< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

98/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/الوجوب التخييري /بحث و تحقیق تکمیلی درباره‌ی رأی و نظر محقق نائینی نسبت به واجب کفائی

 

(تسلیت بابت سالگرد وفات حضرت ام البنین)

بحث و تحقیق تکمیلی درباره‌ی رأی و نظر محقق نائینی نسبت به واجب کفایی

محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که؛ همان‌گونه که تکلیف به صورت هست و اگر غرض مولا به تکلیف به عنوان صرف‌الوجود باشد امتثال یک مورد کافی است چرا، چون غرض ساقط می‌شود. و اگر تکلیف به عنوان مطلق الوجود باشد منحل می‌شود به انحلال مکلّفین، به یک مورد امتثال غرض حاصل نمی‌شود، این صرف الوجود و مطلق الوجود را شرع داده‌ایم و آشنا هستید می‌فرماید مثل همین کیفیت غرض مولا گاهی مترتب می‌شود به صدور فعل از صرف وجود مکلّف و گاهی غرض مولا مترتب می شود به صدور فعل از مطلق وجود مکلّف، در صورت اول واجب می‌شود از سنخ واجب کفایی. در صورت دوم واجب می شود واجب عینی، مقابل واجب کفایی، و به طور طبیعی در واجب کفایی اگر عدّه‌ی زیادی دفعتاً، مؤاخرتاً به امتثال مبادرت کند همه مساوی هستند، و اگر همه مخالفت کنند همه عقاب می‌شوند که شرحش را در بیان محقق خراسانی گذراندیم، بعد از این می‌فرماید که در صورتی که ملاک واحد و غرض واحد باشد قضیه از همین قرار است و اگر ملاکات متعدد باشد در آن صورت می‌شود تزاحم ملاکات، مثال می‌زند یک مثال فقهی در باره‌ی تیمّم، می‌فرماید اگر دو نفر فاقد ماء باشند وظیفه‌شان تیمّم باشد در این شرایط اگر بربخورند به یک آبی که فقط برای یک وضوء کافی است در این جا تزاحم ملاک هست، ملاک برای هر دو فرد وجود دارد، کدام ملاک؟ ملاک هیاضت از آب، و باید به هر دو به طرف هیاضت آب بروند هر کدام که سبقت گرفت، تیمم از او ساقط و وضو بر عهده‌اش واجب می‌شود و هر کدام که نتوانست دسترسی به آن آب پیدا کند وظیفه‌اش تیمّم است، چرا این مسئله را عنوان فرمودند برای اینکه دفع یک توهّمی بشود که در واجب کفایی تزاحم ملاکات نیست، بلکه واجب متعلق است به کل من الافراد، ولی به امتثال فرد واحد از بقیه ساقط می‌شود بنابراین اگر گفته شود که واجب کفایی از باب تزاحم ملاکات هست وجهی ندارد فرمایش ایشان به طور اجمال در این حدّ خلاصه می‌شود.[1] [2]

کلام سیدالخوئی

سیدنالاستاد قدس الله نفسه الزکیه همین سبک و سیاق محقق نائینی را شرح می‌دهد نکته‌ای که اضافه دیده می‌شود فقط همین یک نکته‌ی جزئی است که آن این است که می‌فرماید واجب کفایی که در مذهب امامیه یک امر مسلّم هست عقلاً و شرعاً و عرفاً تحقق دارد واجب کفایی عقلی و شرعی‌اش را که مثالش را گفته باشیم درباره‌ی واجب کفایی عرفی می‌فرماید، اگر مولای عرفی امر کند که مثلاً بگوید که باید یک فردی آب برای ما بیاورد تا بنوشم می‌دانیم که یک نفر اگر آب آورد در آن یک زمان غرض حاصل می‌شود غرض که حاصل شد دیگر جایی برای تکرار آن واجب وجود ندارد.[3]

ملاک واجب عینی و کفائی

نکته‌ی اصلی؛ در واجب کفایی که عمل کفایت می‌کند حصول غرض است. و سوال ذهنی شما؛ ما طریقه‌ی اعلام وجوب کفایی و وجوب عینی را از کجا بفهمیم؟ بیان به چه صورت باشد تا ما بدانیم واجب کفایی است؟ و بیان به چه گونه باشد که ما بدانیم وجوب عینی است؟ آنچه در ظاهر کلمات یا بیان این دو عنوان استفاده می‌شود بدون ضمّ قرائن به این صورت است که اگر بیان به نحو مطلق بود به طور عادی مفاد واجب کفایی است و اگر بیان به صورت عموم بود به طور کلی واجب، واجبِ عینی هست، مثلاً اگر گفت إقرء یا أکرم، اطلاق دارد، اطلاق از جهت اختیار فرد است نه اطلاق از جهت کثرت اعتیاد، به اصطلاح اطلاق از جهت انتخاب فردی از افراد، ولی اگر یک فرد اطق شد غرض حاصل می‌شود و دیگر نیازی برای اطق رقبه‌ی ثانی وجود ندارد. اما در عموم إقرء یا أکرِم یا یک نفر عالم کل است دیگر البته عموم هست و دلالت بر عموم می‌کند و می‌شود واجب عینی، و واجب عینی که شد انحلالی می‌شود اکرم خطاب است برای مکلّف باشد نه برای فرد، اکرم این است که اگر شما سؤال ذهنیتان این بود اکرم خطاب به مکلف است و اکرم کل عالم؛ یعنی شما به عنوان مکلف اکرام کن کل عالم را، هر فرد بر سبیل انحلال، هر کجا به عالمی بر بخورد اکرام بکند واجب شد واجب عینی، پس نتیجتاً به طور کل مفاد اطلاق صرف الوجود است، مفاد عموم، مطلق الوجود است. مطلب تا اینجا تمام.

فصل یازدهم – تقسیم واجب به مضیق و موسع

محقق خراسانی در ادامه‌ی بحث از این مکملات و اقسام واجب که اینها در حقیقت بحث‌های تکمیلی است، تکمیلی یعنی تکمیل اوامر، بحثی را عنوان می‌کند به تعبیر فصل الواجبٌ ینقسم... در این فصل بحث از واجب مضیق و موسع به میان می‌آید برای توضیح مطلب عنایت کنید منظور از موسع و مقیّد یعنی واجبی که با زمان در ارتباط باشد به قول شما زمانبند باشد هر چند به حکم عقل تمامی عالم امکان همه‌ی ما به تعبیر استادنالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه ما انسانها زبانی هستیم همه‌ی افعال ما زبانی هست ولی در این بحث که موسع و مضیق مخصوصاً به عنوان زمانی بحث می‌شود به جهت این است که زمان به این گونه از واجب دخل دارد از سوی شرع این واجب محدد به زمان شده است زمان دخل دارد از این جهت زمانی می‌گوییم به طول کل واجب از این حیث یا موقت است یعنی دارای یک وقت زمانی، یا غیر موقت، واجبی که موقت است به دو صورت است مضیق یا موسع، که منظور از مضیق واجبی است که زمان با خود آن واجب مساوی است نه کم و نه زیاد. قسم دوم موقت موسع است مثل واجبی که ظرف زمانی آن وسیع است مثال اول مضیّق صوم رمضان، مثال دوم موسع، ثلات یومیه، اما غیرموقت به دو قسم است، فوری و غیر فوری، فوری مثل جواب سلام، یا سجده‌ی واجب قرآنی، غیر فوری مثل قضای فائته یا صلاة آیات در مثال، تقسیم از این قرار است اما عنایت کنید به طور کل این دست از اعمالی که در داخل زمان هستند فقط مضیّق و موسع است که دارای آثار و مورد بحث است هر چند تمامی افعال زمانی است تمامی انسان‌ها زمانی است.

منظور از زمان

یک توضیح کوتاه؛ منظور از زمان چیست؟ معنای زمان از منظر معقول و فلسفه عبارت است از: تطبیق حرکت‌ها، حرکت خورشید و حرکت کره‌ی زمین و حرکت ماه که تطبیق بشود طلوع وغروب تطبیق حرکت است این تطبیق حرکت را قراردادی اسمش را می‌گذارند زمان، همه در قید زمان هست، انسانها هم به طور کل در قید زمان هست فقط خدای متعال که کمال مطلق هست و احاطه‌ی بر همه‌ی مخلوقات خودش دارد محیط بر زبان هست خارج از زمان. اما ما معتقدیم بر اساس معرفتی و فرافلسفی و فراعلمی، که امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) خارج از زمان هست، امام زمان هست، پیشوای زمان هست، او حرکت‌های کل هستی را به دنبال خود می‌برد او سکان‌دار اصلی است هستی عالم همه از هست اوست/ خرجش کیوان نشان دست اوست. امام زمان که واسطه‌ی فیض الهی است واسطه‌ی بین خالق و مخلوق، فیض الهی بالای همه‌ی هستیِ عالم است بوجوده ثبت الارض و السماء و بیمنه رزق الوراء. معنای زمان را گفتم، و زمانی را هم برای شما شرح دادم .

آراء صاحب‌نظران

اما درباره‌ی واجب موسع و مضیق آراء و نظرات صاحبنظران را در حد مختصری به ترتیب برای شما افاضل ارائه کنیم قدمای اصحاب قدس الله نفسه الزکیه مثل سید و شیخ، سید علم الهدی می‌فرماید که درباره‌ی ارتباط فعل مکلّف با زمان سه صورت متصور است، یک زمان با فعل از لحاظ ظرفیت مساوی باشد مثل صوم، این صورت قطعاً و بلاخلافٍ وجود دارد و خلافی درش نیست صورت دوم کمیّت فعل بیشتر از ظرف زمان باشد این صورت تصوّر محض است و امکان ندارد تو بزرگی و به آیینه‌ی کوچک ننمایی اگر چنین چیزی مورد طلب قرار بگیرد تکلیف ما لایطاق است مکلّف توان ندارد که مثلاً در یک دقیقه یک نماز چهار رکعتی اتیان کند و قسم سوم که زمان از حیث ظرف وسعت بیشتر دارد، این صورت از منظر فقهای امامیه واقع دارد و حقیقت دارد و درست است برای اینکه مانعی در کار نیست مثل صلاة ظهر از اول زمان تا نزدیک غروب آفتاب اما بعضی از اشاعره می‌گویند که واجب موسع، یعنی واجبی که ظرف زمانی آن وسعت داشته باشد آن واجب مطلوب است در اول آن وقت وسیع وقت همان واجب موسع است.[4] مؤیّد هم دارد که أوله رضوانٌ و آخرهُ غفرانٌ. و اگر مراجعه کردید مصدر این قول کتاب المحسور تألیف شافعی جلد 2 صفحه‌ی 174 و قول دیگری هم از بعضی از احناف هست که می‌گویند اگر ظرف واجب وسیع بود ظرف زمانی واجب از لحاظ وقت فقط آخر آن وقت وسیع باید انجام بگیرد یعنی وقت واجب در ظرف وسیع آخر وقت هست مدرک کتاب الإحکام تألیف آمدی جلد 2 صفحه‌ی 92، اما سید علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید که دلیل ما بر صحّت رأی مختار ما این است که می‌گوییم واجب در اول وقت اگر انجام بشود وقت خودش است، اگرانجام نشود بَدَل دارد. بدل آن عزم به انجام آن در وقت و اوقات بعدی، می‌فرماید هذا هو الصحیح، دلیل و وجهی که ما می‌توانیم به عنوان پشتوانه برای فرمایش سید علم الهدی ارائه کنیم قاعده‌ی عبودیت و مولویت است اول وقت انجام بدهد اگر نشد عزم بکند که در وقت بعدی،

اشکال و جواب

اشکال این است که گاهی مکلف غافل است آن وقت موسع است در اول وقت انجام نمی‌دهد و غفلت دارد و عزم با غفلت مطابقت ندارد به چه صورت بگوییم اگر در اول وقت انجام نشد عزم انجام آن داشته باشد مکلف غافل که اهل عزم نیست. جواب: منظور از عزم، عزم ارتکازی است یعنی مترکز در ذهن مکلف، پس‌انداز شده در ذهن، ثبت شده غافل است امر ارتکازی وقتی نشان می‌دهد که إنتباه یا سؤال به عمل بیاید اگر سؤال کنند چرا در اول وقت این نماز را انجام ندادی می‌گوید عزم دارم در وقت بعدی انجام بدهم فرمایش سید تا اینجا.

نظ شیخ طوسی در عدة

امّا شیخ طائفه قدس الله نفسه الزکیه می‌فرمایدکه واجب موسع و مضیق به همان منوال که سید فرمود منتها در دلیلی که می‌رسد وجهی را که بیان می‌کند با دلیلی که سید بیان می‌کند فرق می‌کند کأنما دلیل سید یک شاعبه‌ای از...... نمیگویم. اما آنچه که شیخ طائفه می‌فرماید دلیل دیگری است غیر از مدّعا، ربط به مدّعا ندارد می‌فرماید مدّعا این است که واجب موقت درست است به شکل موسع اشکال و مانعی ندارد و دلیلنا علی ذلک، تناول الأمر این اصطلاح شیخ است ساده‌سازی‌اش این می‌شود که می‌فرماید وقت وسیع که آمد اول، وسط، آخر ندارد چون امر اطلاق دارد همه‌ی این افراد خودش را شامل می‌شود و در بر می‌گیرد، به واسطه‌ی شمول اطلاق لفظ، اصل عمل در کل این وقت فرق نمِی‌کند.[5]

سوال و جواب: سوال این است که در نصوص ما آمده‌ است أولها رضوان وآخرها غفران. وقت فضیلت دارد وقت تربت مطلقه دارد، جواب: آنها خارج از ذات مأموربه هست اوصافی است که مترتب بر مأمور به می‌شود اوصاف استحباب و فضیلت از اوصاف مأمور به هست نه از ذات مأمور به، ذات مأمور به فقط طلب و متعلق طلب هست متعلق طلب در ابتدا و انتها یکی است اختلاف در اوصاف ایجاد اشکال نمی‌کند اما رأی مشهور و رأی محقق قمی و محققین دیگر انشاءالله جلسه‌ی آینده.

 


[2] - أجود التقريرات‌، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص187-191 و 270-254.
[4] الذريعة الى اصول الشريعة، السيد الشريف المرتضي، ص128 و 129.
[5] عدة الاصول، شیخ طوسی، ص299-300.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo