< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید کاظم مصطفوی

99/04/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /أمر هشتم و أمر نهم از أمور مقدماتی- نظر محقق نائینی

 

أمر هشتم؛ بررسیِ اندراج صلاة و غصب در عنوان حرکت

یکی از بحث‌های مهمی که محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه دارند درباره‌ی مقدمات برهان، بررسیِ ارتباط صلاة و غصب یا اشتراک صلاة و غصب در مفهوم حرکت که گویا این هر دو عنوان تحت یک جنسی مندرج بشوند اعلام حرکت، توضیح اصل، در ابتدا اشاره‌ی کوتاهی نسبت به معنای حرکت داشته باشیم، و بعد ببینیم که حرکت معقوله هست یا معقوله نیست.

معنای حرکت آیا مقوله است یا نه

می‌تواند جنس باشد یا نمی‌تواند بنابراین ابتدائاً یک توضیح مختصری درباره‌ی معنای حرکت باید داده شود به طور خلاصه، حرکت عبارت است از سیر الی الکمال، رفتن به سوی کمال یا تکامل، حرکت است. و حرکت دارای دو عنصر هست، هر یک از این دو عنصر منتهی بشود

توضیحی درباره‌ی معنای حرکت و تطبیق آن به حرکت غصبی و حرکت صلاتی، ابتدائاً معنای حرکت، حرکت عبارت است از سیر الی الکمال، و این عنوان دارای دو عنصر هست که بدون این دو تا عنصر، حرکت انجام نمی‌شود و صورت نمی‌گیرد این دو عنصر عبارتند از عنصر بالقوه و عنصر بالفعل، اگر بالقوه وجود نداشته باشد قابلیت استعداد برای راه افتادن وجود ندارد. اگر حالت بالفعلی در کار نباشد، هدف و جاذبه برای حرکت وجود ندارد. و از این رو گفته می‌شود که حرکت همیشه تکاملی است. از قوه به فعل است و مسیر الی الکمال، و بعد هم یک مطلبی در محکوم گفته شده بود که الان هم هست، مورد ملاحظه قرار گرفت و آن این بود که گفته می‌شود یک حرکتی داریم تحت عنوان حرکت قهقرایی که حرکت قهقرایی از مرحله‌ی فعل بر می‌گردد به سوی حالت انفعالی، مثل سیبی که کامل بشود بعد بر می‌گردد به حالت پژمرده شدن و تا سرحدّ گندیده شدن و از بین رفتن حرکت قهقرایی است این در معقول هست ولی در تحقیق، آن زمان‌هایی که با فلسفه کما بیش در ارتباط بودیم گفتیم که حرکت قهقرایی معنی و مفهوم ندارد، بلکه در همان حرکت قهقرایی هم سیر به سوی کمال است. کمالات بالقوه‌ها و بالفعل‌ها فرق می‌کند. سیر که کامل شد دور تکاملی خودش را در یک فصل کامل کرد. فصل دیگری شروع می‌شود بالقوه و بالفعل، بالقوه به سوی خراب شدن و متلاشی شدن و بالفعلش آن خرابی کامل، آن هم مسیر کمال هست. بنابراین در معقول هم اگر دیدید که حرکت قهقرایی هست رأی بعضی از پا افتاده‌ها را هم ملاحظه کنید که حرکت قهقرایی نداریم. بعد از اینکه این حرکت را تعریف کردیم داشته باشیم که حرکت تا چه حدّ و تا کجا و تا چه اندازه هست، حرکت چه مفهومی است و چه معقوله‌ای است . در این رابطه عنایت کنید و یادداشت کنید، حرکت عبارت است از؛ وصف ذاتیه‌ ممکنات در عالم امکان، حرکت یک وصف فراگیر است تمامیِ موجودات امکانی در پوشش حرکت است. هیچ چیزی خالی از حرکت نیست. البته شرحش که در جایش هست که ما به الحرکت ما علیه حرکت و ما فی الحرکه، اینها بحث‌های تفصیلی معقول هست کلیات، اینقدر معلومات برای ما لازم باشد تمامیِ موجودات عالم یا حرکت قهری یا به اصطلاح منظور از قهری یعنی بدون اراده دارند یا حرکت برخاسته از اراده است که گفته می‌شود حرکت بالاراده فقط، اختصاص به انسان دارد و در بحث اللهیات و عقاید یکی از آیات خدا هم این است که تنها انسان دارای اراده است چرا؟ این همه حیوانات، این همه موجودات، لاتعد، یک قلمش در جنگل چین، چهل میلیون نوع پشه، بیست سال پیش ثبت شده، لاتعد، همه معقول هستند حرکت دارند و حرکتش مسخرات بأمره، به تعبیر استادنالعلامه شیخ صدرا قدس الله نفسه الزکیه یک موجود دارای حرکت ارادی است که فقط عبارت است از انسان، این از یک سو آیات خداست. از سوی دیگر یک معمای علمی است که علم جواب نمی‌دهد. چرا بقیه‌ی حیوانات اراده ندارند و تنها انسان اراده دارد بحث در ارتباط حرکت با صلاة و غصب هست. جوابی که گفته شده است این است که حرکت ارادی یک حرکتی نیست که مرحله‌ی بالفعلش تکامل مادی باشد حرکت ارادی یک حرکتی است که مرحله‌ی بالفعلش مقام قرب است که مولانا می‌گوید بار دیگر از ملک پران شود آنچه در ره ؟؟؟ آن شود. تنها که انسان موجود با اراده است مدیریت هم دارد. کل موجودات که خلق لکم آمده است لکم یعنی مسخرات شما آقا و مدیر هستید و اراده دارید این یک تفصیل برای آن مطلب هم هست آن هم یک معمای علمی دیگری است که چرا انسان سرور کائنات شده است.

حرکت علامت حیات است

حرکت در شرح علمی، حرکت علامت حیات است اگر حیات نباشد حرکتی نیست حرکت‌ها علامت حیات است در این جهان هستی، از نظر معقول و منظور فلسفه، حرکت سبب حیات است، به معنای دقیق حرکت، یعنی شدن و برخوردها و رفع موانع تا رسیدن به کمال، خود حرکت در باطن، یک مراحل تضاد را طی می‌کند موانع را بر می‌دارد و به سمت کمال می‌رود این را که گرفتید یک سوالی که معما بود برایتان حل شد که لولا تضاد لما دام الخیر من مبدأ الجواد، فیض، حیات، افاضه‌ی فیض یعنی حیات، لولا تضاد، یعنی این حرکتی که می‌رود حیات می‌آفریند. حرکت در حقیقت یک صفت ذاتی برای کل موجودات عالم امکان هست که لذا گفته می‌شود که جهان از سنخ جهاندن و جهش، جهاد یعنی کل هستی در جهان در جهش و جنبش است، حرکت یک عنوان فراگیر همه‌ی موجودات عالم را زیر پوشش قرار می‌دهد و صفت ذاتی برای همه‌ی عالم امکان هست این را که گفتیم از اینجا فرمایش محقق نائینی پنجره‌اش باز می‌شود.

حرکت مبدأ مقولة نیست

و می‌فرماید حرکت یک معقوله نیست حرکت یک معقوله‌ی مستقل نیست. که تمامیِ مبادی که شرح دادیم همه‌ی مبادی مساوی با معقولات نیست بعضی از مبادی مثلاً حرکت یک مبدأ است ولی معقوله نیست. پیدا می‌شود چیزهایی که مبدأ هست و معقوله نیست. در این رابطه برای شما گفته باشم در زمان بهبهه‌ی قدرت تدریس آیت الله العظمی خویی در نجف که سکان‌دار کشتیِ پر تلاطم اصول بود در آن زمان حدود شصت سال پیش. یک خطیب بسیار بلندپایه‌ای از ایران به نام آقای راشد، آنقدر خطیر و غنی شد که در دنیای فارسی زبان نفر اول و دوم در آن زمان بحث بود که آقای فلسفی قوی تر است یا آقای راشد، نجف آمد در درس آقای خویی، درس بیع و مال و اینها شد. کلمه‌ی مال که رسید آقای راشد گفت که سیدنا مال از چه معقوله‌ای است، سیدناالاستاد فرمود مال معقوله نیست. گفت نمی‌شود ما هیچ چیزی در عالم امکان نداریم که تحت یک معقوله نباشد. سیدنا الاستاد فرمود که چرا می‌شود خدای متعال تحت معقوله نیست، آقای راشد گفت که باری تعالی لعلوه فوق المعقولات، سیدنا الخویی به سرعت فرمود مال دنیا لدنوه تحت المعقولات.

اشکال و جواب

تا الان گرفتیم که حرکت معقوله نیست صفت ذاتیِ شامل و فراگیر، این مطلب را که گرفتیم و کامل شد. محقق نائینی قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید توهمی شده است که عنوان صلاة و عنوان غصب مندرج باشند تحت یک جنس عالی، آن جنس عالی عبارت است از حرکت، یک حرکت شامل غصب و صلاة جنس است که یک فصلش می‌شود غصب، و یک فصلش می‌شود صلاة، بنابراین تمام آن رشته‌هایی که بافته‌ بودید پنبه شد. این غصب و صلاة اتحادی در جنس پیدا کردند شما می‌فرمودید که عنوان صلاة و غصب دو مبدعی است که با هم ترکب ندارند ترکیبش، ترکیب انضمامی است. خیر تحت یک جنس قرار می‌گیرند و ترکیب می‌شود اتحادی، وحدت در جنس یک وحدت حقیقی است این اشکال مطرح شده است که ظاهر بسیار خوبی دارد محقق نائینی در جواب این اشکال اغنایی و الزامی جواب می‌دهد اما جواب اقنایی می‌فرماید که امکان ندارد، که یک جنس، دارای دو فصل باشد والاّ موجب خوف می‌شود شیئیت شیء شنیده‌اید، شیئیت شیء به صورته در حقیقت می‌گوییم که تشخص و تحقق ماهیت فعلی شیء به فصله، یک ماهیت یک جنس، یک فصل دارد مثلاً از باب تقریر ذهن، انسانی که یک چهره دارد، چهره‌ی روبرویی که آن در حقیقت تشخیص حدود و سهور برای آن یک شخص انسان هست همان انسان در همان آنی که دارای یک چهره و نما هست دو تا نما قطعاً نمی‌تواند داشته باشد خلف است و از محالات قطعی است. بنابراین می‌فرماید که اگر حرکت را جنس فرض کنیم و بگوییم غصب و صلاة دو تا فصل می‌شود برای این جنس، لازمه‌اش این است که یک جنس تفصل به دو فصل داشته باشد و این از محالات است. محال بودنش را هم که گفتم خلف است و امکان ندارد. اما اگر حرکت را ارض فرض کنیم بگوییم عرض است و جنس نیست ولی عرضی است که معروض می‌شود برای غصب و صلاة این هم کار ناممکنی است چرا؟ برای اینکه به هیچ وجه عرض، نسبت به عرض دیگر معروض نیست و نمی‌تواند باشد. برای اینکه تعریف عرض فقط غائب لغیره هست، خود عرض، و چیز دیگری غیاء آن عرض بکند امکان ندارد و این جواب، جواب اقنایی بود بر اساس تحلیل عقلی. اما جواب الزامی، این است که می‌فرماید حرکت در واقع، معقوله‌ی مستقل نیست بلکه حرکت در هر معقوله عین آن معقوله است حرکتی که در وضع هست عین همان وضع است حرکتی که در عین هست عین همان خود عین است و چیزی جدا نیست با شرحی که داده شد صفت ذاتیِ تمامی موجودات مختص به خود آن موجود که کامل بشود. با این شرحی که داده شد معلوم شد که آن توهّم جا ندارد و اندراج غصب و صلاة تحت عنوان حرکت، معنی و مفهومی ندارد.[1]

أمر نهم؛ بررسیِ تطبیق عنوان غصب و صلاة با معقولات

باید بررسی کرد که صلاة و غصب از چه نوع معقوله‌ای است معقوله هست یا نیست، در این رابطه آنچه که تحقیقاً معروف است این است که صلاة از معقوله‌ی وضع هست منظور از معقوله‌ی وضع این است که از صاحب رأی این باب سوال کنیم، محقق طوسی می‌فرماید که وضع عبارت است. الوضع. و هو: هيئة عارضة تعرض للجسم باعتبار نسبتين. و فيه: تضادّ، و شدّة، و ضعف. یک هیئت و شاکله‌ای که برای یک جسم می‌اید به آن می‌گوییم وضع،[2] علامه‌ی حلی در همان منبع می‌فرماید که وضع مثل قیام برای انسان در یک ساختار خاص، که رأس به فوق قرار می‌گیرد رجع به کف زمین، این شاکله می‌شود وضع، اگر عکسش بشود می‌گوییم وضع قیام نیست. بنابراین این صلاة را که گفته‌اند از مقوله‌ی وضع هست فقها، صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می‌فرماید الصلاةٌ هیئتُ خاصَ می‌شود از معقوله‌ی وضع، و می‌فرماید که غصب از معقوله‌ی عین هست منظور از معقوله عین چه هست.[3] باز هم از صاحب نظر فن سوال کنیم، ملاصدرا صدر المتألهین(ره) می‌فرماید که عین عبارت است از قرار گرفتن یک شیء در یک مکان خاص، این می‌شود عین.[4] محقق نائینی می‌فرماید که هر چند مختار ما این است که صلاة از معقوله‌ی فعل باشد ولی معروف و صاحب جواهر می‌گوید از معقوله‌ی وضع است و بعد می‌فرماید فرق نمی‌کند از معقوله‌ی فعل باشد یا از معقوله‌ی وضع، مطلب برای ما معلوم است. گفتیم معقولات بسائط هستند ترکب ندارند صلاة از معقوله‌ی وضع غصب از معقوله‌ی عین، اصلاً به هیچ وجه با همدیگر ترکب ندارند ترکیب و جمع شدن به معنای یک مرکب حقیقی بین این دو عنوان امکان ندارد. بنابراین پس از اینکه این مطلب گفته شد یک سوال و جوابی را هم کامل کنیم. می‌فرماید پس از ان که شما گفتید که صلاة و غصب اصلاً با همدیگر ارتباط ندارند و بساطت کامل دارند و متضاد هستند پس ترکیب انضمامی از کجا آمد، پس اصلاً از ترکیب انضمامی هم باید رفع ید کنید شما قائل به ترکیب هستید منتها می‌گویید ترکیب، ترکیب انضمامی است. پس اصلاً ترکیب انضمامی هم در کار نباشد. در جواب می‌فرمایند که، ترکیب انضمامی وجود دارد ولیکن معنای ترکیب انضمامی این است که دو جزء یا دو عضو ترکیب یافته و منظم شده دو هویت مستقل داشته باشد. در اینجا می‌گوییم صلاه یک حقیقت و یک هویت است ترکیب شده با غصب، ترکیب انضمامی، غصب می‌شود از مشخصات صلاة، هر طبیعتی که در خارج وجود بگیرد مشخصاتی دارد و مشخصات طبیعت در حَیّزِ طلب قرار نمی‌گیرد جزء ماهیت مطلوب نیست مشخصات خارجی جزء ماهیت مطلوب نیست. بنابراین این توهمی که گفته می‌شود پس با اختلاف ماهوی و اختلاف هویّتی، اصلاً ترکیب انضمامی نیست، خیر. معنای ترکیب انضمامی این است که اختلاف رؤیتی داشته باشد و در حالت انضمام قرار بگیرد یک نکته‌ی تکمیلیِ بسیار ظریف و خیلی خیلی عمیق باقی ماند و آن این است و عنوان بکنم. انشالله بعداً. محقق نائینی می‌فرماید که این حرکت‌هایی که درباره‌ی صلاة و غصب گفته می‌شود منظور از این حرکت، حرکت قیام و قئود و رکوع و... نیست بلکه حرکت صلاتی و غصبی است.

سلامتی آقا امام زمان صلوات ختم کنید.

 


[1] فرائد الاصول، میرزای نائینی، ج1، ص427.
[3] جواهر الکلام، صاحب جواهر، نجفی، ج10، ص74.
[4] - الأسفار، ملاصدرا صدر المتألهین، جلد 4، صفحه‌ی 116.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo