را گرفتید قبلاً هم مختصر گفته بودیم الآن گسترش هم داده اید شما ان شاء الله.

سوال: در این موارد چگونه عقلی است مثلا غسل قبل از طلوع فجر،در مثالی که ایشان می زند در وجوب معرفت احکام آن معلوم است، عقل این را می گوید که باید این معرفت را به دست آورد ولی در این موارد که عقل نمی تواند تشخیص دهد که قبل از طلوع فجر غسل کند، با چه عقلی؟

جواب استاد: ببینید حکم عقل حکم عقل است. حکم عقل هم از خود مقدماتی دارد. یک مقدمه اش این است که می بیند که یک عمل مشروط به طهارت است . صوم مشروط به طهارت است، این یک مقدمه از این یک مقدمه عقل حکم می کند که مشروط به طهارت که هست الآن که فرد طاهر نیست باید قبل از طلوع عقل قطعاً به حکم عقل این را انجام دهد منتها این حکم عقلش را حکم عقلی غیر مستقل می شود، یک کمک از سوی شرع هم لازم دارد.

کفایة الاصول بعد از اینکه جوابش را هم گرفتیم که تحقیقاً جواب اصلی همین است که محقق خراسانی فرمود. وانگهی درباره اقسام انقسام واجب معلق و مشروط اشارت هایی دارد. می فرماید که معلق مشروط همان بود که صاحب فصول فرمود واجب منجز مثل معرفت اصول عقاید که بعد از تحقق شرایط عامه بلوغ و عقل باید برود و معرفت اصول پیدا کند. می گوید این معرفت به واجب منجز نامگذاری شود و واجب معلقش مثل حج که به استطاعت مربوط هست و موسمش هم بعداً می آید. بعد از اینکه تعریف می کند می فرماید که شیخنا العلامة اعلی الله مقامه به تعبیر ایشان که شیخ انصاری خب استاد صاحب کفایة هست، می فرماید که شیخنا العلامة که فرموده است قید در جمله شرطیه به ماده بر می گردد نه به هیئت در حقیقت به طور ناخواسته وجوب مشروط به مبنای شیخ واجب معلق می شود می فرماید دیگر واجب معلق غیر از این تفسیری دیگر ندارد همان است که واجب مشروط به زمان است و وجوب فعلی است. شیخ انصاری هم در واجب مشروط فرمود که وجوب فعلی است و واجب مشروط است. عین واجب معلق است. نظر شیخ انصاری درست درست همان مشروط عین معلق می شود و می فرماید خود شیخ انصاری پس از آنکه بر صاحب فصول اشکالی دارند که معلق را قسمی از اقسام واجب قرار دادن درست نیست. این اشکالش اشکال مبنایی است، به مبنای خود شیخ درست نیست چرا؟ چون واجب مشروط می شود؛ اما بر مبنای مشهور درست است واجب معلق غیر از واجب مشروط است که فرقش را گفتیم که در واجب مشروط فعل مقید به قید است و در واجب مقید وجوب مقید به قید است بلکه بعد از آن محقق خراسانی می فرماید که این اشکال مبنایی است و وارد نیست ولیکن می شود بگوییم که واجب معلق در حقیقت قسمی از واجب مشروط نیست بلکه قسمی از واجب مطلق است. خب گفتن این آسان است فهمیدنش هم آسان هست. چرا قسمی از واجب مطلق است؟ برای اینکه ما گفتیم قید به وجوب بر می گردد ، وجوب که قید نداشت مطلق است و فرق نمی کند که عمل حالی باشد یا استقبالی، وجوب که فعلی بود واجب مطلق می شود و دیگر فرق نمی کند که متعلقش یا خود عمل حالی باشد یا استقبالی . در تلخیص و خلاصه چه گرفتیم؟ واجب معلق به مبنای شیخ انصاری عین واجب مشروط است و به مبنای محقق خراسانی قسمی از واجب مطلق است؛ اما یک نکته بگویم یادتان نرود در ضمن که بحث می کنیم از کلمات مختفیه صاحب کفایه محقق خراسانی استفاده می شود که ایشان در آخر به نحوی واجب معلق را تأیید می کند فعلا نسیه باشد تا برایتان بگویم، فقط خلاصه اش را به ذهنتان بسپارید. تا اینجا مطلب معلوم شد؛ اما یک اشکالات و یک سوالات دیگری هم درباره واجب معلق باقی ماند که ان شاء الله فردا کاملش کنیم.

سلامتی آقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


[2] - کتاب هدایة المسترشدین، محمد تقی رازی اصفهانی، ج2، ص170.
[5] - کتاب مصابیح الاحکام، السيد بحر العلوم، سید محمدمهدی بحرالعلوم، ص211.
[6] - کتاب ذخیرة المعاد في شرح الإرشاد، محمدباقر محقق سبزواری، ص54 .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo