< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /بحث و تحقیق درباره أدله انکار ترتب و رای و نظر محقق خراسانی-صاحب کفایة-

 

بحث و تحقیق درباره‌ی ادلّه‌ی انکار ترتّب بود قبل از اینکه وارد بحث بشویم برای شادی ارواح جان‌باختگان سانحه‌ی سقوط هواپیمای اوکراینی و شادی روح حاج آقا العظمی میبدی صلوات.

ادله‌ی انکار ترتّب از منظر محقق خراسانی

به طور خلاصه محقق خراسانی سه تا دلیل برای انکار ترتّب ارائه می‌کند که این سه تا دلیل تحت عنوان قلت، یقالٌ، اشکال و رد اشکال است تنصیق در متن برجسته نیست.

سه دلیل محقق خراسانی برای ردّ ترتّب

اما برداشت آسان‌سازی این است که سه دلیل برای انکار ترتّب ارائه می‌شود دلیل اول همان طلب جمع بین ضدّین بود که دیروز بحث کردیم و کامل شد و اصلی‌ترین دلیل برای انکار ترتّب همین دلیل بود که شرحش داده شد. دلیل دوم شرح مطارده، بین امرین که تفصیلش خواهد آمد، دلیل سوم قول به ترتّب مستلزم تحقق و تعدد دو عقاب هست که لازم فاسدی است و قابل التزام نیست، این سه تا دلیل عنوانی است که در حافظه‌تان بسپارید. اما دلیل اول بحث شد.

دلیل دوم؛ شرح مطارده بین أمرین

با آسان سازی گفته می‌شود که أمر به أهمّ و أمر به مهمّ هر کدام دیگری را طرد می‌کند یعنی هر یکی دیگری را از میدان عمل خارج می‌کند که به تعبیر محقق خراسانی مطارده است و در صورتی که مطارده باشد طبیعتاً کار ناممکنی است و دو أمر با وصف مطارده در ترتّب قابل توجیه نیست، پس از اساس، ترتّب قابل التزام نخواهد بود گفته می شود که در این مطارده، عمل از یک طرف هست نه از هر دو طرف، به اصطلاح مطارده و مفاعله نیست بلکه طرد یک جانبه هست به این صورت که می‌فرمایند امر به اهمّ چون اطلاق دارد امر به مهمّ را طرد می‌کند از مرحله‌ یا حال عمل خارج می‌سازد امّا امر به مهم که گفتیم به موضوع خودش کار ندارد امر به اهمّ را طرد نمی‌کند در انتظار عصیان امر به اهمّ هست، وصف طرد درباره امر به مهمّ وجود ندارد بنابراین مطارده‌ این نیست که شما ادّعا کنید که مطارده هست و در صورت مطارده ترتّب قابل التزام نیست، این اشکال را که مطرح می‌کنند جوابش را با عبارت کوتاه می‌فرمایند در مطارده عنایت کنید امر به اهمّ که فعلی است از حیث مجعول و جعل، امر به مهم که پس از تحقق شرع فعلی می‌شود دو امر فعلی اقتضا می‌کند که متعلّقشان انجام بشود همزمان و این اقتضای همزمان دو متعلّق در حقیقت مطارده هست، این عبارت بود. و امّا آسان‌سازی؛ در شیوه‌ی آسان‌سازی گفته می‌شود که مطارده در مرحله‌ی اتیان به امر اهمّ وجود ندارد و فقط طرد مهم هست. امّا در مرحله‌ی تحقق فعلیّت برای امر مهمّ آنجا مطارده به وجود می‌آید هر کدام فعلی هست و هر کدام دیگری را می‌خواهد از مرحله‌ی اتیان خارج کند پس مطارده در ابتدا دیده نمی‌شود ولی در موقع فعلی شدن امر به مهمّ به وضوح، مطارده محقق می‌شود بعد می‌فرماید که گویا لو تنزّلنا؛ اگر ما بگوییم که نه همان حرفی است که شما گفته‌اید یعنی طرد از طرف امر به اهمّ هست، امر به اهمّ هست که امر به مهم را از دایره بیرون می‌سازد امر به مهم یک چنین کاری ندارد، اگر این را هم قبول کنیم باز هم تضاد و عدم امکان جمع از بین نمی‌رود برای اینکه بر فرضی که بگوییم فقط از طرف أمر به أهمّ حدّم امر به مهمّ و طرد امر به مهم وجود دارد نتیجه‌اش این می‌شود که امر به اهمّ و امر به مهمّ یکجا جمع نمی‌شود و امکان ندارد. امر به اهمّ امر به مهم را طرد می‌کند نتیجه این است که این دو امر جمع نمی‌شود و ترتّب ممکن نیست.

سوال و جواب-اشکال و جواب-

اشکال این است که شما در جهت انکار ترتّب، دلیل اول جمع بین ضدّین گفتید و دلیل دوم مطارده و در حقیقت همان تضاد هست، جمع بین ضدّین یک دلیل شد جهت فرق می‌کند عملیات تضّاد دلیل دیگر، مطارده اسم عوض شده است آسان‌سازی‌اش عملیات تضاد در ترتّب وجود دارد شما این را گفتید اما این بحث تحلیلی عقلی بود. ما در عرف می‌بینیم که جمع بین امر به اهمّ و امر به مهمّ وجود دارد عرفیات این جمع را دارند و عادی هم هست، مثال معروف می‌فرماید که شما پدر هستید و به فرزندتان می‌گویید که إذهب الی المدرسه؛ بعد می‌فرماید که اگر نرفتید، إقرء الدراسات. اول برو مدرسه، اگر عصیان کردی برو درست رو بخون. چیز درستی است، امر به اهمّ هم هست و امر به مهم هر دو هم فعلی و مترتّب می‌شود، پس ادلّ الدلیل علی امکان شیءٍ وقوعه. وقوع شیء هست چیزی که در عرف واقع بشود همان وقوع عرفی رأی و انتخاب اصول هست، این اشکال را اگر بکنید محقق خراسانی می‌فرماید که این جمع بین امرین، امر اهمّ و امر مهم که در عرف دیده می‌شود در حقیقت جمع بین ضدّین نیست، بلکه توجیه دارد اولاً و ثانیاً؛ اما اولاً می‌فرماید که در عرف امر دوم که منظور از آن امر به مهم هست امر به درس خواندن بعد از عصیان مدرسه رفتن، همان‌طور که شیخ انصاری فرمودند و استفاده کردیم در طول هم هستند و فاصله‌ی زمانی دارند، امر به اهمّ کنار گذاشته شد، از او رفع ید شده. در زمان بعدی امر به مهمّ مورد امتثال قرار می‌گیرد و این گونه از ترتّب که جزء ترتّب امرین نیست، این یک تقارب زمانی بین دو امر هست تقارب زمانی که ترتّب بین امرین به معنایی که در بحث ضدّ گفته می‌شود نیست، و ثانیاً گفته می‌شود که در این صورت که امر دوم را فرض کنیم که نزدیک به امر اول هست و شبیهه جمع بین امرین هست، نمای ظاهری‌اش جمع بین امرین هست ولی پس از دقّت کشف می‌شود که نه جمع نیست بلکه دو امری از دو وادی هست، امر اول، امر مولوی است، امر دوم امر ارشادی است، امر ارشادی فرضی است و امر مولوی حقیقی و واقعی است،

فرق أمر مولوی و أمر ارشادی

به تعبیر استادالعلامه شیخ صدرا اباکویی قدس الله نفسه الزکیه که فرق بین مولوی و ارشادی این است که امر مولوی همیشه تأسیسی است امر ارشادی تأکیدی است، درک عقل، درک جاذب عقلا را که تأیید بکند می‌شود ارشاد، یا به عبارت دیگر درک فائده و مصلحت اگر توسط عقل صورت بگیرد بعد از آن امری هم بیاید و ارشاد بکند این امر می‌شود امر ارشادی، امر ارشادی با امر مولوی، مقارنه داشته باشد اصلاً تضاد و اسطحکاک ندارد قلمرو جدا است در تطبیق می‌گوییم امر مولوی همان امر به اهمّ هست که باید انجام بدهیم. أدِّ دِینک، أهم است الزام دارد این دستور اولی است و ارشاد بر این است که اگر این امر مولوی انجام نگرفت امر به اهمّ انجام نگرفت امر به مهم هر چند اینجا نیست چون جمع نمی‌شود ولی مصلحتی دارد بر اساس این مصلحتش می‌توانید انجام بدهید ارشاد به مصلحت و محبوبیت ذاتی است که در مأموربه به امر مهمّ وجود دارد صورت می‌گیرد بنابراین آن ترتّبی که در اوامر عرفیّه ادعا می‌شود با این شرحی که دادیم ایجاد اشکال نمی کند نتیجتاً دلیل دوم ما هم به بار نشست. یعنی عملیات تضاد در ترتّب وجود دارد و جایی برای امکان ترتّب فراهم نیست.

بررسیِ طلب جمع بین ضدّین و جمع بین طلبین

یک اشکال حاشیه‌ای؛ یعنی در خود متن نیامده در متن کفایة، اما از قبل و مابعد استفاده می‌شود. در بیانات محقق نائینی و سیدالاستاد هم دیدیم که فرمودند ترتّب جمع بین طلبین هست، و طلب جمع بین ضدّین این را انجا بحث کرد، در همین رابطه می‌خواهیم این اشکال یا این عنوان را هم شرحی بدهیم که به انکار ترتّب منتهی بشود. می‌گوییم اگر شما ادّعا کنید که در ترتّب جمع بین طلبین هست یا طلب جمع بین ضدّین، می‌گوییم بسیار خوب همان جمع بین طلبین اما آن دو تا طلب هر کدام اقتضا دارد و بدون اقتضاء نیست، از آنجا که اقتضای هر کدام تنافی دارد به اقتضای دیگری، در نتیجه جمع بین طلبین من حیث الاقتضاء منجر می شود به جمع بین دو مقتضای متضاد، یعنی جمع بین دو عمل متضاد، که همان طلب جمع بین ضدّین هست، پس از اینکه این دلیل را با ملحقاتش کامل کردیم رسیدیم به این اقتضا آن اقتضا نیست، آن اقتضایی که در مراحل جعل هست آن چیز دیگری است، این اقتضاء یعنی خود امر مقتضی هست یا علت هست این اقتضاء از باب در سلسله‌ی علل ایجاد فعل هست.

دلیل سوم؛ امکان ترتّب مستلزم لازم فاسد است

و به تعبیر استادالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه می‌شود دلیل إنّی، از فساد لازم پی می‌بریم به فساد ملزوم، می‌فرماید محقق خراسانی، در صورت ترتّب که گفتیم امر به اهم و امر به مهم جمع نمی‌شود به جهت عدم امکان جمع بین ضدّین قابل جمع نیست، جمع‌کردنش غیر مقدور است برای مکلّف، اما اگر فرض کردیم که مکلّف تخلف کرد نه امر به مهم را انجام داد نه امر به اهمّ را در وقتی که امر به مهم فعلی شده باشد، که جمعشان غیرمقدور باشد در این صورت که مکلف مأمور به را انجام نداد باید دو عقاب بشود، یک عقاب به وسیله‌ی تخلف امر به اهمّ و یک عقاب به واسطه‌ی تخلف امر به مهم، و این دو عقاب کار ناممکنی است، برای اینکه اگر این دو عقاب را اعلام کنیم مستلزم این می‌شود که عقاب بر امر غیر مقدور صورت گرفته باشد جمع بین دو امر که غیر مقدور بود ترکش که باعث دو عقاب بشود نتیجه این می‌شود که عقاب به وسیله‌ی امر غیر مقدور، و این لازم فاسد است و کشف می‌کند از فساد ملزوم که دو امر در آنِ واحد جمع نمی‌شود.

 

اشکال و جواب

محقق خراسانی می‌فرماید که من این سؤال را با سیدناالاستاد داشتم، سیدناالاستاد ایشان میرزای کبیر شیرازی هست در سامرا، مجلس درس داشت محقق خراسانی هم جلسه‌ی درس ایشان حاضر می‌شد میرزای بزرگ شیرازی قائل به امکان ترتّب هست، و می‌فرماید که این اشکال را به عنوان ایراد بر سیدناالاستاد عرضه داشتم و ایشان تسلیم نشد به تعبیر استادالعلامه صدرا، ایشان تسلیم نشد و بعد هم تلاش کرد برای تصحیحش، آنجا که در کفایة می‌خوانید و کان فی سند تصحیحه مربوط می‌شود به سید کبیر شیرازی، تلاش کرد که تصحیح کند، این واقعه داستانی هم دارد، داستانش این است که بحث بین سید شیرازی استاد و محقق خراسانی شاگرد، بحث داغ شد و ادامه پیدا کرد و سید شیرازی قبول نکرد، فردای آن روز سید کبیر شیرازی آمد در جلسه و اینکه سید کبیر شیرازی مرجع بین المللی شیعه با آن اعتبار در جلسه‌ی درس محقق خراسانی آن زمان یک طلبه جوانی بود و شهرت و اشتهاری نداشت، فردای آن روز آمد و گفت ایها الفضلا، بحثی که دیروز داشتیم با ملا کاظم حروی، حق به جانب ایشان است و من اشتباه کردم نکته‌ی اخلاقی که عنوان، صمٌ و اعتبار حاجب نمی‌شود حجاب ریاست برای فقهای واصل، تأثیرگذار نیست اعتراف کند که من اشتباه کردم و حق به جانب ایشان بود کار مشکلی است در یکی از جلسات بود یک خطیب، یک فردی را که فکر می‌کرد فوت شده اشتباهاً گفت مرحوم آیت الله فلانی، یک کسی پای جلسه گفت حاج‌آقا ایشان زنده هستند ایشان که خطیر بسیار مشهور بلندپایه‌ی بین المللی بود توجیه کرد و گفت چه فرقی می‌کند رحمة الله علیه در حال حیات هم گفته شود. من این گفتگو را یا به قول شما جوانها این گفتمان را به زبان حال این دو شخص بزرگ در دو سه نکته خلاصه کنم،

نکته تکمیلی و نهایی

محقق خراسانی فرمود که سیدناالاستاد ترتّبی که شما می‌گویید موجب تعدد عقاب می‌شود و تعدد عقاب اشکال ندارد دو تا مخالفت هست و دو تا عقاب، جواب محقق خراسانی؛ دو تا مخالف از دو امر جدا چیزی است، دو امری که با هم جمع شده و امکان جمع ندارد اقتضای طلب فعل ندارد چون خود امر تحقق پیدا نمی‌کند به تضاد بر می‌خورد جواب از طرف سید در اینجا مقدور و غیر مقدور را جدا کنیم مقدور بر فرضی که شما بگویید دو امر جمع شدنش در آنِ واحد به شکل ترتّب غیرمقدور هست آن جمع دو امر غیرمقدور هست اما ترک دو امر که غیر مقدور نیست بنابراین در اینجا یک عمل غیر مقدوری نیست که بگوییم از سوی شرع جایز نباشد جواب از طرف محقق خراسانی، غیر مقدور بودن از اجتماع دو امر سرچشمه می‌گیرد دو امر که غیر مقدور بود جمع وجود نگرفته، دو عقاب، بدون این که منشأ ترک داشته باشد اعلام می‌شود بحث و گفتگو به پایان رسید فردای آن روز سید شیرازی فرمود حق به جانب محقق خراسانی هست این دلیل سوم بود که برای شما شرح دادم اما محقق خراسانی در ادامه پس از کامل کردن سه تا دلیل یک مطلب دیگری را اعلام می‌کند که از مختصات ایشان و تا حدودی هم پیچش تند هست.

برای شما بگویم که محقق خراسانی در نهایت می‌فرماید تصحیح مأمور به به امر مهم راه دیگری دارد راه ترتّب را در پیش نگیرید که کار ناممکنی است، بلکه راه دیگری دارد. راه دیگر عبارت است از تصحیح عبادت به وسیله‌ی ملاک، مطلب نسبتاً مهمی است یک قسمتش هم جدید است. ما در فقه به طور مسلّم می‌گوییم امتثال از دو طریق محقق می‌شود، 1. از طریق خود اطاعت و انجام کار، اطاعت امر. 2. از طریق توجه به ملاک یا تحصیل ملاک، بنابراین اینجا در ترتب امر به مهم که نداشته باشیم ملاک هست این عنوان بحث ما اینجا یک بحث‌های دقیقی داریم که ملاک را از کجا کشف کنیم و ملاک در فقه در متعلق امر است یا در خود حکم نکته‌ی تازه‌اش هم این است که ملاک در خود امر است و این شرح و نکته‌ای دارد که در جلسه بعد گفته می‌شود

سلامتی اقا امام زمان صلوات

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo