< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /بررسی و تحقیق درباره مسئلةی ترتّب

 

بررسی و تحقیق درباره‌ی مسئله‌ی ترتّب

حتماً آشنایی دارید که بحث ترتّب در اصول در انتهای اوامر، نرسیده به نواهی یک بحث بسیار عمیق و در عین حال، مؤثّر و معرکة الآراء هست. منشأ این بحث مسئله‌ی ضدّ هست که در مسئله‌ی ضدّ نسبت به صحّت و فساد ضدّ بحث شد. این مسئله در ادامه‌ی آن بحث می‌خواهد بیان کند که ضدّ می‌تواند صحیح باشد به نحو ترتّب، تلاش و بحث و بررسی در این جهت است که برای ضدّ مأمور به، صحت اعلام شود آن هم برگرفته از عملیات ترتّب، منشأ ترتب این شد،

امّا تاریخچه‌ی ترتّب

در تاریخ اصول ترتّب در زمان قدما جزء بحث‌ها نبوده است در عدّه و ذریعه و کتب اصولیِ دیگر قدما، بحث از ترتّب به میان نیامده، مؤسس بحث ترتّب محقق ثانی هست عاملی کرکی، محقق ثانی که اصالتاً لبنانی است ولی زندگی‌اش در ایران بوده. کرکی وصف از اوصاف ایرانی هست و عاملی هم که منصوب به جبل العامل هست. این محقق ثانی، ابتکاراتی دارد در معاملات و قضاء و اصول، یعنی در فقه و اصول ابتکاراتی دارد. شما شاید برخورده باشید در بحث معاملات، معامله‌ی معادات، یک بحث پر پیچ و خمی بود بین فقها که معاطات موجب ملکیت می‌شود یا اباهه، بحثی بود. نتیجه که اعلام نشده بود حتی تمایل صاحب‌نظران بر این بود که موجب اباحه هست. فقط محقق ثانی آمد به عنوان یک ابتکار، و یک جرأت فقهی به خرج داد و فرمود که معاطات موجب ملکیت می‌شود. و نه اباحه. این مطلب از ابتکارات محقق ثانی هست. مورد دوم ترتّب در بحث ضدّ، محقق ثانی آمد و فرمود که بر خلاف آنچه مشهور است که امر به شیء موجب فساد ضدّ یا بطلان ضدّ می‌شود، ممکن است بگوییم که نه، امر به شیء موجب بطلان و فساد زید نمی‌شود هر چند آن ضدّ از عبادات باشد، برای اینکه راهی برای صحّت آن ضدّ وجود دارد و آن عبارت است از ترتّب، با ترتّب درست می‌شود. شرح و استدلالش را بعداً می‌گوییم. فعلاً تاریخچه‌ی ترتب را برای شما اشاره کنم. بعد از ایشان که در بحث ضد هم اشاره کردیم امام المجدّد سید شیرازی کبیر، آمد و فرمود که این حرف درستی است با ترتّب می‌شود صحّت برای ضدّ عبادی، اعلام کرد. کتاب مقالات الامام مجدد، صفحه‌ی 273 و بعد از ایشان شیخ کبیر، شیخ کبیر اصطلاحی است از القاب شیخ کاشف الغطا است که می‌گوییم شیخ جعفر کبیر یا شیخ کبیر، در کتاب کشف الغطاء صفحه‌ی 71 و 27 این بحث را دارند و می‌فرماید که همان مطلبی که محقق ثانی فرموده است عملیات ترتب می‌تواند برای ضدّی که عبادت هم باشد صحّت درست کند که شرح اینها را در مرحله‌ی استدلال انشاءالله بیان کنیم. این سبک ادامه داشت تا صاحب قوانین، و اما شیخ انصاری ترتّب را انکار می‌کند. و محال می‌داند که باز هم شرحش را بعداً بحث می‌کنیم. و به تبع ان محقق خراسانی هم ترتّب را امر ناممکن اعلام می‌کند که اگر قائل به ترتب بشویم مسئله منتهی می‌شود به امر محال. در جمع‌بندی بین صاحب‌نظران و صاحبان مکتب اصولی، این فهرست را به ذهنتان به عنوان فهرست ثبت کنید که عنوان برای ما مشخص باشد.

قبل از شیخ انصاری، قدمای اصحاب از ترتّب بحثی به میان نیاوردند از زمان محقق ثانی تا محقق قمی و صاحب فصول ترتب را تعیین کرد اما صاحبان مکتب اصولی بعد از تطوّر که چهار نفرند، شیخ انصاری، محقق خراسانی، محقق نائینی و سیدناالاستاد، این چهار نفر، صاحبان مکتب اصولی به این صورت است. شیخ انصاری، و محقق خراسانی، ترتیب را انکار می‌کنند و محقق نائینی و سیدناالاستاد ترتب را تأیید و صحیح می‌دانند و می‌فرمایند ترتب یک امری است قابل تأیید و التزام. عمدتاً اگر باز هم رمزی به ذهن بسپارید آن دو تا صاحب‌نظر اصولی، شیخ انصاری و محقق خراسانی، منشأ انکارشان اجتماع امر و نهی است. و محقق نائینی و سیدناالاستاد منشأ تجویز و صحّت ترتب، عدم اجتماع هست امر و نهی در طول هم هستند می‌فرمایند در عرض نیست.

اما شرح مسئله ترتب و بررسی نوعیت مسئله ترتب

امر مقدماتی دیگر، بررسی نوعیت مسئله است مسئله‌ی ترتّب از چه نوع مسئله است؟ مسئله‌ی شرعیه هست؟ یا عقلیه هست؟ اگر عقلیه هست از کدام قسم؟ عقلیه‌ی کلامیه هست یا عقلیه‌ی فلسفیه هست؟

کلام سیدالخوئی

سیدناالاستاد قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که مسئله‌ی ترتب یک مسئله‌ی عقلیه است. شرعیه و عرفیه نیست بلکه یک مسئله‌ی عقلیه است. بعد که شرح می‌دهد معلوم می‌شود که از کدام قسم عقلیه است. عقلیه دو قسم است، 1. عقلیه‌ی کلامیه که جان مایه‌ی آن تحسین و تقبیح عقلی است. و عقلیه‌ی فلسفیه‌ که سرمایه‌ی آن، براهین و در اصل موادِّ عام یعنی بحث از امکان و استحاله، اگر بحث از امکان و استحاله به میان آمد، می‌شود مسئله‌ی عقلیه‌ی فلسفیه سیدناالاستاد می‌فرماید که این مسئله، مسئله‌ی عقلیه هست برای اینکه بحث از امکان ترتّب به میان می‌آید پس از آن که بحث از امکان به میان بیاید می‌شود بحث، بحث عقلیه فلسفی که امکان را عقل درک می‌کند و عدم امکان هم همان درک عقلی است بر اساس برهان‌های اولیه. و پس از اینکه مسئله عقلیه شد، آیا از بحث اصول بیرون می‌رود یا راهی دارد، اگر به ذهنتان سپرده باشید، در بحث مقدمه‌ی واجب، که گفته شد مسئله عقلیه‌ی اصولیه هست، اصول معیارش این است که واسطه‌ی در استنباط قرار بگیرد و یک کبری مسلّمی باشد. آن کبری مسلّم یک قاعده‌ی شرعی یا عرفی است یا یک قاعده‌ی عقلیِ ضروری است. بنابراین مسئله‌ی عقلیه باشد با اصولیه منافات ندارد اگر از شما سوال بشود که مسئله‌ی عقلیه با اصولیه‌ منافات دارد می‌گویید نه، عقلیه با اصولیه قابل جمع است بنابراین این مسئله‌ی ترتّب در عین حالی که یک مسئله‌ی عقلیه هست، یک مسئله‌ی اصولیه هم هست. که می‌تواند کبرای قیاس قرار بگیرد مثلاً یک مصداق را می‌بینیم که ضدّ هست و عبادت است. این در بدو رأی، امر به شیء موجب فساد ضدّ عبادی است. اما می‌گوییم این صحیح است برای اینکه ترتّب وجود دارد. ترتب جواب لم هو و کبری قیاس قرار می‌گیرد و مسئله می‌شود مسئله‌ی اصولیه.[1]

نکته‌ی مقدماتی دیگر

پس از بیان منشأ و تاریخچه و تلخیص آراء و فهرست آراء و نوعیت مسئله، نکته‌ی دیگر این است که مسئله‌ی ترتب خلاف اصل است، گفته بودیم اصل دو قسم است، اصل قبل از تطور و اصل بعد از تطوّر، اصلی که قبل از تطّور بود یعنی اقتضای طبیعت عمل، مقتضای سیر طبیعیِ فعل، این ترتّب خلاف اصل است. خلاف سیر طبیعیِ عمل است. طبیعت عمل، استکمال است از درجه‌ی پایین‌تر، می‌رود صعودی به درجه‌ی بالاتر. امر مهم اگر انجام نشد اشکالی ندارد اهم را ترک نکنید این سیر طبیعی است. اما الان چه می‌شود؟ خلاف سیر طبیعی است می‌گوید امر اهم ترک شود اگر ترک شد، امر مهم را انجام بدهید برعکس و بر خلاف سیر طبیعی است. تا اینجا این نکته‌ها را که عنایت فرمودید.

تعریف ترتّب

به تعبیر شهید صدر، ترتّب عبارت است از عملیه‌ای که بین دو امر اهم و مهم صورت می‌گیرد به این معنا، پس چهره‌ی اصلی را فهمیدیم. یک عملیاتی است بین امر اهم و مهم. به این صورت که امر اهم عصیان می‌شود و امر مهم اتیان می‌شود و این دو عنصر برای تعریف. عنصر سوم؛ عصیان امر اهم موضوع برای فعلیت امر مهم هست تعریف دارای سه عنصر شد.

توضیح معنا

در ترتب یک مکلّف اگر امر به اهم را ترک کند، امر مهم را انجام بدهد ممکن است بگوییم انجام این امر مهم درست باشد استادناالعلامه شیخ صدرا باکویی قدس الله نفسه الزکیه یک مثال عرفی می‌فرمایند بیانشان از این قرار است که اگر پدر برای فرزندش بگوید که درس بخوان و بعد اگر بگوید که اگر درس نخواندی من راضی هستم ولیکن برو پی کار دنبال کسب، چه می‌شود؟ امر اول اهم است درس، اگر ترک کردی یک عدم رضایت گرفتی، به تعبیر ایشان می‌فرماید که اگر درس نخواندی من دل خونینی دارم از شما، اما بعد از آن هم برو کار کن امر به اهم درس، اگر امر به اهم را انجام ندادی برو امر مهم را انجام بده و کار کن. این معنای ترتب در مثال. پس از ذکر این مثال، می‌بینیم که امر به مهم فعلیت دارد و امر به اهم هم فعلیت دارد خصوصیت دیگر ترتب این است که هر دو امر فعلی است منتها، امر به اهم فعلیِ مطلق است مشروط به شرط نیست. برو درس بخوان. یا انقاض غریق، مطلق. امر به مهم مشروط هست، فعلیتش مشروط هست. فعلاً امر به اهم آن را از فعلیت انداخته. فعلیت امر مهم مشروط است به عصیان امر به اهم، پس عصیان که شرط شد برای فعلیت امر به مهم موضوع هم هست، موضوع هم می‌شود که گفته‌ایم شرط گاهی موضوع قرار می گیرد هر دو فعلی است منتها خصوصیت دیگر این هر دو امر فعلی در طول هم هستند. از حیث رتبه در طول هم هستند امر اهم مقدم هست و امر مهم مأخّر، در طول هم باشند تا زمینه برای ترتب آماده بشود که اجتماع امر و نهی در کار نیست. خصوصیت دیگر که محقق خراسانی می‌فرماید که امر به اهمّ نسبت به امر مهم شرط است. متقدّم یا مقارن یا متأخّر، به این معنا که شرط متقدّم عبارت است از عزم به ترک امر اهم، قبل از عصیان، قبل از انجام عمل، عزم می‌کند به ترک امر اهم. و این شرط متقدم که عزم باشد اگر ادامه پیدا کند تا حین عمل، می‌شود شرط مقارن. و اما خود عصیان شرط متأخّر است یعنی عصیان امر به اهم، طبیعتاً متأخر از انجام امر مهم هست، امر مهم را که انجام بدهیم در آخر کار عصیان نسبت به امر اهم محقق می‌شود. این شروط در این جهت. اما اگر بنا را شرط قرار بدهیم خود بنای بر ترک، می‌شود هر سه شرط را نسبت به بناء تطبیق کرد. از اول بنای بر عصیان دارد متقدم. بنا ادامه دارد مقرن، بعد از انجام، بنا همان ترک بود می‌شود متأخّر. معنای ترتب به طور کامل توضیح داده شد.

یک نکته‌ی تکمیلی دیگر

یک نکته‌ی تکمیلی دیگر هم اینجا اضافه می‌شود؛ بحث ما فرضی است از ترتّب یک قاعده‌ای نیست که این عملیات را تجویز کند مجوز صادر نمی‌کند چرا؟ برای اینکه مقدّم بودن امر اهم قطعی است وظیفه قطعاً اطاعت امر به اهم است آن لازم و واجب است. ترتّب مجوز بر ترک صادر نمی کند، نمی تواند مجوز صادر کند که احیاناً شبهه می‌شود که ترتب یک قانون عملی و کاربردی است. خیر، ترتب منع شرعی دارد و مجوز صادر نمی‌کند. اما اگر فرض شود، که مکلّف امر اهم را مخالفت کرد پدر را ناراحت کرد، ناراحتی پدر مجوز ندارد. بعد از رضایت الله، و رضایت رسول الله و رضایت اولیاء الله، رضایت پدر، رضاء الله به رضای والدین. جایز نیست که آدم برود پدر را ناراضی بکند قطعاً امر غیرمجاز است ما در امکان بحث می‌کنیم. امکان صحت عبادت بعد از یک تخلف، یک تخلف انجام می‌گیرد و یک کار نادرستی است. شرعاً جایز نیست اما اگر کسی این تخلف را بکند امر اهم را مخالفت بکند که در ترتب هم به مخالفت عصیان می‌گوییم. که عصیان امر مجازی نیست و یک دیوار مانعی است. اگر کسی عصیان کرد، بعد از این در ادامه چه می‌شود؟ بحث این است. ترتب یک قانون مجاز نیست. ترتب یک قاعده‌ی فرضی است که در فرض مخالفت عصیان آینده‌ی کار را ممکن است درست کند که در بحث ترتبت این خصوصیت تقریباً اشاره نشده است.

سلامتی اقا امام زمان عج صلوات ختم کنید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo